💖 #دعای_فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
🔴🔴تشرف ابو راجح حمامى🔴🔴
🔴در حله به مرجان صغير, كه حاكمى ناصبى بود, خبر دادند ابو راجح , پيوسته صحابه را سب و سرزنش مى كند.
دستور داد كه او را حاضر كنند.
وقتى حاضر شد, آن بى دينان به قدرى او را زدند كه مشرف به هلاكت شد و تمام بدن او خرد گرديد, حتى آن قدر به صورتش زدند كه دندانهايش ريخت.
❤️بعد هم زبان او را بيرون آوردند و با زنجير آهنى بستند.
بينى اش را هم سوراخ كردند و ريسمانى از مو داخل سوراخ بينى او كردند.
سپس حاكم آن ريسمان را به ريسمان ديگرى بست و به دست چند نفر از مامورانش سپرد و دستورداد او را با همان حال , در كوچه هاى حله بگردانند و بزنند.
آنها هم همين كار را كردند, به طورى كه بر زمين افتاد و نزديك به هلاكت رسيد.
❤️ وضع او را به حاكم ملعون خبر دادند.
آن خبيث دستور قتلش را صادر كرد.
حاضران گفتند:
او پيرمردى بيش نيست و آن قدر جراحت ديده كه همان جراحتها او را از پاى در مى آورد و احتياج به اعدام ندارد, لذا خود را مسئول خون او نكن.خلاصه آن قدربا او صحبت كردند, تا دستور رهايى ابوراجح را داد.
🔴بستگانش او را به خانه بردند و شك نداشتند كه در همان شب خواهد مرد.
صبح ,مردم سراغ او رفتند, ولى با كمال تعجب ديدند سالم ايستاده و مشغول نماز است ودندانهاى ريخته او برگشته و جراحتهايش خوب شده است , به طورى كه اثرى از آنهانيست.
تعجب كنان قضيه را از او پرسيدند.
🔴 گفت: من به حالى رسيدم كه مرگ را به چشم ديدم.
زبانى برايم نمانده بود كه از خداچيزى بخواهم , لذا در دل با حق تعالى مناجات و به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع ) استغاثه كردم.
ناگاه ديدم حضرتش دست شريف خود را به روى من كشيد, وفرمود:
❤️ از خانه خارج شو و براى زن و بچه ات كار كن , چون حق تعالى به تو عافيت مرحمت كرده است.
پس از آن به اين حالت كه مى بينيد, رسيدم.
شيخ شمس الدين محمد بن قارون (ناقل قضيه ) مى گويد:
❤️به خدا قسم ابوراجح مردى ضعيف اندام و زرد رنگ و بدصورت و كوسج (مردى كه محاسن نداشته باشد) بود ومن هميشه براى نظافت به حمامش مى رفتم.
خوش هيكل شده بود در منزلش ديدم.
ريش او بلند و رويش سرخ ,به طورى كه مثل جوان بيست ساله اى ديده مى شد.
و به همين هيئت و جوانى بود, تاوقتى كه از دنيا رفت.
🔴بعد از شفا يافتن , خبر به حاكم رسيد.
او هم ابوراجح را احضار كرد و وقتى وضعيتش را نسبت به قبل مشاهده كرد, رعب و وحشتى به او دست داد.
از طرفى قبل از اين جريان , حاكم هميشه وقتى كه در مجلس خود مى نشست , پشت خود را به طرف قبله و مقام حضرت مهدى (ع ) كه در حله است مى كرد, ولى بعد از اين قضيه , روى خودرا به سمت آن مقام كرده و با اهل حله , نيكى و مدارا مى نمود و بعد از چند وقتى به درك واصل شد, در حالى كه چنين معجزه روشنى در آن خبيث تاثيرى نداشت.
✅ داستانهای تشرف ادامه دارد....✅
🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓
📡هدف تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@yousefezahra
4_6005805958595348403.mp3
14.84M
🌸 🌷
تفسیر کلّ قرآن، بر اساس مباحث مهدوی.. #صوت_شماره_105
👈سورۀ هود آیات 25 تا 40. 👉 سیدحامدغضنفری #تفسیر_کل_قرآن #روایات_مهدوی
@yousefezahra
#مهدے_جان❤️
گفتیم بیا که بی تو دلگیر شدیم
دور از تو همه اسیر تقدیر شدیم
شاید که جوانیم ولی باور کن
هر جمعه که رفت،سال ها پیر شدیم😔
تعجیل فرج صلوات🌹
#منتظران_ظهور 🖤
✨@yousefezahra
📌 ظلم ستیزی، ویژگی بارز منتظران و یاران امام زمان
▫️ در دعای ندبه، وقتی شروع به بیان و شمارش صفات آن بزرگوار میکنیم، بعد از نسبت او به پدران بزرگوار و خاندان مطهرش، اولین جملهای که بیان میکنیم این است:
«أَیْنَ الْمُعَدُّ لِقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَهِ أَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لِإِقامَهِ الْأَمْتِ وَالْعِوَجِ أيْنَ المُرتَجي لِاِزالةِ الجَورِ وَ العُدوانِ» (کجاست آنکه برای برکندن ریشه ظالمان و ستمگران عالم مهیا شد؟ کجاست آنکه منتظریم اختلاف و کج رفتاریها را به راستی اصلاح کند؟ کجاست آنکه امید داریم اساس ظلم و عدوان را از عالم براندازد).
این اولین درخواست منتظران مهدی موعود پیش از ظهور آن بزرگوار است.
▪️ در زیارت آل یاسین وقتی خصوصیات آن بزرگوار بیان میشود، یکی از برجستهترین آنها این است که «اَلَّذی یَملَاُ الاَرضَ قِسطاً و عدلاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً.» در روایاتی هم که درباره آن بزرگوار هست، همین معنا وجود دارد.
▫️ نخستین نشانهای که با مشاهده آن میتوان نزدیک شدن هر انقلابی، از جمله این انقلاب بزرگ را پیش بینی کرد، گسترش ظلم و جور و فساد و تجاوز به حقوق دیگران و انواع مفاسد اجتماعی و انحرافات اخلاقی است که خود عامل توسعه فساد در جامعه است.
📚 برشی از کتاب زیباییها و زشتیهای کربلا
▫️ #ظلم ۴
@yousefezahra
📌 سپاه بیفرمانده...
▫️یا صاحبالزمان! خستهتر از آنم که روی پاهایم بایستم و نبودنتان را نظاره کنم. راستش را بخواهید روزگارم خیلی سخت میگذرد بدون شما روزگار همهٔ ما، مثل سپاهی هستیم که فرمانده ندارد! هاج و واجیم و از همه طرف مورد هجوم
▪️ آقاجان! یعنی میرسد روزی که نگاهمان درهم گره بخورد؟ میرسد روزی که شما امر کنید و ما اطاعت؟ یعنی من آن روز را خواهم دید؟
▫️ آقاجان! سینهام از نبودنتان سخت به تنگ آمده است و مشتاق دیدارم و ولله که العجلهایم مانند العجلهای کوفیان نیست. جان ناقابلم را کف دستم گرفتهام و پای کارم. مشتاق دیدارتان هستم آقاجان.
📝 #دلنوشته_مهدوی
@yousefezahra
8.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روشهای دوستی با امام زمان(عج)
🔵 قسمت ششم از بیستم
🎙 #ابراهیم_افشاری
@yousefezahra
10.mp3
14.98M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت دهم:
زندانِ کوفه، حماسه عبدالله بن عفیف...
#صباحا_و_مساء
@yousefezahra
4_6010149798324209734.mp3
14.91M
🌸 🌷
تفسیر کلّ قرآن، بر اساس مباحث مهدوی.. #صوت_شماره_106
👈سورۀ هود آیات 41 تا 60. 👉 سیدحامدغضنفری #تفسیر_کل_قرآن #روایات_مهدوی
@yousefezahra
💖 #دعای_فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
به نیت فرج مولای غریبمان بخونیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
✅ داستان تشرف ✅
#داستان_تشرف
#تشرف_بانوان
🔴🔴 تشرف یک زن به محضر امام زمان (عج) 🔴🔴
✅ امروزه در اکثر تشرفاتی که به محضر امام عصر (عج) نقل میشود صحبت از تشرفات آقایان است و هیچ صحبتی از تشرفات بانوان نقل نمی شود گویا هیچ خانمی تا کنون موفق به تشرف نشده است لذا تصمیم به نقل این داستان گرفتیم و در پست بعد کتابی در این زمینه را معرفی میکنیم.✅
🔴 فاضل جليل ، سيد على اصغر شهرستانى (ره)، فرزند عالم ربانى سيد محمد تقى شهرستانى ساكن كربلا ، فرمود:
پـدر مـرحـومم به همراه والده و اخوى ها به قصد زيارت عسكريين (ع) به طرف سامرابراه افتادند.
والـده با طفل شيرخواره اى كه داشت در يك طرف كجاوه بود.
در طرف ديگر اخوى ام ، مرحوم آقا سيد على ، و دو طفل ديگر از اخوى هايم بودند و ابوى هم بابقيه زوار در مسير متفرق بودند.
به سه فـرسخى سامرا كه رسيدند، حيوانى كه كجاوه والده و اخوى ها بر آن بود، از رفتن واماند و از قافله عقب افتاد، تا آن كه كم كم ازحركت ايستاد.
مكارى پشت سر ايشان راه مى رفت و وقتى ديد كه آن حـيـوان ايـسـتـاد، بـه شدت مضطرب شد، چون در آن زمانها راه مخوف بود، لذا نزد والده آمد و گـفـت :اى عـلـويه حيوان وامانده و راه مخوف است .
به اجداد طاهرينت متوسل شو, كه رهايى از دست دزدها جز با توسل به ائمه طاهرين (ع) امكان پذير نيست .
وقتى والده اين مطلب را شنيد, جزع و فزع نمود و به اجداد طاهرينش (ع) استغاثه كرد.
در آن بـين كه مشغول استغاثه بود, ناگاه سيدى نورانى كه آثار ابهت و جلال در وى ظاهر بود, از بـين تپه ها و بيابان با لباسهاى سفيد فاخرى كه در بر داشت , نمودار شد وبه آن حيوانى كه كجاوه بر آن بود, نظر تندى نمود و بعد به ايشان تبسمى فرمود وهمان جا هم غايب شد.
ناگاه آن حيوان كه ناتوان و از راه رفتن باز مانده بود, مثل آن كه دو بال درآورده باشد, با سرعت زيادى براه افتاد و خـيـلـى زود و قـبـل از آن كـه زوار به آن جا برسند به سامرا وارد شد و در مسير هم از كنار قافله نگذشته بود.
در سـامـرا بـه خـانه اى كه پسر عموى ما, حجة الاسلام حاج ميرزا محمد حسين شهرستانى منزل نموده بود, وارد شدند و قبل از ورود زوار به سامرا به زيارت مشرف شده بودند.
پسرعموى ما وقتى ديد والده قبل از زوار وارد شده , تعجب نموده و گفته بود: چطور شما قبل از زوار و پيش از قافله , آن هم به تنهايى وارد شديد! مـرحـوم پـدرم با زوار مدتى بعد از آنها رسيدند و به شدت نگران بودند وقتى با والده روبرو شدند بسيار تعجب نمودند و همگى از اين معجزه روشن , مسرور گشتند.
📚منبع:
کتاب بركات حضرت ولی عصر (خلاصه العبقری الحسان) جلد 1، ص 121
✅ داستانهای تشرف ادامه دارد....✅
🔓🍎کپی به هر شکل آزاد است🍎🔓
📡هدف تبلیغ امام عصر و ترویج وگسترش مطالب حوزه مهدویت در فضای مجازی است📡
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
@yousefezahra