📄بخشی از وصیت شهید مدافع حرم "علیرضا قلی پور "به دختر شش ساله:
فاطمه جان سلام
بابا جان! خیلی دوست دارم،
درسهایت را مرتب بخوان و به حرف مادرت گوش کن.
نماز و حجاب یادت نره،
یادت نره که وقتی چادر به سر میکردی خوشکل و ناز میشدی،
همیشه به یادت هستم،
تو هم به یاد من باش باباجونی.
🕊ششم آذر ماه سالروز شهادت شهید مدافع حرم " علیرضا قلی پور " گرامی باد
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
14.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وداع همسر و پدر شهید مدافع وطن #امین_محمدیوسفی با پیکر شهید
🔹 شهید یوسفی از کارکنان پلیس شهرکرد پنجم آذرماه ۹۹ در درگیری با اشرار مسلح به درجه رفیع شهادت نائل شد
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
يجْعلُ اللَّه الهُموم مُقدّماتٍ لنعمٍ مخْبوءة!
خدا غم هارو مقدمه ی نعمت های پنهانش قرار داده...
🍁زخمیان عشق🍁
خاطرات و زندگی نامه شهید #شهید_محمد_ابراهیم_همت #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_ابراهیم_همت
✫⇠قسمت :1⃣
✍ به روایت همسر شهید
☀️صدای ابراهیم را می شنیدم می ترسیدم. خودش هم بعدها گفت :همین حس را داشته وقتی مرا میدیده، یا صدام را می شنیده.
حس من فقط این نبود.
☀️من ازش بدم می آمد. نه به خاطر این که به من گفت :
مگر یاسین توی گوشم می خوانده. این هم خب البته هست.
ولی چیز دیگری هم هست. که بعد از آن همه دعوا واسطه بفرستد برای خواستگاری.
☀️باید خودش حدس میزد که بهش می گویم، نه.
باید می فهمید که خواستگاری از من توهین است. که یعنی من هم حق دارم مثل خیلی های دیگر برای شهید شدن آمده باشم آن جا، آمده باشم پاوه.
☀️ازش بدم آمد که همه اش سر راهم قرار می گرفت، همه اش می آمد خواستگاری ام، همه اش مجبور می شدم آرام و عصبی و گاهی با صدای بلند بگویم : " نه "
☀️یا نه، اگر بهش گفتم آره، باز سر عقد ازش بدم بیاید، که چرا باید همه چیز را برای خودش بخواهد.
حتی مرا، حتی شهید شدن خودش را.
☀️باورتان می شود آن لحظه که بی سر دیدمش بیشتر از همیشه ازش بدم آمد؟
خودش نبود ببیند یا بشنود چطور می گویمش بی معرفت، یا هر چیز دیگر، تا معرفت به خرج بدهد، بیاید مرا هم با خودش ببرد.
قرارمان این را می گفت. که اگر هم رفتیم با هم برویم.
☀️تا آن روز که آتش به جانم زد، گفت :
" دلم خیلی برات تنگ می شود، ژیلا، اگر بروم، اگر تنها بروم."
می گفت :" می رود، مطمئن است، زودتر از من "،
تا صبوری را کنار بگذارم، بگویم :
" تو شهید نمی شوی، ابراهیم.... تو پدر منی، مادر منی، همه کس منی.
خدا چطور دلش می آید تو را از من جدا کند؟
ابراهیم مرا؟ابراهیم مهدی را؟ابراهیم مصطفی را؟نه، نگو.
خدای من خیلی رحمان است، خیلی رحیم است. نمی گذارد تو...."
ادامه دارد...✒️
🍃جهت .تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@zakhmiyan_eshgh
:
"أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَآءُ إِلَى اللَّهِ"
گفت حآجی ؛
مآ بدجور کآرمون گیر خدآست ؛
پس اگه خدآ هواتُ داره هوا وَرِت نداره ...
●•| #شهیدانھ |•●
ما ڪ رفتیم! مادر پیرے دارم و یڪ زن
و سھ بچہقد و نیم قد! از دار دنیا چیزے
ندارم جز یڪ پیام : « قیامت یقہتان را
مےگیرم اگر ولےفقیہ را تنها بگذارید.»
بخشے از #وصیت_نامه #شهید_مجید_محمدے ♥️
°نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
جهان رو با تو میگردم ♥️🌿✨
#شهید_مهدی_جعفری ♥️
(پسر)
#شهید_رسول_جعفری ♥️
(پدر)
#فاطمیون 🇦🇫
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ:
ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ...
ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽ ﺍﺵ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﮔﺮﺩﻡ، ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﻡ
ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ...
ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ
ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ
ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ گفت؛
ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺕ
ﻭ دختر و پدر ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻥد....
#شهید_حبیبالله_افتخاریان ♥️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh