🌹علاقه زیادی به هیئت و زنجیر زنی و امام حسین (ع) داشت. دو ساله بود ک با وجود اینکه خیلی خوابش میومد و اصرار داشت همراه پدرش به مراسم هیئت برود، من مانع شدم تا بلکه کمی بخوابد. ولی موفق نشدم. وقتی که دسته زنجیر زنی هیئت در کوچه ها مشغول عزاداری بودند، همون طور ک زنجیر میزد، از فرط خستگی خوابش برد و افتاد توی خون گوسفندی ک سر بریده بودند😱 جلوی دسته عزاداری ولی با این حال به جای گریه میگفت حسینم را میخوام. به زنجیرش میگفت حسین حسین😢
از مقطع ابتدایی وارد بسیج شد. و حتی بعد از عضویت در سپاه نیز در مسجد محله به عنوان بسیجی خدمت میکرد. گشت شبانه میرفت. در مسجد کفش واکس میزد و به رضا واکسی معروف شده بود👞. در ایام عید و عزاداری پذیرایی میکرد مخصوصا هر سال در مراسم جشن غدیر، جزو خادمان مسجد بود.
به نیازمندان به همراه دوستان کمک میکرد.
حتی اولین حقوقش را صرف کمک به یک مدرسه ابتدایی دخترانه کرد👌
همیشه و در هر شرایطی خنده بر لب داشت. به طوری ک بعد از شهادتش شهید لبخند نام گرفت🌹
بسیار با اخلاق ، مهربان و صبور بود.
بسیار به معنویات از جمله نماز اهمیت میداد. اما در عین حال آراستگی ظاهر داشت و همیشه مرتب بود🌸
واقعا با اخلاص کار میکرد و به بزرگترها احترام زیادی می گذاشت
رضا به بوسیدن دست پدر و مادر جامه ی عمل بپوشاند و از یک شعار به واقعیت تبدیل کرد👌
گذشت زیادی داشت. بی نهایت
از غیبت و نفرین کردن تنفر زیادی داشت و ترجیح میداد به جای نفرین. دعای خیر کنیم در حق فرد مقابل❗️
هرگز دل کسی را نشکست و بسیار شوخ طبع بود
شهید مدافع #وطن رضا رحیمی🕊
شهادت حادثه تروریستی زهدان💔
ای سلامم، ای سرودم
ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادی ام تو
مایه آزادی ام تو
ای #وطن! 🇮🇷
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh