eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
هنر بزرگ اميرالمؤمنين اين بود كه شاگرد و دنباله ‏رو پيامبر بود. - رهبر جآن - 🌱'
عشقی به پاکی گل نرگس ‏خدايا ؛ دنیا شلوغه ؛ ما را از هر چه حُب دنیا رد صلاحيت كن ؛ از بندگی نه ... إلهى هَبْ لى کَمالَ الْانْقِطاعِ إلَیْکَ •• نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 باضربه های دستی که روی کیفم می خورد چشمام وبازکردم وبه شایان که کلافه زل زده بودبهم‌ نگاه کردم،شایان پوفی کشیدوگفت: شایان:چه عجب،توچراانقدر‌خوابت سنگینه؟ خودم ویکم کِش دادم تاخستگی‌ازتنم بره بعد روبه شایان گفتم: +رسیدیم؟ شایان:آره سری تکون دادم وگفتم: +باش،من برم شایان،دمت گرم خوش گذشت.‌ بالودگی گفت: شایان:او مای گاد، انتظار داشتم‌ بگی روز بدی روبرات رقم زدم. دستم وتوهواتکون دادم و برو‌بابایی بهش گفتم، نایلون خریدام وازصندلی عقب برداشتموگفتم: +من برم شایان:آره برووبایک خداحافظی خوشحالم کن. خندیدم وگفتم: +خیلی بی شعوری. ازماشین پیاده شدم وبه سمت خونه رفتم. شایان منتظرموند تابرم تو، درو که بستم صدای ‌لاستیکای ماشینش وشنیدم که روی زمین کشیده شد. ودروباز کردم وواردشدم. صداهایی ازآشپزخونه میومد،به ساعت نگاه کردم ده شب بود. مستقیم به آشپزخونه رفتم،‌ داشتن شام می خوردن، مامان‌با دیدنم گفت: مامان:اِعزیزم اومدی؟ +آره بی توجه به مامان وباباروبه‌خانم جون کردم وگفتم: +سلام خانم جون خانم جون درحالی که قاشقش وازغذاپرمی کرد گفت: خانم جون:سلام مادر،خوبی؟ +خوبم خواستم به سمت اتاقم برم که باباگفت: بابا:چراانقدردیراومدی؟ باطعنه گفتم: +الهی بمیرم،نگران شدی؟ بابا دور دهانش وپاک کردوبالبخندمصنوعی گفت: بابا:آره خب نگران شدیم. پوزخندی زدم وگفتم: +بخاطرهمین نگرانیتون بود که اصلازنگ نزدید؟ منتظرجواب نموندم وبه سمت اتاقم رفتم، وارد اتاق شدم ودرو‌محکم کوبیدم. لباسام وعوض کردم وروی تخت درازکشیدم، خیلی خسته بودم دلم می خواست بخوابم.ده دقیقه گذشت که دراتاق به صدا در اومد، بابی حالی گفتم: +بله؟ دربازشدومامان باظرف غذا اومد داخل وگفت: مامان:دخترگلم بیاغذابخور پتورو روی سرم کشیدم و گفتم: +میل ندارم مامان:نمیشه که بدون شام بخوابی. +شام بیرون خوردم. پتوروازسرم محکم کشیدکناروگفت: مامان:یعنی چی؟باکی؟ پوف کلافه ای کشیدم وگفتم: +بایکی رفتم دیگه‌چیکارداری،‌ بروبیرون میخوام بخوابم. مامان اخمی کردوگفت: مامان:من بایدبدونم باکی رفتی بیرون، زودباش بگو. تودلم گفتم بدبخت شایان الانه که فحش بخوره، بلندشدم وروی‌تخت نشستم وگفتم: +باشایان. چشمای مامان گردشد، ظرف غذاروگذاشت روی میزوگفت: مامان:پسرعموت؟ +آره،حالااگه میشه بریدبیرون میخوام کپه مرگم وبزارم. مامان به جای اینکه ازاتاق بره بیرون صندلی میزلب تاپم وآوردوگذاشت کنارتخت ونشست. &ادامه دارد.... 🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🌼🍃🌼 📚 🌼🍃 🌼 📝 نویسنده: 🔻 نفس عمیقی کشیدوگفت: مامان:ببین دخترم تودیگه بایدارتباطت باپسرا رو کمترکنی. موضوع داشت جالب می شد باکنجکاوی گفتم: +اونوقت چرا؟ مامان:خب توهم دیگه سن ازدواجت رسیده بالاخره کم کم بایدخودت وبرای ازدواج آماده کنی ودست ازاین روابط مسخره برداری. چه عجب بالاخره داره این بحث ازدواج وبازمی کنه،سعی کردم خونسردیه خودم وحفظ کنم و لبخندی بزنم ولی زیادهم موفق نبودم. +چی شده حالاافتادیدرودورگیردادن به من؟ خنده ی مسخره ای تحویلش‌دادم وگفتم: +نکنه خبریه؟ مامان مشتاق لبخندژکوندی زدوگفت: مامان:آره عزیزم یک خواستگار خیلی خوب برات قراره بیاد پسره حرف نداره،خوش تیپ،خوشگل، خوش هیکل،ازهمه مهمترپولدارحتی ازخودمونم پولدارتره. نفس عمیقی کشیدم تاعصبانیتم کمترکنم، به زورگفتم: +اونوقت کیه این آقا؟ مامان:پسرشریک باباته،اسمش سامیه سنش زیادنیست، بیست وپنج سالشه فکرکنم. چشمام ازاین حرفش گردشد،چطورانقدرراحت می تونست دروغ بگه، همین دیشب داشت می گفت پسره سی ودوسالشه. مامان دستم وگرفت وگفت: مامان:وای هالین فکرش وکن اگه قبول کنی ازدنیا بی نیازمیشی، هرچی بخوای میتونی داشته باشی باخشم دستم وازدستش بیرون کشیدم وگفتم: +من همینجوریم می تونم ازدنیابی نیازباشم،تو که بهتر میدونی من دوست ندارم تو سن کم ازدواج کنم پس لطفا بیخیال شو. مامان اخم محوی کردوگفت: مامان:یعنی چی عزیزم؟خیلی بده ها آدم خواستگاربه این خوبی داشته باشه وردکنه ها، خیلیاآرزوشونه همچین شوهری داشته باشن توچرابرعکسی؟ +مامان من آرزوش وندارم، من اززندگیم راضیم ودلم نمیخواد زندگیم وبه گندبکشم ول کن لطفا. خیلی خودم وداشتم کنترل می کردم که فریاد نکشم ، مامان خواست حرفی بزنه که اجازه ندادم وظرف غذا روبه سمتش هل دادم وگفتم: +مامان بروبیرون بزاربخوابم،لطفادیگه به هیچ وجه،مامان تاکیدمی کنم به هیچ وجه حرف این خواستگاری رونزن. دوباره خواست چیزی بگه که باصدای نسبتاًبلندی گفتم: +مامان دست ازسرم بردار..... مامان اخم ترسناکی کردوظرف غذاروبرداشت ورفت بیرون ودرومحکم کوبید. بغض داشت خفم می کرد،همین که مامان پاش وازدرگذاشت بیرون اشکام جاری شد ، احساس خفگی می کردم دلم می خواست جیغ بکشم، محکم صورتم و کوبیدم توبالش وبلندجیغ کشیدم،جیغ های پی درپی، فکرازدواج بااون مرتیکه حالم وخیلی بیشتر ازاون چیزی که فکرش وبکنید بدمی کرد. محکم مشتم وکوبیدم روی تخت و بلندترضجه زدم. انقدرگریه کردم ومشت کوبیدم به تخت که خسته شدم وخوابم برد. نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh &ادامه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{بسم الله الرحمن الرحیم...
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
ما درونِ عیـن و شین و قافِ خود را دیده‌ایم داخلش جز حاءو سین‌و یاء‌و نون چیزی نبود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از سرشب حالتی داشت که احساس کردم میخواهد چیزی به من بگوید بالاخره سر صحبت را باز کرد و گفت: "بابا خبر داری ضد انقلاب تو کردستان خیلی شلوغ کرده؟ اجازه میدی برم اونجا؟" گفتم: بله چرا اجازه ندم فرمان امامه همه باید دفاع کنیم، گفت: میدونید اونجا چه خبره! جنگ جنگه نامردیه؛ احتمال برگشت ضعیفه! گفتم: میدونم؛ از همون اول که به دنیا اومدی با خدا عهد کردم که تو را وقف راه حق و دین کنم آرزویم بود تو در این راه باشی. خندید و صورتم را بوسید... بعدها به یکی از خواهرانش گفته بود: "آن شب آقاجان امتحان اللهیش را خوب پس داد! " 🌷شهید محمود کاوه🌷 💠 نقل از پدر شهید نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
🕊 به قمر شهرت داشت✨ یڪی از شروط عقدش این بود ڪه باقی بماند...✌️ - کلام شهید حسین‌ هریری: من حاضرم مثل علی‌اڪبرِ امام‌حسین(ع) اربا اربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه...♥️ آخرش هم این شهید در حال خنثی ڪردن بمب بود، ڪه منفجر شد و قسمتی از بدنش تیڪه‌تیڪه شد و به فیض شهادت نائل آمد.💔😔 تاریخ و محل ولادت : ٣/آبان/١٣۶٨-مشهد تاریخ و محل شهادت : ٢٢/آبان/١٣٩۵-حلب سوریه + تولدت مبارک رفیق شهیدم🎉 🌱 🌸 🌴💎🍁💎🌴
VID_20211006_224118_712_۲۰۲۱_۱۰_۰۶_۲۲_۴۱_۳۱_۴۳۶.mp3
2.23M
🎧 دلنشین امام رضا (ع) [یا رضا قبله ی همه ی عشاقی] 🎤 کربلایی امیر برومند