eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
بـودیم ... شمعِ محفل روشندلان رهی ؛ رفتیم و داغ خویش به دلها گذاشتیم [اول‌ازچپ] 📌انتشار بمناسبت‌ سالروز شهادت جانشین‌لشکر۵نصر "شهیدچراغچی" نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
فرمانده شهید سید حسین حسینی با نام جهادی سید، در تاریخ 1/1/45 در منطقه ارزگان افغانستان بدنیا آمدند.🌸پس از تولد همراه با خانواده به نجف اشرف رفتند. پدرشان سید حیدرازعلمای نجف بودند.در سن هفت سالگی پدرشان را از دست دادند🍁 و با وفات پدرشان دوباره به افغانستان برگشتند.در سن 15 سالگی به ایران مهاجرت کردند و برای ادامه ی تحصیل به حوزه علمیه پا گذاشتند.✨شهید والامقام حسینی، مشغول به تحصیل بودند تا اینکه جنگ تحمیلی شروع شد و بلافاصله راهی جبهه های نبرد ایران و عراق شدند☝️ وچند ماه افتخار حضور در جبهه را داشتند.برای شهید حسینی همانند هزاران شهید افغانستانی هشت سال جنگ تحمیلی، اسلام مرزی نداشت.😊سید در مشهد ازدواج کرد و شغل خیاطی را پیشه ی خود کرد.ایشان به هنگام شروع جنگ با طالبان از طریق سپاه حضرت محمد(ص) به افغانستان رفتند و تقریبا هفت سال در جنگ شرکت کردند وسپس به ایران بازگشت.👌تا اینکه سال 92 زمزمه هایی از جنگ و ناآرامی در سوریه شنیدند و با همرزمانشان در سپاه حضرت محمد(ص) جلسه هایی بطور مخفیانه شروع شد تا اینکه تصمیم به رفتن گرفتند و خانواده را درجریان گذاشتند .در 22/2/92 برای اولین بار به سوریه اعزام شد. یکبار برای مرخصی برگشت ولی برای باردوم که به ایران برگشت، دیگر کسی صدایش را نمی شنید. رزمندگان، سید را پدر فاطمیون می خواندند.😊 شهید حسینی، از اولین شهدای لشکر غیور فاطمیون بودند. ایشان دست راست شهید ابوحامد، فرمانده فاطمیون بود و مسئولیت حفاظت اطلاعات فاطمیون را برعهده داشت. از بزرگی ایشان همین بس، که در شهادتش، سردار ابوحامد گفت: «کمرم شکست»💔 پس از شهادت ایشان، سردار ابوحامد شهید فاتح را به عنوان جانشین خود برمی گزیند.✅ سردار حسینی به تاریخ 30/5/92 در منطقه دمشق، غوطه شرقی، منطقه فروسیه که بعدها مشخص شد، همان محل عبور کاروان اسرای کربلا بوده😔 است، به مقام اعلای شهادت نایل می شود و مهمان عمه اش زینب کبری سلام الله علیها می شود.🕊 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
❤️ انگشتر حاج قاسم هدیه به آقای مهران رحمانی که در عصر جدید با تصویر زیبای حاج قاسم هنرنمایی کردن.. حاج قاسم با این که الان به ظاهر کنار ما نیستن ولی بیشتر از همیشه حواسشون به دوست دارانشون هست هنوز هم وقتی کاری برایشان انجام میشود هدیه میفرستند و جبران میکنند‌..💔 پ.ن:چه میکنین با دل های ما سردار عشق به دلهای ماهم سربزنید... نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
: او به شدت بر مسئله تبعیت از ولایت فقیه تعصب داشت، حافظ کل قرآن بود و نماز اول وقتش ترک نمی شد📿، او در کارهای خانه بسیار به من کمک می کرد و اعتقاد داشت این مسئله باعث ریزش گناهانم می شود، بسیار ساده زیست بود و به فقرا کمک می کرد👌، از سوی دیگر در رشته های ورزشی مانند غریق نجات، شنا، راپل ، صخره نوردی، چتربازی و جودو تبحر داشت. این اواخر در نمازهای شبش بسیار گریه می کرد و در قنوت هایش می خواند که "الهم الرزقنی شهاده الحسین یوم الورود و ثبت لی قدم صدق عندک مع الحسین و اصحاب الحسین الذین بذلو مهجهم دون الحسین (ع) 😭💔 ♦️خاطره زمان تحویل سال 95: ابوالفضل 11 اسفند ماه به سوریه رفت و تحویل سال با من تماس گرفت، در ایام عید که به من زنگ می زد از او پرسیدم شما هم آنجا عید دیدنی رفتید که گفت بله کلی هم از داعشی‌ها پذیرایی کردیم😊سه روز قبل از شهادتش نیز با من تماس گرفت و به او گفتم دلم برایت تنگ شده و ابوالفضل با مهربانی پاسخ داد که خانم تو در قدم هایی که من برمی دارم شریک هستی🌹 شهید مدافع حرم ابوالفضل راه چمنی🌸 🕊 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
آسمان چشمانت که مهتابی می شود؛ شب آرام آرام، از راه می رسد! آرامش می بارد از نگاهت به وقت مهتاب ستاره ها، گل لبخند را روی لبانت نقش می زنند، نقره فام و من آرامش را می نوشم از زمزمه مهتابی چشمانت ... ❤️ 🌹
🍁زخمیان عشق🍁
آسمان چشمانت که مهتابی می شود؛ شب آرام آرام، از راه می رسد! آرامش می بارد از نگاهت به وقت مهتاب ستا
شهید چراغچی می­ گفت: دوست دارم ترکش به سرم بخورد. دیگر آخ هم نگویم. چون اگر ترکش به سر بخورد، مرکز فرماندهی بدن در یک لحظه مورد اصابت ملکی از طرف خدا به عنوان ترکش قرار می‌گیرد. شهیدچراغچی در عملیات ظفر آفرین بدر بر اثر اصابت گلوله به ناحیه سر مجروح شد و در بیمارستان شهدای تهران بستری گردید و پس از 23 روز بیهوشی، سرانجام در 18 فروردین ماه سال 1364 به درجه رفیع شهادت نایل گشت و پیکر مطهرش در گلزار شهدای بهشت رضا(ع) مشهد آرام گرفت پ ن : شهید سردار ولی الله چراغچی جانشین لشکر ۵ نصر ❤️ 🌹 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
آنچنان فاصله ها بسته راه نفسم تو بیا زود بیا ثانیه ی هم دیر است شاعر خادم الشهدا رمضانی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
آنچنان فاصله ها بسته راه نفسم تو بیا زود بیا ثانیه ی هم دیر است شاعر #یاس خادم الشهدا رمضانی #رمان
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 چقدر آشناست چهره اش برایم... عطر پیچیده در فضا بیشتر شده. خیلی زیاد. دلم میخواهد یا بفهمم این عطر چیست و از کجا آمده یا بینی ام را بگیرم و چیزی را استنشاق نکنم بلکه اعصاب متشنجم آرام بشود. چند دقیقه ای طول میکشد تا خانم والا از گیت بگذرد. از دور دوباره دستی تکان میدهد و سمتمان می آید. خدایا مغزم دارد منفجر میشود. این عطر... چهره ی آشنای این زن... نزدیکمان میشد و با نزدیک شدنش این عطر صد برابر میشد.... منبع این عطر را پیدا کردم.. خودش بود... این زن... شهرزاد جلو تر میرود و دستهایش را باز میکند و میگوید: خوش اومدی مامان جونم. شهرزاد را در آغوش گرفت و من حالا صدایش را هم میشنیدم: سلام دختر نازم. چه بلایی سر خودت آوردی مامان؟ بو می آید... دارم دیوانه میشوم. از شهرزاد جدا میشود و آیین و دکتر والا را در آغوش میگیرد وبا آنها نیز سلام و احوال پرسی میکند. عطر این زن کل فرودگاه را برداشته! بو می آید... یک عطر غریب ولی قریب! شهرزاد به من اشاره میکند و میگوید: مامان حواست کجاست؟ مادرش سمت ما بر میگردد و با کنجکاوی نگاهم میکند... شهرزاد میگوید: آیه است دیگه! بهت که گفته بودم همراه خودم میارمش. زن به وضوح جا میخورد. انگار تازه من را دیده است. به سمتم می آید و گویی بی اراده من را در آغوش میگیرد. آرام به آغوشش میخزم و یک لحظه.... یک جریان عمیق به بدنم متصل میشود انگار.... این عطر...خدای من یادم آمد. خدایا یادم آمد...درست بیست و چهارسال پیش در بطن کسی این عطر و بو را حس کرده بودم.... خودش بود....یادم آمد. این آغوش، این گرما... درست بیست و چهارسال پیش یک ماه میهمانش بودم! نه اشتباه نمیکنم. من همه چیز او را به یاد دارم.خواب است؟ اینها... شوکه شده ام شوکه! همان عطر و همان آغوشی که مامان عمه میگفت تا چند ماه بهانه اش را میگرفتم.... خدایا کمکم کن به خود بیایم. مرا محکم در آغوشش میفشارد و بعد آرام رهایم میکند. خیره میشود به چشم هایم... چشمهایش هم رنگ چشم های من است. مامان عمه همیشه میگفت رنگ چشمهایم مال حورا است! سکوت مفرطی فرودگاه را فرا گرفته است و فقط صدای گرم اوست که در آنجا پژواک میکند: مشتاق دیدار آیه خانم.... لبخند گیجی میزنم و فقط میتوانم با صدای ضعیفی لب بزنم: سلام. ممنونم. صدای معلم کلاس اول در گوشم زنگ میزند: میم مثل مادر میم مثل من من مادر دارم او مادر من است مادر من مهربان است مادر من... یخ کرده ام.... زانوانم داشت ناتوان میشد. خدایا کمکم کن.... راستی مامان حورا من را نشناختی؟ خوب نگاهم کن.یادت نیامد؟ آیه... دختر یک ماهه...نه ماه همسایگی... یک ماه شریک آغوش هم بودن!؟ هیچی؟؟ خیره به انگشتر عقیق دستهایش که عجیب شبیه جفت زنانه ی عقیق گردنم بود میشوم. (کوثر_امیدی) . نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 #عقیق_93 چقدر آشناست چهره اش برایم... عطر پیچیده در فضا بیشتر
💠بِسمـِ‌اللهِ‌الرَّحمنِ‌الرَّحیمِ💠 💟 عقیقم را لمس میکنم. او هم نبضش تند میزند. او هم جفتش را شناخته گویا. دوباره نگاهش میکنم که همراه دکتر والا به جلو راه می افتد. آیین چمدانش را میبرد و شهرزاد روی شانه ام زد و گفت: بزن بریم که امشب میخوایم بترکونیم. بی حرف با او هم قدم میشوم. می اندیشم: خواب نیست؟ واقعیت دارند؟ حالا نامش چیست؟ کابوس واقعی یا رویای واقعی! وای خدایا سرم داشت منفجر میشد. عقیق را دوباره لمس میکنم. به آیین نگاه میکنم او برادر من است؟ کمِ کم سی سال سن دارد! مگر میشود از من بزرگتر باشد؟ شقیقه هایم را لمس میکنم! حالم ناخوش است... شهرزاد میگوید: چت شده آیه حالت خوبه؟ آیین به سمت ما بر میگردد خیره نگاهم میکند. بغض دارم. تازه متوجهش شدم. با بدبختی قورتش میدهم و میگویم: چیزی نیست. یکم سرم درد میکنه اجازه مرخصی میدی عزیزم؟ متعجب میگوید: میخوای بری؟ تازه مامان اومده میخوایم بریم رستوران. تلخندی میزنم و میگویم: شرمنده ام عزیزم حالم واقعا مساعد نیست برای همراهیتون! آیین نزدیکم میشود: اتفاقی افتاده؟ دروغ میگویم: نه چیزی نیست... فقط با اجازتون من دیگه برم خونه... دیگر کنار ماشینها رسیده بودیم. دکتر والا نگاهم میکند و میگوید: آیه خانم چرا میخوای بری؟ نیم نگاهی به مادرم!!! می‌اندازم و میگویم: من یه کاری برام پیش اومده حتما باید برگردم خونه! مادر عینکش را جابه جا میکند و میگوید: چرا آخه؟ من تازه آیه ی ورد زبون حمید و شهرزادو دیدم حالا حتما باید بری دخترم؟ آخ قلبم... صدایم کرد دخترم! آری حضرت مادر حتما باید بروم! _بله با اجازتون... ** بی جان دستی برای شهرزاد تکان میدهم و دور شدنشان را نظاره میکنم. کیفم را وارسی میکنم تا کلید را پیدا کنم. نیست... هرچه میگردم نیست لعنتی. میخواهم زنگ در را بزنم که یادم می افتد مامان عمه خانه نیست. بی رمق جلوی در روی پله های مینشینم. گویی در خلا دست و پا میزنم. خالی تراز هر پری است مغزم. سر روی زانو میگذارم. سر درد عجیبی گرفتم. کجا میشود یک دل سیر داد زد؟ اه من چرا اینطور شدم؟ اشکی از گوشه ی چشمم فرو میریزد.من چرا اینقدر لوس شده ام؟ من فقط مادرم را دیده ام همین.... وای خدایا رحمی به این سلولها بکن که اینطور بی تاب در آغوش کشیدن زن چند ساعت پیش هستند. عقده هایم داشتند یکی یکی سر باز میکردند. شهرزاد مادر داشت و من نداشتم! چه گردی عجیبی داشت دنیا... چه کوچک و حقیر است این دایره ی سرگردان! چه حال و هوای تلخی. تلخندی میزنم. دیوانه شده ام! خدایا کمک کن... کارم به جایی رسیده دارم حسادت میکنم. لب میگزم حسادت کار دیوانه هاست! صدای مردانه ای مرا به خود می آورد: اتفاقی افتاده خانم آیه؟ سرم را بالا میگیرم و گنگ به امیرحیدر رو به رویم نگاه میکنم _حالتون خوبه؟ سرم را پایین میگریم و به سختی از جایم بلند میشوم و در همان حین میگویم: سلام نه چیزی نشده. _چرا اینجا نشسته بودید؟ حالتون خوب نیست گویا. (کوثر_امیدی) . نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
نویسنده پایتخت ۶ کیست؟! آرش‌عباسی نویسنده پایتخت ۶ است که بعداز فوت مرحوم خالق پایتخت، نویسندگی پایتخت ۶ را بر عهده گرفت. او با کمک محسن‌تنابنده دقیقا خلاف مسیر پنج پایتخت گذشته که مرحوم خشایار الوند آن را نویسندگی کرده بود، حرکت کرد! آرش عباسی تحصیلات خود رادر ایتالیا گذرانده و به زبان ایتالیایی مسلط است و در قسمتی از پایتخت در نقش یک دلال بازیکن فوتبال نیز ظاهر شد. آرش عباسی سوابق ضددینی و ضدانقلابی شدیدی دارد، اوجزء امضا کنندگان نامه سراسر جسارت صدای‌آبان۹۸ است ودر قضیه سقوط هواپیمای اوکراینی با اینکه از حامیان روحانی بود مطلب زشتی علیه رییس جمهور، مسئولان دولتی و حکومتی منتشر کرد! او نمایش نامه نویس تئاترهایی است که سراسر هجو و ابتذال است وعلنا نشان داده با دین و مذهب میانه خوبی ندارد و در پایتخت۶ با مسخره کردن نمادهای دینی و مذهبی، آن را عیان کرد. تعجب از مدیران صداوسیما است که اجازه داده اند آرش عباسی با این سوابق‌افتضاح، نویسندگی سریال پایتخت ۶ راکه مخاطب میلیونی داردبه عهده بگیرد و هرآنچه ضد ارزش های دینی وفرهنگی بود واردسریال نماید.
📸 تصویر کمتر دیده شده از سردار مرتضی قربانی امیر دریابان علی شمخانی شهید سردار احمد سیاف زاده شبتون شهدایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
💐 💐١٩فروردین_ماه_۹٩ 💐 ۵٩٨ 💐 ╔═ ⚘════⚘ ═╗ ╚═ ⚘════⚘ ═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌻روز سه شنبه به نام حضرت سجاد و حضرت باقر و حضرت صادق علیهم السّلام است. زیارت ایشان در این روز: السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا خُزَّانَ عِلْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا تَرَاجِمَةَ وَحْیِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَعْلامَ التُّقَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلادَ رَسُولِ اللهِ أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّکُمْ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ مُعَادٍ لِأَعْدَائِکُمْ مُوَالٍ لِأَوْلِیَائِکُمْ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ اللهُمَّ إِنِّی أَتَوَالَى آخِرَهُمْ کَمَا تَوَالَیْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ وَ أَکْفُرُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللاتِ وَ الْعُزَّى صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ یَا مَوَالِیَّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْعَابِدِینَ وَ سُلالَةَ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقا مُصَدَّقا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَا مَوَالِیَّ هَذَا یَوْمُکُمْ وَ هُوَ یَوْمُ الثُّلاثَاءِ وَ أَنَا فِیهِ ضَیْفٌ لَکُمْ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِمَنْزِلَةِ اللهِ عِنْدَکُمْ وَ آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ سلام بر شما اى خزانه داران علم خدا، سلام بر شما اى مفسرّان وحى خدا، سلام برشما ای پيشوايان هدايت، سلام بر شما اى نشانه هاى پارسايى، سلام بر شما اى فرزندان رسول خدا من به حق شما دانا، و به مقام شما بينايم و با دشمنانتان دشمن، و با دوستانتان دوستم، پدر و مادرم فدايتان، درودهاى خدا بر شما باد. خدايا! من دوست دارم آخرين اينان را چنان كه دوست داشتم اولين شان را، و از هر صف بندى در برابر ايشان بيزارى می جويم و به جبت و طاغوت و لات و عزى [بتان روزگار جاهليت] كفر می ورزم، اى سروران من، درودهاى خدا و رحمت و بركاتش بر شما باد، سلام بر تو اى سرور عابدان، و زبده جانشينان، سلام بر تو اى شكافنده دانش پيامبران، سلام بر تو اى راستگوى پذيرفته در گفتار و كردار، اى سروران من، امروز روز سه شنبه روز شماست و من در اين روز ميهمان شما و پناهنده به شمايم، پذيراى من باشيد، و پناهم دهيد، به حق مقام خدا نزد شما و اهل بيت پاكيزه و پاكتان.
سلام امام زمانم✋🌸 مولای من عج انگیزه تغییر من، لبخند رضایت توست من هر روز به همه قول میدهم لبخند را به لبانت بیاورم صبحتون مهدوی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرازی از سیف الله سلمانی ماهینی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
♥️•~° 🕊 و أخفى أولياءه بين عباده .. خداوند سرپرستان خود را در میان بندگانش پنهان کرده است ، امان از دل فرزندان 😔 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
عکس یادگاری با توپ جنگی ••• نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
نسیمی از میانِ چشمان من و لبخند شما گذشت باران گرفت ... نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
حرف براے گفتن زیادبود .... وقتْ کم ... بوسیدمت ... بوسه ے بر پیکربرادر شهیدش سردار نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
شب‌نشینی به سبک حاج احمد ... حاج‌احمد حتی نمی‌گذاشت که شب ها هم بیکار بمانیم ...! معلوماتش بالا بود و باما زیاد بحث میکرد. شب‌ها بچه ها را در اتاق جمع می‌کرد و برای اینکه بتواند بُعد عقیدتی- فکری ما را هم تقویت کند، بحثهای مختلف را وسط می‌ کشید. مثلا یک بار گفت: «من کمونیست هستم و شما مسلمان باید برای من اسلام را ثابت کنید.» آقا طوری بحث می شد که کار به دعوا می کشید! خدا بیامرز شهید دستواره آخر سر کم می‌آورد و می گفت: «حرفِ من درست است اما تو چون فرمانده‌ای نمی‌خواهی قبول کنی.» حاج احمد می‌گفت: «نه برادر ، من با منطق دارم این حرف را میزنم». یک‌ شب هم گفت: «هرکسی هرچه دلش میخواهد بگوید» یکی از بچه ها که جعفر نام داشت و اهل کاشان بود، خیلی خجالتی بود. نوبت به جعفر که رسید او گفت: «برادر ما رویمان نمیشود چیزی بگوییم» حاجی گفت: «خب یک حمد بخوان» جعفر گفت: «رویم نمیشود» حاجی گفت: «یک قل هوالله بخوان» جعفر گفت: «رویم نمی شود» احمد گفت: «خوب یه بسم الله الرحمن الرحیم بگو.» حاجی آخر سر شاکی شد و گفت: «اینقدرکه تو میگویی رویم نمی‌شود تا به حال یک بقره را خوانده بودی»! ツ ۱۲ تیرماه ۱۳۶۱ سنگر فرمانده قوای ایرانی پادگان زبیدانی سوریه راوی : سردار مجتبی عسگری ۲۷حضرت‌رسولﷺ نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
بچه های رزمنده در کردستان ... و در حالی‌که باران به شدت می‌بارید ، در اعماق خاک عراق برای عملیات نصر۷ آماده می شوند ، حالا که درست می‌نگرم، عزمی شگرف در چهره تک تک این عاشقان طریقت خدا می‌بینم، واقعا این بچه‌ها چه کردند که راه صدساله را یک شبه طی کردند و بر معراجی از نور قدم گذاشتند که بسیاری از سالکان معرفت با دهها سال شب زنده‌داری و عبادت حسرت آن را می‌خورند. اینجا شهدِ حضور در آوارگی برای‌خدا معنا میشود. صورت تک‌ تک آنان شمس آسمان را تداعی می‌کند. اینان لشگرِ حقند که به‌ سادگی از تعلقات گذشته و در دنیای دلتنگی به‌ دنبال گشودن معابری از نورند به قول شهید آوینی: "جاذبه‌ خاک به ماندن می‌خواند و آن عهد باطنی به رفتن، عقل به ماندن می‌خواند و عشق به رفتن، و این هردو را خداوند آفریده است تا وجود انسان، در آوارگی و حیرت میان عقل و عشق معنا شود" مرداد ۱۳٦٦ کردستان عراق عملیات نصر هفت عکاس : سیدمسعود شجاعی به قلم : سیدمسعود شجایی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh