eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
ناله هاي آتشين دارد مدينه داغ زين العابدين دارد مدينه مانده بر لب نغمه هاي دلنشينش پاره پاره گشته قلب نازنينش ◾️شهادت جانسوز حضرت امام سجاد(ع)تسليت باد◾️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
معرفت و کمال دیانت مسلمان، ترکِ کلام بى فایده و کم جدل کردن، و حلم و صبر و خوشخویى اوست. پرارزش‌ترین مردم کسى است که دنیا را مایه ارزش خود نداند. امام سجاد(ع) نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
به اسیر کن مدارا ... مهمان‌نوازی فرمانده از اسرای‌ عراقی ! « عملیات کربلای یک » در تیرماه ۱۳۶۵ یکی‌از میدانهای سخت‌وحساس نبرد بود که فرمانده «صراف» این شهید گرانقدر ابهتِ دشمن را شکست .... و در ادامه در رویارویی با دشمنی که تا دقایقی پیش پشت تانک نشسته بود و با گلوله مستقیمِ تانک نفر را شکار می‌کرد و حالا اسیر شده گفتگو می‌کند و به آنها یادآور میشود که خطری تهدیدشان نمیکند و می‌توانند لباس‌های خود را در بیاورند تا کمی خنک شوند و پاهایشان که داغ شده بود را از پوتین خارج کنند تا پاهایشان هوا بخورد. سپس کلمن آب یخ آماده و در ادامه از آنها پذیرایی می‌کند ... پ.ن: مدارا با اسیر را از مکتبِ علی (ع) آموخته‌‌اند ... ۲۷_حضرت‌رسولﷺ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
ما نیز کربلاهایی را تجربه کرده ایم اما... لایوم کیومک یا اباعبدالله 💔 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
لُکنت فقط از کارماندنِ زبان نیست چشم ها هم گاهی روی یک چهره گیر می‌کنند . ❤️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
از خصوصیات بارز اخلاقی شهید صحرایی مى توان خوش اخلاق و شوخ طبع بودن، دائم الوضو و دائم الذکر بودن را نام برد. شهيد شبها قبل از خواب سوره واقعه را می ‌خواند و صبح ها دعای عهد ایشان ترک نمیشد، به نماز اول وقت و جماعت و به نماز جمعه اهمیت زیادی می‌ داد،عاشق و مطیع امر رهبری بود. به سپاه مشتاق بود وقتی می خواست وارد سپاه شود ۹ ماه طول کشید. و وزنشان نسبت به وزن ایده آل سپاه کم بود و ایشان چند وقتی شروع به خوردن زیاد غذا کردند، ولی باز وزنش آنقدر بالا نرفت و در روزی که باید برای تست وزن میرفت، چاره ای اندیشید؟ ! پوتین های سنگین دوران سربازی ارتش را پوشید و چند میله آهنی بیست سانتی را زیر جوراب به پاها بست و لباس زیاد پوشید و توی جیبهایش سکه های ۲۵ و ۵۰ تومانی را جاسازی کرد، تا وزنش را به وزن ایده آل سپاه برساند و بالاخره با زحمت زیاد در سپاه قبول شد. ❤️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ شبها که حرم رنگ خدا می‌گیرد الطاف رضا سراغ ما می‌گیرد با یاد حسین و حرم زیبایش دل حال و هوای کربلا می‌گیرد‏ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
✨ساعت ۸ به وقت امام هشتم✨ شبها که حرم رنگ خدا می‌گیرد الطاف رضا سراغ ما می‌گیرد با یاد حسین و حرم
دل کرده هوای حرمت ضامن آهو آن بارگه محترمت ضامن آهو محتاج ضمانت بُوَد آهوی دل من این دل شده بیمار غمت ضامن آهو پابوس تو آید هر آنکس که مریض است ای آنکه چو عیساست دمت،ضامن آهو فخر است که در جرگه خدام تو باشم بنویس مرا با قلمت ضامن آهو امیّدِ من اینست که در لحظه مرگم بر دیده گذاری قدمت ضامن آهو السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع) نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh 🕊🌾🕊🌾🌸🌾🕊🌾🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️روز دوازدهم محرم▪️ ورود کاروان اسرا به‌ کوفه غم و درد و بلا کوچه به کوچه تب و اشک و عزا کوچه به کوچه میان کوفه گرداندند سر را به روی نیزه ها کوچه به کوچه نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
آه از این فاصله ها فاصله ها می دانند دلتنگ و تو باران من اینجا چه کنم شاعر یاس خادم الشهدا رمضانی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌸🍃 دختری از جنس زمین عاشق و دلداده سبک زندگی غربی فارغ از هر قید و بند دین داری... از یه جای به بعد زندگی روی دیگری از خودش رو برای دختر نمایان‌میکنه سرنوشتش جور دیگه ای رقم میخوره و به سمت سوی میره که حتی فکرش رو هم نمیکرد‌‌.... . . . . دوباره یه تیکه از موهای طلاییم که از زیر شالم لجوجانه به بیرون لغزیده بود رو با حرکت دست زیر شالم پنهان کردم اووووف خسته شدم دیگه من به حجاب عادت ندارم اصلا چه برسه به حجاب سفت و سخت که یه تار موهام هم پیدا نباشه کلا با حجاب و افراد چادری مشکل داشتم ولی چه میشه میکرد با نگاه غضب آلود مامان چادر روی سرم رو مرتب کردم و سعی کردم با حفظ حجاب کامل با متانت راه برم _مامان حالا اگه دوتا تار مو بیرون بیاد قرآن خدا غلط میشه؟ مامان_عههه همیشه موهات بیرونِ حالا یه بارم بخاطر امام رضا(ع) بکن تو چیزی نمیشه دختر دوباره لبه چادرو که از روی سرم افتاده بود جلو کشیدم و سعی کردم بقیشو از زیر پام خارج کنم که برای صدمین بار سکندری نخورم این بار پدرم با آرامش گفت درش بیار رسیدیم حرم دوبار سرت کن اینم فکر خوبه چادرو سرسری تا کردم و سعی کردم به مامان که با چشم و ابرو برام خط و نشون میکشید توجه نکنم و سر به زیر کنار بابا راه بیام وای خدا خسته شدم حالا واجب بود به محض رسیدن بریم حرم؟ _مامان چقدر مونده برسیم حرم؟ جوابی از مامان نشنیدم که دیدم به روبه رو خیره شده و دستشو گذاشته رو سینش داره زیر لب یه چیزی زمزمه میکنه. جلورو نگاه کردم... چشمم به گنبد طلا افتاد یهو دلم لرزید بی اراده زیر لب سلام دادم بدجوری محوش شده بودم یه حس و حال عجیبی داشت که منو مسخ کرده بود. یه حس دوست داشتنی خیلی برام عجیب بود منی که فقط به اصرار اینجا بودم چرا باید انقدر حالم خوب باشه از حضور دراین مکان شعری که در فضا پخش میشد توجهم رو جلب کرد... کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم دعای مادرم بود که منم امام رضایی شدم کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم دعای مادرم بود که منم امام رضایی شدم پنجره فولاد تو دوای هر چی درده کسی ندیدم اینجا ناامید برگرده کبوترم هوایی شدم ببین عجب گدایی شدم. . ‌. . تو حالِ خودم بودم که دیدم مامان صدام میکنه اصلا تو اون لحظه متوجه نبودم اطرافم چی میگذره گذرزمان روهم حس نکردم خودم رو جمع و جور کردم به دنبال مامان راه افتادم... _مامان اون پنجره که اونجا هست دورش شلوغه داستانش چیه مامان-پنجره فولاده هرکدوم از آدما که به مشکلی برمیخورن میان دخیل میبندن تا گره از مشکلشون باز شه قربون امام رضا برم هیچکی رو دست خالی برنمیگردونه -یکمی برام عجیبه مگه میشه! آهانی گفتم و با مامان به سمت حرم رفتیم من خیلی سرسری زیارت کردم اما مامان انگار داره با یه آدم صحبت میکنه بعد کلی گریه و دعا رضایت داد برای رفتن به هتل... ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃 ✍نویسنده: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌸🍃 یه هفته مثل برق و باد سپری شد برخلاف چیزی که فکر میکردم خیلی بهم خوش گذشت مخصوصا وقت هایی که تو حرم سپری کردم آرامش عجیبی داشتم که برای خودم قابل درک نبود حسی که تجربه نکرده بودم و نمیدونم از کجا سرچشمه می‌گرفت ولی دیگه وقت رفتن و دل کندن بود برای آخرین بار به حرم مطهر خیره شدم دلم گرفته بود... نمیدونم چرا . . . :حلما عزیزم بیدار شو رسیدیم خونه .با سستی لای چشم هامو باز کردم و گیج به مامان نگاه کردم رسیدیم؟ کجا؟ انگار متوجه شد که هنوز گیجم که گفت:رسیدم تهران جلو خونه هستیم پیاده شو برو اتاقت با خیال راحت تا صبح بخواب با کرختی از ماشین پیاده شدم و سمت خونه رفتم چه زود رسیدیم البته اگه همش خواب باشی معلومه که زمان زود میگذره... سرم به بالشت نرسیده بیهوش شدم.. . . . با احساس حرکت جسمی روی صورتم به سرعت بیدار شدم و یه جیغ بنفش کشیدم :هیییییس منم دختر حسینم چرا جیغ میکشی؟؟ پاشو تنبل خانم که دلم برات یه ذره شده .با حرص به حسین خیره شدم که با لبخندی بزرگ و پر تو دستش با خنده نگام میکرد :چی شده خواهری؟ زبونتو مشهد جا گذاشت... هنوز حرفش تموم نشده بود که بالشتو سمتش پرتاب کردم جا خالی داد و با خنده گفت: زود بیا پایین میخوایم صبحونه بخوریم در ضمن زیارت قبول تنبل خانم .برو الان میام پایین داداشی چقدر دلم برای شیطنت های تنها داداشم تنگ شده بود منو حسین خیلی صمیمی هستیم هر چند که اون خیلی مذهبیه ولی با هم خوب کنار میاییم آبی به دست و صورتم زدم و خودمو آماده کردم که تصمیم نهاییم رو به خانواده اعلام کنم خودم هم از این یک نواختی خسته شده بودم... _سلام صبح همگی بخیر حسین_به به حلما خانوم از اینورا مامان_وقت خواب مادر بیا بشین صبحانتو بخور -بابا کجاست حسین_پیش پای شما رفت سرکار نشستم یکم صبحانه خوردم داشتم به این فکر میکردم که نمیشه موضوع روحالا باخانواده درمیون بزارم بمونه یه وقت دیگه که باباهم باشه که گوشیم زنگ خورد سپیده بود نمیشه جلو حسین جوابشو بدم آخه خیلی از سپیده خوشش نمیاد ... چون سپیده تو قید و بند دین نبود و کاملا امروزی بود سریع گوشیمو از رو میز برداشتم و با گفتن ببخشید به اتاقم رفتم به به سپیده خانوم سپیده_اصلا معلومه تو کجایییییی نه یه زنگی نه خبری واقعا که _گفته بودم که داریم میریم مسافرت دیشب تازه برگشتیم تا الانم خواب بودم سپیده_خب نباید یه حال از رفیقت بپرسی گوشی که داشتی _خب حالا ببخشید سپیده_اخره هفته تولده نگینه میای؟ :بعد زیارت میچسبه ها _میدونی که خانوادم دوست ندارن بیام همچین جاهایی حسینم که بفهمه کلمو میکنه سپیده_خب نگو بهشون بگو میرم خونه سپیده اینا یچیزی بگو دیگه روت حساب کردم ها بگو چشم _باشه ببینم چیکار میکنم؟ سپیده _اوکی خبر از تو _باشه خدافظ ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃 ✍نویسنده: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Gomnam-ShahadatHazratRoghayyeh1392[03].mp3
12.32M
◼️بعد از شما به سایه ی ما تیر می زدند زخم زبان به بغض گلوگیر می زدند پیشانی تمامی شان داغ سجده داشت آنان که خیمه گاه مرا تیر می زدند 🎤حاج نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فدای بانوی صبر... هر جا که روضه‌ایست به پا باورت شود بی‌تاب‌تر ز هر دل بی‌تاب است اصلاً خدا گواست که در سال شصت‌ویک بنیان‌گذار روضه‌ی ارباب است مهدی مقیمی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
"یعقوبــم" و به دست خـودم بین بوریـا چیـدم به گریـه "یوسف پیکـر دریـده" را شبتون شهدایی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
بسمه تعالی السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن و عَ
بسمه تعالی السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن و عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 🏴امسال محرم رنگ و بوی غربت مولایمان را میدهد.. ❤پویش چله عاشورا همراه با کاروان عمه سادات (۱۳۹۹/۰۶/۱۲) نیات👇 🌾🕊تعجیل در فرج مولا 🌾🕊سلامتی حضرت آقا 🕊🌾به نیابت از شهدا میخوانیم 🌾🕊دفع بلایا از تمامی مسلمین جهان 🌾🕊شادی روح همه اموات، معلوم نیست سال بعد ماه محرم باشیم یانه؟! 🌾🕊عاقبت بخیریمون 🌾🕊حاجت روایی همه حاجتمندان 🌾🕊مختص حاجت روایی بزرگواران ذیل ⬇⬇⬇⬇ ۱)بزرگوار yagmur ۲)بزرگوار فاطمه ۳)بزرگوار مهتاب بستوه ۴)بزرگوار اعظم احمدی ۵)بزرگوار فاطمه مهاجر ۶)بزرگوار مجنون الحسین ۷)بزرگوار رستگاری ۸)بزرگوار ابوصالح ۹)بزرگوار فاطمه ابراهیمی ۱۰)بزرگوار زهرا شکوهی نیا ۱۱)بزرگوار آل طاها ۱۲)بزرگوار بصیرت ۱۳)بزرگوار منیژه ربیعی ۱۴)بزرگوار حسین زاد ۱۵)بزرگوار سمیه کرامت ۱۶)بزرگوار فاطمه ۱۷)بزرگوار شقایق ۱۸)بزرگوار نیلوفر حسینی ۱۹)بزرگوار فریبا ۲۰)بزرگوار فاطمه قاسمی ۲۱)بزرگوار m-gh شمسی: چهارشنبه - 12 شهریور 1399 قمری: 13 محرم 1442
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
{بسم الله الرحمن الرحیم...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
ياد آنهايی بخير ؛ که به ندای هَل مِنْ ناصر حسينِ زمان با نثار جان خويش لبيک گفتند ... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
ز چشمانِ تو شعرِ معاصر نتوان سرود ! نگاهت، ... فریادِ غزل ها و قصیده هاست! ❤️ 🇮🇶 شب 13 محرم خاطره روزنامه نگار قهرمان این عکس در ژوئیه 2017 در شهر قدیمی گرفته شده است ، در حالی که او در یک طبقه در منطقه مشاهده استراحت کرده بود. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh