همراه با ماه خدا (8)
با سلام و درود بر کسانی که عدالت را نسبت به همه رعایت می کنند
برخورد امیر المؤمنین (ع) با درخواست مالی نزدیکان
بیت المال از آن تمام مسلمانان است و از دیدگاه امام علی (ع) همه در استفاده از آن یکسان هستند. آنچه به عنوان سهم به افراد داده می شد در برابر تعهد آنان در دفاع از اسلام است و باید یکسان پرداخت می گردید و تفاوتی بین عرب و عجم و تازه مسلمان و افراد با سابقه در بهره مندی از بیت المال نبود.
البته اين غیر از حقوقی بود که به افراد کارمند و اداری داده می شد. مثلا برای شریح قاضی حضرت حقوق خاص به مبلغ پانصد درهم تعیین کرد (اخبار القضاة، ج٢،ص ٢٢٧) . البته خود حضرت مانند ديگران از بیت المال سهم می برد.
بنا بر این اگر یکی از نزدیکان حضرت درخواست متفاوتی داشت پاسخ حضرت به آن منفی بود و اگر متوجه می شد برداشتی از بیت المال داشته و خود را از دیگران متفاوت می دانسته دستور جبران آن را می داد. داستان گردبندی که مسئول بیت المال علی بن ابی رافع به عنوان عاریه مضمونه به دختر علی (ع) داده بود مشهور است (طوسی، تهیب الاحکام، ج10، ص 151. سیمای کارگزاران، ج3، ص 802-808). هم چنین درخواست برادرش عقیل سهم و کمک بیشتری از بیت المال داشت و مخالفت حضرت با آن و مساوی دانستن برداشت بیشتر با سرقت مشهور است. عقیل هم به قولی به پیش معاویه رفت . البته برخی به شام رفتن عقیل را برای دریافت مال برای پرداخت قرض هایش بعد از خلافت حضرت دانسته اند و این از گزارشی که بلاذری دارد استفاده می شود(انساب الاشراف، ج2، ص 71. سیمای کارگزاران، ج3، ص 711).
یکی از کسانی که درخواست کمک مالی از حضرت کرد. عبد الله بن جعفر پسر برادر حضرت و دامادش شوهر حضرت زینب بود. او مشاور حضرت بود ولی سمت رسمی در دوران خلافت حضرت نداشت همان گونه که حسن و حسین (علیهما السلام) هم سمتی نداشتند. با این که علی (ع) به برادرش جعفر بسیار علاقه مند بود . اما این درخواست فرزند برادرش را رد کرد. فشار زندگى باعث شد كه روزى عبد الله بن جعفر به حضرت گفت: اى اميرمؤمنان! دستور دهيد به من كمكى كنند يا نفقهاى بدهند. به خدا سوگند نزد من چيزى نيست جز اين كه برخى از حيوانات پروارى خود را بفروشم!
حضرت به وى پاسخ داد:
لا وَ اللّه ما أَجِدُ لَكَ شَيْئاً إِلّا أَنْ تَأْمُرَ عَمَّكَ أَنْ يَسْرِقَ فَيُعْطيكَ؛ نه به خدا سوگند! براى تو چيزى نمىيابم جز اين كه به عمويت دستور دهى كه بدزدد آن گاه به تو بدهد. (ثقفی، الغارات، ص 43. سیمای کارگزاران، ج3، ص 707).
يعنى در صورتى مىتوانم به تو كمك كنم كه از بيتالمال مسلمانان چيزى بدزدم و به تو ببخشم. و اين گونه اعلام كرد كه حقّ برداشت اضافى از بيتالمال مسلمانان را ندارم. گر چه برای برای اقوام و نزدیکانم باشد. این در حالی است که خلیفه قبلی کمک به اقوام و نزدیکان خود را از باب صله رحم توجیه و روا میدانست(عسکری، الاوائل، ص 189).
همراه با ماه خدا (شماره 9)
با سلام و درود بر کسانی که پیرو ولی خدا بودند.
👈محرومان از سهم بیت المال
امیر المؤمنین بیت المال را بین تمام مسلمانان به طور مساوی تقسیم می کرد و تفاوتی بین عرب و عجم قائل نبود. این تعهدی برای افراد ایجاد می کرد که از رهبر و نظام اسلامی دفاع کنند. و برای افرادی که سمتی داشتند حقوق جدا گانه بود و در باره قضات در عهد نامه مالک بیان می کند آن قدر باید به قاضی داد تا نیازش بر طرف شود.
اما امیر المؤمنین(ع) با رعایت عدالتی که داشتند دستور دادند که سهمی از بیت المال به جمعی داده نشود. نام سه تن را ذکر می کنیم:
1. عبدالله بن عمر 2. سعد وقاص 3. اسامة بن زید. این سه بیعت نکرده و در جنگ جمل از حضرت حمایت نکردند.
سر گذشت عبد الله بن عمر که با حضرت بیعت نکرد جالب است. در جریان قیام مردم مدینه که بنی امیه را بیرون کردند و عبد الله بن مطیع حاکم مدینه شد. شخصا برای بیعت با وی رفت و به حدیث نبوی استناد کرد (صحیح مسلم، ج6، ص 22) و زمانی که حجاج ثقفی حاکم مکه و مدینه شد و آل زبیر را بر انداخت از ترس که قبلا با ابن مطیع طرفدار آل زبیر بیعت کرده بود برای بیعت با حجاج شبانه نزد وی رفت و حجاج گفت با پایم بیعت کن، او مدعی بود پیامبر فرموده: هر کس بمیرد و برای او امامی نباشد در زمان جاهلیت مرده است (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج13، ص242 ).
وقتی اسامه به حضرت پیام داد و درخواست سهم از بیت المال کرد امام در پاسخ وی نوشت:
شَكَكْتَ في حَرْبِنا فَشَكَكْنا في عَطائِكَ؛ تو در جنگ همراه با ما شك كردى، ما هم در عطاى تو شك كرديم( دعائمالاسلام، ج1، ص392).
از این کلام حضرت استفاده می شود که دادن سهم از بیت المال در برابر آمادگی افراد برای اطاعت از حاکم اسلامی و دفاع از اسلام است.
طبق گزارشی عبد الله بن عمر، سعد وقاص و مغیره برای دریافت سهم از بیت المال با حضرت دیدار کردند و امام حاضر نشد به آنها سهمی اختصاص دهد. بعد از گفت و گو با آنها، آنان را باز گرداند و چيزى [از بيتالمال] به آنان نداد (وقعة صفّين، ص 551 : فَرَدَّهُمْ وَ لَمْ يُعْطِهِمْ شَيْئاً).
با این که حضرت در باره سعد و ابن عمر می فرماید: آن دو حق را یاری نکردند و از باطل دفاع نکردند(نهج البلاغه، صبحى صالح، حكمت 263، ص521 ). آنان جزو حزب قاعدین بودند.
اما اسامه نماینده فرستاده و نامه نوشته است. حضرت در پاسخ وی نوشت: إنَّ هذَا الْمالَ لِمَنْ جاهَدَ عَلَيْهِ و لكِنْ لي مالاً بِالْمَدينَةِ فَأَصِبْ مِنْهُ ما شِئْتَ؛ به تحقيق اين مال از آنِ كسى است كه جهاد كند؛ ولى براى من مالى در شهر مدينه است هرچه مىخواهى از آن بردار(الغارات، ص395).
حضرت طی نامه ای به حاکم مدینه چنین نوشت: لا تُعْطِيَنَّ سَعْداً وَ لاَ ابْنَ عُمَرَ مِنَ الْفَيْءِ شَيْئاً فَأَمَّا أُسامَةُ بن زَيْدٍ فَإنّي قَدْ عَذَرْتُهُ فِى الْيمينِ الَّتي كانَتْ عَلَيْهِ؛ البته سعد و فرزند عمر را چيزى از فىء و بيتالمال مده؛ اما اسامة بن زيد، او را در سوگندى كه خورده معذور مىدارم(رجال كشّى، ص39. سیمای کارگزاران ، ج ۳). سعد و ابن عمر از حق دفاع نکرده و به آن پشت کردند از این روی از بیت المال محروم شدند.
همراه با ماه خدا (شماره ۱۰)
با سلام و درود بر آزاد زنی که با داشتن امکانات مالی فراوان دنبال حقیقت و معنویت بود و درود بر آنان که پیرو او و اسلام هستند
👈رحلت خدیجه کبری(سلام الله علیها) و روز جمهوری اسلامی
دهم ماه رمضان یادآور دو حادثه مهم است.
۱. درگذشت خدیجه همسر گرامی رسول خدا پیامبر خاتم (ص) است. این مصیبت را تسلیت عرض می کنم. ۲. روز جمهوری اسلامی در ایران و تبریک آن.
روز دهم ماه رمضان يادآور درگذشت همسر وفادار رسول خدا خدیجه کبری است که آنچه داشت در اختیار پیامبر قرار داد و از او به عنوان وزیر صدق پیامبر یاد شده است(سيرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۴۱۶ : و کانت له(ص) وزیر صدق علی الاسلام) درگذشت همسر پیامبر در سال دهم بعثت بعد از بیرون آمدن مسلمانان از محاصره شعب ابی طالب رخ داد وي مادر فاطمه (س) بود.
👈حادثه مهم دیگر روز دوازدهم فروردین روز جمهوری اسلامی بود که بعد از برگزاری رفراندوم و تایید جمهوری اسلامی تعیین شده است.
برای انتخابات فروردین ۱۳۵۸ اگر اشتباه نکنم به نور آباد ممسنی در استان فارس رفته بودم . معمولا طلاب و روحانیون حوزه برای معرفی جمهوری اسلامی به مناطق مختلف اعزام می شدند. در نورآباد منزلی بود که مدتی شهید محراب آیت الله اسدالله مدنی در آن در زمان تبعيد زندگی می کرد و روحانی آن منطقه آقای رحمتی این مطلب را بیان کرد. در همان مقطع تبلیغات سوئی از سوی گروهک ها عليه جمهوری اسلامی و اسلام می شد که نمونه ای در همان زمان مطرح کرده بودند و چندین نفر از من سؤال کردند.
👈در آن مقطع نخست وزیر وقت مهندس بازرگان از جمله جمهوری دموکراتیک اسلامی سخن می گفت ولی رهبر انقلاب امام خمینی رحمت الله عليه تاکید کرد جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد و رفراندوم با عنوان آری یا نه به جمهوری اسلامی برگزار شد. و در دو روز برگزار شد و بیش از نود و هشت
در صد به جمهوری اسلامی آری گفتند و این شاید برای اولین بار در جهان رخ داد که بعد از انقلابی مردم نظام سیاسی خود را با رفراندوم انتخاب می کردند. هنوز نسلی که این نظام را انتخاب کردند هستند و بسیاری از جمعیت نسل های بعدی هم به این نظام وفادارند.
👈 گروه هایی که از اول انقلاب مخالف با اسلام و ولایت فقیه بودند گروهی که به منافقین مشهور شد جنگ مسلحانه آغازکرده و گروه های ترور را تشکیل داد این گروهک و برخی گروهک های دیگر بیش از ۱۷ هزار نفر از ایرانیان را ترور کردند -که اسامی افراد ترور شده توسط آنان در سایت هابیلیان با مشخصات و زمان ترور آمده است.- این گروهک از رئیس جمهوری گرفته تا نخست وزیر و رئیس قوه قضائیه و فرمانده ارتش و شهربانی کل کشور و نمایندگان مجلس و مردم عادی را ترور کردند و در موقع جنگ تحمیلی به حمایت از صدام جمعی از مردم عراق را هم به شهادت رسانده اند.
👈 اکنون این گروهک با حمایت تبلیغاتی غرب مدعی دموکراسی هستند و آمریکایی ها برای مردم ایران رئیس جمهوری از این گروهک برای ایران انتخاب كرده اند يعني دموکراسی به شکل غربی آن. یعنی دیگران برای مردم ایران تصمیم بگیرند.
👈یکی از ارکان اصلی جمهوری اسلامی ایران انتخابات است و بیشترین انتخابات در منطقه و جهان در مدت ۴۳ سال گذشته در ایران برگزار شده است. از انتخابات خبرگان قانون اساسی گرفته تا خبرگان رهبری ، انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شوراي إسلامي و انتخابات شوراهاي شهر و روستا و انتخابات صنفي مختلف. بعد از اين همه انتخابات شرم آور است كه دنياي غرب براي مردم ايران تصمیم بگیرد و رئیس جمهور تعیین کند و آن را آزادی بنامد.
همراه با ماه رمضان(شماره ۱۱)
با سلام و درود بر کسانی که کار و تلاش را وظیفه خود می دانند
کار و تلاش امیر المؤمنین (ع) (1)
امیر المؤمنین علی (ع) انسانی وارسته و در صحنههای مختلف پیشگام بود. او اولین مرد مسلمان بود و اولین شخصیتی که بعداز پیامبر نماز خواند (مفید، الارشاد، ج1 ، ص79 ) انسانی مجاهد و در عین حال خود ساخته بود و کارش برای خدا. در تمام جنگهای پیامبر جز تبوک حاضر بود و جانانه به نبرد با دشمن پرداخت. او در بیشتر جنگها پرچمدار سپاه اسلام بود. هر مأموریتی که پیامبر به او محول میکرد به خوبی آن را انجام میداد.
سالهای آغازین دوران مدینه مسلمانان مهاجر از جهت والی دچار مشکل بودند. علی نیز از این قاعده مستثنی نبود. به همین جهت گاهی برای بر طرف کردن نیاز خود تلاش میکرد. به دو نمونه از تلاشهای اقتصادی حضرت اشاره میکنیم. تا نمونه و الگویی در کار و تلاش در سال مهار تورم و رشد تولید برای ما باشد.
1. آن حضرت گوید: روزی در مدینه گرفتار گرسنگی زیادی شدم به بیرون مدینه به منطقه عوالی برای کار رفتم. زنی را دیدم که کلوخهایی را جمع کرده است و میخواهد آنها را خیس کند. نزد او رفتم با وی قرار گذاشتم که در برابر هر دلو آبی یک خرما بپردازد. پس 16 دلو آب کشیدم به گونهای که دو دستم آسیب دید. سپس از آن آب استفاده کردم و نزد زن رفته و او 16 عدد خرما به من داد. نزد پیامبر آمده و ایشان را از جریان مطلع کردم و حضرت از آنها با من خورد. (كشف الغمة، ج1 ، ص175. جمعی از نویسنگان، المسند الجامع ج13، ص277).
2. روزی سرد از خانه پیامبر خارج شدم در حالی که پوستی که وسطش را شکافته بودم و آن را در گردن خود قرار داده بودم .و به شدت گرسنه بودم بیرون رفتم. دنبال غذائی بودم. به مرد یهودی برخورد کردم که با شتری آب میکشید از رخنه دیوار متوجه او شدم. مرد یهودی گفت: ای اعرابی حاضری در برابر هر دلو آب یک خرما دریافت کنی؟ گفتم: آری! در باغ را گشود و دلو آبی به من داد و در برابر هر دلو آب یک خرما به من داد تا این که کف دستم پر شد (سنن الترمذي، ج4، ص 645 ، تحقیق شاكر).
یکی از نویسندگان در باره جریان اول و تلاش امام علی(ع) مینویسد:
1. این یک تلاش مشروع از علی(ع) است که برای کسب و کار مشروع با دستش بیرون رفت و منتظر نماید که دستهای مردم به او کمک نماید.
2. این حکایت جلوه دیگری از توان تحمل است زیرا به این کار مشکل پرداخت در حالی که به جهت گرسنگی دچار ضعف شده بود به کار پرداخت.
3. جلوه دیگری آن ایثار نسبت به دوستان و وفاء نسبت به آنها است زیرا با شدت گرسنگی که داشت، به این کار سخت پرداخت و اجرتش را از خرما حفظ کرد تا پیامبر(ص) را دیدار کرد و نبی گرامی از آن تناول فرمود. (یاسر عبد الرحمن، موسوعة الأخلاق والزهد والرقائق، ج2، ص 293).
جامعه ما در کار و تلاش باید امام علی (ع) را الگوی خود قرار دهند. (ادامه دارد).
همراه با ماه خدا (شماره 12)
با سلام و درود بر کسانی که مانند علی (ع) اهل تلاشند.
👈کارهای اقتصادی امیر المؤمنین(ع) در مدینه (2)
وضعیت اقتصادی مسلمانان مهاجر در مدینه چندان مناسب نبود به ویژه اصحاب صفه. علی (ع) نیز از این قاعده مستثنی نبود مخالفت قریش و جنگ های آنان با مسلمین و جلوگیری از بردن اموال توسط مهاجران از مکه به مدینه این وضعیت را تشدید می کرد. در مدینه هم بخشی از نبض اقتصادی شهر در اختیار یهود بود آنان نیز طبق پیمان مدینه عمل نمی کردند و بر مشکلات مسلمانان می افزودند. در توطئه بنی قریظه سرانی از یهود خیبر نقش داشتند. با فتح خیبر وضعیت مسلمانان بهتر شد و زمینه مخالفت یهود با مسلمانان از بین رفت و با فتح مکه در سال هشتم هجری مخالفان مسلمانان از بین رفته و زمینه رشد اقتصادی در کنار گسترش فراهم شد. بعد از رحلت رسول خدا (ص) فدک تصرف شد و امیر المؤمنین(ع) بعدها از سهم ذوی القربی محروم شدند.
👈امیر المؤمنین کارهای اقتصادی متعددی داشته آن حضرت می فرمود: مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ؛ هر کس آب و خاکی داشته باشد سپس فقیر شود خدا او را از (رحمت) خود دور کند.(قرب الاسناد، ص 115. وسائل الشيعة، ج17، ص 41). اکنون گزارشی از تلاشهای حضرت در مدینه ارائه میدهیم.
در نامهای که قبلا نقل کردیم حضرت در باره اسامة بن زید نوشت به وی از مال من در مدینه کمک کنند.
وقتی که زائر حج از مدینه به طرف مسجد شجره برای احرام می رود در تابلوهایی که نصب شده تابلو «الی آبیار علی» است. یعنی آنچه حضرت آباد کرده بود و چشمه هایی که جاری کرده بود اکنون نیز وجود دارد. و در سال 1372 من با یکی از دوستان به دیدن آن رفتیم و سال های بعد به بهانه این که ماری دیده شده درب آبیار را بستند و ورود به آن را ممنوع کردند. نام چهار چشمه را به عنوان صدقات امام علی(ع) در مدینه نامبرده اند.
صدقات مدينه
1و 2. چاه قيس و شجره: از امام صادق(ع) در منابع گونا گون نقل شده است كه رسول خدا (ص) چهار قطعه زمين به على(ع)داد: فقيرَين و چاه قيس و شجره. (معجمالبلدان، ج5، ص450. فتوح البلدان، ص 23). فقير را به چاههايى كه به هم ارتباط دارند و چاه كم آب و دهانه قنات معنا كردهاند. (لسانالعرب، ج10، ص302 - 301) ابن شبه در هنگام بر شمردن صدقات على(ع)در مدينه از فقيرين كه در عاليه است سخن گفته (تاريخ المدينةالمنوّره، ج1، ص223). این زمین ها را علی (ع) آباد کرده است و بعد وقف کرده است(كافى، ج7، ص49).
3. چاه ملك: در منطقه قنات مدينه(تاريخ المدينةالمنوّره، ج1، ص223).
4. اديبه: در إضَمْ. إضَمْ؛ مهمترين وادى مدينه و درياست. اضم خشكرود، وادىاى است كه مدينه در آن واقع است. اين وادى را نزديك مدينه، قنات گويند.(همان. كافى، ج7، ص49). اینها بخشی از فعالیت های اقتصادی و مالی حضرت در مدینه بود.
همراه با ماه خدا (شماره 13)
با سلام و درود بر کسانی که مانند امام علی(ع) در کشاوری نمونه هستند.
کارهای اقتصادی امیرالمؤمنین(ع) در ینبع در دوران خلفا(3)
25 سال دوران بعد از رحلت رسول خدا(ص)، امیر المؤمنین (ع) که از امور سیاسی بدور بود و فقط در هنگام نیاز به مشورت در امور فقهی ، سیاسی و قضائی داشت با بخشی از فعالیت های حضرت آشنا می شویم. ولی بیشترین فعالیت حضرت کار و کشاورزی بود و طبق نقلی از امام صادق(ع) این کار جنبه سیاسی هم داشته است. اینک به بخشی از کار و تلاشهای امام آشنا میشویم. این فعالیت ها عمدتا در منطقه ینبع بوده است. که نزدیک دریا سرخ است.
ينبع بر ساحل درياست بر سمت راست (شمال) كوه رَضْوى. براى كسى كه از مدينه به سوى دريا مىرود، يك روز از راه رضوى و هفت منزل از مدينه فاصله دارد. در آنجا نخل، آب و زراعت هست و نيز موقوفات علىعليه السلام كه فرزندان وى توليت آن را بر عهده دارند. در آنجا 170 چشمه هست و ساكنان آن از انصار، جُهَيْنه و ليث بودهاند (معجمالبلدان، ج5، ص450).
پيامبرصلى الله عليه وآله، قطعه زمينى(كافى، ج7، ص54؛ دعائمالاسلام، ج2، ص341) در ذى العشيره ينبع به علىعليه السلام داد. عمر نيز پس از خلافتش قطعه زمينى به علىعليه السلام واگذار كرد. خود حضرت نيز قطعه زمينى خريد و چشمهاى در آن جارى كرد(تاريخ المدينة المنوره، ج1، ص 221). درباره قطعه زمينى كه حضرت خريد، نوشتهاند: رسول خدا(ص) هنگامى كه ينبع را گرفت، بخشى از آن را به كُشْد بن مالك داد.وی درخواست کرد آن را به فرزند برادرم بده! حضرت به وى داد. عبدالرحمان بن سعد انصارى آن زمين را به 30 هزار درهم از وى خريد. چون کار در آنجا مشکل بود علىعليه السلام به همین مبلغ آن را از وی خرید. اوّلين جايى كه حضرت در ینبع روى آن كار كرد «بُغَيْبَغَه» بود.( همان، ج1، ص219).
هنگامى كه على بن ابى طالب(ع) وارد منطقه ينبع شد و به كوههاى آن نگاه كرد، فرمود:
لقَدْ وُضِعْتِ عَلى نَقِيٍّ مِنَ الْماءِ عَظيمٌ؛ به تحقيق بر آب گواراى زيادى قرار گرفتهاى.
(همان، ص 221).
على(ع) همراه كارگرانش در منطقه بغيبغه كار مىكردند كه ناگاه انفجارى در آب رخ نمود و آب؛ مانند گردن شتر بيرون زد؛ (لذا به آن ينبع گفتند). به على(ع)خبر دادند.امام فرمود:
يَسَّرَ الْوارِثَ، ثُمَّ تَصَدّقَ بها عَلىَ الْفُقَراءِ وَ الْمَساكينَ و وو... لِيَصْرِفَ اللّه بِها وَجْهي عَنِ النَّارِ، وَ يَصْرِفَ النَّارَ عَنْ وَجْهي؛(همان، ص 220)
وارث را رو براه ساخت. سپس آن را براى فقرا، مساكين ،در راه خدا و در راه ماندگان نزديك و دور در صلح و جنگ صدقه قرار داد. براى روزى كه صورتهايى سفيد و صورتهايى سياه مىشود تا خداوند به واسطه آن صورتم را از آتش حفظ كند و آتش را از صورتم باز دارد.
علىعليه السلام خود روى زمينها كار مىكرد.
امام صادقعليه السلام مىفرمايد: اميرالمؤمنين بيل مىزد و زمينها را آباد مىكرد.(بحارالأنوار، ج41، ص37و رک: سیمای کارگزاران، ج 3، ص 432). امیرالمؤمنین(ع) زمینهای زیادی را در ینبع آباد و چشمههایی را جاری کرد.
همراه با ماه خدا (شماره 14)
با سلام و درود بر کسانی که مانند امام علی (ع) اهل کار و تاش هستند.
کارهای اقتصادی امیر المؤمنین(ع) در ینبع (4)
در باره تلاش و كار على عليه السلام در منطقه ينبع، گزارشهای مختلفی نقل شده است.
1. فضالة بن ابى فضاله انصارى نقل مىكند كه همراه پدرم به عيادت علىعليه السلام در ينبع رفتيم. پدرم به عنوان اعتراض به على(ع)گفت: چه چيز تو را در اينجا نگه داشته؟ اگر مرگت فرا رسد، اعراب باديهنشينِ جُهَينه به كار تجهيز[و تكفين] تو مىپردازند. همراه ما به مدينه بيا كه اگر أجلَت برسد يارانت امور تو را به دست گرفته و بر تو نماز بخوانند.ابوفضاله از كسانى بود كه در جنگ بدر شرکت داشت. علىعليه السلام فرمود: من به جهت اين مريضى نمىميرم، پيامبر(ص) به من گفته است كه نمىميرم تا به خون آميخته شوم، آنگاه محاسن من از خون سرم رنگين گردد. ابوفضاله از كسانى بود كه در صفّين همراه با على(ع)بوده و شهيد گرديد. (احمد حنبل، فضائل الصحابه، ج2، ص 694. مسند أحمد، ج 2، ص 183. چ الرساله).
2. امام على(ع) زمينها را آماده و صد چشمه در ینبع جارى كرد(بحارالأنوار، ج 41، ص32).
3. مردى ديد نزد على عليه السلاميك وَسق (يكبار شتر) هسته خرما است. گفت. اينها چيست اى ابوالحسن؟ فرمود: صد هزار درخت خرما، إنشاءاللّه. آنها را كاشت و همه آنها بدون استثناء سبز شدند و جزو اوقاف على(ع) گرديد.(همان)
4. میزان درآمد حضرت: علی(ع) مىفرمايد: روزى مرا مىديدى كه همراه رسول خدا(ص) بوده، از گرسنگى، سنگ به شكم مىبستم و امروز زكات اموالم به 4 هزار دینار می رسد(ابن اثیر، أسد الغابة ، چ العلمية، ج 4، ص 97) یعنی به چهل هزار درهم مىرسید و برابر نقل احمد حنبل امام فرمود: وإنّ صَدَقةَ مالي لَتَبْلُغُ أرْبَعينَ الفَ دينارٍ؛ زكات مالم به 40 هزار دينار مىرسد (مسند أحمد، ج2، ص 464. ابن عساکر، تاريخ دمشق، ج42، ص 375. خصائص الأئمة عليهم السلام (خصائص أمير المؤمنين عليه السلام) ، ص79. بحار الأنوار ، ج41 ، ص26و ص 43. هیثمی، مجمع الزوائد، ج 9، ص 123). سبط ابن جوزی بعد از نقل این خبرگوید: این دلالت می کند که آن مال زیادی است (مرآة الزمان، ج6، ص 482). امیر المؤمنین (ع) این اموال را در راه خدا داد. و از بیت المال فقط سهمی مانند دیگران دریافت می کرد. سهمی که از بیت المال بصره به حضرت رسید به مبلغ هفتصد درهم به کسی داد که گفت من سهمی دریافت نکردم. (مروجالذهب، ج2، ص 372). در این تقسیم یاران حضرت دوازده هزار نفر بودند که بیت المال بصره را بین آنها تقسیم کرد (مفید، الجمل، ص401). اموال بیت المال بصره آن قدر زیاد بود که طلحه و زبیر شبانه بر خلاف قرارداد با عثمان بن حنیف آن را تصرف کردن و محافظان بیت المال را کشتند (مروجالذهب، ج2، ص 358). وقتی افرادی مانند عقیل و غلام حضرت درخواست کمک مالی کردند. حضرت فرمود: وقتی عطای خود را گرفتم به شما کمک می نمایم که قبلا اشاره شد امیر المؤمنین(ع) در شغل های مختلف از شجاعت و زهد و تصوف مورد توجه بوده ولی کار و تلاش که مدت زیادی مشغول کشاورزی بوده مغفول واقع شده است. (ادامه دارد).
همراه با ماه خدا (شماره 15)
با سلام و درود بر پیروان اهل بیت و امام مجتبی(ع)
تولد امام مجتبی(ع) سبط اکبر پیامبر را تبریک عرض می کنم
شیخ طوسی در معرفی امام حسن(ع) گوید: حسن بن علی بن ابیطالب، امام زکی سید جوانان بهشت، در مدینه در ماه رمضان سال دوم هجری متولد شد و با سَمّ در مدینه در آخر صفر سال 49 به شهادت رسید. سن ایشان در آن زمان 47 سال بود. مادرش سرور زنان دو عالم، فاطمه دختر رسول خدا (ص) بود. حضرت در بقیع در شهر پیامبر دفن گردید(تهذیبالأحکام، ج6، ص39).
روایتشده که در سال سوم هجری متولد شده است. امام صادق (ع) می فرماید: حسنبنعلی(ع) در سن 47 سالگی در سال 50 درگذشت. وی پس از پیامبر 40 سال زندگی کرد(الكافی، ج1، ص461).
دوران زندگانی امام مجتبی (ع) را میتوان به پنج دوره تقسیم کرد.
1. هفت سال با پیامبر(ص)،
2. بیت و پنج سال در زمان خلفا،
3. حدود پنج سال دوران خلافت امیر المؤمنین(ع)،
4. هفت ماه دوران خلافت حضرت از رمضان سال 40 تا جمادی الأولی سال41هجری(ابنعبد البر ، الإستيعاب، ج1، ص387).
5. نه سال و به نقلی ده سال آخر عمر حضرت در زمان خلافت معاویه.
دوران امامت حضرت ده سال بود.
امام علی را بعد از جنگ بدر در ذیحجه سال دوم هجری با فاطمه ازدواج کرد(ابنسعد، الطبقات الکبری، ج8، ص18. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج11، ص598) و تولد وی در نیمه رمضان سال سوم هجری بود(مفید، الإرشاد، ج2، ص5). وقتی امام حسن(ع) متولدشد پیامبر در همان روز در گوشش اذان نماز خواند(ابنسعد، طبقات الکبیر، ج6، ص353).
انتخاب نام حسن و حسین(ع) توسط پیامبر
انتخاب نام خوب یکی از وظائف پدر و مادر است(من لایحضره الفقیه، ج4، ص372). امام علی(ع) و فاطمه(س) این مهم را به پیامبر واگذار کردند. حضرت رسول(ص) نام پسران زهرا را انتخاب کرد. امام صادق علیه السلام نقل میکند که پیامبر(ص) فرمود: فرزند صالح گل خوشبویی از جانب خداوند است که در بین بندگانش تقسیم مینماید و به درستی که دو گل خوشبوی من از دنیا، حسن و حسین(علیهما السلام) هستند(الکافی، ج5، ص321 :وَ رَيْحَانَتَيَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ). آن دو را به نام دو سبط (نوۀ دختری) از بنیاسرائیل(ابنسعد، الطبقات الکبیر، ج6، ص356- 357). شبّر و شبیر، نامید(الكافی، ج6، ص32). نامگذاری و عقیقه در روز هفتم تولد بود(همان). امام باقر(ع) در روایتی اهمیت صلح حضرت را چنین بیان میفرماید:
«وَ اللَّهِ لَلَّذِي صَنَعَهُ الْحَسَنُبنعَلِيٍّ كَانَ خَيْراً لِهَذِهِ الْأُمَّةِ مِمَّا طَلَعَتْ عَلَيْهِ الشَّمْسُ»: به خدا سوگند آنچه حسنبنعلی انجام داد برای این امت بهتر بود از آن چیزی است که خورشید بر آن تابیده است.(الكافی، ج8، ص330).
امام حسن(ع) در سال 50 هجری در توسط جعده دختر اشعثبنقیس کندی، مسموم شد(الکافی، ج1، ص461) و بعد از چهل روز درگذشت (مفید، الإرشاد، ج2، ص15) و در بقیع دفن شد.
همراه با ماه خدا (شماره 16)
با سلام و درود بر کسانی که مانند امام علی (ع) اموال خود را در راه خیر مصرف می کنند.
کارهای اقتصادی امیر المؤمنین(ع) و مصارف خیراموال کسب شد (5)
یکی از ویژگی های امیر المؤمنین و اهل بیت بخشش و سخاوت بود. ایشان در حین نماز به فقیر کمک کرد و آیه ولایت نازل شد ( مائده: 55). و آیه ایثار در سوره دهر در باره این خانواده نازل شده است. اینها در زمان فقر حضرت بود که آنچه داشت در هنگام نیاز به دیگران کمک می کرد. اما در آمد زیادی که حضرت با آباد کردن زمین و جاری کردن چشمه به دست آورده بود در راه خدا مصرف کرد و به دیگران کمک کرد.
1. امیر المؤمنین این اموال را در راه خدا مصرف کرد. و چیزی از آن ذخیره نکرد. (أسد الغابه ، ج4، ص97). بلاذری نقل می کند با این که حضرت چهل هزار دینار سالانه در آمد داشت همه را صدقه قرار داد و شمشیر خود را در معرض فروش قرار داد و فرمود: اگر غذای شب را داشتم آن را نمی فروختم(أنسابالأشراف، ج2، ص 117. مناقب آل أبي طالب عليهم السلام، ج2 ، ص72: أَنَّهُ كَانَتْ غَلَّةُ عَلِيٍّ(ع) أَرْبَعِينَ أَلْفَ دِينَارٍ فَجَعَلَهَا صَدَقَةً وَ أَنَّهُ بَاعَ سَيْفَهُ وَ قَالَ: لَوْ كَانَ عِنْدِي عَشَاءٌ مَا بِعْتُهُ.
2. بخش عمده را وقف کرد. الف: وقف اولاد(الکافی، ج7، ص49)و به فکر آینده فرزندانش بود. در جریان خواستگاری معاویه برای فرزندش یزید از دختر عبد الله بن جعفر امام حسین (ع) بغبغات را مهر وی قرار داد و اجازه نداد با فرزند معاویه ازدواج کند(یاقوت، معجمالبلدان، ج1،ص469).
ب: وقف اقوام خانهای را در بنیزریق وقف خالههای خود و فرزندانشان کرد و بعد از آنها برای نیازمندان باشد(نوری، مستدرك الوسائل، ج14، ص 54. دعائم الإسلام ؛ ج2 ؛ ص343: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ هَذَا مَا تَصَدَّقَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ حَيٌّ سَوِيٌّ تَصَدَّقَ بِدَارِهِ الَّتِي فِي بَنِي زُرَيْقٍ صَدَقَةً ... خَالاتِهِ مَا عِشْنَ وَ أَعْقَابَهُنَّ مَا عَاشَ أَعْقَابَهُنَّ فَإِذَا انْقَرَضُوا فَهِيَ لِذَوِي الْحَاجَةِ مِنَ الْمُسْلِمِينَ شَهِدَ اللَّهُ).
ج: وقف حجاج (بحارالأنوار، ج 41، ص32). وقف نامه حضرت در کتاب کافی آمده (ج7، ص 49). البته بعدها در باره سرپرستی این اوقاف که به عهده امام حسن (ع) و بعد امام حسین(ع) بود. بعد از امام سوم بین نوادگان امیر المؤمنین(ع) اختلافهایی رخ نمود. حضرت فاطمه (س) هم اموالی داشت و آن را وقف کرد(مستدرك الوسائل، ج14، ص 54). این را عمری می گویند یعنی تا زمانی که خاله های حضرت و فرزندانشان باشند در اختیار آنها باشد و بعد از انقراض آنها برای نیازمندان باشد.
3. حضرت از درآمدی که کسب کرد هزار برده خرید و آزاد کرد (الکافی، ج5، ص 74. بحارالأنوار، ج 41، ص32) در وقف نامه حضرت نیز حکم آزادی بردگانی که روی زمین کار می کردند صادر کرد البته تعدادی را بعد از چند سال که دیگر درخت ها بزرگ شده باشند(الکافی، ج7، ص 49). حقیر نام بیش از 60 تن از این بردگان را که جزو ناقلان فضائل و سیره حضرت بودند به دست آوردهام .
نگاه ما نسبت به حضرت بیشتر به بعد جهاد و مناقب حضرت است و از کار و تلاش ایشان کمتر مطلبی به یاد داریم و این موضوع کمتر ذکر می شود.
همراه با ماه خدا (شماره 17)
با سلام و درود بر مجاهدانی که از نبرد با دشمن نهراسیده و با ایمان قوی بر آنها پیروز شدند.
جنگ بدر اولین رویارویی مسلمانان کفار قریش
جنگ بدر اولین درگیری مسلمانان با کفار قریش بود. کاروان تجاری کفار قریش به سرپرستی ابوسفیان از نزدیک مدینه میگذشت که پیامبر به مسلمانان دستور تصرف کاروان را داد به امید این که به دست آنها بیفتد. ابو سفیان پیامی به مکه ارسال کرد که کاروان را حمایت کنند و توانست کاروان را به سلامت به مکه برساند.( سيرة ابن هشام، تحقیق السقا، ج 1، ص 607). مکیان از تمام افرادی که در کاروان کالا داشتند خواستتند برای نبرد با مسلمانان آماده شوند. حضور عباس، عقیل و طالب در این نبرد هم به این جهت بود و جنبه اجبار داشت. حتی ابولهب، العاص برادر ابوجهل را به جای خود فرستاد و امیة بن خلف که حاضر نشد به جنگ برود. مجمره ای در برابر او قرار داده و گفتند تو از جمله زنان هستی (ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج1، ص 301). این نبرد در 17 رمضان سال دوم هجری در کنار چاه های بدر رخ داد.
عدد مسلمانان 313 تن بود. کلمه جیش طبق حروف ابجد مساوی با سیصد و سیزده به تعداد اصحاب جنگ بدر است گر چه به معنای لشکر و سپاه تصور می شود. عدد کفر نزدیک هزار تن بود.
پرسشی که مطرح هست این که چرا پیامبر به تعقیب کاروان تجاری قریش پرداخته و در واقع به نبال جنگ بوده و تلاش نموده است کاروان تجاری را تصرف کند.
در پاسخ میتوان گفت کفار قریش اموال مسلمانان مهاجر را تصرف میکردند و اجازه نمیدادند مسلمانان با اموال خود مهاجرت نمایند و در آن تصرف نمایند. جمعی از مسلمانان تصمیم به هجرت به مدینه داشتند ولی ابو سفیان مانع این مهاجرت آنان میشد. در مرحله دوم اینان تصمیم به مهاجرت به مدینه گرفتند و زمانی که با تعقیب ابوسفیان و مشرکان رو به رو شدند خود را به کوهها رسانده سپس به مدینه هجرت کردند (ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج14، ص 157). کفار قریش اجازه نمیدادند که مسلمانان اموال و دارائیهای خود را با خود ببرند. میگفتند این اموال را در اینجا به دست آوردید و نباید به جای دیگری ببرید (سبحانی، فروغ ابدیت، ص 474). و حتی به جهت این محدودیت جمعی از مسلمانان برای این که در دام کفار قریش گرفتار نشوند مجبور بودند زن و فرزندان خود را رها کرده و به تنهائی مهاجرت کنند تا در صورت حمله کفار قریش بتوانند خود را نجات دهند. نمونه آن جریان حاطب بن ابی بلتعه است که میگوید برای نجات خانوادهام نامه به مکه نوشتهام و از اسلام بر نگشتهام(مفید، الارشاد، ج1، ص 56-58). پیامبر نیروهای اطلاعاتی متعددی برای کسب آگاهی پیامبر فرستاد و در نبرد تن به تن امام علی(ع) ولید بن عتبه و حمزه عتبة بن ربیعه را کشتند ولی عبیده به کمک علی(ع) شیبه را کشت. ولی خود مجروح و بعد شهید شد. (طبرسی، اعلام الوری، ص191) امام علی (ع) در نامه 10و 28 نهج البلاغه این مطلب را به معاویه یاد آوری میکند. در نبرد بدر سران کفار قریش کشته شدند و مسلمانان پیروز گردیدند(بحار الأنوار، ج45، ص 167). و باعث عزت اسلام شد. امیر المؤمنین(ع) نقش مهمی در این نبرد داشت.
در این نبرد جمعی اسیر شدند و عباس و عقیل جزو اسرا بودند که بعد فدیه دادند و طالب فرزند ابوطالب برادر علی که اشعاری سروده بود که به گونه ای تمایلش را به پیامبر ابراز کرد. مفقود الاثر شد. برخی اسرا با دادن فدیه آزاد شدند و گروهی هم شرط آزادی آنان آموزش ده تن از مسلمانان بود. (ذاکری، سیره نظامی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص 87-95). حضور در جنگ بدر یکی از افتخارات مسلمانان گردید. و در شرح حال صحابه به آن اشاره میشود.
همراه با ماه خدا (شماره ١٨)
با سلام و درود بر انسان هاي حقيقت جو
آیا حسنين در فتوحات ایران شرکت داشتند ؟؟
یکی از مطالبی که در دوران خلفا مطرح می شود این است که حسنین یعنی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) طبق نقل طبری در فتوحات زمان عثمان در فتح طبرستان به فرماندهی سعيد بن عاص شرکت داشتند.
نکته دیگری که در این جریان مطرح است امان دادن سعید به مردم آنجا است و بعد قتل عام آنها.
در واقع حسنین (عليهما السلام) به گونه ای در این قتل عام شرکت داشته اند.
این خبر را تاریخ طبری با سند نقل کرده است. و دیگران هم از طبری نقل کرده اند.
در پاسخ به این شبهه چند مطلب لازم است مورد توجه قرار گیرد تا روشن شود این خبری نادرست است.
۱. سند نقل طبری ضعیف است زیرا علی بن مجاهد (طبري، ج۴، ص۲۶۹ ) که در سند آمده کذاب و غیر قابل اعتماد است. و بلاذری در فتوح البلدان ص ۳۲۶ بدون سند خبر را آورده و تعبیر به يقال دارد که نشان می دهد خود اعتماد به خبر نداشته است.
۲. امير المؤمنين علی (ع) از جان حسنین حفاظت می کرد و حتی در جنگ صفین دستور داد جلو آنها را بگیرند که بی مهابا به دشمن حمله نکنند که مبادا آسیب ببینند. (نهج البلاغه خطبه ۲۰۷ ص ٣٢٣ و کشف الغمه(ج٢،،ص ۲۵) املکوا عنی هذا الغلام [الغلامين]) و به نقلی دیگر فرمود: (املكوا عني هذين الفتين اخاف ان ينقطع بهما نسل رسول الله (ابن ابي الحديد شرح نهج البلاغه، ج١، ص ٢٤٤).
بنا بر این چگونه اجازه می دهد به جنگی بروند که هیچ تضمینی برای حفظ جان آنها نیست.
۳. در پاسخ به پرسش مرد یهودی که در کتاب خصال (ص ٣٨٠) آمده یکی از دلائل پذیرش آتش بس را حفاظت از جان حسنین اعلام کرده است. تا نسل پیامبر قطع نشود.
۴. اساسا نصب سعيد بن عاص به امارت کوفه بعد از عزل وليد بن عقبه در سال ۳۰هجری بوده که با پی گیری امام علی(ع) حد شرعی بر او جاري شد. امام حسن ع در این جریان گفت کسی که او را نصب کرده باید حد بزند و در واقع او مسئول است حالا چگونه حاضر می شوند همراه جانشین وی به جنگ برود.(ابن شبه، تاريخ المدینه، ج۳، ص ٩٧٣).
۵. سعید بن عاص وقتی حاکم کوفه بود هدیه ای برای حضرت علی(ع) فرستاد. فرستنده وي حارث بن حبيش گفت سعيد گفته: بعد از عثمان برای شما بیشترین مبلغ را ارسال کرده ام . حضرت فرمود: بني اميه تراث محمد را مي گيرند. به خدا سوگند اگر به حکومت برسم دست بنی امیه را قطع می کنم(والله لان بقيت لانفضنهم نفض اللحام الوذام التربة( نهج البلاغه خطبه ٧٧ و ذیل شرح آن ابن ابی الحدید، ج۶، ص ۱۷۴) .
حالا چطور فرزندان خود را با کسی فرستاده که از نظر حضرت باید عزل شود.
بنا بر این جاعلان برای مشروعیت دادن به عملکرد بنی امیه این جریان را ساخته اند.
همراه با ماه خدا(شماره 19)
با سلام و درود بر بزرگترین عدالت خواه
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا صَفْوَةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَيِّدَ الْوَصِيِّينَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ...
عزل کارگزاران عثمان توسط امام علی (ع)
دوران زندگانی حضرت علی(ع) را میتوان به چهار فصل تقسیم کرد.
1. از تولد تا ده سالگی.
2. دوران بعثت پیامبر: این دوره 23سال است. دوران مکه و دوران مدینه. او اولین مسلمان بود و اولین کسی که با پیامبر نماز خواند(الكافی؛ ج8، ص339. نهج البلاغه؛ ص300).
3. دوران خلفا: پس از پیامبر تا اواخر سال 35 هجری. این دوره 25 ساله نیز دارای حوادث متعددی بود .
4. دوران خلافت: از 18 ذی حجه سال 35 تا 21 رمضان سال 40 که آمیخته با حوادث زیادی بود.
قیام علیه عملکرد عثمان بر اساس سه محور بود که نارضایتی مردم را باعث گردید. 1. انتخاب کارگزاران ناشایست. 2. تقسیم غیر عادلانه بیت المال 3. مخالفت با هر گونه آزادی اجتماعی و سیاسی.
نارضایتی مردم از عملکرد کارگزاران عثمان باعث اعتراض در مناطق مختلف شد. و مردم امام علی (ع) را انتخاب کردند و ایشان به اصلاح این موارد پرداخت. این دوره کمتر از پنج سال بود . حضرت بخشی از سنت نبوی را احیا کرد. امام بیشتر کارگزاران عثمان را عزل کرد. پرسشی مطرح این است که آیا کارگزاری را از زمان عثمان ابقا کرده است. قبل از پاسخ، به دو شیوه عزل کارگزاران عثمان میپردازیم.
1. اعزام کارگزار به منزله عزل کارگزار قبلی بود. مانند اعزام قیس به مصر و عثمان بن حنیف به بصره.
2. نامه ای به کارگزار قبلی نوشته و از وی خواسته میشد از مردم منطقه خود بیعت گرفته و بعد به مرکز خلافت بیاید. و در موار دیگر از وی استفاده میشد. این روش را در باره جریر بن عبد الله کارگزار همَدان و اشعث بن قیس کارگزار آذربایجان به کار گرفت. بعد جریر را به عنوان سفیر خود به شام اعزام کرد.
طبق آنچه نقل شده حضرت چند نفر از کارگزارن عثمان را ابقا کرد.
1. ابوموسی اشعری را به پیشنهاد مالک اشتر بر کوفه ابقا کرد. خبری که در تاریخ طبری آمده که حضرت عمارة بن شهاب را به کوفه اعزام کرده بعد او را بر گرداندند. از نظر تاریخ درست نیست زیرا اولا راوی آن سیف بن عمر کذاب و جاعل است و ثانیا طلیحة بن خویلد(م 21ق) که ادعای کرده مانع ورود کارگزار عثمان شده ده سال قبل کشته شده و ثالثا مالک اشتر حتما در همان ابتدا خواهان ابقای ابوموسی بوده است.
2. حذیفة بن یمان کارگزار مدائن که چهل روز بعد ازخلافت حضرت درگذشت.
3. کارگزار جنَد در یمن به نام حبیب بن منتجب که ناشناخته است. حضرت بقیه کارگزاران عثمان را عزل کرد. (ر.ک: سیره امیرالمؤمنین(ع) در ابقا و عزل کارگزاران عثمان بویژه معاویه، پژوهش های نهج البلاغه، شماره 70، ص 143).
البته نسبت به معاویه از هر دو شیوه عزل استفاده کرد. اول نامهای به وی نوشت که از مردم بیعت بگیرد و با گروهی از مردم و اصحابش به مرکز خلافت بیایید(همان، نهج البلاغه،ص 464، نامه 75: فَبَايِعْ مَنْ قِبَلَكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيَّ فِي وَفْدٍ مِنْ أَصْحَابِكَ وَ السَّلَام). متأسفانه در باره عزل معاویه این نامه مورد تحلیل و بررسی قرار نمیگیرد و فقط بر قاطعیت حضرت تکیه میشود و شیوه مصلحت آمیز عزل وی مورد توجه قرار نگرفته است. وقتی نامه نگاری نتیجه نداد. سهل بن حنیف را به عنوان کارگزار فرستاد که اجازه ورود به شام به وی ندادند. در مرحله سوم امام برای جلوگیری از جنگ جریر بن عبد الله را به شام برای مذاکره اعزام کرد. معاویه بعد از مدتی معطلی به وی اعلام جنگ کرد(سیمای کارگزاران، ج1، ص 80 و 609). معاویه جنگ صفین را به راه انداخت که نتیجه ناموفق آن بر اثر عدم بصیرت یاران حضرت منجر به جنگ نهروان شد و یکی از همان خوارج نهروانی حضرت را در 19 رمضان ضربت زده و به شهادت رساند.
همراه با ماه خدا(شماره 20)
با سلام و درود بر کسانی که مسئولیت را برای خدمت میخواهند نه برای درآمد
نصب کارگزاران جدید توسط امام علی (ع)
در شماره قبل از عزل کارگزاران عثمان و ابقای چند نفر سخن گفتیم اکنون به شیوه انتصاب کارگزاران و نظارت بر عملکرد آنان توسط امیر المؤمنین(ع) میپردازیم.
انتصابات حضرت به چند دسته تقسیم میشود .
1. کسانی که حضرت به امارت منطقهای گماشته و توسط حضرت انتخاب شده است. ولی گزارشی از شیوه این انتصاب در دسترس نیست. به این صورت که فردی را به عنوان حاکم منطقهای اعزام میکردند. مانند اعزام عثمان بن حنیف به بصره ، یا انتصاب سعد بن مسعود بر مدائن یا افرادی در مناطق دیگر.
2. در مواردی انتصاب افراد همراه با دو نامه بود در یک نامه حکم وی بود و وظائفی که بر عهده دارد. و نامه دوم به مردم آن منطقه به معرفی والی جدید پرداخته و وظائف وی را مشخص میکند. معمولا در این نامه در مواردی بیان میشد که اگر از وظائف خود تخلف کند او را عزل خواهم کرد. این شیوه در باره حذیفة بن یمان انجام شد(بحار، ج28، ص88. سیما کارگزاران، ج1، ص 300-411) و نسبت به قیس بن سعد کارگزار مصر هم به گونهای این شیوه انجام گرفت(سیمای کارگزاران، ج2) و حتی وقتی در بصره بودند و شخصا عبد الله بن عباس را به امارت بصره گمارد بیان فرمود: اگر تخلف کند او را عزل میکنم (مفید، الجمل، ص 420). با این که ابن عباس از نزدیکان و خواص امام بود. مشابه این، در نگارش دو نامه راجع به انتصاب مالک اشتر بر مصر مطرح است که بعد سخن خواهیم گفت.
3. در مواردی که یکی از کارگزاران فردی را برای انتصاب بر منطقهای پیشنهاد میکرد حضرت باز مانند دیگران با او برخورد میکرد و بر عملکرد او نظارت داشت. نمونه روشن آن زیاد بن عبید است که به پیشنهاد ابن عباس بر فارس گمارد شد به همین جهت در نهج البلاغه(نامه 20 و 44) از تعبیر جانشین عبد الله بن عباس بر فارس و کرمان یاد میکند.
4. در ابقای کارگزاران یا کسانی که از قبل بر منطقهای امارت داشتند این نظارت را اعمال میکردند. اشعث بن قیس که از طرف عثمان کارگزار آذربایجان بود. حضرت نامهای به وی نوشته و او را نصیحت میکند . نامه 5 نهج البلاغه به اشعث نوشت و حکومت را امانت دانست نه طعمه و زمینه در آمد: وَ إِنَّ عَمَلَكَ لَيْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِي عُنُقِكَ أَمَانَة.
از مجموع گزارشها چنین استفاده میشود که حضرت به انتصاب اکتفا نمی کرد بلکه بر عملکرد کارگزاران نظارت کامل داشت. و سه مرحله داشت.
1. انتصاب افراد.
شیوه انتصابات حضرت را بیان کردیم.
2. نظارت بر عملکرد افراد
امیر المؤمنین (ع) بر عملکرد افراد نظارت کامل داشت. این نظارت به چند صورت بود.
الف: نظارت از طریق نیروهای اطلاعاتی مطمئن که در نامه به مالک اشتر بیان میکند. مانند آنچه از تخلف عبد الله بن عباس به حضرت از سوی ابو الاسود رسید(تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 205).
ب: نظارت از طریق گزارش های مردمی. نمونه آن جریان سوده همدانیه است. خانمی که از کارگزار منطقه خود شکایت داشت و حضرت طبق گزارش وی آن کارگزار را عزل کرد. بدیهی است که این گزارشها اطمینان آور بوده است.
3. بازخواست و فراخوانی کارگزار متهم
وقتی گزارش تخلف کارگزاری به حضرت میرسید از دو شیوه استفاده میکردند.
الف: اگر تخلف جزئی بود طی نامه به او تذکر میدادند. و از او میخواستند که شیوه خود را اصلاح کنند . مانند نامه به عثمان بن حنیف که در یک دعوتی شرکت کرده بود(نهج البلاغه، نامه 45).
ب: او را به مرکز خلافت فرا میخواند و در باره علملکرد وی بازجوئی میشد . نمونه آن فراخوانی منذر بن جارود عبدی است که متهم به برداشت از بیت المال شده بود(نهج البلاغه، نامه71 ).
همراه با ماه خدا(شماره 21)
با سلام و تسلیت به مناسبت شهادت مولی الموحدین امیر المؤمنین علی(ع) اولین مرد مسلمان
آخرین شب و آخرین وصایای امیرالمؤمنین(ع)
امیرالمؤمنین تنها امشب؛ شب قدر مهمان حسن و حسین بود. امشب آخرين شب حضور امام علی(ع) در این دنیا است. طبیبی که برای ایشان آوردند به نام اثیر بن عمرو بیان کرد شمشیر زهرآلود به مغز سر ایشان رسیده و زیاد زنده نخواهد بود و بعد از آن قلم و دواتی خواست و وصیت خود را نوشت(ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج6، ص 129) . در این کتاب وصیت مفصل حضرت آمده که خلاصهای از آن در نهجالبلاغه ذکر شده است.
وصایای امام علی (ع) را چهار قسم است:
۱. وصیت حضرت راجع به اموال خود. حضرت این وصیت را قبلا انجام داده بود که در گذشته راجع به اوقاف ایشان سخن گفتیم (نهج البلاغه، نامه ۲4).
۲. وصیت راجع به قاتل خود که او را آزار ندهند و ضربهای برابر يك ضربت بزنند و او را مثله نکنند(نامه 47).
پرسشی مطرح است که آیا خوارج که دشمن امام علی(ع) بودند الان هم هستند. واقعیت این است که در برخی کشورها هنوز خوارج هستند که حضرت بعد از جنگ نهروان فرمود: آنان در صلب مردان و رحم زنان هستند(نهج البلاغه، خطبه 12 و حکمت 60).
كشور عمان اکثریت مردمش جزو پیروان خوارج اباضیه هستند ولی خود را خوارج معتدل میدانند. کشور دیگری که دارای گروهی از خوارج هستند کشور الجزایر است. طبق خاطرهای که آقای تیجانی نویسنده ثم اهتدیت از دوست عراقی خود در کتاب خاطراتش نقل میکند، بن بلا که اولین رئیس جمهور الجزایر بعد از انقلاب آن کشور بود و بعد توسط بومیدین بر کنار شد، اصالتا جزو خوارج بوده، بن بلا در سفرش به عراق از جای قبر ابن ملجم میپرسد. به او میگویند دو باره تکرار نکند که عراقیها تو را زنده نمیگذارند.
3. راجع به وضعیت خود فرمود: إنّي مفارقكم في ليلتي هذه؛ امشب من شما را ترک میکنم و امام حسن (ع) را وصی خود قرار داد و از امام حسین (ع) خواست با ایشان همکاری کند( الدر النظیم، ص420 ). راجع دفن خود وصیت کرد .
4. وصیت ایشان به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) که در نهج البلاغه( نامه 47 ) بخشی از آن آمده است.
فرازهایی از آن را نقل میکنیم. زیرا به فرموده حضرت به گونهای ما هم مخاطب آن هستیم. میفرماید: أُوصِيكُمَا وَ جَمِيعَ وَلَدِي وَ أَهْلِي وَ مَنْ بَلَغَهُ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِكُمْ؛ شما دو نفر و تمام فرزندان و خاندانم را و تمام کسانی که نامه من به او میرسد وصیت میکنم به تقوای الهی و نظم در کارهایتان.
توصیههای حضرت در باره یتیمان همسایه و ارتباط با یکدیگر است. ودر باره جهاد و حج نیز توصیه میفرماید. از جمله میفرماید:
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الْقُرْآنِ لَا يَسْبِقُكُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَيْرُكُمْ. خدا را خدا را در باره قرآن، در عمل به آن دیگران بر شما سبقت نگیرند. توصیه به عمل به قرآن میفرماید.
وَ اللَّهَ اللَّهَ فِي الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِينِكُمْ؛ و خدا را خدا را راجع به نماز زیرا آن ستون دین شما است.
لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ [أَشْرَارُكُمْ] شِرَارُكُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ؛
امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید زیرا افراد بدعمل شما بر شما مسلط میشوند آن گاه دعا میکنید و مورد اجابت قرار نمیگیرد. این مضمون در روایات متعددی بیان شده که بیتفاوتی باعث تسلط انسانهای شر بر جامعه میشود.
همراه با ماه خدا(شماره ۲۲)
با سلام و تسلیت به مناسبت شهادت امیر المؤمنین(ع) و درود بر سردار فداکارش مالک اشتر
انتصاب مالک اشتر به استانداری مصر
✳️مالک اشتر نخعی سردار سپاه امیر المؤمنین(ع) و یکی از شخصیتهای برجسته و آگاه و توانا در سپاه حضرت بود. هر ماموریتی که به وی واگذار میشد از عهده آن بر میآمد در تجلیل از وی سخن حضرت کافی است که بعد از شهادت مالک فرمود: لقد كان لِي، كَما كُنتُ لرسول الله؛ او برای من مانند من نسبت به رسول خدا بود.(خلاصه علامه حلی، ص169. شرح ابن ابی الحدید، ج2، ص214و ج15، ص98). اين تعبير بزرگی است. آخرین ماموریت وی استانداری مصر بود. حضرت مالک را از نصیبین فراخواند و به مصر فرستاد. مأموریتی که به سرانجام نرسید و منجر به شهادت وی با عسل مسموم با توطئه معاویه شد (مروجالذهب، ج2، ص410). اما آنچه باعث حفظ نام مالک شده عهدنامه مفصلی است که امیر المومنین برای وی نوشت و به عنوان یک منشور حکومتی امروز هم قابل ارائه و قابلیت اجرا دارد و در رعایت حقوق مردم برجسته است.
✅پرسشی که مطرح است این که چرا برای مالک چنین نامه مفصلی نگاشت و آیا برای دیگر کارگزاران هم چنین دستور العملی صادر کرده است؟
همان گونه که قبلا بیان شد برای کارگزاران اعزامی حضرت دو نامه مینوشت یک نامه به مردم آن منطقه و معرفی کارگزار جدید و بیان وظائف وی و یک نامه به عنوان حکم و وظائف والی. برای مالک هم این دو نامه را نوشته بود یکی به مردم مصر (الغارات، ص 170) و عهد نامه مالک از نوع دوم است یعنی حکم مالک اشتر برای امارت مصر و آنچه باید انجام دهد.
⬅️اما چرا چنین نامه مفصلی نوشت؟
علت آن بود که کارگزار قبلی مصر برایش پرسش هایی مطرح شده بود و طی نامه ای که حضرت نوشت از ایشان خواست وی را راهنمائی کند. امام هم به پرسش های وی پاسخ داد و نامه ای مفصل برای محمد نوشت که تفصیل آن در امالی مفید و تحف العقول آمده و حقیر با تجمیع نقل های مختلف آن را با عنوان «تقوا و سیاست» که سال 1380 منتشر شده است.
🟢یکی از پرسش های مهم محمد بن ابی بکر این بود که : و عَنْ زَنَادِقَةٍ فِيهِمْ مَنْ يَعْبُدُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ فِيهِمْ مَنْ يَعْبُدُ غَيْرَ ذَلِكَ ؛ در منطقه مصر افرادی خورشید پرست و ماه پرست هستند با آنها چه کنم. یعنی آیا باید با آنها جنگید تا مسلمان بشوند و جزیه بدهند یا حکم دیگری دارند. پاسخ حضرت این بود . اگر مرتد نشدند یعنی بعد از اسلام، به این آئینها بر نگشته آزادند هر چه میخواهند بپرستند.( الغارات، ص146 ، ابن ابی شیبه، المصنف، ج5، ص564 وج6، ص439: وَ أَمَرَهُ فِي الزَّنَادِقَةِ أَنْ يَقْتُلَ مَنْ كَانَ يَدَّعِي الْإِسْلَامَ وَ يَتْرُكَ سَائِرَهُمْ يَعْبُدُونَ مَا شَاءُوا) .
☑️اکنون كه حضرت مالك اشتر را به مصر اعزام مي كند بخش عمده پرسش های محمد بن ابی بکر را در آن گنجانده و مطالب فراوانی برای راهنمایی وی مینویسد. و راجع به غیر أهل کتاب چنین مینویسد: فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ؛ مردم دو صنف هستند یا برادر دینی تو هستند یا مانند تو در خلقت. (ر.ک: سیره امیرالمؤمنین (ع) در باره اقلیتها، پژوهشهای نهج البلاغه، شماره61، ص125).
دقيقا اين عبارت پاسخ پرسش محمد است راجع به خورشید پرست ها است. در این نامه در باره کارگزاران مختلف؛ مسئولان شهرها، قضات، ارتشیان، نیروهای مالیاتی(خراج)، دستوراتی دارد و شرایط آنان را بیان میکند و شیوه برخورد با مردم و حل مشکلات آنان و توجه به کارهای اصلی و مسایل مختلف جامعه .(التماس دعا ).
همراه با ماه خدا(شماره ۲۳)
با سلام و درود بر شب زنده داران شب قدر و مدافعان مظلوم فلسطین
روز قدس را با حضور در راهپیمائی گرامی بداریم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ- سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ- لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا.
✅پیامبر بی تفاوت در برابر کمک خواهی مسلمان را غیر مسلمان نامید..(الكافی، ج2 ، ص164: مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ).
امام علی(ع) در وصیت خود فرمود: وَ كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْنا؛ مخالف ظالم و یاور مظلوم باشید.
✅قدس قبله اول مسلمانان است که در سوره اسرا به عنوان مسجد الاقصی از آن یاد شده که محل گذر معراج رسول خدا (ص) بوده. در زمان فتح بیت المقدس ساکنان آن خواستند که خلیفه مسلمین شخصا آن را تحویل بگیرد. عمر در این باره مشورت کرد . حضرت علی رفتن خلیفه را مناسب دانست. عمر به سمت بیت المقدس رفت و علی بن ابی را جانشین خود در مدینه قرار داد. شاید بتوان گفت که این تنها سمت رسمی اداری امام علی ع در دوران خلفا بوده است(واقدی(م 207)، فتوح الشام، ج1، ص227 ، دار الکتب العلمیه، ابن اعثم، الفتوح، ج1 ، ص225 . ابن حجه، ثمرات الاوراق، ج2، ص19).
✅از آن زمان تا کنون سرزمین فلسطین در اختیار مسلمانان بوده البته در مقاطعی مسیحی ها بر آن تسلط می یافتند. و جنگ های صلیبی در همین ارتباط بوده است . اما یهود حاکمیتی بر آن نداشتند.
⬅️هفتاد و شش سال قبل در 1947 انگلیس فلسطین را به دو بخش تقسیم کرد و نصف آن به یهود که اکثر مهاجر بودند داد. اسرائیلی ها هر سال با قتل عام فلسطینیان و آواره کرن آنها بر قلمرو خود افزودند.
✅سازمان ملل در 29 نوامبر 1947 برابر با 7 آذر 1326 اسرائیل غاصب را به رسمیت شناخت. آیت الله کاشانی که چند روزی از تبعید از لبنان برگشته بود جلسه بزرگی در دفاع از فلسطین برگزار کرد و فدائیان اسلام برای دفاع از فلسطین اعلام آمادگی کردند و اطلاعیه آیت الله العظمی بروجردی در دفاع از مردم فلسظین در جلسه مسجد سلطانی خوانده شد. بعد کاشانی را به قلعۀ فلک الافلاک تبعید کردند(ذاکری، طلوع خورشید، ص 118).
✅امام خمینی رضوان الله تعالی علیه از قدیم جزو مدافعان مردم فلسطین بود. و زمانی که روز قدس را اعلام کرد آن را روز اسلام و روز احیای اسلام معرفی کرد (صحیفه امام، ج9، ص277). زیرا حضور یهودیان صهیون در این منطقه تنها برای ایجاد کشوری یهودی نیست. مأموریت مهم آنها در جلوگیری از پیشرفت مسلمانان است. به همین جهت است که تمام کشورهای اروپائی در دفاع از اسرائیل غاصب متحد هستند.
⬅️در واقع غرب برای تسلط بر جهان اسلام کشور اسرائیل غاصب را در اینجا ایجاد کرد و یکی از مأموریتها آن جلوگیری از رشد و ترقی مسلمانان و ایجاد اختلاف بین آنان است. آنان برای آینده کشور اسرائیل از نیل تا فرات را ترسیم کرده اند.
⬅️وقتی آمریکا به عراق حمله کرد گزارش شد که 600 تن از دانشمندان عراقی ترور شدند. ترور دانشمندان هستهای ایران دقیقا برای جلوگیری از پیشرفت علمی کشور بوده وهست.
⬅️در 30 مرداد 1348 که مسجد الاقصی به آتش کشیده شد و خسارت وارد کردند کنفرانس اسلامی تشکیل شد (طلوع خورشید، ص362) که بعد به سازمان همکاریها اسلامی تبدیل گردید ولی هیچ قدم مثبتی برای مردم فلسطین بر نمیدارد.
🟢 این حزب الله لبنان پیروان امام علی (ع) بودند که در جنگ 33 روزه، 1385 اسرائیل غاصب را وادار به تسلیم کردند در حالی که در جنگهای اعراب و اسرائیل همیشه اسرائیل پیروز بود.
✅بنا بر این مبارزه با اسرائیل برای حفظ منافع راهبردی کشور است. فقط دفاع از مسلمانان مظلوم نیست بلکه دفاع از پیشرفت کشور و جهان اسلام است. لذا باید در راهپیمائی روز قدس حضوری فعال داشت.(التماس دعا).
همراه با ماه خدا (شماره 24)
با سلام و درود بر کسانی که در حق پایدار هستند
سرگذشت نامه امیر المؤمنین(ع) به محمد بن ابی بکر استاندار مصر
محمئد بن ابی بکر استاندار مصر بود که بعد از حمله عمرو عاص به مصر به شهادت رسید و بدنش را معاویة بن حدیج در پوست الاغی قرار داده و در آتش سوزاندند. رحمت خدا بر او باد.
نامه امیر المؤمنين(ع) به محمد بن أبي بكر کمتر مطرح میشود و با آن آشنائی کمتری وجود دارد. در نهج البلاغه بخشی از آن نامه به عنوان نامه ۲۷ آمده است. گر چه ذکر شده «حین قلده مصر؛ هنگامی که وی را بر مصر گمارد» . اگر منظور حکم انتصاب و یا وظائف وی در آغاز رفتن به مصر باشد دقیق نیست. گر چه از نقل مفصل امالی مفید (ص260) و امالی شیخ طوسی (ص25) هم مطلب استفاده میشود. و این مطابق با نقل خبری در الغارات (ص146) است. ولی اگر منظور زمان امارت وی بر مصر باشد درست است. در نقل تحف العقول(ص 176) تصریح میکند که نامه را در برابر درخواست وی نوشت و حضرت خوشحال شد که به امور مورد نیاز اهتمام ورزیده است و این نامه را نوشته است.
در نهج البلاغه در ابتدا به شیوه قضاوت عادلانه سخن گفته است. بعد متقین را کسانی معرفی مینماید که هم در اندیشه دنیا و هم به فکر آخرتند. به همین جهت ما عنوان «تقوا و سیاست» را برای نامه برگزیدیم. بعد سخن از مرگ و عالم آخرت دارد. آن گاه اهمیت مصر را بیان میکند و در باره توجه به احکام الهی میفرماید: وَ لَا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضَا أَحَدٍ مِنْ خَلْقِه؛ خداوند را برای کسب رضایت یکی از مخلوقین خشمگین منما . نکتهای راجع به نماز دارد که آن را در وقتش بخوان. و در پایان راجع به رهبران هدایت و گمراهی سخن میگوید.
در کتاب تحف العقول در پایان نامه سخنی افزودن در توصیه به امر به معروف و نهی از منکر دارد. و در امالی مفید و شیخ طوسی بحث وضو هم مطرح شده است و مفصلتر است.
جریان نگارش را حضرت این گونه خود بعد از شهادت محمد بن ابی بکر بیان میکند که وی طی نامهای به من نوشت که برای او نامهای در سنت نوشتم. اکنون آن نامه به دست معاویه افتاده است. و از این کار اظهار تأسف میکرد(الغارات، (دو جلدی)، ج1، ص253) .
وقتی عمرو عاص بر مصر مسلط شد تمام کتابهای وی را گرفت و برای معاویه فرستاد معاویه در این نامه نگریسته و تعجب میکرد. ولید بن عقبه که پیش معاویه بود وقتی که تعجب معاویه دید گفت دستور بده این اوراق را بسوزانند. معاویه گفت: صبر کن ابن ابی معیط برای تو نظری نیست. ولید گفت: تو نظر و درکی نداری پس چرا با علی میجنگی؟ معاویه پاسخ داد: اگر ابو تراب عثمان را نکشته بود اگر فتوا میداد نظرش را میگرفتیم. سپس اندکی ساکت شد آن گاه به هم نشینان خودنگریست و گفت: ما نمیگوییم این نامههای علی است بلکه میگوییم نامههای ابوبکر است که برای پسرش به جای گذاشته است. ما طبق آن قضاوت میکنیم و فتوا میدهیم.(همان).
این نامه در خزانه دربار شام بوده تا این که عمر بن عبد العزيز افشا میکند که این نامه امیر المؤمنین علی (ع) به محمد بن ابی بکر است.
البته ابن ابی الحدید به جهت اهمیت عهد نامه مالک گوید سزاوار آن است که آن را نامه مالک بدانیم. (ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغة، ج6، ص72) وی گویا به متن نامه مفصل حضرت به محمد دسترسی نداشته است. این نامه باعث شد که برای مالک نامه مفصلی بنگارد.
به نظر حقیر نامهای که به عنوان نامه عمر به ابوموسی شهرت یافته و ابن قیم کتاب اعلام الموقعین در شرح آن نامه نگاشته است. بخشی از این نامه است که در اسناد نامههای ابوموسی و پسرش ابو برده بوده که نامه نزد نوه أبوموسی نگهداری میشده و تصور شده نامه از عمر است.
(شماره قبل در باره روز قدس ش 23 بود).
همراه با ماه خدا (شماره 25)
با سلام و درورد که بر تمام کسانی که در همه حال پیرو امیر المؤمنین (ع) بودند
عزل کارگزاران توسط امیر المؤمنین (ع)
تا کنون در باره شیوه عزل کارگزاران عثمان و نصب کارگزاران جدید سخن گفتیم. و در باره و نامه مفصل حضرت به دو کارگزار مصر توضیحاتی ارائه دادیم.
اکنون به این نکته میپردازیم که آیا حضرت کارگزار منصوب خود را عزل کرده ؟ یا نه و اگر عزل کرده علت آن چه بوده است؟
میتوان گفت عزل کارگزاران توسط حضرت به چهار جهت بوده است.
1. عزل به جهت نارضایتی از عملکرد کارگزار
عزل ابو موسی اشعری کارگزار کوفه که مردم را از همراهی با حضرت در جنگ جمل باز می داشت اول به نامه نوشتند (نهج البلاغه، نامه ۶۳) بعد او را عزل کردند.
قیس بن سعد بن عباده که جزو اولین کارگزاران و حاکم مصر بود به جهت این که طبق نظر حضرت عمل نکرد و از گروهی که در منطقه مصر بودند بیعت نگرفت که حضرت خواهان بیعت آنان بود و با توجه به حواشی دیگر عزل شد(سیمای کارگزارن، ج2 ) و محمد بن ابی بکر را جایگزین وی نمود(ثقفی، الغارات، 126). قیس به مدینه رفت ولی طرفداران عثمان به طعنه و توهین به وی پرداختند ولی او که در اخلاص به علی(ع) نمونه بود برای حضور در جنگ صفین از مدینه به کوفه رفت (تاريخالطبري، ج4، ص 555). و تبلیغات و طعنهها در او اثر منفی به جای نگذاشت و جزو پیروان اهل بیت(ع) بود و از این جهت عمل وی قابل تقدیر است.
2. جایگزین به جهت اهمیت منطقه
بعد از عزل قیس بن سعد از مصر محمد بن ابی بکر جایگزین وی شد. به جهت جریان خوارج و رسیدن اخبار خاص امیر المؤمنین(ع) احساس کردند اکنون که جنگ مهمی در راه نیست امکان حمله معاویه به مصر که همسایه شام است وجود دارد از این روی مالک اشتر را به عنوان جایگزین محمد اعزام کرد زیرا وی تجربه خوبی در جنگ دارد و مرد توانمند و زیرکی بود. در واقع بدون اعلام به محمد، مالک اشتر به مصر اعزام شد(نهج البلاغه، نامه 34) که مسموم گردید. بنا بر این عزل محمد با اعزام کارگزار جدید رخ داد. ولی با شهادت مالک وی در مصر ماند.
3. عزل برای حضور در جنگ
موارد متعددی از عزلهای حضرت برای حضور افراد در جنگها به ویژه جنگ صفین بوده است. زیرا این جنگ عقیده هم بوده و حضور شخصیتهای برجسته در آن مهم بوده است. نمونههای متعددی در این مورد وجود دارد. سهل بن حنیف که در هنگام جنگ جمل کارگزار مدینه بود برای جنگ صفین به کوفه رفت (تاريخالطبري، ج4، ص 555). عمر بن ابی سلمه (فرزند ام سلمه همسر پیامبر) که کارگزار بحرین بود به همین دلیل عزل و نعمان بن عجلان جایگزین وی شد (نهج البلاغه، نامه 42).
امیر المؤمنین (ع) مخنف بن سلیم که کارگزار اصفهان و همدان بود برای حضور در جنگ صفین او را فراخواند و در نامهای به وی نوشت.: فَإِذَا أُتِيتَ بِكِتَابِي هَذَا فَاسْتَخْلِفْ عَلَى عَمَلِكَ أَوْثَقَ أَصْحَابِكَ فِي نَفْسِكَ وَ أَقْبِلْ إِلَيْنَا لَعَلَّكَ تَلْقَى هَذَا الْعَدُوَّ الْمُحِلِّ فَتَأْمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُجَامِعَ الْحَقَّ وَ تُبَايِنَ الْبَاطِلَ ؛ هنگامی که نامهام به تو رسید موثقترین یارانت را جانشین خود قرار ده و به سوی ما بیا شاید تو این دشمن را که حلال الهی را حرام میشمار ملاقات کنی و امر به معروف و نهی از منکر کنی و با حق باشی و از باطل دور گردی (منقری، وقعة صفين ، ص104). جهاد با معاویه امر به معروف و نهی از منکر معرفی شده است زیرا کارهای خلافی انجام داده است.
4. عزل به جهت خیانت و سوء استفاده
این مورد را بعدا بیان خواهیم کرد.
همراه با ماه خدا (شماره 26)
با سلام و درورد بر تمام کسانی که در کنار حق هستند و از موقعیت خود سوء استفاده نمی کنند
عزل کارگزاران به جهت خیانت و سوء استفاده
سه مورد از عزل کارگزاران را بیان کردیم. اینک به مورد چهارم آن که عزل بر اثر اتهام به خیانت و سوء استفاده است توضیح میدهیم. کسانی که از بیت المال سوء استفاده میکردند دو دسته بودند گروهی که مورد بازخواست قرار میگرفتند و جمعی که بعد از اطلاع از آگاهی افراد از مطلع شدن امیر المؤمنین(ع) از سوء استفاده آنان به شام فرار میکردند. در ابتدا کارگزارانی که به اتهام خیانت و سوء استفاده از بیت المال به مرکز خلافت فرا خوانده شدند معرفی میکنیم.
نکته مهم: برخی بر این نکته تکیه میکنند که موضوع اختلاس در نهج البلاغه زیاد آمده است و حتی یک چهارم نهج البلاغه را در باره اختلاس میدانند. این مطلب بدور از واقعیت است زیرا کارگزاران محدودی که تخلف کردند با توجه به اینک کارگزاران حضرت بیش از صد و چهل تن بودند کمتر از ده نفر متخلف هستند. که اسامی آنان را بیان خواهیم کرد. در عین حال همین تعداد کم هم نشان میدهد اختلاس و سوء استفاده از بیت المال در عادلترین حکومتها بوده و هست زیرا این خصلت بشری است که از موقعیت خود سوء استفاده میکند.
1. منذر بن جارود عبدی کارگزار اصطخر فارس متهم به اختلاس
گزارشهایی از منذر بن جارود عبدی به حضرت رسید که وی از بیت المال اصطخر فارس سوء استفاده کرده است. حضرت طی نامهای که به وی نوشت از وی خواست به مرکز حکومت بیاید:
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلَاحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ.... فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ (نهج البلاغه، نامه 71)؛ اما بعد به درستی که صلاح و نیکی پدرت مرا نسبت به تو فریب داد و تصور کردم تو از روش و سیره وی پیروی میکنی و به راه او میروی... به سوی من بیا زمانی که این نامه من به تو میرسد ان شاء الله.
حضرت او را عزل کرد و درخواست سی هزار درهم غرامت از وی نمود. (تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 204: فأقبل فعزله وأغرمه ثلاثين ألفا). اتهام اختلاس وی سی هزار درهم بود که باید میپرداخت. حضرت او را در کوفه زندانی کرد. مدتی که وی زندانی بود هر گونه برداشت غیر قانونی را منکر شد و سوگند خورد و صعصعة بن صوحان ضمانت وی را نمود که مدعی است سوء استفاده نکرده است. حضرت هم او را آزاد کرد. (همان. سیمای کارگزاران، ج1، ص 420).
منذر بن جارود جزو اشراف بصره بود و زمانی که امام حسین (ع) شخصی را به بصره فرستاد که در آن نامهای هم برای منذر فرستاده بود منذر فرستاده امام حسین(ع) ابورزین را لو داد و اولین شهید نهضت حسینی در بصره بود ضمنا بحریه دختر منذر همسر عبید الله بود(بحار الانوار، ج4، ص339 ).
لازم است به یاد آوری است که در باره نیکی و تعریف پدرش دو نظر است.
الف) ابن ابی الحدید بیان میکند بعد از رحلت رسول خدا (ص) قبایل مختلفی مرتد شدند ولی جارود اجازه نداد مردم قبیله اش؛ عبد القیس از اسلام بر گردند (ج 18، ص57 ).
ب) نکته مهم دیگری هم در پرونده جارود وجود دارد که بسیار مهم است و به آن توجه نشده است . جارود وقتی که در زمان خلافت عمر متوجه شد قدامة بن مظعون کارگزار بحرین شراب خورده برای مجازات وی از بحرین به مدینه آمد و موضوع را برای عمر تعریف کرد و از او خواست حد شرعی بر قدامه جاری کند. ضمنا قدامه برادر خانم عمر و دائی عبد الله بن عمر بود. بعد از اثبات شرابخواری قدامه، با اصرار جارود قدامه به توجیه کار خود پرداخت که طبق آیه قرآن (لَيْسَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فِيما طَعِمُوا : مانده: 93). بر مؤمنان باکی نیست نسبت به آنچه میخورند. گفته شد تقوای الهی با خوردن حرام نمیسازد. اینجا امام علی( ع) وارد صحنه شد تا این که حد بر قدامه اجرا شد. به نظر میرسد که نظر حضرت این جریان بوده است. (ر.ک: سیمای کارگزاران، ج5، 360-36. بیهقی، سنن الکبری، ج8، ص 315).
همراه با ماه خدا (شماره 27)
با سلام و درود بر مجاهدان و ارتشیانی که از اسلام و کشور دفاع میکنند
ارتش در نگاه امیر المؤمنین(ع) و گرامی داشت روز ارتش جمهوری اسلامی ایران
بخش عمده نیروهای نظامی در حکومت علوی بر اساس تشکل قبیلهای بود. در زمان امیر المؤمنین(ع) کل قبائل کوفه به هفت دسته تقسیم میشد و هر دستهای یک رئیس داشت که به وی رئیس عرفا میگفتند و از آنها تعبیر به رؤسای هفتگانه میشد. معمولا رئیس هر یک از این گروههای هفتگانه فرمانده بود. تقسیم بیت المال هم بر اساس این تشکیلات بود و سهم قبایل به رؤسای هفتگانه و آنان به عرفای هر قبیله میدادند (ذاکری، سیمای کارگزاران، ج4، ص 53 و ج 3، ص 608 - 615).
در عهد نامه مالک اشتر حضرت نکات متعددی را در باره ارتشیان و نقش آنان در دفاع از مردم و دین بیان میکند و آنان را حصون رعیت معرفی مینماید: فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ وَ لَيْسَ تَقُومُ الرَّعِيَّةُ الا بهم؛ سپاه به اذن خداوند باعث حفظ مردم و زینت والیان و عزت دین و امنیت راه ها هستند و قوام مردم به آنان است. ارتش قوی میتواند امنیت جامعه را ایجاد کند.
امروز 29 فروردین روز ارتش جمهوری اسلامی است که نیاز است توضیحی در باره آن و وضعیت نیروهای نظامی در اوائل پیروزی انقلاب اسلامی بیان کنم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی منافقین و چریکهای فدائی خلق شعار انحلال ارتش را میدادند. و بر ایجاد ارتش خلقی تأکید میکردند زیرا آنان دارای نیروهای سازمان یافته و تشکیلات نظامی بودند. متأسفانه در ارتش هم در مناطق مختلف روحیه کافی نبود در آن مقطع برخی جوانان برای سربازی به پادگان زابل اعزام شده بودند فرماندهی آنجا گفته بود چرا آمدهاید و آنان از سربازی فرار کردند. برای ایجاد روحیه در ارتش و دقت در وضعیت آن، سازمان عقیدتی سیاسی تشکیل شد که نام اولیه آن متفاوت بود.
برای جلوگیری از تزلزل ارتشیان و مبارزه با فکر انحلال ارتش و مخالفت با آن، امام خمینی 29 فروردین 1358 را به عنوان روز ارتش اعلام کردند. و هر سال با رژه نیروهای مسلح گرامی داشته میشود. متأسفانه بازرگان نخست وزیر وقت هم سربازی را از دو سال به یکسال تقلیل داد. جالب این بود که بعد از مدتی در یک برنامه تلویزیونی اعلام کرد من چنین کار بزرگی کردم ولی کسی تشکر نکرد. او معتقد بود ما باید مثل سوئیس باشیم و نیازی به ارتش نیست. امام خمینی قدس سره که احساس خطر کرده بودند روز ارتش اعلام کردند و در5 آذر 1358 دستور آموزش نظامی را توسط اقشار مختلف بویژه جوانان صادر کردند که از آن تعبیر به ارتش بیست میلیونی و بسیج مستضعفین کردند. امام خمینی در اول اسفند 1358 از استقبال جوانان برای بسیج عمومی تشکر کرد و در آغاز پیام خود چنین نوشت: «اين جانب از ملت شريف ايران و از جوانان برومند كه از بسيج عمومى استقبال نمودند تشكر مىكنم. دفاع از اسلام و كشور اسلامى، امرى است كه در مواقع خطر، تكليف شرعى، الهى و ملى است»(صحيفه امام، ج12، ص 159).
در آن مقطع هنوز سپاه پاسداران از کادر کافی برخودار نبود. یادم نمیرود برای اجرای فرمان امام برای تشکیل ارتش بیست میلیونی حزب جمهوری اسلامی که گروه متشکلی بود دوره آموزش نظامی در ساختمان حزب اعلام کرد. مقر حزب طبقه دوم پاساژ حضرتی روبروی شیخان در قم بود. دوره نظامی را در آنجا طی کردم کسی که آموزش میداد یکی از نیروهای ژاندارمری بود. روزی که به میدان تیر رفتیم مسئول ما جوانی از بازار قم بود که دوره سربازی را طی کرده بود. البته گروهکها هم به آموزش نظامی میپرداختند. بعدا برای آموزش طلاب حوزه علمیه قم شخص خاصی تعیین شد. در اولین سالگرد شهید مطهری از کسانی که آموزش دیده بودند دعوت شد برای رژه در برابر امام خمینی شرکت کنند. برای سازمان دهی ما را به پادگان نیروی هوائی در خیابان پیروزی بردند و هماهنگی انجام گرفته روز 12 اردیبهشت 1359 در برابر امام خمینی که آن زمان در دربند تهران بودند و بعد به جماران رفتند، رژه رفتیم. این ضعف اولیه نیروهای نظامی باعث شد عراق در ۳۱ شهریور 1359 به ایران حمله کند و ارتش جمهوری اسلامی و بسیج مردمی و سپاه در دفاع از اسلام و ایران کوشیدند و نیروی هوائی و دریائی خوش درخشیدند. درود خداوند بر همه آنان باد .
همراه با ماه خدا (شماره 28)
با سلام و درورد بر تمام کسانی که در کنار حق هستند و از موقعیت خود سوء استفاده نمیکنند
عزل کارگزاران و مجازات آنان به جهت خیانت و سوء استفاده مالی (2)
به عزل کارگزارانی که از موقعیت خود سوء استفاده مالی کرده ومتهم بودند می پردازیم چنین به نظر می رسد استفاده از امکانات بیت المال طبق نظر شخص والی از زمان عمر رائج بود به گونه ای که وی نصف اموال کارگزاران را گرفت(الغدیر، ج6، ص382) و در زمان عثمان فرهنگی رائج بود و افراد خود را در دخل و تصرف بیت المال مجاز میدانستند. زیرا اشکالی به والیان عثمان از این جهت گرفته نمیشد و تصور میکردند این اختیار و حق را دارند. اما امیر المؤمنین (ع) بر خلاف خلفای قبل در باره استفاده از بیت المال حساس بود. قسمت عمده این گزارشها در کتاب الغارات آمده است که شهید سلیمانی به جهات مختلف توصیه به مطالعه آن میکرد. البته افراد دیگری هم به جهات غیر مالی به شام رفتند.
1. منذر بن جارود معرفی کردیم. در شماره 26 بیان شد.
2. یزید بن حُجّیة تیمی کارگزار ری
یزید بن حجیه به اتهام اختلاس به کوفه فراخوانده شد او برای بازجویی در اختیار سعد غلام حضرت قرار گرفت ولی سعد را خواب ربود و یزید بن حجیه فرار کرد و از کوفه به شام فرار کرد( الغارات، ص 360).
3. مصقلة بن هبیره شیبانی کارگزار ارشیره خوره
مشکل اصلی مصقله این بود که سیصد هزار درهم تعهد مالی برای آزادی اسرای بنی ناجیه داده بود و دو هزار درهم آن را داد و بقیه باقی ماند.(مروج الذهب، ج2، ص 408) حضرت برای پرداخت قرضش او را به کوفه فرا خواند و تا چند روز به چیزی نگفت و بعد از چند روز طلب بیت المال را درخواست کرد. مصقله قول پرداخت آن را داد و از نزد حضرت رفت و گفت اگر عثمان بود می بخشید و شبانه فرار کرد و به شام پیش معاویه رفت(الغارات، ص 248. ) حضرت در سخنی کمک وی را به دیگران ستود و فرارش را نکوهش کرد(نهج البللاغه، خطبه 44). حضرت خانه وی را تخریب کرد(سیمای کارگزاران، ج1، ص 440).
4. عبد الله بن عباس کارگزار بصره
وی اموال بصره را با خود به مکه برد نامه 40 و 41 خطاب به وی است . البته برخی به جای وی عبیدالله را دانستهاند. بین حضرت و عبد الله نامههایی رد و بدل شد و طبق نقلی وی همه یا بخش عمده آن اموال را بازگرداند. (تاريخاليعقوبى،ج2،ص:205: فلما ردها عبد الله بن عباس، أو رد أكثرها). بعد از آن حضرت نامهای به وی نوشت که در نهج البلاغه آمده است که عبد الله گوید: بیشترین استفاده را بعد از کلام رسول خدا از آن بردهام (همان. نهج البلاغه، نامه22).
5. قعقاع بن شور ذهلی کارگزار میسان
وی طبق نقلی صد هزار درهم از بیت المال برداشت کرده بود. وقتی متوجه شد بر اختلاس او امام علی(ع) آگاه شده از همان جا به شام فرار کرد. وقتی به مجلس معاویه وارد شد چون جمعیت زیاد بود شخصی حرکت کرد و جای خود را به قعقاع داد معاویه در همان جلسه ده هزار درهم به قعقاع داد و قعقاع همه آن را به کسی بخشید که به او جا داده بود. ضرب المثلی به وجود آمد که قعقاع بهترین هم نشین است(ابن ابی الحدید، ج3، ص27). قعقاع جزو افرادی بود که در جریان قیام مسلم بن عقیل مردم کوفه را از سپاه شام میترساند(سیمای کارگزاران، ج1، ص 398).
6. نعمان بن عجلان زرقی کار گزار بحرین
در باره وی نیز گزارش شده که از اموال بیت المال سوء استفاده کرده و به اقوام خود از بنی زریق کمک میکرد امام نامهای به وی نوشت. او هم به شام پیش معاویه رفت. (تاریخ الیعقوبی، ج2، ص 201. سیمای کارگزاران، ج1، ص 410).
7. علی بن اصمع مسئول بازاری در بصره
وی که جد اصمعی شاعر است. اموالی را در حین مأموریت دزدیده بود که حضرت نه تنها او را عزل کرد بلکه دستش را به جهت دزدی قطع کرد (سیمای کارگزاران، ج4، ص780 ).
8. ابن هرمه کارگزار سوق الاهواز
وی نیز متهم به سوء استفاده از موقعیت خود در نظارت بر بازار بود که حضرت طی نامهای به قاضی اهواز دستورات سختی برای مجازات وی صادر کرد. (همان، ص794 . مستدرک الوسائل، ج17، ص403).
این هشت تن از جمع بیش از 130 تن غیر فرماندهان که تخلف مالی برای آنان گزارش شده است.
همراه با ماه خدا (شماره 29)
با سلام و درورد بر تمام کسانی که در کنار حق هستند و در مسیر حق شهید شدند.
نگاهی به دیگر کارگزاران؛ فراری و شهید امیرالمؤمنین (ع)
نگاهی دیگر به کارگزاران حضرت داریم به دو گروه دیگر آنان اشاره میکنیم که بیشتر در نتیجه تلاشهای معاویه دچار مشکل و شهید شدند و اشارهای به دیگران.
1. کارگزاران فراری
جمعی از کارگزاران حضرت وقتی مزدوران معاویه به منطقه آنان حمله کردند مجبور شدند شهر خود را ترک کنند. که بیشتر در کتاب الغارات آمد. بسر بن ارطات به یمن حمله کرد عبید الله بن عباس و سعید بن نمران کارگزاران مناطقی از یمن فرار کرده به کوفه رفتند (نهج البلاغه، خطبه 25). همین بسر به مدینه حمله کرد کارگزار آنجا ابوایوب انصاری مدینه را ترک کرد و بُسر ابوهریره را به عنوان والی مدینه تعیین کرد (الغارات، 413). وقتی وی به مکه حمله کرد قثم بن عباس کارگزار مکه آنجا را ترک کرد و بعد بازگشت مجددا یزید بن شجره یکی دیگر از مزدوران معاویه به مکه حمله کرد(الغارات، 416).
2. کارگزاران شهید
عبد الله بن خباب ارت کارگزار نهروان توسط خوارج به شهادت رسید و زن او را که بار دار بود کشتند و در همان زمان به جهت کشتن خوکی اهلی از اهل کتاب دنبال حلالیت از صاحبش بودند (سیمای کارگزاران، ج1، ص251).
جمعی از کارگزاران حضرت به دست معاویه و مزدورانش شهید شدند. دو تن از این شهدا کارگزاران مصر بودند؛ مالک اشتر نخعی و محمد بن ابی بکر. اعین بن ضبیعه مجاشعی فرستاده حضرت به بصره به دست ابن حضرمی فرستاده معاویه، به شهادت میرسد(الغارات، ص 272).
افزون بر این زمانی که سفیان بن عوف غامدی مزدور معاویه به منطقه انبار یورش برد و به غارت پرداخت کارگزار آنجا حسان بن حسان بکری را به شهادت رساند. حمله به انبار و آسیب به مردم بویژه زنان آن منطقه که غیر مسلمان بودند امیر المؤمنین را بسیار ناراحت کرد و خطبه جهاد را (نهج البلاغه ، خطبه 27) را در این باره ایراد فرمود. وقتی حضرت شنید خلخال از پای زنان اهل کتاب بیرون آورده و به غارت بردهاند فرمود اگر مرد مسلمان از این مطلب دق کند شایسته است. فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيرا.
حضرت در این خطبه نکات بسیار مهمی را بیان میکند و از سستی یاران خود ناراحت است و بیان میکند به شما گفتم قبل از این که دشمن به سرزمین شما بیاید و حمله کند شما به دشمن حمله کنید و این رمز مبارزه با داعش و امثال داعش بوده و هست. وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَات؛ و به شما گفتم با آنها بجنگید قبل از این که با شما بجنگند به خدا سوگند هیچ قومی در درون خانههای خود هرگز نجنگیدند جز این که خوار شدند پس شما جهاد را رها کرده و دچار خواری شدید و مورد تجاوز دشمن قرار گرفتید(الغارات، ص 327).
اینجا حضرت واژه تواکل را به کارگرفته که از وکل و از باب مفاعله است یعنی هر کس کار را به دیگری وانهاده است و هیچ کس مسئوولیت دفاع و حمله به دشمن را به عهده نگرفت. نتیجه این بی مسئوولیتی خواری است. دشمن به سرزمین و خانههای شما حمله میکند. گفته شده بسر بن ارطات در یورش خود که سه هزار نفر بیشتر نبودند به مدینه، مکه، طائف، صنعاء و نجران و... سی هزار نفر را کشت و عدهای را سوزاند و خانههایی را در مدینه و مناطق دیگر ویران کرد(الغارات، ص410- 441. سیمای کارگزاران، ج1، ص 233). این عبرتی است که شهید سلیمانی در مطالعه کتاب الغارات میدید و به مطالعه آن توصیه میکرد. این کتاب توسط محمد باقر کمرهای ترجمه شده و ترجمه دیگر آن توسط عبدالمحمد آیتی است که در نرم افزار نور الاحادیث آمده و ترجمه جدیدی نیز بعد از توجه به توصیه سردار دلها شهید سلیمان ارائه شده است. این کتاب مظلومیت امیر المؤمنین (ع) و جنایات معاویه و دشمنان حضرت را نشان میدهد.
3. کارگزاران قابل تقدیر
جمعی از کارگزاران مورد تقدیر حضرت قرار گرفتند. نمونه کامل آنها سعد بن مسعود عموی مختار کارگزار مدائن بود. به سبب دقت در ارسال خراج مورد تقدیر قرار گرفت(تاريخ اليعقوبى، ج2، ص201).
همراه با ماه خدا (شماره 30)
با سلام و تبریک به مناسبت عید بندگی به تمام مؤمنانی که روزه گرفته و عبادت کردند
عید در نگاه امیر المؤمنین(ع)
در این ماه با برکت توفیق داشتم بخشی از سیره امیر المؤمنین (ع) را بیان کنم. بیان آن برای یاد آن حضرت و توجه به سیره ایشان از باب تذکار و درس آموزی بود و ذکر نام حضرت که خود عبادت است. طبیعتا نواقص متعددی در بیان و نقل داشت که عذرخواهم. اکنون نظر حضرت را در باب عید نقل میکنم.
اعیاد در جوامع به چند دسته تقسیم میشود عید کهن و سنتی، عیدی که حادثه مهمی در آن جامعه رخ داده است و اعیاد مختلف مذهبی که در دین و آئینها متفاوت است. اعیاد مذهبی مسلمانان دو روز عید فطر و قربان است که در آن بعد از انجام اعمال عبادی عید گرفته میشود. عید غدیر هم جزو اعیاد مهم شیعیان است. امیر المؤمنین نگاه خاصی به عید دارد و هر روزی که در آن معصیت نشود عید میداند. إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٍ؛ به درستی که این عید است برای کسانی که خداوند روزهاش را پذیرفته باشد و قیامش را پذیرفته باشد و هر رروزی که در آن گناه نشود روز عید است ( نهج البلاغه، حکمت 428 . روضة الواعظين، ص354 ). در روز عید مردی بر حضرت وارد شد ایشان نان خشکار(نان گندم با سبوس) میخورد گفت: امروز روز عید است و شما نان خشکار میخوری. یعنی لازم است روز عید غذای خوبی بخوری. فرمود: اليوم عيد لمَن قَبِل صومَه، وشكر سعيَه، وغفر ذنبَه، اليوم لنا عيد وغدًا لنا عيد، وكل يوم لا نعصى الله فيه فهو لنا عيد؛ امروز عید است برای کسی که روزه است قبول شده و سعیش پذیرفته شده و گناهش بخشیده شده. امروز برای ما عید است و فردا عید است و هر روزی که در آن معصیت خدا نکنیم برای ما عید است. (گیلانی (م 561)، الغنیة لطالبی طریق الحق، ج2، ص 34). بنا بر این ملاک عید اطاعت از خداوند و ترک معصیت است.
امام صادق (ع) از پدرش امام باقر(ع) از پدرش از جدش نقل میکند که امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (ع) روز عید فطردر سخنرانی خود فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّ يَوْمَكُمْ هَذَا يَوْمٌ يُثَابُ فِيهِ الْمُحْسِنُونَ وَ يَخْسَرُ فِيهِ الْمُسِيئُونَ وَ هُوَ أَشْبَهُ يَوْمٍ بِيَوْمِ قِيَامَتِكُمْ فَاذْكُرُوا بِخُرُوجِكُمْ مِنْ مَنَازِلِكُمْ إِلَى مُصَلَّاكُمْ خُرُوجَكُمْ مِنَ الْأَجْدَاثِ إِلَى رَبِّكُمْ وَ اذْكُرُوا بِوُقُوفِكُمْ فِي مُصَلَّاكُمْ وُقُوفَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ رَبِّكُمْ وَ اذْكُرُوا بِرُجُوعِكُمْ إِلَى مَنَازِلِكُمْ رُجُوعَكُمْ إِلَى مَنَازِلِكُمْ فِي الْجَنَّةِ أَوِ النَّارِ وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ أَدْنَى مَا لِلصَّائِمِينَ وَ الصَّائِمَاتِ أَنْ يُنَادِيَهُمْ مَلَكٌ فِي آخِرِ يَوْمٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ أَبْشِرُوا عِبَادَ اللَّهِ فَقَدْ غُفِرَ لَكُمْ مَا سَلَفَ مِنْ ذُنُوبِكُمْ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَكُونُونَ فِيمَا تَسْتَأْنِفُونَ (صدوق، الأمالي، ص100. وسائل الشيعة، ج7 ، ص482).
ای مردم امروز شما روزی است که نیکوکاران ثواب دریافت میکنند و بدکاران خسارت میبینند و امروز (عید فطر) شبیه ترین روز به روز قیامت است. پس با خارج شدن خود از منزلهایتان به سوی مصلاهای نماز عید به یاد آورید خارج شدن از جسدهایتان را و رفتن به سوی پروردگارتان و با توقف در مصلای نماز به یاد توقف در برابر پروردگارتان باشید و با بازگشت از محل نماز به سوی منزلهایتان به یاد رفتن از منازل (بعد از حسابرسی) به بهشت و آتش را به یاد آورید .
و بدانید ای بندگان خدا کمترین چیزی که برای مردان و زنان روزه دار است این که در آخرین روز از ماه رمضان ندا میدهد بشارت باد به شما بندگان خدا به تحقیق که گناهان گذشته شما آمرزیده شد. پس بنگرید چگونه خواهید بود نسبت به آنچه از سر میگیرید.
ان شاء الله طبق این فرمایش حضرت مورد عفو درگاه حق قرار بگیریم.
طبق سنت نبوی نماز عید فطر را در خارج از مسجد بر گزار میکردند(وسائل الشيعه، ج7 ، ص451) در مدینه مسجدی است به نام مسجد امیر المؤمنین که روی سر در آن نوشته شده «مسجد سیدنا علی (ع)» گویند در زمانی که در سال 35 هجری عثمان در محاصره بود از علی(ع) خواست وی نماز عید را برگزار کند و حضرت در آن مکان نماز عید قربان را با شکوه تمام بر گزار کرد و بعد از نماز خطب خواند. در جای برگزاری آن نماز این مسجد را ساختند(وفاء الوفاء، السمهودي،ج3 ، ص6).
(التماس دعا علی اکبر ذاکری 30 رمضان ۱۴۴۴ قم).
.
یاد ائمه بقیع را در سالروز تخریب بقاع بقیع گرامی می داریم و مروری بر آن حادثه.
۸شوال ۱۳۴۴ به فتوای عبد الله بن بلهید مفتی وهابیت برابر با ۳۱ فرودین ۱۳۰۵ تخریب بقاع بقیع انجام گرفته است. و یکی از ساکنان مدینه تلگرافی به عراق مخابره کرد و آیات عظام اصفهانی و نائینی طی تلگرافی خبر آن را به تهران دادند.
وقتی شیخ عبد الرحیم صاحب الفصول از ملک عبد العزيز می پرسد که چرا بقیع را تخریب کردید. مدعی می شود که نماینده ایران تشویق به تخریب کرده است(مجله میقات، ش ١١١، ص ٢٠١). نماینده و فرستاده دولت ایران به حجاز برای آگاهی از وضعیت حمله به مدینه حبیب الله هویدا پدر عباس هویدا بهایی بوده است. که مدتی خدمت گذار عباس افندی بوده و به همین جهت نام فرزندش را عباس نهاد. وی در سفارت ایران در سوریه بود و بعدا نماینده ایران در عربستان شد.(اسناد روابط ایران و عربستان سعودی، ص ٤٧ سند ش ١٢). و اين در زمان نخست وزيري و تخريب بقیع در زمان شاهي رضا خان بوده است. كه عمق وابستگی وی را نشان می دهد.
روز جهانی کارگر را به کارگران گرامی و سخت کوش تبریک می گویم.
دو نمونه از سیره نبوی راجع به کار و احترام به وی را نقل می کنیم که نشانگری اهمیت کار و کارگر در اسلام است.
1. شخصی که دچار مشکل اقتصادی شده بود برای دریافت کمک نزد پیامبر اعظم(ص) آمد. حضرت قبل از این که شخص اظهار نیاز کند فرمودند: مَنْ سَأَلَنَا أَعْطَيْنَاهُ وَ مَنِ اسْتَغْنَى أَغْنَاهُ اللَّهُ؛ هر کس از ما چیزی بخواهد به او می دهیم و کسی که احساس بی نیازی کند خداوند او را بی نیاز می کند. این مرد سه روز برایدریافت کمک آمد و همین سخن پیامبر را شنید. بعد رفت وسائلی را عاریه گرفته و به کار پرداخت و بی نیاز شد. بعد خدمت پیامبر رسید و جریان کار خود را تعریف کرد. حضرت بیان کرد من در جلسات پاسخ تو را دادم. (الکافی، ج۲ ، ص۱۳۹ ؛ ذاکری، سبک زندگی معصومان، مجله حوزه، شماره ۱۷۵، ص ۹۳). آری نباید منتظر کمک دیگران بود و با تلاش می توان به بی نیازی رسید و این سخن پیامبر و وعده الهی است.
2. احترام به کارگار: وقتی پیامبر دست پینه بسته کارگری به نام سعد انصاری را لمس میکند میپرسد: چه چیزی باعث زبری دستت شده؟ پاسخ داد: من با بیل و کلنگ کار میکنم تا مخارج خانوادهام را تأمین کنم. رسول خدا (ص) دست او را میبوسد و میفرماید:«هَذِهِ یَدٌ لا تَمَسُّهَا النَّار؛ این دستی است که آتش را لمس نمیکند(ابن اثیر؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۸۵. ابن حجر؛ الإصابه، ج۳، ص۷۳؛ سیره اقتصادی معصومان در کتاب های چهار گانه شیعه). در برخی نقلها آمده هر گز گرفتار آتش نمی شود. (هذه ید لا تمسها النار ابدا . تاريخ بغداد ، ج ۲۳، ص۳۸۴).