فقیری در خانه آقا اباعبدالله علیهالسلام آمد
حضرت به اهل خانه میفرماید: چیزی در خانه هست؟
میگویند: چهار هزار دینار.
حضرت دستشان را از پشت در بیرون میکنند
و همه را به این فقیر میدهند.
از حضرت می پرسد چرا اینجور؟
می فرمایند می خواهم من شما را نبینم
و شما هم من را نبینی تا خجالت بکشی!
فقیر نگاه به پولها کرد. این همه پول؟
شروع کرد به گریه کردن.
حضرت میفرماید: به خاطر کمی عطای ما گریه ات گرفته؟
عرض کرد: نه یا بن رسول الله! با خودم می گویم که این دست چطور زیر خاک برود؟!
بحارالأنوار ج : 44 ص : 190
#میلاد_امام_حسین
#ماه_شعبان
❣❣❣❣❣
وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیهِ سُلْطَانًا فَلَا یسْرِف فِّی الْقَتْلِ إِنَّهُ کانَ مَنصُورًا سوره مبارکه اسراء، آیه ٣٣ آیه مورد بحث ما بر سر در حرم ابا عبدالله علیه السلام نوشته شده است.❤️ از در که وارد رواق میشویم، با خطی از طلا این آیه را میتوانیم ببینیم. در روایات متعددی بیان شده که این آیه درباره حضرت ابا عبدالله علیه السلام است به این معنا که ابا عبدالله علیه السلام مظلومانه کشته و شهید شد و ولی دم ایشان امام زمان علیه السلام است؛ و خداوند به او قدرتی داده که تا از افراد انتقام بگیرد. با توجه به همان مبنایی که عرض شد، روایات میفرمایند ایشان هر تعداد از مردمی را که در ماجرای شهادت سیدالشهدا علیه السلام شریک بودهاند بکشد، اسراف نکرده است. بر همین اساس، خداوند متعال، امام زمان علیه السلام را «منصور» نامیده است. - شیخ محمد ناصری ❣❣❣❣❣ #میلاد_امام_حسین #ماه_شعبان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بدید کوچولوها و نوجوناتون عکس حرم رو نقاشی کنند و تو فضای مجازی با هشتگ #عزیزم_حسین منتشر کنید❤️🌱
حواستون باشه که اگه ما هم نوکر مولاییم ، بذر این عشق از کودکی بود که در سینهی ما نشست...
حواستون به بچه هاتون باشه ، تا امام حسینی بزرگ بشن...
#ماه_شعبان #ولادت_امام_حسین
15.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتم حسين و ميل پريدن شروع شد
در سينه ام،دوباره، تپيدن شروع شد
واژه به حد وصف تو شرمنده ام كه نيست
اما تو خواستي و دميدن شروع شد
از التقاط موج دو دريا كنار هم
مرجان ظهور كرد و رسيدن شروع شد
پاداش آفريدنتان را خدا گرفت
خنديد فاطمه و خريدن شروع شد
حالا علي كنار تو احساس مي كند
زيبا ترين بهانه ديدن شروع شد
اي دلنواز، عشق من اي دلرباترين
تا آمدي تو ناز كشيدن شروع شد
تا بال هاي زخمي فطرس به پات خورد
بعد از هزار سال پريدن شروع شد
#ماه_شعبان #عبدالرضاهلالی
#ولادت_امام_حسین ♡
#ارباب_خوبم
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد...
🌴💙🌴
ما گرفتار غم دوری شش گوشه شدیم
کارمان لنگ شده لنگ اباعبدالله
دم به دم یک سره فریاد کشیم از ته دل
دلمان تنگ شده تنگ ابا عبدالله...
#بطلب_حرم_شه_محترم
محمد حبیب زاده🌴💙🌴
#اعیاد_شعبانیه
عالم همه قطره اند و دریاست حسین
مردم همه بنده اند و مولاست حسین[ع]
#جانم_ارباب
🌴💙🌴
MiladSardaranKarbala1392[01].mp3
3.23M
💠 صلوات بر امام حسین (علیهالسلام)
🎙بانوای : حاج میثم مطیعی
🌸 ویژه ولادت #امام_حسین (ع)
🌴💎🌹💎🌴
🚨 شهدا هم نامحرماند 🚨
🔹حتما دیدهاید که این روزها اینستاگرام و تلگرام و دیگر شبکههای اجتماعی پرشده از دخترهایی که
قربانصدقهی شهدا میروند و به قولی با آنها عشقبازی میکنند...
🛑 گاهی آدم نگاهش که به این پستها میافتد؛
دلش برای آن شهید عزیز میسوزد... آیا خوشتیپی شهدا
باید دستمایهای شود برای عقدهگشایی؟!
و نامش را بگذاریم رفاقت با شهدا‼️
اینکه سر مزار شهدا قرار میگذارند
و .....بماند به کنار
🌴💎🌹💎🌴
#حجاب_خونبهای_شهیدان #حجاب_حرمت #حجاب_وجدان #حجاب_معرفت
#غیرت_علوی #حجاب_فاطمی #تقوای_مجازی
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_بیست_و_سوم
سریع به طرف کیف مژده رفتم و بعد از کمی گشتن ، یه اسپری پیدا کردم که ظاهرا برای تنگی نفس و آسم بود ...
به گارسونه نشونش دادم ...
_اینه؟
+آره خودشه
ازدستم گرفت و گذاشت داخل دهن کسی که تازه متوجه شدم اسمش مژدس همزمان با این کار ، باهاش حرف میزد .
×نفس بکش
خواهری نفس بکش
ببین دارم میمیرما
مژدهههه...!!!
بعد از چند دقیقه کم کم رنگ صورت مژده عادی شد و خیال همه راحت ...
دورش رو خلوت کردیم تا بهش اکسیژن برسه .
گارسونه هم رفت تا کارهای هماهنگی رو انجام بده .
نشستم کنار مژده ...
_حالت خوبه ؟
لبخندی زد و با باز و بسته کردن چشماش بهم فهموند که حالش بهتره .
_چت شد یهو ؟
+چیزی ... نیست ...فقط ... یه ... تنگی ... نفس ... ساده ... اس
_خب آخه تو که می دونی نباید بدوی ؛ چرا اومدی دنبالم ؟!
+دل شکستن ... تاوان ... داره ... نمیخواستم ... بخاطر ... حرف... یه ... آدم ... یه عمر ...کینه ... مذهبیا ... رو ... به ... دل ... بگیری .
و بعد سرفه کرد
کمی پشتش رو ماساژ دادم .
_خیلی خب حرف نزن حالت بدتر میشه
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
📚 نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_بیست_و_چهارم
بعد از ۲۰ دقیقه حالش جا اومد و تونست بدون لکنت صحبت کنه ...
کمکش کردم بلند بشه و با هم ، هم قدم شدیم .
+چیشد که به این نتیجه رسیدی؟
باصدای مژده به خودم اومدم .
_چه نتیجه ای ؟
+همین که بیای راهیان نور دیگه...
_آهااا
هیچی...
من اطلاعات زیادی از این سفر ندارم
فقط برای گردش و تفریح اومدم
تا از این شهر و آدماش دور باشم ...
همین ...
_خب پس بزار توضیح بدم
ببین عزیزم اونجایی که میریم طرفای جنوبه ، شلمچه_فکه_طلائیه_کانال کمیل و خیلی جاهای دیگه ...
به اینجای حرفش که رسید ، حرفشو بریدم و پرسیدم
_چرا میرید اونجا ؟
لبخندی به روم پاشید که متوجه کار اشتباهم شدم .
_معذرت میخوام
داشتید میگفتید ...
+میشه یه خواهش بکنم ؟
حدس میزدم خواهشش چیه ...
حتما میخواست باز جانماز آب بکشه و بگه نپر وسط حرفام
اما با حرفی که زد مبهوت بهش چشم دوختم
+میشه با من با فعل جمع صحبت نکنی ؟
چون اینطوری احساس غریبی میکنم
_باشه چشم
+ممنون
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh