🕊💕🕊💕🕊💕🕊
#معرفی_شهید
🌷 سـردار شــღـــید
#جعفر_عباسی
🍃ولادت: 1343 شیراز
🍂شــــــهادت :1365
مـسئولیت: فرماندهی گردان امام مهدي (عج)از لشكر 19 فجر ،
#محل_شهادت عملیات کربلای 5
#منطقه : شـلمچه
💠شـادی روحـش #صلوات
🕊💕🕊💕🕊💕🕊
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🔰هر وقت از #منطقه به منزل🏡میآمد، بعد از اینکه با من احوال پرسی میکرد، با همان لباس خاکی #بسیجی به نماز میایستاد. یک روز به قصد شوخی 😉گفتم: تو مگر چقدر پیش ما هستی که به #محض آمدن، نماز میخوانی؟ نگاهی کرد و گفت: هر وقت تو را میبینم،😍 احساس میکنم باید دو رکعت نماز #شکر بخوانم.
🔰هیچ وقت روز تولدش🎊 و روزهای خاص رو #فراموش نمیکردم. سال ۹۳ سوریه بودیم. آنجا یک تقویم 🗓در خانه داشتیم؛ اما تاریخش به میلادی بود، حاجی به خاطر #مشغله زیاد و دیر آمدن به خانه یادش💬 می رفت که تقویم #ایرانی بیاورد.
🔰یادم رفته بود #شهریور ماه نزدیک و چند روز دیگر تولدش است.😱 درست روز تولدش بود؛ ظهر برای #نهار آمده بود تا به خانه سری بزند. سر سفره به شوخی و با خنده☺️ گفت: چه خانم #بیمعرفتی دارم، گفتم الان میروم خانه، باسلیقه خانه را تزیین کرده و کیک🎂 خیلی خوشمزه درست کرده باشد؛ اما مثل اینکه #بانک از تو با معرفتتر هست، اول صبح🌤 با یک #پیامک روز تولدم را تبریک گفت.
🔰 دخترمان #امالبنین که متوجه شد روز تولد🎉 پدرش هست پرید بغلش و او را غرق #بوسه کرد. تا انجا که با خنده گفت بابا ولم کن، اشتباه گفتم تولد همسایه بود #تولد من فردا هست. برای یک لحظه شرمندهاش شدم.🙈 این خاطره و تمام خاطرات #شیرینش را هیچ وقت فراموش نمیکنم.»❌
✍ به روایت همسربزرگوارشهید
#شهید_نادر_حمید🌷
#سالروز_ولادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🔹شهید «علیرضا قبادی» متولد 5 اردیبهشت سال 67📆 و ساکن کرج، از شهدای #تخریبچی مدافع حرم بود که داوط
8⃣8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠همرزم شهید علیرضا قبادی
🔰بنده اولین باری که به منطقه اعزام شدم با #شهید_قبادی آشنا شدم؛ با شهید🌷 در منطقه بودم که ناگهان بیسیم📞 زدند که دشمن به ماشین یکی از بچهها حمله کرده است و متاسفانه تعدادی از بچه ها #شهید یا مجروح💔 شدهاند.
🔰شهید علیرضا به محض شنیدن خبر سریع خود را برای رفتن به منطقه مورد نظر آماده و #مسلح کرد. گفتم: علیرضا صبر کن تا نیروهای کمکی👥 بیایند. علیرضا گفت: نباید یک دقیقه هم صبر کرد❌ پیکر #شهدا و مجروحان نباید دست دشمن بیفتد. دشمن بچه ها را سلاخی می کند😔
🔰گفتم: آخه تعداد ما کم است؛ امکان دارد دشمن👹 کمین کرده باشد. علیرضا خیلی محکم گفت: هر که می خواهد بیاید #یاعلی وگرنه خودم تنها👤 می روم.
🔰وقتی #قاطعیت را در صدا و چهره اش دیدم گفتم: باشه من می آیم☝️تعدادمان ۶ نفر بود. #شهیدعلیرضا بچه ها را مسلح کرد و همراه اش چند خشاب پر و چند آر پی جی💥 اضافه آورد. خودش پشت فرمان ماشین تویوتا🚚 نشست و ما هم عقب ماشین.
🔰نزدیک #منطقه مورد نظر رسیدیم که شهید علیرضا ماشین را متوقف کرد⛔️ و به ما گفت: شماها پیاده👣 و با فاصله ۳متری از هم حرکت کنید! خیلی آرام و آهسته جلو می رویم. گفتم: علیرضا منقطه ساکت است! شهید علیرضا با لبخند گفت: آره زیادی #ساکت است!
🔰به منطقه مورد نظر رسیدیم دیدیم پیکر شهدا⚰ و مجروحان در کنار ماشین روی زمین افتاده است. خواستیم جلو برویم که #علیرضا با دست اشاره کرد همانجا سنگر بگیریم و آماده شلیک💥 باشیم. خودش یواش یواش به سمت ماشین🚙 حرکت کرد. با دست اشاره کردم علیرضا من هم بیایم؟ با اشاره گفت: #نه.
🔰با سرعت در ابتدا یک نفر👤 از مجروحان را روی دوش خود گذاشت و #عقب آورد. گفتم: علیرضا اجازه بده ما هم کمک کنیم. گفت: امکان دارد دشمن اینجا برای ما #کمین کرده باشد. شماها فقط هوای من را داشته باشید تا پیکر شهدا🌷 را هم بیاورم. ظرف یک ربع ساعت، شهید علیرضا تمام پیکرها را به دوش گرفت و آورد. تمام لباس های شهید علیرضا قبادی از #خون_شهدا قرمز شده بود. (درود خدا بر غیرتش)
🔰بعد از اینکه کارش تمام شد گفت: منطقه را ترک کنیم. به اینجای ماجرا که رسید، #همرزم_شهید آهی کشید و گفت: شهید علیرضا قبادی حتی نسبت به پیکر شهدا🌷 هم این چنین احساس مسئولیت می کرد. شهادت کجا و من کجا⁉️ هنوز آنقدر خود را تزکیه نکردم که #شهید بشوم😔😔
#شهید_علیرضا_قبادی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh