باید قامت بست
برای نمازی که گویی
پس از آن وصال است ...
#رزقک_شهادة
#نماز_اول_وقت
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
همیشه در مجالس به ما توصیه میکرد و میگفت: "فقط حواستان به خانواده شهدا باشد." آن موقع هم که فرمانده پایگاه بسیج بود، یکی از وظایفی که همیشه بر گردن خود احساس میکرد سر زدن به خانواده شهدا بود. خیلی برای بچههای شهدا احترام قائل بود و به خصوص برای بچههای شهدای سوریه خیلی گریه میکرد.
#شهید_بهرام_مهراد🌷
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
همیشه در مجالس به ما توصیه میکرد و میگفت: "فقط حواستان به خانواده شهدا باشد." آن موقع هم که فرماند
#خاطرات_شهدا
🔹وقتی تهران عملیات تروریستی شد ، پدرم سوریه بود. من زنگ زدم به بابا به شوخی گفتم بابا برگرد بیا تهران . از این به بعد باید مدافع تهران بشوی.
🔸بابا گفت : نه امکان ندارد یک بار دیگر پای داعشی ها به تهران برسد. این آخرین بارشان بود. محال است بگذاریم دوباره بیایند.
🔹الان اما یک حرف هایی میشنوم که دلم میشکند. میگویند که مدافعان حرم برای پول میروند و شهید می شوند.
🔸هرکسی که این طور فکر میکند عزیزش را بفرستد سوریه. همسرش را بفرستد ، برادرش را بفرستد. چقدر پول ارزش جان یک آدم را دارد؟! چند تا سهمیه دانشگاه ارزش جان یک آدم را دارد؟!
🔹یادم است که وقتی به بابا گفتم برای چه میخواهی بروی سوریه ؟ دوتا دلیل آورد. یکی همان اشاره ای که رهبر معظم انقلاب داشتند ، اینکه اگر ما آنجا نجنگیم ، بعدها باید در ایران مقابل تکفیری ها بجنگیم. دلیل دومش این بود که شیعه یک بار از غفلتش ضربه خورده. یک بار امام حسین(ع) را تنها گذاشته . الان هم اگر به فریاد کمکی که آنجا بلند است جواب ندهد باز ضربه می خورد. یک تجربه مگر چند بار باید تکرار شود؟!
✍به روایت دختر بزرگوارشهید
#شهید_بهرام_مهراد🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۵۲/۶/۳۱ تهران
شهادت : ۱۳۹۶/۴/۲۲ تدمر ، سوریه
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#عکس یک ساعت قبل از شهادت
#شهادت: ۲۲ تیر ۹۶
#ولادت: ۳۰ شهریور ۵۲
#محل شهادت: تدمر
#نحوه شهادت: برخورد موشک تاو به ماشین
#مزار شهید قطعه ۵۰ بهشت زهرا
#الگو_برداری_ازشهداء
اقا بهرام سپاهی بود و بیش از 20 سال سابقه خدمت در سپاه پاسداران را داشت. در مدت خدمت در سپاه با همه وجود کار می کرد و شب و روز نداشت
به دلیل جسور بودن و توانایی هایی که داشت درهمه عملیات ها حضور داشت و با جان و دل خدمت می کرد
#شهید_بهرام_مهرداد ❤️
#سالروز_شهادت 🌹
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
برخیز مجاهد ، مقاومت به وجودت نیاز دارد....😔
حال یَل حشد وخیم است
با نفسهای گرمتان برای شفایش
دعا کنید...
#مجاهد_مقاومت
#ایوب_حسن
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
لقمههای شهادت ؛
عکسی لو رفته از سفره مذاکرات 1+4
تصویر ، پنج فرمانده خراسانی دفاعمقدس را بر گرد سفره ساده جبهه نشان میدهد که چهار نفر از آنها به فیض شهادت نائل آمدند و یک نفرِ باقی مانده بعد از جنگ با داشتن یادگاری از آن روزها بر جسم خود و با حسرتِ روزهای خوشِ با هم بودن و با اخلاص در سنگر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت فعالیت دارد.
از سمت راست به ترتیب :
#شهید_علی_حافظی فرمانده گردان الحدید #شهید_جواد_جامی فرمانده گردان فلق،
#شهیدمحمدحسینبصیر فرمانده گردانکوثر
#شهید_سیدعلی_ابراهیمی فرمانده طرح و عملیات و هادینعمتی از فرماندهان خراسانی دفاع مقدس که هر پنج نفر جمعی تیپ امام رضا (ع) بودند.
شهیدان حافظی، جامی و بصیر در عملیات بدر
آسمانی شدند و شهید سید علی ابراهیمی در
کربلای پنج به شهادت رسید.
شاید علت آسمانی نشدن هادی نعمتی در این جمع این باشد که بر سرِ این سفره ، به جای خوردن لقمه های شهادت مجذوبِ صحبت و حرف زدن با شهید حافظی بوده است.
@zakhmiyan_eshgh
بپا کن شورشی باتیر چشم و طاق ابرویت
وبشکن این طلسم بیفروغی را بدست تار گیسویت
بزن بر آینه نقشی زتصویرت که ماه شب
بیفتد پای آیینه برای دیدن رویت
#فیروزه_صیادی✍
#شهید_صادق_عدالت_اکبری ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
پیکر الحشب الشعبی از تیپ دهم
#شهیدمجاهد (سید علی الشراع) ❤️
صبح امروز در عملیات چهارمین قهرمان عراقی در حین انجام وظیفه مقدس در بخش عملیات دیاله
انا لله و انا الیه راجعون 🥀
#هنیالک_الشهید 💔
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
بپا کن شورشی باتیر چشم و طاق ابرویت وبشکن این طلسم بیفروغی را بدست تار گیسویت بزن بر آینه نقشی زتصو
#عاشقانه_شهدا
عاشق خدا بود...
کسی نبود كه در قبال انجام كاری توقع قدردانی و تشکر داشته باشه.
یاد گرفته بودم که...
به جای تشكر بهش میگفتم.
"الهی شهید شی و همنشین سیدالشهدا(ع)..."
تو جوابم میگفت.؛
"دعات قبول.
ولی آخه من خود خدا رو میخوام.."
همسرم ارادت خاصی به اهل بیت (ع) داشت.
اینو به خوبی میتونستم.
از اولین و آخرین شرطش واسه ازدواج درک كنم.
بهم گفت میخواد دوماد حضرت زهرا(س)بشه.
خیلی شوخطبع بود.
بعضاً اصرار میکردم كه."صادقم...❤
یكم جدی باش..."
ولی اون میگفت.
"زندگی مگه غیر از شوخیه...؟"
زندگی واسش تنها یه بازی بود.
تنها حرف جدی ما مربوط میشد به شهادتش.
همون جلسه خواستگاری.
كارشو برام توضیح داد و گفت.
ممكنه چندین ماه تو مأموریت باشه.
وقتی هم اتفاقات سوریه شروع شد.
بیتابیش شروع شد.
تموم این مدت تلاش میکرد رضایتمو واسه این سفر بگیره.
پا به پاش تو جریان كاراش بودم و...
به نحوی قضیه سوریه رفتنش واسم عادی شده بود.
ولی این اواخر...
هر لحظه بودن با صادق واسم ارزشمند بود
چون مطمئن بودم كه همسرم به خواسته قلبیش میرسه.
صادقم داوطلبانه پیگیر كاراش بود.
اوج احساسات و وابستگیهای دیوانهوارمون به هم..
واسه هر دومون عذابآور بود
وقتی فهمیدم واسه رفتن در تلاشه.
حالم دگرگون شد.
گریه كردم.
از علت ناراحتی و اشکام سؤال كرد و...
این پلی شد واسه صادقم تا برام از رفتن و وصیتایش بگه.
از اون به بعد واسه مون عادی شده بود.
صادق از نبودناش میگفت و من از دلتنگیهای بعد رفتنش.
گریه میکردم و خودش آرومم میکرد...قبل رفتنش
مدت سه سالی كه با هم زیر یه سقف بودیم.
كلی واسش مراسم عزا گرفته بودم
مراسمی كه جز خدا و من و صادق
هیچ شركت كنندهای نداشت
سال آخر زندگیمون مدام دلهره رفتنشو داشتم...
#راوی_همسر_شهید ✍
#شهید_صادق_عدالتاکبری ❤️
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
#کلام_شهید
شهید حاج احمد کاظمی:
امروز مشق ما رو مولامون، رهبرمون، فرمانده مون مشخص کرده....
چه افتخاری از این بالاتر؟
من واقعا میگم اگر ما همه ی عشقمون، شورمون، علاقمون رو به آقابخواهیم یک جایی نشون بدیم خب تو این کارمون، تو این فداکاریمون، تا سالم هستیم، تا راه میریم، تا میکشیم وقت بذاریم، بدویم، تلاش کنیم با فکر و ببریم جلو این عشقمون رو به آقا نشون دادن.....
@zakhmiyan_eshgh
نامه وزیر بهداشت به رهبر انقلاب: دیری نخواهد پایید که مردم با سلامتی کنار هم زندگی کنند
🔹فراز اول فرمایشات حکیمانه امروزتان همچون پیش، مایه وفاق و همگرائی ملی بود.
🔹آهنگ محزون صدایتان در فراز دوم که سوز دل مهربانتان را از داغ فقدان عزیزانمان بر زبان جاری فرمودید وجودم را گداخت.
🔹قبل از این موج جدید بلاخیز پیش بینی ایام را بدلیل غفلت های ساده انگارانه به محضرتان تقدیم کرده بودم دلم نمی خواست آنچه می دیدم، تحقق یابد.
🔹هنوز دیر نشده است، تا خدا هست که یاریمان کند، شما هستید که نصیحت و دعایمان کنید، مردمی هستند که حرفهایمان را بشنوند.
🔹یقین داریم که مهارش می کنیم و بی تردید دوباره بر می گردیم به روزهائی که مردم عزیز کشورمان با سلامتی و شادمانی در کنار هم زندگی کنند.
🔸دیری نخواهد پائید تا بر چهره نازنین فرمانده مهربانمان لبخند رضایتمندی بنشانیم.
@zakhmiyan_eshgh
رمان من با تو
نیمه شب ها و سکوتی که پر از یاد تو هست
بغض و اشک قلم وشعر نفسگیر شده
شعر
#یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا
@zakhmiyan_eshgh
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂 ﴾﷽﴿
🍂🍂
🍂
💠 #رمان_من_با_تو ❤️
💠 #قسمت_۴۵
خواستم حرف بزنم ڪہ عاطفہ انگشت اشارہ ش رو گرفت سمتم:پاشو،ناز نڪن دیدے ڪہ نازت خریدار دارہ!
نفسے ڪشیدم و بلند شدم،رفتم سمت حیاط.
_مامان منم میرم!
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
پارڪ خلوت بود،عاطفہ روے یڪے از تاب ها نشست،با خجالت گفت:شهریار هلم میدے؟
شهریار با لبخند رفت سمتش و گفت:عزیزم اینجا خوب نیست!
عاطفہ با ناز گفت:ڪسے نیست ڪہ! یہ ڪوچولو!
بہ تاب خالے ڪنارش اشارہ ڪرد و رو بہ من ادامہ داد:بیا دیگہ چرا وایسادے؟
بہ امین اشارہ ڪردم و گفتم:تو تاب بازے ڪن زن داداش!
براش دست تڪون دادم و روے نیمڪتے نشستم،هوا خنڪ بود و همہ جا ساڪت!
دستم رو گذاشتم زیر چونہ م و بہ منظرہ پارڪ خیرہ شدم!
شهریار عاطفہ رو آروم هل میداد،میدونستم از امین خجالت میڪشہ ڪہ شیطنت نمیڪنہ!
وگرنہ مگہ مے شد شهریار و عاطفہ آروم باشن؟!
امین هم هستے رو میذاشت روے سرسرہ و آروم میاورد پایین!
باهاش حرف میزد و هستے مے خندید!
دلم گرفت،نمیدونم چرا،شاید بخاطرہ جاے خالے مریم،شاید هم بخاطرہ خودم!
امین همونطور ڪہ هستے رو،روے سرسرہ مے ڪشید پایین نگاهش افتاد بہ من!
نگاهم رو ازشون گرفتم و خیرہ شدم بہ درخت هاے لخت!
صداے قدم هاش اومد،توجهے نڪردم!
هستے رو بہ سمتم گرفت و گفت:میخوام بدوام مراقبش هستے؟
خواستم بگم راضے نیستم از این فعل هاے مفرد اما بدون اینڪہ نگاهش ڪنم زل زدم بہ صورت هستے و دست هام رو بہ سمتش دراز ڪردم و گفتم:بیا بیینم جیگرخانم!
امین هستے رو داد تو بغلم،محڪم نگهش داشتم.
منتظر بودم برہ تا با هستے بازے ڪنم اما همونطور ایستادہ بود!
چند لحظہ بعد با فاصلہ از من روے نیمڪت نشست!
از ڪے روے نیمڪت مے دویدن؟!
همونطور ڪہ زل زدہ بود بہ رو بہ روش گفت:یہ لحظہ فڪر ڪردم اگہ چندسال پیش یہ تصمیم دیگہ میگرفتم همہ چیز چقدر فرق مے ڪرد!
ڪنجڪاو شدم،اما چیزے نگفتم،با ذهنم تشویقش مے ڪردم!
بگو چرا؟!بگو دلیل رفتارهات چے بود!
تو وجودم غوغا بود و ظاهرم آروم!
وقتے دید چیزے نمیگم ادامہ داد:اگہ یہ تصمیم دیگہ میگرفتم شاید مریم الان زندہ بود،تو داشتے یڪے از بهترین دانشگاہ هاے تهران مهندسے میخوندے،اوضاع من فرق میڪرد!
سرش رو برگردوند بہ سمت هستے و با لبخند زل زد بهش:هستے هم نبود!شاید دوسہ سال دیگہ وارد زندگیمون مے شد!
قلبم وحشیانہ مے طپید مثل سہ سال پیش!
حق نداشت باهام بازے ڪنہ!
آروم از روے نیمڪت بلند شدم بدون توجہ بہ امین بہ هستے گفتم:بریم بازے ڪنیم!
اما نتونستم طاقت بیارم همونطور ڪہ پشتم بهش بود گفتم:دست بردار از اگہ و اما و چرا!
بگو چرا نخواستیم؟! انقدر رویاهاے دخترونہ م شیرین بود ڪہ تو واقعیتم مے دیدم؟
صداش باعث شد خون تو رگ هام یخ ببندہ و قلبم از سینہ م بزنہ بیرون!
_همیشہ دوستت داشتم!
نگاهم رو دوختم بہ هستے ڪہ داشت با ولع دستش رو میخورد ،برنگشتم سمت امین چون میدونستم از صورتم حالم رو میفهمہ!
نفسم رو دادم بیرون:فقط دلیلشو بگو،این چراها نمیذارہ گذشتہ رو فراموش ڪنم!
شهریار سرش رو بلند ڪرد،نگاهے بهم انداخت و اخم ڪرد!
در گوش عاطفہ چیزے گفت،عاطفہ از روے تاب بلند شد!
با حرص دندون هام رو،روے هم فشار دادم،چرا حرف نمیزد اومدن!
با غم گفت:بذار با خودم ڪنار بیام همہ چیزو میگم سر موقعش!
خواستم بگم موقعش ڪیہ ڪہ شهریار و عاطفہ نزدیڪمون شدن.
امین گفت:من میرم یڪم بدوام،شهریار نمیاے؟
شهریار نگاہ اخم آلودے بهش انداخت و سرش رو بہ نشونہ منفے تڪون داد!
دوبارہ نشستم روے نیمڪت،خیرہ شدم بہ امین خیلے سریع مے دوید!
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
💠 #فدایی_خانم_زینب
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍂
🍂🍂
🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
🍂🍂🍂 ﴾﷽﴿
🍂🍂
🍂
💠 #رمان_من_با_تو ❤️
💠 #قسمت_۴۶
بهار ڪش و قوسے بہ بدنش داد و خمیازہ ڪشید!
نگاهم رو دوختم بہ پنجرہ ے ڪلاس!
مغزم داشت منفجر مے شد،امین چرا بازے مے ڪرد؟!
چرا نمیذاشت همہ چیز تموم بشہ؟!
صداش پیچید توے سرم:همیشہ دوستت داشتم!
صداے بهار باعث شد از فڪر بیرون بیام:خواهر هانیہ خواهر،بہ گوشے خواهر؟!
بے حوصلہ برگشتم سمتش،ڪیفم رو برداشتم و گفتم:پاشو بریم!
همہ چیز رو براش تعریف ڪردہ بودم،بدون حرف از ڪلاس خارج شدیم،وارد حیاط شدیم،بهار گفت:هانیہ اصلا بهش فڪرنڪن،طرف خُلہ بابا!
خواست ادامہ بدہ ڪہ ساڪت شد و بہ جایے خیرہ شد،رد نگاهش رو گرفتم،سهیلے با عصا ڪنار ورودے دانشگاہ ایستادہ بود و پسرها دورش رو گرفتہ بودن!
بهار با تعجب گفت:این چرا با این پاش اومدہ اینجا؟!
نگاهے بہ بهار انداختم و گفتم:ڪلا این تو این شد،بہ ما چہ دلش خواستہ بیاد!
رسیدیم جلوے ورودے،حواسش بہ ما نبود،از دانشگاہ خارج شدیم،رسیدیم نزدیڪ خیابون اصلے ڪہ بهار گفت:سلام استاد،بهترید؟
با تعجب پشتم رو نگاہ ڪردم،سهیلے همونطور ڪہ ڪنار برادر ڪوچیڪترش با عصا مے اومد گفت:سلام ممنون شڪر خدا!
بهار با آرنجش زد تو پهلوم و گفت:استاد هستنا!
آروم نفسم رو بیرون دادم و سلام ڪردم،سهیلے سر بہ زیر جوابم رو داد!
صداے بوق ماشینے توجهم رو جلب ڪرد،بہ ماشین نگاہ ڪردم،خیلے آشنا بود،انقدر آشنا ڪہ حتم پیدا ڪردم ماشین امینِ!
لبم رو بہ دندون گرفتم و اخم ڪردم،سہ ماہ از مرگ مریم میگذشت این ڪارهاے امین عادے نبود!
اون پسر سر بہ زیر چندسال پیش نبود!
بهار بدون توجہ بہ قیافہ ے من رو بہ سهیلے گفت:استاد چرا با این پا اومدید آخہ؟
سهیلے همونطور ڪہ با عصا میرفت لبخندے زد و گفت:گفتم یڪم هوا بخورم!
بهار باز گفت:از تهران تا قم براے هوا خورے؟!
از صورت سهیلے مشخص بود علاقہ اے بہ جواب دادن ندارہ اما جواب داد:یڪم ڪار داشتم!
صداے بوق ماشین دوبارہ بلند شد،توجهے نڪردم،در سمت رانندہ باز شد و امین پیادہ شد.
جدے نگاهش رو دوخت بہ سهیلے!
بهار نگاهے بہ امین انداخت و گفت:استاد فڪرڪنم اون آقا با شما ڪار دارن!
سهیلے سرش رو بلند ڪرد و زل زد بہ امین!
با تعجب گفت:نہ من نمیشناسمشون!
خواستم خودم رو از اون گیر و داد نجات بدم ڪہ امین اجازہ نداد:خانم هدایتے!
سهیلے متعجب بہ امین خیرہ شد،بهار با ڪنجڪاوے گفت:هانیہ میشناسیش؟
سرم رو تڪون دادم و آروم گفتم:امینِ!
بهار با دهن باز زل زد بهم،بے تفاوت گفتم:تابلو بازے درنیار!
برگشتم سمت امین،چادرم رو ڪمے جلو ڪشیدم و با قدم هاے محڪم بہ سمتش رفتم
ایستادم رو بہ روش خواستم هرچے لایقش بود رو بهش بگم،زل زدم بہ دڪمہ هاے پیرهن مشڪیش خواستم حرف بزنم ڪہ عاطفہ از ماشین پیادہ شد!
با تعجب گفتم:عاطفہ!
ڪلافہ دستے بہ چادرش ڪہ ڪثیف بود ڪشید و گفت:دوساعتہ بوق و تبل و دهل میزنیم چرا نمیاے؟
نگاهم رو از امین گرفتم و گفتم:اِم..اِم...خب...
امین جدے گفت:لابد فڪر ڪردن من تنهام!
عاطفہ چشم غرہ اے بہ امین رفت و گفت:من خواستم بیایم دنبالت،این امینم ڪہ بے ڪار گفتم یہ ڪارے ڪنہ!
دوبارہ بہ چادرش نگاہ ڪرد و گفت:امین این چہ رانندگیہ آخہ همچین ترمز ڪردے خودم پخش ماشین شدم ڪہ هیچ،ذرت مڪزیڪے تمام ریخت رو چادرم!
بهار سرفہ اے ڪرد و نگاهم ڪرد،با عاطفہ احوال پرسے ڪرد و سریع رفت!
خواستم سوار ماشین بشم ڪہ امین گفت:این آقا با شما ڪارے دارن؟
سرم رو برگردوندم،منظورش سهیلے بود ڪہ جور خاصے نگاهمون میڪرد!
سریع نگاهش رو دزدید،نمیخواستم سهیلے فڪر بد ڪنہ بہ عاطفہ گفتم:الان میام!
عاطفہ گفت:قبلا ندیدہ بودمش؟!
همونطور ڪہ بہ سمت سهیلے میرفتم گفتم:موقع خرید محضر!
آهانے گفت،بہ سمت سهیلے رفتم،با نزدیڪ شدن من برادر سهیلے سر بہ زیر عقب رفت!
خیلے خجالتے بود!
سهیلے نگاهے بهش انداخت و گفت:امیررضا هیولا دیدے؟!
خندہ م گرفت،بے توجہ بہ من ادامہ داد:بیا بریم دیگہ!
سرفہ اے ڪردم و گفتم:استاد بفرمایید برسونیمتون!
میدونستم قبول نمیڪنہ،میخواستم بفهمہ امین ڪسے ڪہ فڪر میڪنہ نیست،شاید هم میتونست باشہ!
زل زد بہ پایین چادرم:ممنون وسیلہ هست!
سرش رو آورد بالا و زل زد بہ امین!
یڪ قدم اومد جلو!
_مثل اینڪہ اون آقا خوششون نمیاد با من صحبت ڪنید!خدانگهدار خواهر!
خواهر رو غلیظ گفت،برادرش اومد ڪنارش و راہ افتادن!
پوزخندے زدم و گفتم:خدانگهدار برادر!
ایستاد،برنگشت سمتم،دوبارہ راہ افتاد!
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
💠 #فدایی_خانم_زینب
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍂
🍂🍂
🍂🍂🍂
🍂🍂🍂🍂
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
سلام امام زمانم✋🌸
پای دعایم با گنه زنجیر گشته
آقا بیا هایم چه بی تاثیر گشته
من خواب دیدم ماه پشت ابر مانده
خوابم به هجر روی تو تعبیر گشته
صبحتون شهدایی
@zakhmiyan_eshgh
🌻روز دوشنبه روز امام حسن و امام حسین علیهما السّلام است، در زیارت حضرت امام حسن علیه السّلام میگوییم:
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَبِیبَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِفْوَةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صِرَاطَ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَیَانَ حُکْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نَاصِرَ دِینِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا السَّیِّدُ الزَّکِیُّ،السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْقَائِمُ الْأَمِینُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَالِمُ بِالتَّأْوِیلِ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْهَادِی الْمَهْدِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الطَّاهِرُ الزَّکِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا التَّقِیُّ النَّقِیُّ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقِیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الشَّهِیدُ الصِّدِّیقُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
سلام بر تو اى فرزند فرستاده پرودگار جهانیان،سلام بر تو اى فرزند امیر مؤمنان،سلام بر تو اى فرزند فاطمه زهرا،سلام بر تو اى محبوب خدا،سلام بر تو اى برگزیده خدا،سلام بر تو اى امین خدا،سلام بر تو اى برهان حکم خدا،سلام بر تو اى نور خدا،سلام بر تو اى راه خدا،سلام بر تو اى بیان حکم خدا،سلام بر تو اى یار دین خدا،سلام بر تو اى سرور پاک نهاد،سلام بر تو اى نیکوکردار وفادار،سلام بر تو اى قیام کننده امین،سلام بر تو اى آگاه به تأویل،سلام بر تو اى راهنماى راه یافته،سلام بر تو اى پاک و پاکیزه،سلام بر تو اى پرهیزکار پاکدامن،سلام بر تو اى حقیقت راستین و آشکار،سلام بر تو اى شهید راست کردار سلام بر تو اى ابا محمّد حسن بن على،و رحمت و برکات خدا بر تو باد.
🌻زیارت امام حسین (علیه السلام) در روز دوشنبه:
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَیْتَ الزَّکَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ عَبَدْتَ اللهَ مُخْلِصا وَ جَاهَدْتَ فِی اللهِ حَقَّ جِهَادِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَعَلَیْکَ السَّلامُ مِنِّی مَا بَقِیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ. أَنَا یَا مَوْلایَ مَوْلًى لَکَ وَ لِآلِ بَیْتِکَ سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حَارَبَکُمْ مُؤْمِنٌ بِسِرِّکُمْ وَ جَهْرِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ لَعَنَ اللهُ أَعْدَاءَکُمْ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ أَنَا أَبْرَأُ إِلَى اللهِ تَعَالَى مِنْهُمْ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ یَا مَوْلایَ یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ هَذَا یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ وَ هُوَ یَوْمُکُمَا وَ بِاسْمِکُمَا وَ أَنَا فِیهِ ضَیْفُکُمَا فَأَضِیفَانِی وَ أَحْسِنَا ضِیَافَتِی فَنِعْمَ مَنِ اسْتُضِیفَ بِهِ أَنْتُمَا وَ أَنَا فِیهِ مِنْ جِوَارِکُمَا فَأَجِیرَانِی فَإِنَّکُمَا مَأْمُورَانِ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَصَلَّى اللهُ عَلَیْکُمَا وَ آلِکُمَا الطَّیِّبِینَ.
سلام بر تو اى فرزند رسول خدا،سلام بر تو اى فرزند امیر مؤمنان،سلام بر تو اى فرزند سرور زنان جهانیان،گواهى مى دهم که تو نماز را بپا داشتى،و زکات را پرداختى،و امر به معروف و نهى از منکر نمودى،و خدا را خالصانه عبادت کردى و در راه خدا به نحو شایسته به جهاد برخاستى تا مرگ تو را دربر گرفت،از من بر تو سلام تا هستم و تا شب و روز باقى است و سلام بر خاندان پاک و پاکیزه ات،
اى مولاى من،من دل بسته تو و خاندان تو هستم،در صلحم با آنکه با شما در صلح است،و در جنگم با آنکه با ما در جنگ است،من به نهان و آشکار و ظاهر و باطن شما ایمان دارم،لعنت خدا بر دشمنانتان از گذشتگان و آیندگان،من از آنان به سوى خدا بیزارى مى جویم،اى مولاى من اى ابا محمّد،اى سرور من اى ابا عبد اللّه،امروز روز دوشنبه است و روز شما دو بزرگوار و به نام شماست و من در این روز مهمان شما هستم،پذیراى من باشید و نیکو پذیرایى کنید،چه خوشبخت میهمانى است آنکه شما میزبانش باشید،و من در این روز از پناهندگان به شمایم،پس مرا پناه دهید،به یقین شما از سوى خدا مأمور به پذیرایى نمودن و پناه دادنید،خدا بر شما و خاندان پاکتان درود فرستد.
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
تمام راه ها را با تو دوست دارم
ڪوچهها و خیابانها با تو همیشه به سمتی میروند ڪه در انتهایش
یڪ اتفاق دوستداشتنی انتظارم را می ڪشد.
#تو باشی ..
آغاز دوست داشتن است.
#شهید_علیرضا_محمودیپارسا🌷
#سالروز_ولادت
📎سلام ، صـبحتـون شهـــدائـی🌺
@zakhmiyan_eshgh
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی
فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی
ای آفتاب روشن و ای سایه همای
ما را
نگاهی از تو
تمامست اگر کنی....
🍃
#سعدی ✍
#شهید_مجید_رخبین ❤️
-----------------------------------
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
فرخ صباح آن که تو بر وی نظر کنی فیروز روز آن که تو بر وی گذر کنی ای آفتاب روشن و ای سایه همای ما را
#شهید_مجید_رخ_بین ❤️
متولد 3/6/70در زابل
تاریخ شهادت 16/2/96درمسیر خاش_سراوان
زندگی نامه:درخانواده ای متدین وساده وکشاورز درزابل چشم ب جهان گشود شهید ازلحاظ اخلاق ورفتار درفامیل ودوستان واشنایان زبان زد بودن واحترام ب پدرو مادر وبزرگتر سرلوحه زندگی اش بود ازانجا که همیشه درکارهای کشاورزی با پدرش همکاری میکرد درنماز هیچگاه کاهلی نمیکرد وجمله معروفش که همیشه درپایان نماز ب خدا ی خویش میگفت خدایا چنان کن سرانجام کار توخشنود باشی من رستگار ودرسال 89وارد نظام شدن ازانجایی که علاقه زیادی ب خدمت ب اسلام ونظام داشتن واردر نیروی انتظامی شدن وعاشقانه درکارخود خدمت کردن ودرسال 91بادخترعمه اش ازدواج کرد که زندگی ساده و عاشقانه ای شروع کردند باوجود تمام سختی ها و دوری ازخانواده زندگی خوبی داشتیم وهمیشه عاشق ساده زیستی بودند و بلاخره ب آرزویش که شهادت بود
🍃
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh