eitaa logo
یــــوســــف زهـــــرا(س)
801 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1هزار ویدیو
67 فایل
💢امام زمان شناسی💢 ✨نشانه های ظهور✨ ✉️دلنوشته مهدوی✉️ 🔷ختم صلوات🔶 💖دعای عهد💖 🔆سخنرانی استاد رائفی پور🔆 📚 داستان های امام زمان عج 📚
مشاهده در ایتا
دانلود
#داستانک_مهدوی به مناسبت 💐ولادت عقیله ی بنی هاشم #حضرت_زینب_سلام_الله_علیها ؛ ▫️اهل شهر قنات و قناعت بود. دلش، یک سقف بالای سر می خواست، که نداشت. با هزار امید، رفت جمکران. متوسل شد به آخرین امیدِ همه منتظرها. امامش را صدا زد و خانه ای خواست. چشمش به جمال گمشده عالم روشن شد. سید حسین یزدی، علاوه بر خانه، چند دُرّ نصیحت هم هدیه گرفت. از امام عصر علیه السلام شنید که: « آن جلسه دعای ندبه ای که می روی، هیچ وقت ترک نکن! از عمه جانم زینب کبری سلام الله علیها یاد کنید! هم در آن جلسه. هم در مجالس دیگر! » 📚مسجد مقدس جمکران تجلیگاه صاحب الزمان علیه السلام، به نقل از آیت الله بهجت. @yousefezahra
▫️تازه مسلمان بود، بی قرار زیارت حجّت خدا. از کابل، بار سفر بست تا امام زمانش را بیابد. شهر به شهر، می رفت و می گشت ابوسعید کابلی به دنبال نشانه ای از امام غایب. در مدینه، از بزرگی شنید که: «مولایت، در روستای صریاست». با پای شوق، تا صریا دوید. بالاخره آن همه جستجو و اصرار نتیجه داد؛ چشمش روشن شد به جمال حجّت الهی. امام، صدایش زد؛ با نامی که تنها خاندانش او را به آن می شناختند. رازهای زیادی از امامش شنید. وقت وداع، عرض کرد که خرجی اش تمام شده، با آنکه هنوز مبلغ اندکی در کیسه داشت. امام فرمود: خرجی ات تمام نشده، اما هرچه مانده از بین خواهد رفت، به سبب همین کلامت! از دست امام، خرج سفرش را گرفت و مرخص شد. خیلی زود، همان شد که امام فرموده بود. آنچه امام عنایت کرده بود سالم ماند؛ آنچه با خود داشت، همه از بین رفت. 📚کمال الدین ج۲ ص۴۳۹. @yousefezahra
▫️شیعه امام عسکری علیه السلام بودند؛ اما درگیر شکّ و اختلاف. برخی میگفتند: امام، بدون جانشین از دنیا رفت! نامه ای نوشتند، از دعوا و اختلاف و حیرتشان گفتند. پاسخ نامه، چشم و قلبشان را روشن کرد. آخرین حجّت خدا، با خط مبارکش نوشته بود: «به نام خداوند بخشنده مهربان! حیرت و شکّ شما، غمگینم کرد. نه به خاطر خودم که به خاطر خودتان! چون خدا با ما اهلبیت است و نیازی به غیر او نداریم... آیا گمان بردید خدا واسطه میان خود و بندگانش را قطع می سازد؟ هرگز چنین نبوده؛ تا قیامت نیز چنین نخواهد بود!... اگر به شما علاقه نداشتم و مشتاق اصلاح کارتان نبودم این نامه را برایتان نمی نوشتم...» 📚غیبت طوسی ص286. @yousefezahra
▫️از بصره آمده بودند دیدن امام؛ عریضه دلشان پر بود از شکایت؛ شکایت از یونس بن عبدالرحمن. گلایه پشت گلایه؛ اتهام پشت اتهام. یونس که در خانه امام حاضر بود حرف ها را می‌شنید؛ خودش را اما به امر امام، پنهان کرده بود. بصری ها که رفتند، با اشک و آه آمد خدمت امام؛ میخواست از خودش دفاع کند. اما شنید که: یونس! ... فرض کن در دست تو مرواریدی باشد، مردم امّا بگویند سرگین شتر است! حرف مردم آیا ضرری دارد؟!... گفت: نه! امام رضا علیه السلام فرمود: وقتی امام تو از تو راضی باشد حرف مردم چه ارزشی دارد؟! حالا قلب یونس بن عبدالرحمن آرام گرفته بود، آرامشی از جنس رضایت امام زمانش. 📚بحارالأنوار جلد۲، صفحه ۶۵. @yousefezahra