eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
358 دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
13.6هزار ویدیو
155 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیاراکسۍمیتواندآبادکند کھ‌هیچ‌دلبستگےاےبھ‌دنیاندارد...🖇✨ ✨🕊🍂 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
«أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَّكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُم بَدَءُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ ۚ أَتَخْشَوْنَهُمْ ۚ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» آیا با گروهى که پیمانهاى خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمى کنید؟! در حالى که نخستین بار، آنها (پیکار با شما را) آغاز کردند. آیا از آنها مى ترسید؟! با این که اگر ایمان دارید، خداوند سزاوارتر است که از او بترسید. (سوره مبارکه توبه/ آیه ۱۳)
چه تقارن زیبایی... ماه محرم و صفر و هفته دفاع مقدس...! شباهت هایی دارند... تنهایی مسلم و مظلومیت بسیجی هامون. کاروان حسین و اعزام یاران خمینی.. دلـ❤️ زینب و مادران شهدای ما دشت کربلا و خاک شلمچه.. سر های بریده ای که حججی آخرینش نبود تا قیام حضرت صاحب(عج) .. تشنگی خیمه های کربلا و بچه های کانال کمیل.. دست بریده ی عباس و علمدار جبهه ها حاج حسین خرازی.. حر و شاهرخ ضرغام ها اسارت زینب(علیها سلام )و رساندن پیام عاشورا به جهانیان و حال ما که باید کار زینبی کنیم خدا می داند اگر پیام شهدا و حماسه های انها را به پشت جبهه منتقل نکنیم گنهکاریم. 🌷هفته دفاع مقدس گرامی باد🌷 🍁🌾🍁🌾🌹🌾🍁🌾🍁 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
3.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
باز امسال به رسم هر سال وقت آرایش ارزش‌ها شد با شعار «شهدا! شرمنده» باز هم کنگره‌ای برپا شد   طبق معمول، ردیف اول اخوی، حاجی و سردار غیور ته سالن دو سه جا پیدا بود چند آزاده و جانباز به‌زور   مادران شهدا هم ساکت قاب عکسی به‌بغل از فرزند قاب عکسی که از آن روز نخست جای اشک و گله می‌زد لبخند   مجری از چند نفر دعوت کرد تا کمی خاطره‌سازی بکنند روی خون شهدا سُر بخورند با روان همه بازی بکنند   بین برنامه برای حضار پخش شد چند نماهنگ قشنگ از حضور شهدا در جبهه و ظهور اخوی بعد از جنگ   بعد در قالب یک پِرفُرمَنس روی سن چند نفر رقصیدند حاضران ظرف حدود یک ربع جنگ را کامل و خوشگل دیدند   شاعری آخر مجلس آمد گریه کرد و وسطش شعری خواند! پنج بار از ته دل داد کشید هفت باری عوضش ساکت ماند!   عاقبت نوبت تجلیل که شد یک نفر را به جلو هل دادند به نمایندگی از جمع به او لوح تقدیر و گلایل دادند   آخرش عکس گرفتند همه با بنرهای شهیدان عزیز تا بگویند که «ما هم بودیم» قاب کردند و سپردند به میز . {رضا احسان‌پور} . . نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
زمان: حجم: 428.3K
- بریم راهیان؟ :) 🌱 [ بھ‌معنای‌واقعی‌دلتنگے♡ . . . ] نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
3.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
- شࢪوع‌ھفتہ‌دفاع‌مقدس :)🌱 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
یه مسابقه جدید و با حال داریم⚡️⚡️ حتما شما هم 🌹رفیق🌹های زیادی دارید. همکلاسی، همسایه، هم بازی و ... ولی تا حالا، رفیق شهید داشتی ⁉️⁉️ اگر داشتی که چه بهتر 👍 اگر نداشتی هم هیچ اشکالی نداره ... همین الان رفیق شهیدت رو انتخاب کن❤️❤️ رفیقی که حاضر شده جونش رو برای دین و کشور و من و تو بده 💝 برای شرکت توی مسابقه فقط کافیه: 1️⃣مشخصات رفیق شهیدت (نام و نام خانوادگی، سال تولد، محل تولد، سال شهادت، محل شهادت📆 و محل مزار شهید) 2️⃣عکس رفیق شهیدت و مزارش (بهتره خودت هم تو عکس کنار مزار باشی)🤹🏼‍♂️ 3️⃣یک بند کوتاه و مهم از وصیت نامه رفیقت🗒 4️⃣و مهم تر از همه دلنوشته خودت رو خطاب به رفیقت🖊🖊📝 برامون (@M_nabizade) توی ایتا بفرستی دقت کن که هر کدوم از این موارد برات امتیاز داره👏👏👏 ما هم به بهترین مطالب که برامون فرستاده شده جوایزی اهدا می کنیم نفر اول = ۵۰.۰۰۰ تومان نفر دوم = ۴۰.۰۰۰ تومان نفر سوم = ۳۰.۰۰۰ تومان نفر چهارم = ۲۰.۰۰۰ تومان نفر پنجم = ۱۰.۰۰۰ تومان همین الان کارت شروع کن و به دوستانت هم خبر بده فقط تا ۷ مهر (پایان هفته دفاع مقدس) فرصت داری برنده ها رو هم ان شاالله جمعه ۱۱ مهر توی کانال نیاز (@niaz98) اعلام می کنیم🌟🌟✨✨💫 *شرکت در مسابقه برای تمام افراد متولد ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ آزاد است* @niaz98
@Khamenei_irKhamenei.ir - نسیمی جان‌فزا.mp3
زمان: حجم: 2.71M
🎙بشنويد 🕊«نسیمی جان‌فزا» 🔺به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
آه از این فاصله ها فاصله ها می دانند دلتنگ و تو باران من اینجا چه کنم شاعر یاس خادم الشهدا رمضانی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌸🍃 . . . ساعت نزدیکِ پنچ بود دیگه از اونجا دراومدیم نرگسو بچه ها هم خیلی دلشون میخواست بیان ولی خب حاله خوبی نداشت ان شاالله از روزای بعد بهتر بشه بتونن تو مراسم شرکت کنن تو ماشین نشسته بودیم زینب مشغول رانندگی بود منم تو آیینه به خودم نگاه میکردم شال مشکیم کمی عقب رفته بود و موهای لختم تو چشم بود برای خودم عادی بود ولی خب داریم میریم مراسم امام حسین به احترامش باید حجابمو رعایت کنم کشیدمش جلو کامل مانتومم مشکیِ بلندیشم یه وجب زیر زانومه نیازی به چادر نیست از نظر خودن الان خیلی باحجاب شدم☺️☺️ حلما_زینب خوشگلههه چرا ساکتی😁 زینب_دیدم تو فکری مزاحم خلوتت نشدم😄😜 حلما_واوو چه خانم باشخصیتی داشتم فکر میکردم لباسم مناسبه مراسمه یا نه زینب_آهان بخاطر همین یهو شالو کشیدی جلو😋😍 حلما_اوهوم زشت شدم؟ زینب_نه دختر جذاب ترم شدی حجابتم خوبه عزیزدل😉😘 حلما_جدی یعنی نیازی به چادر نیست زینب_اونم به وقتش😬😉❤️ _رسیدم خواهر بپر پایین بریم متوجه منظورش نشدم یعنی چی به وقتش☹️ بیخیالش از ماشین پیاده شدیم جلو در علی و حسین رو دیدیم که مشغول نصب پرچم بودن متوجه حضور ما شدن بعد سلام و احوال پرسی حسین صدام کرد حسین_کلی خوش حال شدم که اومدی خواهر جون حلما_😁میدونستم انقدر خوش حال میشی قبلا هم میومدم مامان نیومده هنوز؟ حسین_نه گفت صبر میکنه با بابا میان ساعت ۸ شروع میشه مراسم حلما_آهان باشه من برم داخل کمک کنم فعلا کاری نداری داداشی حسین_نه برو خواهری😘 علی کنار در ایستاده بود پرچم به دست سرش پایین بود این بشرر گردن درد نمیگیره انقدر سرش پایینه😐😐 اومدم رد شم یکم رفت کنار گفت ببخشید 😐😐😐😐پهنای در خیلی زیاد بود این چرا اینجوری کرد من به راحتی رد میشدم اما بنده خدا انگار خیلی معذب بود😂 ببخشیدش دیگه چی بود رفتم داخل خانوم موسوی اومد استقبالم حلما_سلام خاله خوبید 😘 _سلام عزیزم خوش اومدی😍😍 حلما_ممنون زینب کو _رفت چادرشو عوض کنه بشین یه شربت بیارم براتون حلما_دستتون درد نکنه زینب اومد کنارم نشست حلما_خب بانو چیکار کنیم ما بگو آستینمو بزنم بالا بریم کار کنیم زینب_😂😂حالا بشین یکم خستگیت در بره کاره خاصی نیست پرچمارو که زدن شامم که تو پارکینگ دارن میپزن ۸ به بعد که مهمونا اومدن شما زحمت پذیرااییی رو میکشی😁البته با هم حلما_عه همین☹️ زینب_اوهوم مهم نیت کاره که برای امام حسینه اینه که لذت بخشه😍 حلما_اره من امام حسین و خیلی دوست دارمم😍 _میگما زینب مداح میارین؟ زینب_مداح داریم دیگه😐 _کی؟🤔 زینب_مگه نمیدونسی هر سال علی و یکی از دوستاش مداحی میکنن _عه نه نمیدونستم چه خووب😊 کم کم داره هنرای علی آقا هم رو میشه😂 چراتاالان توجه نکرده بودم .. اذان مغرب رو گفتن همه رفتن نماز بخونن زینب_حلما جون چادرو جانماز تو اتاقم هست حلما_آهان مرسی عزیزم وضو ندارم برم بگیرم 😘 زینب_باشه خواهر 😑آخرین باری که نمازخوندم همون روزی بود که نرگس بیمارستان بود الانم دیگه زشت بود بگم نمیخونم بدم نشد یکم باخدا خلوت کنم ازش آرامش بخوام وضو گرفتم رفتم تو اتاق زینب مشغول نماز خوندن بود منم چادرسرم کردم جانمازو پهن کردم شروع کردم به نماز خوندن . . . بعدش مثل تمام وقتایی که نماز میخوندم حال خیلی خوبی پیدا کردم تو دلم از زینب کلی تشکر کردم که باعث شدنماز بخونم دیگه کم کم مهمونا از راه رسیدن مامان هم اومد با لبخند رضایت به صورتم نگاه کرد اول تعجب کردم بعد متوجه شدم بخاطر موهامِ احتمالا😄😄 . . اول یه آقایی شروع کرد به سخنرانی ما هم به مهمونا جا نشون میدادیم و ازشون پذیرایی میکردیم آخرای سخنرانی جمعیت خیلی زیاد شده بود دیگه جا برای راه رفتن هم نبود ما تو آشپزخونه ایستاده بودیم برقارو خاموش کردیم زینب کنارم ایستاده بود مداحارو خیلی نمیشناسم ولی یه سریاشون وقتی میخونن انقدر بااحساس میخونن که ناخوداگاه ادم اشک میریزه . . صدای مداح بلند شد یکم که گذشت متوجه شدم علیِ انقدر با سوز میخوند که منم گریم گرفت . ادامه دارد... ‌ 🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
. . . همیشه بعد گریه کردن آروم میشم اشک هامو پاک کردم و رفتم آشپز خونه که تو پذیرایی کمک کنم جمعیت زیادی اومده که پذیرایی یکم مشکل میکرد البته از یکمم هم بیشتر همش دقت میکردم دست و پای مردمو له نکنم یه جاهایی رو برای رفت و آمد در نظر گرفته بودن ولی اونجا ها هم کم و پیش خانم ها نشسته بودن تموم تلاشم رو کردم که به بهترین شکل ممکن پذیرایی کنم... با همه سختی هایی که داشت حس خوبی داشتم . . مراسم حدودا تا 11 شب ادامه داشت زیاد مردم رو نگه نمیداشتن که به کار و زندگیشون برسن و از نماز صبح جا نمونن مشخصه که وقتی دیر میخوابی سخته برای نماز بیدار شدن البته من که نماز خون نیستم ولی به نفع اونایی که میخونن چیه بعضی روضه ها تا2_3 شب ادامه داره آدم خسته میشه حدود یک بود که برگشتیم خونه از خستگی رو پا بند نبودم یه شب بخیر گفتم و سری رفتم تو اتاقم خیلی زودخوابم برد . . . گم شده بودم تنهایی هیچکس نبود باهام یه جای غریبی بودم که تاحالا ندیده بودم وسط نگرانیام یه حسی بهم میگفت نترس اتفاقی نمیوفته از خواب پریدم صبح شده بود وای خدا این چه خوابِ عجیبی بود 😢😢😢 ساعتو نگاه کردم 8 بود خوابی که دیدم سخت فکرمو مشغول کرد اخه کم پیش میاد من خوابی ببینم یه آبی به صورتم زدم و رفتم پایین مامان و حسین و بابا سر میز داشتن صبحانه میخوردن حلما_سلام صبح بخیر😊😊 بابا_سلام دخترگلم صبحت بخیر مامان_صبح بخیر عزیزم بیا بشین برات چای بریزم حسین_به حلما خانوم سحر خیز😍😍 عجبه زودبیدار شدی افتخار دادی کنار ما صبحونه میل کنی😂 حلما_خو حالا تو یه روز سربه سر من نزاری نمیشه برادرجان☹️😂 حسین_نوچ نمیشه😉😊 نشستم سر میز مشغول خوردن شدم وای همش صحنه هایی که تو خواب میدیدم جلو چشممه حلما_باباییی بابا_جانم حلما_هیچی😐 راستش نمیدونم چطوری تعریفش کنم انقدر گنگ بود برام که بیانش سخته بابا_چیزی میخوای دخترم؟ بگو خب حلما_نه‌نه چیزی نیست حسین_راستی خواهری خسته نباشی دیروز کلی زحمت کشیدی حلما_خستگی نداشت که 😊😊 حال خوبی داره کار کردن برای امام حسین حسین_اووهوم همینطوره خوش حالم که متوجه شدی بابا و حسین رفتن سر کار شبم قرار شد با مامان زودتر بریم برای کمک تا شب برنامه خاصی ندارم حس حاله بیرون هم نیست گوشیمو برداشتم یه گشتی تو اینستاو تلگرام بزنم یه چند روزی بود سرنزده بودم دیگه مثل قبل محیطشو دوست ندارم شاید بخاطر اینه که میونم با سپیده و نگین شکرآب شده چون بیشتر به هوای اونا آنلاین میشدم گروهی که باهم داشتیم یه سری پیام بود حوصله خوندشونو نداشتم بیخیال خارج شدم یه شماره ناشناس پیام داده بود عکس نداشت ولی شمارش آشنا بود پیامو باز کردم . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
💖🕊 صلوات خاصه امام رضا علیه السلام: اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضاالمرتَضی الامامِ التّقی النّقی وحُجَّّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَلِ ما صَلّیَتَ‌عَلی‌اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِک.🌹🍃 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh