eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
30.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 فرازهایی از خطبه کوبنده حضرت علیه السلام در مسجد شام معرفی اهل بیت علیهم السلام از زبان سیدالساجدین علیه السلام دانلود نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
❂○° °○❂ آيا مگر ما نيستيم و نبوديم كه سال ‌هاي سال بر سر و سينة خود مي ‌زديم و مي ‌گفتيم: اي سيدالشهدا حسين جان! كاش با شما بوديم. اي کاش حسين (ع) فرمانده مي ‌شد و جان خود در راه خدا براي رضاي او هديه مي ‌كرديم و به توفيق شهادت نايل مي ‌گشتيم؟ آيا اين را در دعاها و زيارت ‌نامه ‌ها با گريه و شيون و سينه و زنجير نگفتيم؟ مگر نه اين كه اگر در کربلاي حسين -عليه السلام- بوديم همه چيزمان را براي اسلام فدا مي ‌كرديم و به ياري حسين (ع) مي ‌شتافتيم، اگر اكنون نيز بر اين عقيده هستيم، حالا ايران كربلاست. اين كربلا و امروز عاشوراي ديگر و نوادة پاك خاندان رسول الله (ص) حسين زمان، امام خميني. آن طرف هم صدام يزيد كافر از نوادة كثيف ابوسفيان و ديگر طاغوت ‌هاي زمان. اگر ايماني استوار داشته باشيم از بالاترين و برترين ملت ‌ها در جهان هستيم، هر كجاي دنيا قدم نهيد، ايران با انقلاب اسلامي خود، معزّز به نظر خواهد رسيد. 🌷 ولادت : ۱۳۴۲ روستای شال ، خلخال شهادت : ۱۳۶۰/۶/۲۴ کرخه نور نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
ناله واعطشا بر جگرش می افتاد آب میدید بیاد قمرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که میشدیاد خنجر کند و گلوی پدرش می افتاد نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁 چهل سال بر سر در خانہ ے تو ■بہ جز پرچمِ ڪربلا پرچمے نیست تو یعقوبے و پلڪِ مجروح دارے ■چهل سال گریہ، زمانِ ڪمے نیست نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
#داغدار_کربلا🍁 چهل سال بر سر در خانہ ے تو ■بہ جز پرچمِ ڪربلا پرچمے نیست تو یعقوبے و پلڪِ مجروح دار
یعقوب داغدار کربلا... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ و باز کاروان به منزلی دیگر رسیده است و صوت شادی شهر را فرا گرفته دخترکی از خستگی به آغوش عمه از هوش رفته و کودکی از تیرآفتاب به زیر شکم شتری پناه برده است آن دیگری بر خاک نشسته به انگشتان کوچکش ، خار از پا میکشد و دختر نوجوانی به انگشت، سر پدر ، دنبال میکند جوانی مه سیما به روی ناقه ای عریان، اول حلقه‌ی زنجیر اسارت است و قرص رویش ز خستگی و بیماری، هلال شده الفِ قامتش ز غصه ها دال گردیده و بلندای جبینش ز سنگها ترک برداشته... جوان خیره خیره نگاه میکند اهل قافله را مهمان نوازی یهودیان از بامها، پیمبر را، یاد می آورد با تمام مظلومیتش دستان بسته اش و روی کبود ناموسش، علی را تداعی میکند با تمام غربتش خمیده راه رفتن رقیه، فاطمه را زنده میکند با تمام مصائبش و کوچه که تنگ تر میشود ، حسن را به خاطر می آورد با تمام صبوریش صدای دف و هلهله بالا گرفته و نامردمان شهر دست افشان و پایکوبان ، زخم ها را نمک‌میپاشند و داغها را تازه میکنند صدای هق هق یتیمان بالا میرود آن هنگام که خورشیدهای بر نیزه ، کنار محملهاشان طلوع میکند جوان نمیتواند چشم از پدر بردارد و تنها به دیده ی حسرت، دنبال میکند مه شبهای تارش را نه به عصر عاشورا توانی داشته که در آغوش کشد پدر را و نه به صبح یازدهم دستانی گشوده داشته که از ناقه به زیر آید و وداع گوید تمام هستی اش را تنها منزل به منزل ، زیر سایه ی پدر اشک حسرت بر دیده روان ساخته و گاه از شرم روی عمه، دیده بر هم نهاده است دست یداللهی زین العابدین بر غل و زنجیر است و حکم الهی ، صبر را برایش مقدّر کرده ، پس آتش بر جگر مینهد و صبوری میکند این مصیبت عظمی را که ناگاه میان صوت شادی، صدای ناله و افغان مردی ، قانون استقبال را بر هم میریزد... مرد گریه کنان و بر سر زنان به سوی سیدالساجدین می آید، مولای یا مولای میگوید، ناله ی سیدی سر میدهد و اشک دیده، فرش قدمها میکند... کودکان که خوگرفته اند به صدای گریه هاشان صوت شادی بالاتر رود ، صدای ناله ی مرد غریب، بغضهاشان میشکند و اشکهاشان سرازیر میکند... علی بن الحسین که میان این جماعت دشمن، شمیم محبت حس میکند، صدایش آرام کرده میپرسد: مگر مردم شهر را نمیبینی که به شادی مشغولند، تو کیستی که هم ناله با مایی؟ تو کیستی که نمک بر زخمهامان نیاورده ای؟ تو کیستی که عطر ولایت جدم علی را از تو استشمام میکنم؟ و زراره که جوانی شیعه زاده است خود را معرفی میکند و به دامان امام می افتد تا امری گویندش و دلش خوش باشد که کاری کرده است . بی طاقت است و این ظلم‌عالم سوز را تاب ندارد. اسپندی است بر آتش عشق حسین که گاه برمیخیزد و گاه دود میشود. گاه به دستان برگردن آویخته ی سیدالساجدین نگاه میکند و گاه فریاد میکشد... امام به آرامش امرش میکند و صبوریش را میخواهد _زراره پولی به همراه داری؟ آری مولای من ، تن و جانم به فدای شما و اجدادتان امرم کنید و دل سوخته ام خوش نمایید. امام سر به زیر آورده به صوتی حزین و آرام که مخدرات را خبر نرسد، میفرماید: - زراره، پولی به نیزه دار راس پدرم بده تا سرمطهرش از میان کجاوه ی بانوان و کودکان به دور دارند نه کودکان تاب دیدن پیشانی سنگ خورده دارند و نه من طاقت تیر نگاه نامحرمان به بانوان قافله را...
AUD-20200914-WA0034.mp3
6.81M
گوش بدید ان شاءالله .حاجت روا بشین دلتون شکست التماس دعا نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
💛 `ومَن‌ عَشَقَنی‌ عَشَقتُهُ ومَن‌ عَشَقتُه ‌قَتَلتُه . |
در ستاد لشگر بودیم، شهید زین الدین یکی از بچه های زنجان را خواسته بود، داشت خیلی خودمانی با او صحبت می کرد نمی دانستم حرفهایشان درباره چیست، آن برادرم دائم تندی می کرد و جوش می زد آقا مهدی با نرمی و ملاطفت آرامش می کرد، یکهو دیدم این برادر ما یک چاقوی ضامن دارد از جیبش درآورد، گرفت جلوی شهید زین الدین و با عصبانیت گفت: حرف حساب یعنی این! و چاقو را نشان داد خواستم واکنش نشان بدهم که دیدم آقا مهدی می خندد، با مهربانی خاصی چاقو را از دستش گرفت گذاشت توی جیب او، بعد دستی به سرش کشید و با گشاده رویی تمام به حرفهایش ادامه داد، ظاهرا این برادر اختلافی با یکی از همشهریانش داشت که آقا مهدی با پا در میانی می خواست مسائلشان را رفع و رجوع کند؛ بعدها شهید زین الدین ایشان را طوری ساخت و به راه آورد که شد فرمانده یکی از گردانهای لشگر! 🌷شهید مهدی زین الدین🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🔹 وصیتنامه وظیفه‌ی شرعی مردم این است که اطاعت از ولی‌فقیه نمایند و تمام سخنان گهربار ایشان را فراگرفته و جامه‌ی عمل بپوشانند که البته چنین خواهند کرد، چون ملت شریف ایران به دنیا ثابت کرده که پای بند به عقاید مذهبی بوده و اطاعت از ولایت فقیه را یک وظیفه‌ شرعی خود دانسته و به آن‌ها ارج نهاده از آن پیروی می‌کند؛ همین اتحاد کلمه و پیروی از اندیشه‌های امام امت بود که انقلاب اسلامی ملت ما را در بین انقلاب‌ های جهان نمونه‌ی مردم جهان قرار داده است. 🌷شهید ابوالفضل رفیعی🌷 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
پیرِ میخانه‌ی عشاق ، خمینـی فرمـود: هر چه داریم ز سالار شهیدان داریم. 🏴عزاداری رزمندگان لشکر۲۷ حضرت محمد رسول الله (ص) دوکوهه ،حسینیه شهید همت ۱۳۶۳ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌹🕊تشنه 🌹🕊 ❤تشنه یک جرعهِ آب وصحن سقا خانه ام ❤یا علی موسی الرضا میشه مرا سقا کنی 💚صحن جمهوری و کوثر خوب دارد جای خود ❤️ طاق ایوان طلایت جای صد ها عارف اند 💚تا رود آهوی قلبم سوی صحن و روضه ها 💙پنجره فولاد تو داده هزاران دل شفا 💜کور بینا شد مسیحی پارسا و بی ریا 💛این مسلمانی چه جای شکر دارد ای خدا 💖صحن دار الحجه جای صد هزارن مُنتظر 💜تا بیاید یار عیسی دم بگیرد مُنتقم 💚قالی و گلدسته ها وگنبد و اشک و دعا ❤️ شوق شالیزار قلبم میبرد من را کجا 💚سوی نغاره خانه پایم وا شد وقلبم شکست 💜اشک چشم خادمت بر گوشه چشمم نشست 💛آهوی قلبم بشو ضامن برو پیش رضا (ع) 💝تو بگو قلب یاسی را بده آقا شفا 💚تشنه ی دیدار یارم تشنۂ وصل وکرم 💚تشنۂ یک العفو یه سجده درکُنج حرم 💙کاش ميشد فاصله کم شه وهجران ریشه کن ❤من بشم خادم بیایم گه گاهی در حرم 💚شوق شعرم یاد باران کردی وصحن حرم 💛ضامن آهو بگیرد دستم از روی کرم شاعر
آه از این فاصله ها فاصله ها می دانند دلتنگ و تو باران من اینجا چه کنم شاعر یاس خادم الشهدا رمضانی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌸🍃 . . . نگین_احساس جان معرفی نمیکنی؟ احسان_نشناختین؟ پویاست دیگه ، تو جشن آشنا شدین... نگین_ جدی؟؟؟ چقدر تغییر کردین اصلا نشناختم... سپیده_ اره اگه درست یادم باشه موهاتون خیلی بلند بود و یکم درشت تر بودید... پویا_آره موهام کل صورتمو گرفته بود دیگه تصمیم گرفتم کوتاه کنم... ساکت نشسته بودم و نگاشون میکردم انگار نه انگار که منم اینجا نشستم گرم حرف زدن شدن داشتم از عصبانیت منفجر میشدم واقعا درک نمیکنم اینا اینجا چیکار داشتن این احسان هیز هم که با نگاهش داشت منو درسته میخورد با اینکه پسر جذابی بود ولی اصلا به دلم نشست و نگاهش حالمو بد میکرد... سپیده_حلی چرا ساکتی؟ داشتم پویا رو بهت معرفی میکرد اصلا شنیدی چی گفتم؟ یه چشم غره بهش رفتم که حساب کار دستش بیاد احسان بهم نگاه کرد و گفت: خیلی خوش حال شدم اینجا دیدمتون آشنایی با خانم زیبایی مثل شما باعث افتخاره هه اینم کم داره ها نه به اون شب که چرت و پرت گفت دم گوشم نه به الانش حلما_والا مهمونی نگین که از آشنایی با من خوشحال به نظر نمیومدین دیدم که پوزخندی زد و گفت: کار زشتتو گذاشتم به حساب سن کمت و یواشکی بهم چشمک زد ایشششش پسره چندش چشمک هم برام میزنه احسان_حلما خانوم کلا کم حرفید یا باما فقط حرف نمیزنید حلما_من تو جمعایی که باب میلم نباشه حرف نمیزنم پویا_اخ یعنی الان ما مزاحمتون شدیم حلما_یجورایی نگین_عه این چه حرفیه حلما سپیده_حلی شوخی میکنه احسان_بله مثل شوخی که تو مهمونه بامن کردن دیگه نمیتونستم اون جو رو تحمل کنم نگین و سپیده هم بیشتر دوستایه اینان تا من هی گیر میدن به من حلما_خب دیگه من باید برم سپیده جون از این به بعد خواستی با من قرار بزاری قبلش اطلاع بده کیا هستن نگین_کجاا میری تازه بچه ها اومدن حلما_ من میخواستم تو و سپیده رو ببینم که دیدم دیگه باید زود برم خونه کیفمو برداشتم احسان و دوستش همینجوری داشتن منو نگاه میکردن با سپیده دست دادم قیاقشو آویزون کرده بود اروم دم گوشم گفت سپیده_حلی چقدر تو لوس شدی اه اه این احسان بخاطر تو اومده چشمامو گرد کردم گفتم _چرا باید بخاطر من بیاد سپیده_چون از تو خوشش اومده از شبی که تو مهمونی دیدت هی گیر میداد که یه قرار بزاریم تو رو ببینه وای پسره چندش هههه منو باش فکر میکردم دوستام دلتنگ من بودن نگو بازم نقشه بود... حلما_متاسفم برای خودم که نشناختمت.. دیدی سر قضیه مهمونی چی سرم اومد حالا منو میاری سر قرار اونم بااین پسره چندش دیگه واینستادم حرفی بزنه خداحافظ نگین رفتم سمت صندوق پول خودم رو حساب کردم از کافه زدم بیرون اشتباه کردم نباید میمدم این ادما به درد دوستی با من نمیخورن نمیدونم کی میخوام بفهمم یه آژانس گرفتم و راه افتادم سمت خونه خیلی ترافیکه خدا کنه دیر نرسم... ساعت 7 بود که رسیدم خونه حسین و بابا هنوز نیومده بودن خداروشکر ذهنم خسته بود کار نگین ناراحتم کرده بود این اولین بارشونم نیست همیشه همینن باید یه فکر اساسی کنم این جوری نمیشه هر دفعه با اعصاب من بازی میکنن همه اینا یه طرف یه خواستگاری مسخره یه طرف... به خاطر بابا باید بگم بیان جلو ولی اصلا حوصله این برنامه ها رو ندارم مامان هم ازم دلخوره باید از دلش درارم ... . . . ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃 ✍نویسنده: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃🌸🍃🌸🍃 . . . رفتم داخل کافه سمت میزی که همیشه میشینیم دیدمشون دوتایی نشستن چه بلند بلندم میخندن حلما_سلاممممم نگین_به به سلام جیگر سپیده_سلامممم حلی جووووون _چشممون به جمال شما روشن شد حلما_خو حالا گفتم یه مدت نبینید منو حلما خونتون کم شه الان ذوق مرگ شین نگین_چندتا دیگه نوشابه باز کن برخودت حلما_نه نوشابه ضرر داره دوغ خوبه سپیده_ایییشش بشین بچه کم خودت رو تحویل بگیر یه ساعت منتظریم سفارش بدیم حلما_باز تو خالی بستی گفتین 4نیم دیگه الانم دقیقا 4:30دقیقس به من چه میخواستی زودنیای نگین_خب بچه ها چی میخورین بگین حلما_ من بستنی شکلاتی سپیده_من قلیون دوسیب با همین که حلی گفت حلما_گفت چی میخوری نه میکشی نگین_حلی تو نمیکشی؟ حلما_نوچ نگین_اوکی مشغول صحبتو کَل کَل بودیم باهم سفارشارو اوردم من شروع کردم به خوردن بستنیم سپیده و نگین هم مشغول قلیون کشیدن بودن گوشی سپیده زنگ زد یکم مشکوک حرف زد و آدرس جایی که بودیم رو به اونی که پشت خط بود داد نگین_کجا بودن سپیده_همین نزدیکیان الان میرسن حلما_کیا سپیده_دوتا از دوستام اینور بودن گفتم بیان ببینمشون حلما_ آهان _من فکر کردم خودمون سه تایم باز سرخود کیو دعوت کردی تو سپیده_خب حالا میان میبینیشون میشناسی توام هیچی نگفتم و مشغول خوردن ادامه بستنیم شدم البته همراه با حرص از این اخلاق سپیده متنفررررم سرخود دوستای عتیقشو دعوت میکنه تو جمع ما صد دفعه بهش گفتم بدم میاد از این کارش اما نمیفهمه گوشیمو نگاه کردم ساعت 5 بود یکم دیگه میشنم دوستاش که اومدن میرم خونه همینجوری که تو فکر بودم یه صدای مردونه از پشت سرم شنیدم که خیلی نزدیک بود صداش دیدم سپیده بلند شد رو بهشون برگشتم ببینم کیه این پسره اینجا چیکارر میکنه اهههه احسان_سلام حلما خانوم جوابش رو ندادم از عصبانیت سرخ شده بودم سپیده لعنتی نگین و سپیده به احسان و دوستش دست دادن شروع کردن به احوال پرسی نگین_حلما جون زبونتو موش خورد حلما_نه هنوز دارمش احسان_اجازه میدین بشینیم کنارتون؟ نگین_بعلههه بفرماید بادوستش که نمیدونم اسمش چیه نشستن سر میز ما نگین سمت چپم نشست بود سپیده سمت راستم این پسره چندش دقیقا روبه رو من بود دوستشم کنارش ادامه دارد... 🍃🌸🍃🌸🍃 ✍نویسنده: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
. • ° 🌙🌿 . • ° ~ بسم‌اللـہ‌الرحمـن‌الرحیــم ~ " إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ " هر‌شب‌بہ‌نیابٺ‌ازیڪ‌شـ‌هیدعزیـز '🌱 •
🍁زخمیان عشق🍁
بسمه تعالی السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن و عَ
بسمه تعالی السَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْن وعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْن و عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 🏴امسال محرم رنگ و بوی غربت مولایمان را میدهد.. ❤پویش چله عاشورا همراه با کاروان عمه سادات (۱۳۹۹/۰۶/۲۵) نیات👇 🌾🕊تعجیل در فرج مولا 🌾🕊سلامتی حضرت آقا 🕊🌾به نیابت از شهدا میخوانیم 🌾🕊دفع بلایا از تمامی مسلمین جهان 🌾🕊شادی روح همه اموات، معلوم نیست سال بعد ماه محرم باشیم یانه؟! 🌾🕊عاقبت بخیریمون 🌾🕊حاجت روایی همه حاجتمندان 🌾🕊مختص حاجت روایی بزرگواران ذیل ⬇⬇⬇⬇ ۱)بزرگوار یافاطمه زهرا اغیثینی ۲)بزرگوار هاجر علیزاده ۳)بزرگوار خانم حبیبیان ۴)بزرگوار زهرا رجبلو ۵)بزرگوار زهرا برزگر ۶)بزرگوار ya zahra ۷)بزرگوار اسما عباسی_خانم اسماعیلی ۸)بزرگوار کلثوم اکبری ۹)بزرگوار صمدی ۱۰)بزرگوار خانم عطایی ۱۱)بزرگوار ♡f♡ ۱۲)بزرگوار مرادی ۱۳)بزرگوار عزت آقادادی ۱۴)بزرگوار خانم صفری ۱۵)بزرگوار روشنک امیرارسلان ۱۶)بزرگوار رقیه ۱۷)بزرگوار پری ۱۸)بزرگوار عصاره فر ۱۹)بزرگوار نیر ۲۰)بزرگوار خانم آشکارا ۲۱)بزرگوار فاطمه خانم شمسی: سه شنبه- 25 شهریور 1399 قمری: 26 محرم 1442
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{بسم الله الرحمن الرحیم...
ّ༻﷽༺ سلام اربابم✋🌸 قلبم فقط براے حسین بن فاطمہ اسٺ مجنون ڪربلاے حسین بن فاطمہ اسٺ این آتشے ڪه در جگرم شعلہ مےڪشد ازبرڪٺ عزاےحسین بن فاطمہ اسٺ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏مهمات کم داریم ، قدری لبخنـد بـزن... 🌷 📎سلام ، صبـحتون شهـدایـی🌺 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌻🌱 سرباز امام زمان باید همیشه حاضر و آماده باشد🙃 تا وقتي نداےِ هل‌من‌ناصر ینصرنےِامام‌زمانش‌راشنید لبیڪ بگوید:))✋🏻