#ادامه_داستان
📖حالا که فقیر شده ام
📌#قسمت_دوم
اَسود با ناراحتی و غصه روبه روی امام علیه السلام نشست😞 گنجشک ها در حیاط خانه جیک جیک می کردند🐦 گاهی هم مرغ و خروس🐔 خانه، برای خوردن دانه ای، دنبال هم می دویدند.
اَسود گفت: «ای مولای عزیزم!❤️ شما می دانید که من آدم ثروتمندی💎 بودم. هر کس محتاج بود و کمک می خواست، کمکش می کردم. دوستان زیادی داشتم که به کمک من احتياج داشتند؛ اما یک دفعه زندگی ام از این رو به آن رو شد. من تنگ دست شدم و حالا که در خدمت شما هستم، فقیر شده ام😓 البته ناراحتی ام از تنگ دستی نیست؛ از دوستان و برادرانی است که تا وقتی پول دار بودم، حالم را می پرسیدند؛ ولی حالا که فقیرم از من دوری می کنند!☹️ دست های اَسود می لرزید و دلش از غصه پر بود.
✨امام باقر علیه السلام که به خاطر حرف های او اندوهگین شده بود، گفت: «دوست بد کسی است که به هنگام ثروت و توانمندی، حال تو را بپرسد و با تو مهربان باشد؛ اما وقتی فقیر و نیازمند شدی، از تو دوری کند!»
✨امام علیه السلام به خدمت کارش گفت هفت صد درهم بیاورد. او کیسه ای پر از پول💰 آورد. امام آن را به اَسود داد و گفت: «ای اسود پسر کثیرا این مقدار پول را خرج کن. هرگاه تمام شد و نیاز داشتی، باز هم مرا از حال خودت باخبر ساز!» اسود گفت: «خدا شما را سلامت بدارد! اگر شما نبودی، من در هیچ خانه ای را نمی زدم؛ چرا که از شما بزرگوارتر، کسی را نمی شناسم.»😊
#یاامام_محمد_باقر_ادرکنی
💜دختران شیفتگان وحی
https://eitaa.com/youngster
❤️🌈🧡🌈💛🌈💚🌈💙🌈💖
🌸🌹🌸جشن بزرگ غدیر🌸🌹🌸
👌در قالب کارگاه👇👇👇
پرده خوانی، نمایش،گفتمان غدیر و مووووولودی خوانی
🍃همراه با مسابقه
ویژه 🧕بزرگسالان 🧕نوجوانان 🙍♀کودکان
🍀🍀🍀 با حضور سادات معزز🍀🍀🍀
⏰زمان: یکشنبه ۲۶ تیر ، از ساعت ۱۰ الی ۱۱:۳۰
🌳مکان : موسسه قرانی شیفتگان وحی ، چهل و پنج متری عمار یاسر، کوچه ۵ ، پلاک ۲۱
🌺لطفا سادات محترمی که میتوانند محفل ما را عطرآگین نمایند به این@khademolqoran00
آیدی اعلام حضور نمایند
🌹☘💐🍀🌹💐🍀🌹🍀💐🍀🌹
🔮♥️سلام به رویِ گلِتون....👋
🔮♥️مثلا کدوم گل....؟؟؟🧐
🌸🌸🌸گلِ همیشه بهاااااار.....🌸🌸🌸
♥️♥️♥️روزتونبخیر♥️♥️♥️
~~~~~~~🌸
🌸دخترانشیفتگانوحی🌸
https://eitaa.com/youngster