eitaa logo
یوسف نامه
36 دنبال‌کننده
103 عکس
23 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
آی بنگر در قدم شاه عرب کعبه ی سنگ دل اکنون ببرد نایش را @yousofnaame🌷
بهانه ای ست شفای شمیم پیراهن بیا که دیده ی دید با امید @yousofnaame🌷
شرف مجو ز کسی جز خدا که رسوایی ست عزیز خود را خرید با امید @yousofnaame🌷
سوی چشمان مرا صورت ماهش بُرده کاش برسد معجزه تکرار شود @khatdl @yousofnaame🌷
می گذارم یک نشان، لای کتاب حافظم تاهمیشه" گم گشته"باشد فال من @yousofnaame🌷
سلام الله علیها🌷 او صبر را به حضــرتِ ایّــوب داده است یک ذره اشک هدیه به داده است @yousofnaame🌷
گو میارا بزم و فرشِ دلبری مفکن که آن به زندان گرفتاران شود پیدا.....!! @yousofnaame🌷
‍ تا ذره ای ز درد خودم را نشان دهم بگذار در جدا شدن از یار جان دهم همچون نسیم می گذرد تا به رفتنش چون بوته زار دست برایش تکان دهم دل بُرده از من آنکه ز من دل بریده است دیگر در این قمار نباید زیان دهم صبر داشت و دوری کشیده بود چون نیستم صبور چرا امتحان دهم فروختن به زر ناب هم خطاست نفرین اگر تو را به تمام جهان دهم @yousofnaame🌷
همت مردانه می‌خواهد، گذشتن از جهان ی باید که بازار بشکند! @yousofnaame🌷
مثل سابق غزلم ساده و بارانی نیست هفت قرنی است در این مصر فراوانی نیست به زلیخا بنویسید نیاید بازار این سفر این قافله کنعانی نیست حال این ماهی افتاده به این برکۀ خشک حال حبسیه نویسی است که زندانی نیست چشم قاجار کسی دید و نلرزید دلش بشنوید از من بی چشم که کرمانی نیست با لبی تشنه و بی بسمل و چاقویی کُند ما که رفتیم ولی رسم مسلمانی نیست عشق رازیست به اندازه آغوش خدا عشق آنگونه که میدانم و میدانی نیست @yousofnaame🌷
دل می بری به سادگی از دست عالمی حسن تو را نیاز به ناز و کرشمه نیست هر که نمی شود هر جامه ی ترنج نشانی که ترمه نیست حتی نسیم،راه ندارد به خانه ات پیراهن عفاف تو محتاج تکمه نیست @yousofnaame🌷
چنگ بر پیراهن یوسف بزن دیوانه وار ای زلیخا عشق اگر رسوا نسازد عشق نیست @yousofnaame🌷
چاک پیراهن نبوَد بی معنی خنده بر پاکی دامان دارد @yousofnaame🌷
دل نبندند عزیزان جهان در وطنی که به ندهد وقت سفر پیرهنی.....!! @yousofnaame🌷
گر خیالت مونس دل شد مرا، بازش مدار هم به من بگذار کین به زندان خو گرفت @yousofnaame🌷
کجاست مجروح پیرهن چاکم که باد از دل صحرا می آورد بویش @yousofnaame🌷
کلام حاج یونس زنگی آبادی🌷 کتاب ظهور نویسنده کریم صفایی در سخنرانی انجوی نژاد بخشی از 👇🌹 ناگهان صدایی بلند شد ... نه از روبرو ... نه از پشت سر .... که از همه جهات.... به هر سو که می چرخیدم ، در وضوح صدا تغییری احساس نکردم: 🌹«بستگان و دوستان را به همان خوابشان رفتن کفایت است؛ اما تو که راوی منی ، باید مرا کنی و کنی و که: « » یعنی چه.... که خداوند به تا به کجاست. که "عزیز_کرده" ی خداوند است و هر ـ بنا به درجه اش نزد خداوند ـ تا آنجا می تواند پیش رود که: علاوه بر می تواند به هم اقدام کند تا مایه ی عبرت گردد تا این را که است ، به هیچ گیرند و بدانند آنچه حقیقی است ، نه دنیا که است. پس تو روایت کن مرا، آنچنان که ـ به قدرت لایزال حق تعالی ـ دنیا را در مشت دارم و دلم برای سخت که غافلند!»🌹... زانو زدم @yousofnaame🌷
اندر جمال ، گر دست‌ها بریدند دستی به جان ما بر، بنگر چه‌ها بریدیم @yousofnaame🌷
تغافل عاشق بی تاب را بی تاب تر سازد به فریاد آورد خاموشی ، را @yousofnaame🌷
کبابِ همت مردانه زلیخایم که یوسف از چَه به جای آب کشید @yousofnaame🌷
ما ز تهی دستی خلق آگاه است به چه امّید به بازار رساند خود را؟! @yousofnaame🌷
کشید دامن اگر ، پیرهن بگیر از او بنازم این هُنر و همّتِ را @yousofnaame🌷