#گزارش_تصویری
#روضه_های_خانگی
#شب_اول
▫️مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام
▫️با سخنرانی حجت الاسلام نادی
و با نوای حاج یوسف ارجونی
▫️حاج محمد جواد جامعی
#شهرستان_گلبهار
#هیات_محبان_المهدی
۱۴۰۲/۰۵/۳۰
#گزارش_تصویری
#روضه_های_خانگی
#شب_دوم
▫️مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام
▫️با سخنرانی حجت الاسلام پژوهی
و با نوای
▫️حاج یوسف ارجونی
▫️حاج محمدجواد جامعی
▫️کربلایی میلاد صلاحی
▫️کربلایی محمدهادی جامعی
#شهرستان_گلبهار
#هیات_محبان_المهدی_عجل_الله
۱۴۰۲/۰۵/۳۱
46.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_ویدئویی
#روضه_های_خانگی
▫️مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حاج_یوسف_ارجونی
#شهرستان_گلبهار
#هیات_محبان_المهدی_عجل_الله
#حاج_محمد_جواد_جامعی
۱۴۰۲/۰۵/۳۰
44.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_ویدئویی
#روضه_های_خانگی
▫️مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام .
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#حاج_یوسف_ارجونی
#شهرستان_گلبهار
#هیات_محبان_المهدی_عجل_الله
#حاج_محمد_جواد_جامعی
۱۴۰۲/۰۵/۳۰
30.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_ویدئویی
#روضه_های_خانگی
▫️مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام .
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#حاج_محمد_جواد_جامعی
#شهرستان_گلبهار
#هیات_محبان_المهدی_عجل_الله
۱۴۰۲/۰۵/۳۰
20.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_ویدئویی
#روضه_های_خانگی
▫️مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام .
#زمینه
#حاج_یوسف_ارجونی
#شهرستان_گلبهار
#هیات_محبان_المهدی_عجل_الله
#حاج_محمد_جواد_جامعی
۱۴۰۲/۰۵/۳۰
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#گزارش_ویدئویی
#روضه_های_خانگی
▫️مراسم عزاداری شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها و امام حسن مجتبی علیه السلام .
#زمینه_سلام_کربلا
#حاج_محمد_جواد_جامعی
#شهرستان_گلبهار
#هیات_محبان_المهدی_عجل_الله
۱۴۰۲/۰۵/۳۰
.
سَلامٌ عَلی ساکنِ کربلا
تا که دعوت شوم ، سفرِ کربلا
دل من مانده در ، گذر کربلا
منِ جا مانده و ، دلِ وا مانده و
رسد از هر طرف ، خبر کربلا
منِ حیرت زده ، منِ غفلت زده
آرزوی نماز ، سحر کربلا
مات و حیرانم و ، بی تو بی جانم و
برق چشمانم و ، نظر کربلا
با تو می خوانم و ، با تو می مانم و
تو شدی جانم و ، ثمر کربلا
اوج عرش خداست ، با دلم آشناست
همچو معراج ماست ، اثر کربلا
می کنم زمزمه ، ای گل فاطمه
دلبری از همه ، هنر کربلا
شد ز عشق تو پُر ، دل من همچو حر
برتر از هر چه دُر ، گهر کربلا
با تو پیوستم و ، دل به تو بستم و
مست تو هستم و ، قمر کربلا
رأس تو در عبور ، می زنم غرق نور
بوسه از راه دور ، به سر کربلا
یا به بال و پرم ، تا حرم می پرم
یا به جان می خرم ، خطر کربلا
یا که سر می نهم ، روی خاک حرم
یا که جان می دهم ، به بر کربلا
ای امام کرم ، در دفاع از حرم
روح و جان و سرم ، سپر کربلا
بر جوانان اگر ، آرزو عیب نیست :
با امام زمان ، سفر کربلا
#اربعین
#محمدعلی_شهاب ✍
.
#مصائب_شام
◼️ مایی که باغهای جَنان زیر پایماست
حالا شده خرابه این شهر منزلم ...
⚡️حکایت «مِنهال» از حال و روز امام سجاد علیهالسلام و دیگر أسرای آل الله در خرابه شام...
منهال بن عَمرو گوید:
يكى روز در بازارهاى دمشق راه مىرفتم که ناگاه نگاهم به على بن الحسين عليهماالسّلام افتاد.
إذًا أنا بِعليِّ بنِ الحُسين عَلَيهمَالسّلام يَتوَكّأ عَلَى عَصٰا، و رِجلاهُ كأنّهُما قَصبَتان، و الدّمُ يَسيلُ مِن ساقَيه، و الصُّفرةُ قد ازْدادَت علَيه، فَخنقَتْني العَبرة.
▪️او بر عصاى خويش تكيه زده بود. دو پاى مباركش مانند دو چوبه نىْ خشک شده بود و خون از هر دو ساق مباركش جاری و چهره مباركش هم زرد شده بود. از اين حال او، گريه راه گلويم را گرفت؛
🩸عرض كردم: «يابن رسول اللّه! حال و روزتان چگونه است ؟»
امام سجاد علیهالسلام گريست و فرمود:
كيفَ حالُ مَن أصبحَ أسيراً لِيزيدِ بن معاوية و نِسائي إلىٰ الْآنِ ما أشَبَعنَ بُطونَهنَّ و لَا كسَوْنَ رُؤوسَهُنَّ نائحاتِ اللّيلِ و النَّهار.
▪️چگونه است حال آن كس كه صبح کند، در حالی كه اسير يزيد پسر معاويه باشد و اهلبيت من از آن روزی که پدرم را کشتهاند، تاكنون با شكم گرسنه خوابیده و بر سرشان پوشش مناسبی نمانده است و شبانه روز گريانند و ناله میکنند.
🩸همه به غارت رفتهایم و کشته شده و در به در و آواره گشتهایم. هر وقت يزيد ما را طلب کند، گمان قتل، بر خود میبریم.
منهال گويد: گفتم: «اى سيّد من! اكنون به كجا میروى؟»
إمام سجاد علیهالسلام فرمودند:
المَحبسُ الّذي نَحن فيه لَيسَ له سَقفٌ و الشّمسُ تُصَهّرُنا بهِ و لا تُرىٰ الهَواء فأفرُّ منه لِضعفِ بدني سُوَيعةً و أرجعُ خشيةً علَى النّساء.
▪️به همان خرابهای كه ما را در آن حبس کردند. خرابهای كه سقف ندارد و از تابش آفتاب میسوزیم و هيچ مكانى و گودالی نیست كه با اين ضعف بدن و سستى تن، اندك مدتى راحت بگيرم و الان از ترس زنان حرم دارم به همان خرابه مراجعت میکنم.
🩸منهال گوید:
پس در همان حال كه با آن حضرت صحبت میکردم، زنى را ديدم كه آن حضرت را صدا میزد. پس امام علیهالسلام مرا رها کرد و به سوی آن بانو رفت.
چون پرسیدم که آن زن کیست؟
گفتند: زينب دختر امير المؤمنين عليهالسّلام بود كه آن حضرت را مىخواند و مىفرمود:
إلیٰ اَینَ تَمضی یا قُرةَ عَینی؟
▪️ «اى روشنى ديده من! كجا بودی؟ »
و آن حضرت مراجعت فرمود و من برگشتم و هر وقت که به ياد آن حضرت و حال او میافتم، گریهام میگیرد.
📚الانوار النعمانیه ج٣ ص٢۵٢
📚معالي السّبطين ج٢ ص١۶٧
✍آیینه زادهام که اسیر سلاسلم
هجده ستاره بر سر نیزه مقابلم
ما را زدند مثل اسیران خارجی
دارم هزار راز نگفته در این دلم
چشم همه به سمت زنان یا به نیزه هاست
غمگین ترین سواره مجروح محملم
آتش گرفت گوشه عمامهام ولی
زخم زبان به شعله کشیده است حاصلم
مایی که باغ های جنان زیر پای ماست
حالا شده خرابه این شهر منزلم
داغ رقیه پیر نمود اهل بیت را
خون لخته های کنج لبش گشته قاتلم...
#حضرت_سکینه_علیهاالسلام
#مصائب_شام
◾کیست تا درک کُند «فاطمه» تا نفخهٔ صور
هر نظر با غمِ «پیراهنِ» تو گریه کنَد ...
⚡️ رویای صادقه حضرت سکینه سلاماللهعلیها در شهر شام ...
سید بن طاووس مینویسد:
از حضرت سکینه سلاماللهعلیها نقل شده است که آن بانوی مکرّمه فرمود:
چهارمين روزى كه ما در شام بوديم، خوابى طولانی ديدم. زنى ديدم كه بر هودجى سوار و دست بر سر گذاشته است.
پرسيدم: «اين زن كيست؟»
به من گفتند:
«اين زن، فاطمه دختر محمد صلي الله علیه و آله است و مادرِ پدر تو است.»
گفتم: «به خدا كه بايد به نزدش بروم و بگويم كه چه با ما كردند.»
🩸 شتابان به سويش دويدم و خود را به او رساندم و در برابرش ايستادم و گريه كنان مىگفتم:
«مادر جان! به خدا كه حق ما را انكار كردند. مادر، به خدا كه جمعيت ما را پراكندند. مادر جان! به خدا كه حريم ما را مباح دانستند. مادر جان! به خدا كه حسين، پدر ما را كشتند.»
🩸چون اين سخنان از من شنيد، فرمود:
کُفِّی صَوْتَکِ یَا سَکینَةُ فَقَدْ قَطَعْتِ نِیَاطَ قَلْبِی هَذَا قَمِیصُ أَبِیکِ الْحُسَیْنِ علیهالسلام لَا یُفَارِقُنِی حَتَّی أَلْقَی اللَّهَ
▪️سكينه جانم! بيش از اين مگو كه بند دلم را پاره کردی .اين پيراهن پدر تو است كه از خودم جدايش نخواهم نمود تا با همين پيراهن، خدا را ملاقات كنم.
📚اللّهوف، ص ۱۸۸
📚بحارالانوار ج ۴۵ ص ۱۴۱
📚نفس المهموم، ص۴۵۳