eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
11.3هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان زیبای ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
بعد از همۀ این جریان ها، خانه نشین می شوم. هوای خانه تنها هوای پاکی است که حالم را خوب می کند. خانۀ ما همیشه آرام است. زندگی معمولی داریم. مادر و پدرم تفاهمشان مدل خاص خودشان است. و تز بزرگشان در آزادی دادن است؛ آنقدری که بمیری. البته بفهمی و بمیری. من حوصله فهم ندارم. الآن آزادی طلب هستم. ملیحه سر به سرم می گذارد که آزادی را باید به کسی بدهند که عقل دارد. برایش اخم می کنم، کوچکتر از من است و بزرگتر از دهانش حرف می زد. مادر طرف هیچ کدام را نمی گیرد. چون مادر نیست؛ رفیق است. یک جوری پایه است! سه تا سه روز که خطا کنم فقط قربان صدقه می رود که حالت خوب باشد و درست را بخوانی و بفهمی که داری چه کار میکنی. چه خوبش، چه بدش. بفهمی کجای عالمی، کفایت می کند. حتی با ملیحه هم همین است. خودم می دانم که از این آزادی به چه نفعی دارم استفاده می کنم، استفاده که نه، افتضاحه میکنم. اتفاقات این روزها هم چنان حالم را گرفته است که فقط دلم می خواهد، آزادانه تنها باشم. مادرم تمام این روزها هست و تنهایی هایم را تحویل می گیرد. برایم آبمیوه می گیرد و در اتاق را می زند. بلند میگویم: - خوابم خواب. - فدات بشم. برات آب پرتقال گرفتم. فدایی نمی خواهم. یکی می خواهم که فهم کند تمام چیزهایی که دارد در سر من دور میزند. بعد از آن شب روی علیرضا زوم کرده بودم و یکی دوبار هم از غفلتش استفاده کردم و موبایلش را زیر و رو کردم. پاک می کرد. پیام های تلگرامش را باقی نمی گذاشت. اینستایش هم قفل داشت و هیچ... مادر آهسته در میزند و من بلند نمی شوم. سکوتم همیشه یعنی که می تواند بیاید در خلوت های زهر شده ام. تختم تکان می خورد و دستی دستم را می گیرد اما چشمم را باز هم، باز نمی کنم. می گویم: - بی خیال مامان! - بچه تو کی یاد می گیری با مامانت مثل دوستات حرف نزنی! - بدبختی اینه که فعلا شما دوست تری. می خندد. پوف کلافه ای می کشم. - خوبی وحید، الان میخوای حرف بزنیم. لیوان آب میوه را سر می کشم. مزه همیشگی را برایم ندارد. اما انگار از همان دهان هم که سر می کشم خشکی ترک ترک را می گیرد و تا ته معده و روده ام را خنک می کند. دوباره دراز می کشم و قبل از هر حرفی می گویم: - دستت طلا، یادت باشه که یادم بندازی آدم شدم ببوسمش از سر انگشت پات تا سر انگشت دستات. لای چشمم را باز می کنم و لبخندش را که می بینم مطمئن می شوم که در تلاش است حالم را درک کند. تنهایم می گذارد در این حال مزخرف. بعد از فرید نه به جواد می توانم پناه ببرم، نه به آرشام حرفی بزنم. خودم راه می افتم توی تمام کانال ها و پیج ها. چرخ می زنم و راحت پیدایشان می کنم. کلیپ های پر حرفشان را می بینم، آهنگها و مدل هایشان را... چقدر هم پر از سر و صدا هستند ... هنگ می کنم و پر از تردید می شوم. فیلم ها خرابم می کند و نوشته ها دفنم. درِ لپتاب را چنان به هم می کوبم که... کمی، فقط کمی از ذهنم باقی مانده است و بقیه اش پر از خوانده ها و شنیده هاست. کامپیوتر را که خاموش می کنم، تمام فضای اتاق تاریک می شود، هوای اتاق دم کرده یا من نفسم بالا نمی آید؟ چشم می بندم و همه جا تاریکتر می شود. می ترسم؛ از همۀ آنچه که دیده ام و خوانده ام می ترسم و دست هایم را بالا می آورم و روی صورتم می گذارم. دلم می خواهد... نه دلم هیچ نمی خواهد؛ دارم خفه می شوم. فرار می کنم از اتاقم، چراغ ها همۀ خانه را روشن کرده اند. من این روشنایی را می خواستم. و کمی آرامش. دنبال مادرم می گردم. پیدایش می کنم توی اتاق مقابل آینه، ملیحه نشسته و مادر دارد موهایش را می بافد. مرا که می بیند تمام صورتش لبخند می شود، صورتم را که می بیند لبخندش جمع می شود. خودم را جمع و جور می کنم و برای فرار از سؤال های احتمالی مادر، فضا را دست می گیرم و می گویم: - کچلش کن مامان! که بفهمه دیگه برای زندگی بهونه نداره... می خندد و مادر میگوید: - خوبی وحید؟ سر تکان میدهم و لب جمع می کنم: - اوهوم. - احوال برادر اخمو. - بله دیگه. از هفت دولت آزادی که همیشه شاد میزنی! - شما خودت دلت خواسته هفت دولت داشته باشی که حالا این طور پکیدی! کمتر بخواه بیشتر بخند! خیز برمی دارم سمتش و جاخالی می دهد، مادر دستم را می کشد و می گوید: - وحیدجان! مرد باش برو سه تا چایی بریز. میوه بزار، دل دو تا خانم رو به دست بیار!!! چایی می ریزم، میوه هم می گذارم. اما دنیایم را جمع می کنم و از خانه می زنم بیرون. زیر نگاه تیز و دقیق مادر بیرون می زنم. آرشام را می خواهم و سیگارهایش را. جواد را می خواهم و... شاید هم مهدوی و... . . . 💌 💌
{بسم الله الرحمن الرحیم...
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
خورشید روزی دو بار طلوع نمی‌کند ما هم دوبار به دنیا نمی آییم هر چه زودتر به آنچه از زندگی‌ات باقی مانده بچسب سلام صبح پنجشنبه تون گلباران سلام صبحتون بخیر
💔 شاید وقتی که در سپاه بازنشسته شد، آهی کشیده که دیگر کجا می توان شهید شد؟ شاید در توسلاتش به شاهچراغ، روزی، شهادت را طلب کرده بوده شاید در حادثه تروریستی قبلی شاهچراغ، غمی بیش از دیگران در قلبش حس کرده از جاماندن حالا او شده پاسدار شهید حریم حرم شاهچراغ و ما حسرت میخوریم از جاماندن... تصویری از شهید حاج غلام‌عباس عباسی شهید حادثه تروریستی دیروز شاهچراغ در مراسم عزاداری محرم امسال این شهید پاسدار بازنشسته و اصالتا اهل شهرستان خرامه در استان فارس هستند. دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه می‌دهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 🌸الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فَرَجَهم🌸 به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
ترسناک تر از موشک فتاح اون نیروی خدماتی حرم هست که با دست خالی تروریست مسلّح رو میگیره قابل توجه صهیونیست ها... خلاصه که خیبر خیبر یا صهیون ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 تو جان منی وداعِ جان آسان نیست ... فدایی عمه جان ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
مداحی آنلاین - چه ساده منو راهی کربلات کردی - میثم مطیعی.mp3
3.31M
🔳 🌴چه ساده منو راهی کربلات کردی 🌴پیاده بازم تا دل خیمه هات آوردی 🎙 .
مداحی آنلاین - پنجره فولاد رضا برات کربلا میده - امیر کرمانشاهی.mp3
6.8M
🔳 احساسی 🌴پنجره فولاد رضا برات کربلا میده 🌴هرکی میره کرببلا از حرم رضا میره 🎙 .