eitaa logo
💗 حاج احمد 💗
284 دنبال‌کننده
17.4هزار عکس
3هزار ویدیو
42 فایل
❇ #حاج_احمد_متوسلیان ، فرماندۀ شجاع و دلیر تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در تیرماه سال ۶۱ به همراه سه تن از همراهانش ، در جایی از تاریخ گم شد. @haj_ahmad : ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
یک نفَس با ما نشستی خانه بوی گُل ‌گرفت ... منزل پدری شهید سید محمدرضا دستواره @yousof_e_moghavemat
🔰 چهره‌ی دیپلماتیک حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنه‌های مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند. بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سخت‌گیری‌اش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت می‌کرد با حاج‌احمد شوخی کند، همو بود! غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاج‌احمد او را می‌فرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را می‌پرسیدند، بلند می‌خندید و می‌گفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.» حاج‌ احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت. چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیده‌اند و بس... @yousof_e_moghavemat
شبی بود و زمستان بود و فاو بود و سنگر عراق بود و شب نشینی فرماندهان ایرانی🇮🇷 . 📷 عکسی که مشاهده می‌کنید تصویر دو سردار دلاور لشکر اسلام در بهمن ۱۳۶۴ در منطقه ( اروندکنار ) میباشد. لشکر ویژه ۲۵ آقا مرتضی قربانی (نفر دوم نشسته از سمت چپ) به همراه فرمانده لشکر نجف اشرف احمد کاظمی(نفر دوم نشسته از سمت راست) پس از فتح در سنگر ها در حال استراحت می‌باشند. . @yousof_e_moghavemat
یک نفَس با ما نشستی خانه بوی گُل ‌گرفت ... منزل پدری شهید سید محمدرضا دستواره @yousof_e_moghavemat
خنده هم پیش لبهای تو کم آورده است! شهیدِ خنده‌روی ما .... @yousof_e_moghavemat
🔰 چهره‌ی دیپلماتیک حاج احمد و «غلامرضا» از بدو آشنایی، دوشادوش یکدیگر در تمامی صحنه‌های مقابله با ضدانقلاب حضور داشتند. بر خلاف حاج احمد که اقتدار و سخت‌گیری‌اش معروف بود، غلامرضا به شوخ طبعی و ملایمت شهرت داشت. تنها کسی که به راحتی جرأت می‌کرد با حاج‌احمد شوخی کند، همو بود! غلامرضا زبان فصیح و شیوایی داشت، زمانی که احتیاج به سخنرانی، مذاکره، بحث و یا از این قبیل کارها بود، حاج‌احمد او را می‌فرستاد. هر وقت از غلامرضا علت این امر را می‌پرسیدند، بلند می‌خندید و می‌گفت: « من چهره دیپلمات برادر احمد هستم.» حاج‌ احمد تعلق خاطر عجیبی به او داشت در پی آزادسازی پاوه، بجای اینکه خود فرماندهی سپاه را بدست گیرد این مسئولیت را بر دوش «غلامرضا» گذاشت و خودش زیردست او، مسئولیت عملیات سپاه پاوه را پذیرفت. چهارم اردیبهشت ۱۳۵۹ وقتی غلامرضا شهید شد؛ حاج احمد در مقابل جسم در خون طپیده او زانوی ادب بر زمین نهاد و چون ابر بهاری زار زار گریست. زاری و ناله را تنها در کنار پیکر غلامرضا مطلق و محمد توسلی دیده‌اند و بس... @yousof_e_moghavemat
🔰حاجی می‌گفت: اگر عاشقانه با کار پیش بیایی به طور قطع بُریدن و عمل زدگی و خستگی برایت مفهومی پیدا نمی‌کند ... ۲۳ مرداد ۱۳٦۲ ، قلاجه چادر فرماندهی لشکر ۲۷ سردار خیبر شهید حاج محمدابراهیم همت🌷 @yousof_e_moghavemat
⤴️ رفتار عجیب یک 🌷 منبع: با راویان نور ۳،صفحه ۱۴۸ @yousof_e_moghavemat
یک نفَس با ما نشستی خانه بوی گُل ‌گرفت ... منزل پدری شهید سید محمدرضا دستواره @yousof_e_moghavemat
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 عکسی کمتر دیده‌شده از به امید دیدنت روز و شب به هم گره می زنیم...... @yousof_e_moghavemat
از همه زودتر می آمد جلسه تا بقیه بیایند دو رکعت نماز میخواند. یکبار بعد از جلسه، کشیدمش کنار و پرسیدم نماز قضا میخوندی؟ گفت نماز خواندم که جلسه به یک جایی برسد. همینطور حرف روی حرف تل انبار نشه، بد هم نشد انگار... 📸 تصویر: علیه السلام @yousof_e_moghavemat
خنده هم پیش لبهای تو کم آورده است! شهیدِ خنده‌روی ما .... @yousof_e_moghavemat