eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
تکیه گاهم اگر تـو باشی به تمام تلخی های دنیا لبخند می زنم و غمی ندارم ... 🍃🌺 منحنی لبخندت هزار درد را درمان می کند ... آرامش با تـو معنا پیدا می کند ... #شهید_محمود_رادمهر #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
در مأموریتی که به جنوب رفته بودیم باید منطقه‌ای را شناسایی میکردیم؛ آن منطقه کوهستانی بود. پر بود از کوه و صخره ... در راه بازگشت چشمم به یک خانواده کوچک #آهو افتاد. ‌ یک آهوی نر، یک آهوی ماده و یک بچه آهو در فاصله ۲۰ متری ما ایستاده بودند؛ و به ما نگاه می‌کردند. هوس شکار به ذهنم افتاد. اسلحه را برداشتم تا يكیشان را شکار کنم... تا اسلحه را برداشتم، محمود جلویم را گرفت! ‌ گفت: دلت می آید اینها را شکار کنی!؟ قدرت خدا را ببین، از ما نترسیدند! کدام را می خواهی بزنی؟ مادر را جلوی پدر و بچه یا پدر را جلوی مادر و بچه، یا بچه را جلوی چشم پدر و مادر؟! مگر نمیدانی #امام_رضا_علیه_السلام ضامن آهو شد؟! ‌ با جملات #محمود مو به تنم سیخ شد! نگاهی به محمود انداختم و دوباره به خانواده آهوها نگاه کردم. جالب بود و عجیب! آهوها همچنان به ما نگاه می کردند. محمود نفسی تازه کرد و گفت: «ما که به گوشتشان نیازی نداریم، سازمان دارد غذای ما را می دهد. اگر شکارشان میکردی قید رفاقت چندین ساله ام با تو را می زدم!» ‌‌ منبع: کتاب شهید عزیز #شهید_مدافع_حرم #شهید_محمود_رادمهر نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
یکی‌ از دوستانش می‌گفت : این ‌محمود ... تمام‌ِ کارهایش‌ برای خداست ، حتی‌ جوراب ‌پوشیدن ! ‌نمی‌پوشد که جلویِ ‌ زخم‌شدن پایش را بگیرد؛ می‌پوشد تا پاهایش داخلِ ‌پوتین‌ محکم باشد و بهتر کارهایش را انجام دهد. #پاسدار_مدافع_حرم #شهید_محمود_رادمهر نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
‌‌ دشمن اصلی محمود ؛ اسرائیل... ‌‌ برای دهها سال بعد خودش هم برنامه ریزی داشت!این را من از آنجا فهمیدم که یک بار در دورانی که در اصفهان آموزش می‌دیدیم، کتابی در دستش دیدم که رویش آرم شاهنشاهی داشت. آن را خط زده بود و داشت مطالعه می کرد.! ‌‌ پرسیدم این چه کتابی هست ؟ گفت: «کتاب اصطلاح های نظامی عربی، این کتاب را با چند واسطه از کتابخانه‌ی اصفهان گرفتم!». پیش خودم فکر کردم شاید به این خاطر است که برای مربیگری حزب‌الله لبنان به مطالعه آن نیاز دارد؛ ‌‌‌‌ولی بعدها فهمیدم او دشمن اصلی ایران را صهیونیزم می‌دانست و فکر مبارزه با اسرائیل بود. برای همین بارها می‌نشست و موقعیت جغرافیایی بسیاری از کشورهای عربی هم‌‌مرز با اسرائیل را بررسی می‌کرد... ‌‌‌ 📚 منبع : "کتاب شهید عزیز" مجموعه خاطرات شهید رادمهر به‌ روایت محمدرضا‌ رادمهر برادر و همرزم‌ شهید . ‌‌‌‌ پ.ن: سال‌ها باید بگذرد تا تو را شناخت ای شهید... ‌ #فرمانده‌ی_نخبه #پاسدار_مدافع‌حرم #شهید_محمود_رادمهر نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
ای طنین گام هایت بهتـرین آواز عشــق روح مـا در انتظارِ یڪ سبد لبخند توست #پاسـدار_مدافع_حـرم #شهید_محمود_رادمهر #سالروز_ولادت صبحتون شهدایی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
شهیدان لاله‌های لاله زارند پرستوی مهاجر در بهارند ... ۱۳۹۵ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🥀پروردگارا! در طول دوران حیاتم، بزرگترین افتخار برای من این است که مرا در زمره سبزپوشان سپاه پاسداران قرار دادی؛ چراکه در نهایت حضرت بقیه‌الله (عج) پای برگه عضویت ما را امضا می‌نمایند. 📝 فرازی از وصیت‌نامه | انتشار به مناسبت ... ‌ 💐شادی روح پرفتوح شهید صلوات نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
در مأموریت ها همه رزمندگان چفیه می‌انداختند گردنشان الا محمود؛ یک شال سیاه داشت که همیشه گردنش بود، نه فقط محرم و صفر... یکبار از او خواستم تا علت شال سیاه انداختنش را برایم بگوید گفت: مادر جان! ما عزادار امام حسین علیه السلام هستیم... گفتم: الان که محرم وصفر نیست! گفت: مادرم! عزادار امام حسین علیه السلام بودن محرم و صفر نمی خواهد ما همیشه عزادار حسینیم... ‌ ‌ ❤️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
29.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺دنیا خراب شود که مادر فرزندش را با دستان خودش به خاک سپارد ؛ مگر آنکه برای خدا و اهل بیت پیامبر باشد... دشمن بداند باز هم پسر دارم ! سخنان زینبی مادر بزرگوار شهید محمود رادمهر در مراسم تدفین پسر شهیدش ... 📎ام وهب مازندران 🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
به مناسبت تولد شهید محمود رادمهر🍃🌹
🍃مدافعان حرم که راهشان است و در آن شکی نیست، اما حرفم با مردمی است که را ذکر لب کرده اند و خودشان تماشاچی میدان شده اند. . 🍃خواب ِغفلت و منطقمان را بیخیال کرده است. برای حسین سینه می زنیم اما نمیدانم پاسخم به اینکه آیا حسین وار می کنیم یا نه چیست ؟🥺 . 🍃شب اگر کربلا بودیم و در تاریکی شب، امام می فرمود هرکس میخواهد می تواند برگردد. نمیدانم چه می کردیم!!😥 . 🍃مدافعان حرم، یارانی هستند که به پای ماندند و حال برای دفاع از حرم خواهرش گویان راهی می شوند. از جمله است که پرستوی دلش در هیئت حسین بال و پر گرفت.وقتی روضه و بازار را شنید، کوچ کرد سوی حرم و بال هایش را نذر دفاع از حرم بی بی کرد🌹 . 🍃 دلی که با ارباب خو بگیرد، نمی تواند را تنها بگذارد. از محمود فقط مژده شهادتش آمد و پناهگاهِ پیکرِشهدا، جسمش را در آغوش گرفت. خانطومان نمی توانست از محمود دل بکند که سالها پیکرش را میزبان بود🌺 . 🍃حال، بعد از ۵ سال به حرمت بیقراری های مادرش، برای چشم های منتظر همسرش و فرزندانش، برای هوشیاری دلهای به خواب رفته و به قول خودش برای برگشت❣ . 🍃 با آمدنش، دل ها زیر و رو شد. بغض ها شکست و ها، روح خسته از گناه را شست. توبه کردند و ها، تشنه تر شدند برای اما آن ها که خود را به خواب ِ غفلت زده و قصد بیداری ندارند تیر طعنه هایشان بر داغدار خانواده شهدا می نشیند. کاش اگر نیستیم، نمک روی زخم نباشیم😓 . راستی پرستوی به خانه برگشته❤️ . ✍نویسنده : . 🌺به مناسبت سالروز تولد . 📅تاریخ تولد : ۳ آذر ۱۳۵۹ . 📅تاریخ شهادت : ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۵.خانطومان . 📅تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱۳۹۹ . 🥀مزار شهید : مازندران، ساری ، آرامگاه مجدالدین .
🔹جبهه الحاضر که بودیم وقت ناهار هرکس که می‌توانست خودش را به سفره ناهار یا شام می رساند. بچه‌های با صفایی بودند که وقتی دور هم می‌نشستند حال و هوای بی‌نظیری بین دوستان ایجاد می شد. 🔸محمود هم خودش را به سفره می‌رساند. وقتی می‌آمد با شوخ‌طبعی بی‌نظیری که داشت، جمع ما را گرم می کرد. گاهی از شوخی‌هایش آنقدر می‌خندیدیم که ریسه می‌رفتیم. 🔹آن ایام موقع ناهار و شام به ما نوشابه‌های پپسی هم می‌دادند برخی دوستان معتقد بودند که این نوشابه‌ها تحت مالکیت صهیونیست‌ها است و استفاده از آن به نوعی حمایت مالی از اسرائیل محسوب می‌شود. 🔹آنها تاکید می‌کردند پول این نوشابه‌ها تبدیل به گلوله می‌شود و به قلب مسلمانان فرو‌خواهد رفت. برای همین خودشان نمی‌خوردند و به دیگران هم توصیه می‌کردند از آنها استفاده نکنند. 🔸محمود با اینکه با نظر آنها موافق بود، گاهی سر به سرشان می‌گذاشت و وقتی سر سفره می‌آمد، به یکی از همسفره‌ای‌ها می‌گفت: «داداش! یکی از اون پپسی‌های اصل اسرائیلی رو بده!». 🔹آن را می‌گرفت و دربش را باز می‌کرد و سر می‌کشید و بعدش یک «سلام بر حسین!» بلند می‌گفت. بعدش هم خنده‌کنان می‌گفت: «چه حالی می‌دهد نوشابه اسرائیلی بخوری و آخرش بگویی سلام بر حسین علیه السلام!». با این حرف‌ها آنقدر ما را می خنداند که نمی‌فهمیدیم کی غذایمان را خوردیم.... 📚برشی از کتاب شهید عزیز 🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh