.
این سوال❓️👆
یکی از پرتکرارترین
سوالاتی هستش که
شما بزرگوارها
این روزا از من میپرسین 🙂
.
لطفا پیام سنجاق شده کانال رو ببین
آموزشهای مختلفی رو برات آماده کردم از اونا استفاده کن👌
.
من مطئنم که به نتیجه میرسی🤩
احیانا ۱درصد احتمال بدی که بعد
از درست انجام دادن آموزشها به نتیجه نرسیدی، میتونی ازم بپرسی تا راهنماییت کنم 😊
.
۱.
#داستانِ_۳
علی آقا تو یه روستای کوچیک زندگی میکرد
شغلش کشاورزی بود، بنده خدا همیشه از کاراش عقب میموند 🤐
.
۲.
علی آقایِ قصه ما هر روز کارهای کوچیک مثل هرس کردن درختها، تمیز کردن کوچه و ...... رو انجام میداد ولی به کارهای اصلیش مثل مراقبت از محصولش نمیرسید.😐
.
وقتی زمان برداشت محصول میرسید، محصولش ضعیف میشد، اونم از این وضعیت ناراحت بود.😔
.
یه روز تصمیم گرفت بره پیش
ریشسفید محله و ازش راهنمایی بگیره.
وقتی رسید، سیرتا پیاز داستان زندگیش رو براش تعریف کرد.
.
@yousef_aghasi
۳.
ریش سفید بهش گفت؛
اگه میخوای سال بعد این بلا سرت نیاد باید از وقتت⏱️ درست استفاده کنی. اول کارهای اصلی، مثل کاشتن و مراقبت کردن از محصولت رو انجام بده
و بعد برو سراغ کارهای کوچیک
.
.
علی آقا به حرفهای ریشسفیدشون عمل کرد و از وقتی که روی کارهای مهم تمرکز کرد،
یه مدت که گذشت تغییر رو تو زندگیش احساس کرد، محصولش پربار شد و زندگیش لذتبخشتر 😍
.
@yousef_aghasi
.
تو پادکست امشبمون
بهت میگم چطور با
👈مدیریت زمانت👉
درآمدت چندبرابر💵
روابطت بهتر🫂
و زندگیت قشنگ تر میشه😍👌
چرا باید مدیریت زمان رو یاد بگیریم_یوسف آقاسی.mp3
2.6M
.
#پادکست_شماره۱ 🎙
✅میدونستی آدم های بزرگی که میبینی و براشون دست میزنی👏
همشوووون بدون استثنا روی مدیریت زمانشون کار کردن که موفق شدن؟!
❌اینارو من اینجا با جون و دِل بهت میگم که دیگه بهونه نداشته باشی که نمیدونستی😉❌
پس برای اینکه تو هم متفاوت بشی😍
با دقت گوش👂 بده😉
.
@yousef_aghasi 👈
.
سلام👋
صبحت بخیر😍
"ویکتور هوگو" میگه
خوشبخت کسی است که به
یکی از این دو چیز دسترسی دارد
کتابهای خوب 📚یا
دوستانی که اهل کتاب📚 باشند
.
@yousef_aghasi 👈
۱.
#داستان_۴
حسن همیشه یه عالمه کار توی ذهنش داشت که نمیدونست از کدوم شروع کنه.
مثلاً میز کارش پر از کاغذای بههم ریخته بود، چندتا پیامک داشت که جوابشون
کوتاه بود و تخت خوابش مرتب نبود.
همیشه به خودش میگفت
باشه، بعداً انجامش میدم. حالا یه وقت خوب پیدا میکنم و همه رو با هم سر و سامان میدم.
.
۲.
اما هر روز که میگذشت، این کارای ریز و کوچیک بیشتر و بیشتر میشدن و حسن هرچی تلاش میکرد، وقت کافی پیدا نمیکرد. 😐
هر وقت میخواست شروع کنه، حجم کارها انقدر زیاد بود که حوصلهاش سر میرفت و دست به هیچ کدوم نمیزد. ☹️
.