فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃
🌹*شب جمعه ؛ شب زیارتی آقا امام حسین. 🥀#کانال_زخمیان_عاشق
#رمان
فالی در آغوش فرشته
گیسوان تو شبیه است به شب اما نه
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد
#فاضل_نظری
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_شصت_ام
_اِع اِع بهار دستم درد اومد .
کجا داریم میریم ؟!
وایسا یه لحظه ...
بهار در حالی که داشت می دوید گفت
+مروا جونم .
بیا بریم اینجا یه لحظه ...
بدو بدو ...
الان میره هااا
درحالی که نفس نفس میزدم گفتم
_ کی میره ؟
+ اوناهاش ... اوناهاش...
بدو بدو ... مری جونم.
بعد از چند دقیقه دویدن ...
به چند تا دختر جوون چادری رسیدیم
بهار با تک تکشون سلام کرد ...
بعد هم پرید بغل یکی از همون دخترهای چادری .
یه دختر قد بلند بود .
صورت نسبتا لاغری داشت ...
چشم و اَبروی مشکی و کشیده...
ته چهره اش خیلی برام آشنا بود ولی هر چقدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید...
بینی قلمی داشت و لب هایی متناسب با فرم صورتش ...
بهار شروع کرد به صحبت کردن با همون دختره.
+ وای آیه ، چقدر تغییر کردی !
میدونی ۴ سال میشه که ندیدمت !
دلم برات خیلی تنگ شده بود ...
تازه که دیدمت اول شک کردم که خودتی یا نه
بعدش که دوستت ریحانه رو دیدم مطمئن شدم که خودتی .
اون دختره هم با مهربونی گفت
× ای جانم بهاری .
توهم خیلی تغییر کردی ...
دلم برای تو و مژده یه ذره شده بود .
بعد هم رو به من کرد و گفت
×بهار جان معرفی نمیکنی ؟
+ خب آیه جونی ایشون مروا هستند
رفیق شفیق بنده ...
آیه دستشو به سمتم دراز کرد و گفت
×خوشبختم مروا جانم.
من هم باهاش دست دادم و با مهربونی گفتم
_متشکرم ، همچنین.
آیه با شیطنت گفت
×نو که اومد به بازار کهنه شدش دل آزار دیگه...
بهار جان لااقل یکم صبر میکردی بعد رفیق جایگزین پیدا میکردی.
و بعد چشمکی حواله بهار کرد
همه از لحن بامزه آیه خندشون گرفته بود
بعد از چند لحظه
بهار با خنده رو به جمع کرد و گفت
+ خب بچه ها من این رفیقمو برای چند لحظه ای ازتون قرض میگیرم ...
قول میدم زودی بیارمش ...
خب مروا جانم ، دیگه بریم ...
همراه با بهار و آیه در حال قدم زدن بودیم که یک دفعه صدای مردی باعث شد متوقف بشیم...
=آیه خانوم یک لحظه تشریف میارید ؟.
به طرف صدا برگشتم
ای بر خرمگس معرکه لعنت ،باز که این حجتیه !...
حالا به من میگه خانم فرهمند به این میگه آیه ...
هوففف
حتما چادریا خونشون از خون ما رنگین تره دیگه...
بی توجه بهشون رومو برگردوندم به سمت بهار ولی هنوز اخمم پا برجا بود
بدجور رفتم تو فکر
آیه کیه که حجتی به خودش اجازه میده اونو به اسم صدا بزنه؟
هووووف
_مروا...مرواااااا
+عهههههه
هااااا
چیه بهار ترسیدم
بهار که از تغییر ناگهانی لحنم متعجب شده بود...
با بهت گفت
_ببخشید عزیزم که ترسوندمت
دوساعته دارم صدات میزنم
+ببخشید حواسم نبود
کاری داشتی؟
_نه ،
ولی اخمات رفت تو هم
اتفاقی برای مهمون ما افتاده؟
+نه چیزی نیست
برای اینکه سوالات بیشتری نپرسه و به حسادت درونم پی نبره،ادامه دادم
+بهار جان من این همه راهو اومدم تا اینجا حیفه این اطرافو نبینم
میرم یکم با جو آشنا بشم
_باشه گلم
پس همین اطراف باش
برای ناهار هم بیا نماز خونه
یادت نره ها...
+نه حواسم هست .
فعلا...
_یاعلی...
از بهار فاصله گرفتم...
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃
🍃💚🍃💚🍃💚
💚🍃💚🍃
🍃💚
📗رمــان #فالی_در_آغوش_فرشته
🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد
🔗 #قسمت_پنجاه_و_نهم
که ناگهان موبایلم زنگ خورد...
آهنگ خیلی شادی فضای مسجد رو پر کرد...
و سکوت بینمون رو شکست.
خداروشکر کسی جز ما سه نفر نبود که صدای آهنگ رو بشنوه...
مژده با تعجب سرشو بالا آورد ...
با صدای نسبتا آرومی که فقط من و راحیل میشنیدیم گفت
+مروا سریع قطعش کن.
با خنده گفتم
_ای بابا ،
مژی ول نمیکنی ؟!
حالا بیا یکم برقصیم.
راحیل سرشو پایین انداخت و چیزی نگفت
مژده هنوز داشت نگام میکرد و صورتش قرمز شده بود.
_ای بابا مژده حالا چی شده داری اینجور نگاه میکنی؟
مگه آهنگ گوش دادن جرمه؟
+پ...پ...پشت...س...ر...ت
با بُهت برگشتم و به پشت سرم نگاه کردم
آقای حجتی رو دیدم که با تعجب داره به ما نگاه میکنه ...
لقمه ای که توی دهنم بود پرید تو گلوم و به سرفه کردن افتادم...
آقای حجتی بعد از چند دقیقه نگاه کردن به ما اومد و یه چیزایی برداشت و رفت.
بعد از رفتن حجتی...
مژده بلند شد و به طرفم اومد.
+چی شد مروا؟
بیا یکم چایی بخور ...
در حالی که داشتم سرفه میکردم
استکان رو از دستش گرفتم و یکم ازش خوردم...
_م...ممنون.
مژده ، خیلی بد شد ، نه؟!
+نه گلم عیبی نداره
اتفاقیه که افتاده .
البته یه مرد همینجوری که نباید بیاد قسمت زنونه ...
راحیل گفت
×نه بابا مژده چند بار صدا زد
شما نشنیدین ...
بعدش هم با یه ( یالا) اومد داخل...
پوفی کردم و بلند شدم.
+کجا میری مروا ؟!
صبحانه نخوردی که ؟
_اشتهام کور شد .
میرم بیرون.
+هرجور راحتی.
به سمت در خروجی راه افتادم...
ای لعنت بهت مروا که کاری جز سوتی دادن بلد نیستی ...
هوفففففف...
این جناب پدر هم که تا حالا خبری از ما نمیگرفت ...
حالا برای من زنگ میزنه ...
الله اکبر ...
آخه الان زنگ میزنن پدر من !
این مدت یه خبر نگرفتی ...
یه زنگ نزدی ببینی مُردم یا زندم...
گوشیمو خاموش کردم و دست از غرغر کردن برداشتم
و کفش هامو پوشیدم.
در همین حین سر و کله بهار پیدا شد.
+سلامی مجدد مروا خانوم
بچه ها کجان؟
_سلام ، هنوز داخلن
+خب تو میخوای کجا بری ؟
_برم یکم اطراف رو ببینم.
+خیلی خب منم باهات میام.
بیا بریم یکم بهت اینجا رو نشون بدم .
بچه ها هم خودشون میان.
باشه ای گفتم و همراه با بهار حرکت کردیم .
بعد از چند دقیقه راه رفتن...
به جایی رسیدیم که جمعیت زیادی اونجا جمع شده بودند.
یه مرد اونجا ایستاده بود
رو به جمع کرد و گفت :
بچه ها هر کدوم دوست داشته باشید .
می تونید کفش هاتون رو در بیارید.
با تعجب به بهار نگاهی کردم
کفش هاشو در آورد و توی دستش گرفت.
به من نگاهی کرد و گفت
+کفشاتو در نمیاری ؟
_ن...نه
لبخندی زد و دیگه چیزی نگفت
خیلی جالب بود خیلی زیاد...
همه جا فقط و فقط خاک بود...
دور تا دورمون هم پرچم هایی نصب کرده بودند...
جلوتر که رفتیم کلاه هایی رو دیدم که روی خاکریز ها بودن.
تابلو هایی هم دو طرف جایی که ما بودیم نصب شده بودند.
نگاهم به سمت تابلو ها رفت و شروع کردم به خوندن نوشته های روی تابلو ها...
(بخواه تا دستت را بگیرند ، شهدا دستگیرند
بخواه)
(مدافع حرم حضرت زینب[س] نمی توانم باشم
مدافع چادر حضرت زهرا [س] که هستم)
با خوندن هر تابلو احساس میکردم یه چیزی داره داخل درونم اتفاق می افته...
حال و هوای عجیبی داشتم...
به یه جایی که رسیدیم خیلی برام آشنا بود
هرچه قدر فکر کردم ببینم این مکانو کجا دیدم چیزی یادم نیومد...
داشتم نگاهش میکردم که
بهار دستمو گرفت و منو دنبال خودش کشید ...
&ادامـــه دارد ......
~ •°🍃🍃✨💚✨💚✨💚✨🍃🍃°•~
نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
حرفپراکندهنزنیدوحرفپراکنده
گوشندهیدتاذهنتانپراکندهنشود..
+آیتاللهحائریشیرازی
#کانال_زخمیان_عاشق
اگر به بی تفاوتی کشانده
شویم، یعنی مرگ انقلاب..
- شهید بهشتی ⎿
#کانال_زخمیان_عاشق
💐حسین جان 💐
ما خانه به دوشان بیابان بلاییم
در موج بلا مست زصهبای ولاییم
هم دستخوش سیل خروشنده اشکیم
هم قطره افتاده به موج یم لاییم
پیش از گل آدم به گل اشک نوشتیم
این نامه که از آب و گل و کرب و بلاییم
گر مرغ هزاریم و گر زاغ سیاهیم
در باغ حسین ابن علی نغمه سراییم
شستیم به خون جگر از چهره سیاهی
ما روسیهان غرق یم خون خداییم
بالله قسم کعبه ما روی حسین است
حتی به سوی کعبه اگر روی نماییم
از خاک اگر خلق شدیم این شرف ماست
خاکیم ولی خاک قدوم شهداییم
بر سلطنت هر دو جهان ناز فروشیم
زین رتبه چه بهتر که در این کوی گداییم
خاموشی دوزخ زسرشک بصر ماست
دل سوختگان پسر فاطمه ماییم
«میثم» چه نیازی به طبیبان جهانت
ما با مدد عشق بهر درد دواییم
صلیالله علیک یا ابا عبدالله
#کانال_زخمیان_عاشق
مداحی_آنلاین_السلام_ماه_خدا_امیر_برومند.mp3
6.43M
🌙استقبال از #ماه_رمضان
🍃السلام ماه خدا سوز دعا
🍃اغفِر ذُنوبَنا حسین حسین حسین
🎤 #امیر_برومند
#کانال_زخمیان_عاشق
🌸🌙ماه برکت ز ِآسمان
می آید🌼🍃🌼
🌴💎🌴صوت خوش قرآن و اذان
می آید🌼
تبریک به مؤمنینِ عاشق پیشه
🌴💎🌴تبریک، بهـار رمضان
می آید
🌴💎🌴پیشاپیش حلول ماه پُر برکت
رمضان مبارکــــــــَ 🌼
#کانال_زخمیان_عاشق
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این ایه الکرسی روبه نیت ظهوربخونید وگوش بدین🌴💢🌴
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
🍃🌹اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🌹🍃
🍃🌹لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ
فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🌹🍃
🍃🌹اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ
اوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🌹🍃
🍃🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹
🌴💎💢💎🌴
#ذکر روز جمعه 🌸🍃🌺🍃
و
صلوات خاصه حضرت مهدی(عجل الله فرجه) در روز جمعه:🔰
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ صَلِّ عَلَى وَلِیِّ الْحَسَنِ وَ وَصِیِّهِ وَ وَارِثِهِ الْقَائِمِ بِأَمْرِکَ وَ الْغَائِبِ فِی خَلْقِکَ وَ الْمُنْتَظِرِ لِإِذْنِکَ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ قَرِّبْ بُعْدَهُ وَ أَنْجِزْ وَعْدَهُ وَ أَوْفِ عَهْدَهُ وَ اکْشِفْ عَنْ بَأْسِهِ حِجَابَ الْغَیْبَةِ وَ أَظْهِرْ بِظُهُورِهِ صَحَائِفَ الْمِحْنَةِ وَ قَدِّمْ أَمَامَهُ الرُّعْبَ وَ ثَبِّتْ بِهِ الْقَلْبَ وَ أَقِمْ بِهِ الْحَرْبَ وَ أَیِّدْهُ بِجُنْدٍ مِنَ الْمَلائِکَةِ مُسَوِّمِینَ وَ سَلِّطْهُ عَلَى أَعْدَاءِ دِینِکَ أَجْمَعِین .َ
🌴💎🌹💎🌴