eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
350 دنبال‌کننده
27.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
136 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
💞بهترین ها را با زخمیان عشق دنبال کنید 💞 به دنبال تو می‌گردم میان کوچه‌ها گاهی عجب طوفان بی‌رحمی‌ست، عطری آشنا گاهی 🌹 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺 🍂🌺🍂 🍂🌺🍂 🌺 ♡یالطیف♡ 📒رمان عاشقانه هیجانی ❣ 🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ 🌷 🍂 دستم را می کشه و در خانه را باز می کنه ،همراهش کشیده می شدم بدون توجه به کفش های پاشنه بلند مخملی قرمزم ، خشمگین دستم را که اسیر دستان یوقر مردانه اش شده بود بیرون می کشم ، آنقدر بدنش را شل روی دستم انداخته بود که تعادلش را از دست می ده.با خشم تمام چهره ام را نگاه می کند بی توجه به نگاه سنگینش دامن مدل کلشم را مرتب می کنم دستی به شومیز مشکی یقه ب ب ام می کشم شومیزی با پارچه مشکی حریر که در تن لش می ایستاد .خودم را بررسی می کنم و می رسم به شال سیاه پلیسه ام در تمام این مدت کلافه نگاهم می کرد ،با کمال خونسردی نگاهش می کنم ‌،یادم می آید این لباس ها رو با پول حرومش گرفتم کل موهای بدنم سیخ می شه .مچم را می گیره با آنکه بهم محرم بود چندشم شد و بی اراده روی دامنم کشیدم ،دلیلش رو خودم هم نفهمیدم این کار خشمش را بیشتر می کنه همانطور دستم را می کشد که خودم را روی زمین محکم می کنم با پرخاش چنان دادی می زند که چشمانم بی اراده بسته می شن -چه مرگته ؟ چشم هایم را باز می کنم قطرات کوچک آب دهانش روی صورتم حالم را بهم می زنه ،نمی دونم چرا احساس می کنم این مرد نجس العین است مثل خوک و سگ ... -من نمی خام باهات بیام ولم کن -پناه کفر من و در نیار به خدا نعش پاشا رو هم بهت نمی دما (پوزخندی عمیق روی لبم می شینه) :خدا؟ مگه تو می دونی خدا چیه؟ -منو سگ نکن(کلمات از میان دندان های قفل شده اش بیرون می پاچید) -مگه سگ نیستی؟ دست چپش را بالا می آره،بعد یاد قرار امروزش می افته و با خشم نگاهم کرد دستش را پایین آورد و بربر نگاهم کرد. -حیف که نمی خام صورتت جلوی مهمونام کبود باشه حالم از خودش و مهموناش بهم می خورد .از کنارش رد شدم اگر پاشا نبود تا الان از این خانه فرار می کردم .نگاهم خورد به سقفی که از پیچک ها پوشانده شده بود از پیچک ها که عبور می کردی می رسیدی به زمین چمن شده ای که چند سنگ مثل قارچ میانشان سبز شده بود و بعدش جاده ای از درخت چنار که سنشان به پنجاه می رسید و عمارت بزرگ سفید رنگی با دو ایوان بزرگ و دری سفید و چاشنی طلایی اش و چراغ های قدی که خانه را کلاسیک نشان می داد .استخر بزرگی روبه رویش بود که آبش بوی گنیده گی میداد و رنگش سبز سبز بود با هزار برگ خشک پاییزی تمام باغ پر از برگ های پاییزی بود . خانه قشنگی بود ولی صاحب خوبی نداشت این هم از بخت بدش بود بیچاره !به سمتش برگشتم و خیره شدم به چشمانش می دونستم چقدر از این کار بدش می آد. -باز چه مرگته؟ -می خوام پاشا رو ببینم سری از کلافگی تکان داد و به سمت خرابه ترین قسمت باغ کشوندم به سمت زیر زمین رفت .پله های بلندی داشت پاهام درد می گرفت جلوتر رفت و صدای غرشش را شنیدم :تو چه غلطی می کنی تو این خونه چرا استخر رو تمیز نکردی وصدای مردی که مرتب معذرت می خواست از این آدم های ضعیف متنفر بودم .بلاخره به پله آخر رسیدم می خواست جلوی آن مرد حفظ آبرو کنه. -پناه کجا موندی پس؟ و صدای آشنا و ضعیفی که ناله مانند گفت:پناه؟ جلو رفتم با دیدن پاشا اشک از چشمانم جوشید .مثل ساواکی ها با دست از سقف آویزانش کرده بود و سری که از شدت بی حالی آویزان مانده بود از دیدن حالش ،حالم بهم ریخت . -پناه آبجی جونم خوبی؟ چی باید جواب میدم خوب بودن اصلا یعنی چی؟ سری به نشانه نه نشان دادم که بفهمد حالم اصلا خوب نیست .دوست داشتم خودم را برای برادرم لوس کنم مثل قدیما ... پژمرده نگاهم کرد :این مرتیکه که اذیتت نکرده؟ بد ترین فحشی که بلد بود همین بود سرم را پایین گرفتم تا اشکم را نبیند . نگران نگاهم کرد : آبجی پناه جایت که درد نمی کنه می خواستم بگم چرا قلبم بد درد می کند ولی کلامم رو خوردم -به خدا نمی زارم زنده بمونی مرتیکه -تو اول ببین خودت زنده می مونی بد برام خط و نشون بکش می دونستم اگر خدا را قسم بخوره اون کار را می کنه 🌺🍂ادامه دارد..... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺🍂🌺🍂🌺🍂 🌺🍂🌺 🍂🌺🍂 🍂🌺🍂 🌺 ♡یالطیف♡ 📒رمان عاشقانه هیجانی ❣ 🖊به قلم:ریحانه عزت پور؛ 🌷 🍂 -بسه دیگه پناه باید بره به ماموریتش برسه پاشا با غیض نگاهش کرد و من زیر لب نفرین دیگه ای نثار محمد حسین و بابای بی غیرتم کردم . دستانم دوباره اسیر دستاش شد و من را برد ،چشانم به پاشا بود ای خدا لعنتت کنه بابا ای خدا لعنتت کنه محمد حسین .حس انتقام دوباره وجودم را بلعید. دستام دوباره کشیده شد ،تعادلم را چند بار از دست دادم از انباری بیرون اومدم نور افتاد روی مردمک چشمم ،چشم هایم را بی اراده بستم .به سمت همان عمارت بزرگ وسط باغ می بردم . جلو می کشدم و خیره می شد تو چشمام . -اگه حرف مفت بزنی سرتو و داداشتو می زارم لب باغچه و می برم اشکم روی صورت می چکه با عجله پاکش می کنم تا ضعفم را نبیند -چیه ترسیدی؟ - فعلا کسی که باید بترسه تویی منتظر جواب نماندم جلو رفتم در سفید را هل دادم و رسیدم به پارکت های قهوه ای راهروی کوتاه با لوستر اسپرتش را نگاه کردم و دستم رو کشیدم روی کاغذ دیواری های کرم . کنار راهرو آشپزخانه کوچیک و شیکی بود.خونه ای دوبله که هیچ اشتیاقی نداشتم طبقه بالایش را ببینم با پذیرایی بزرگی که دو مبل سلطنتی و راحتی رنگارنگ چیده بود .چند مرد نشسته بودند روی مبل های سلطنتی ، شوکت خانم هم در حال پذیرایی از مهمان ها بود .یک نگاه به چهره بی غیرتش کردم بی توجه به من وارد سالن شد ،نگاهم گره خورد به میز شامی که شوکت خانم چیده بود و جام های شراب ،حالم بهم خورد از وضعیتی که توش بودم ،دیس های غذا با شمع ها گرم نگه داشته می شد. با غرور و ناراحتی که مطمئن بودم مشخصه وارد سالن شدم به احترامم بلند شدن ،سلام بی صدایی کردم و تعارف هم نکردم که بنشینن وبلافاصله چشم غره ش رو دیدم .بعد از چند دقیقه نشستن .دست هام رو گره زده روی زانو هام گذاشتم عادت داشتم اینطوری بشینم ، می دونستم باز هم می خام وسیله ای برای پخش خرده ی مواد هاش بشم . از جلسه هاش بدم می اومد از خودش بیشتر ،از پدرم خیلی بیشتر ،پدری که کل جوانی م رو به خاطر چشم و هم چشمی تباه کرده بود ،یاد اون همه ذلیل شدن هام می افتم .ذلتی که به خاطر زن این مرد نشدن کشیدم .یک روز انتقامم رو از محمد حسین می گیرم ،نمی دونستم چقدر گذشته که شوکت خانم دعوت به شام کرد .روی صندلی نشستم همه ی فکر و ذکرم پی پاشا و وضعش بود حسابی کلافه شده بودم و چشم غره های کامیار هم هیچ تاثیری نداشت ،شوکت خانم میز را بررسی کرد و آروم کنارم اومد . -خانوم غذام خوب نشده؟ لبخند بی جانی زدم . -وای خانوم چقدر رنگتون پریده دستش رو کشیدم گوشش نزدیک دهانم بود آروم زمزمه کردم : شوکت خانم غذا مونده تو آشپز خونه -نه خانوم مگه غذا کمه ؟ -یه ظرف با چنگال و چاقو و مخلفاتش بیار چشمی گفت و رفت ،نگاهی به کامیار کردم حواسش نبود از نگاه های پر معنی آرمان بدم اومد نگاهم رو سریع دزدیدم و نگاهی به ظرف رو به رویم انداختم اصلا میل نداشتم ،شوکت خانم بشقاب را آورد طوری که کامیار و بقیه نبینند بشقاب پرم را به سمت شوکت خانم گرفتم متعجب نگاهی به ظرف کرد. -می دونی پاشا کجاست؟(این روهمانطور که غذا در ظرف تمیز می ریختم بهش گفتم) -بله خانم -اون غذا را ببر براش فقط کامیار نفهمه -چشم خانوم دوباره نگاهم گره خورد به کامیار که مشغول حرف زدن با بغل دستی ش بود .نمی دانم چرا خیره اش بودم یکی از نوچه هایش اومد و تو گوشش چیز هایی زمزمه کرد و من کم کم پریدن رنگش رو دیدم ، بی اراده به ترسش لبخند زدم بی آنکه بدانم چی شده. -پس شما چه غلطی می کنین؟ 🌺🍂ادامه دارد..... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
خود امام حسین(ع) این را انتخاب کرده بود، این پسند دل آقا بود که در مقابل محبوب اینطور بشود و این درس را به عالم بدهد؛ که ببینید اگر می خواهید به خدا برسید باید اینجوری برسید. باید هر چه دارید بگذارید زمین. استادسیدعلی‌نجفی؛شرح‌سرالصلوة🌱!
سراۍعشق‌همیشهـ‌بھ‌روۍمابازاستـ؛ بھ‌شرط‌آن‌کھ‌سرابوسِ‌هرسرانشویمـ.. -یغماۍخشتمال-•°'
{صَبَاحَاً أتَنَفَّسُ بِحُبِّ الحُسَین...
سَلامٌ عَلى قَلبِ زَينَبَ الصَّبور
{بسم الله الرحمن الرحیم...
دعـای هفتمـ صحیفـهـ سجادیهـ به توصیهـ عزیزمون،جهت رفع بیماری ... ان شالله🍃 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗 قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ. اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ. اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ. ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ ❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️ اللهم عجل الولیک الفرجــ✨ @zakhmiyan_eshgh
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فیلم شهید محمد اسلامی نسب و ارتباط عمیقش‌ با‌ حضرت زهرا(س) . حضرت آقا با دیدن این فیلم فرمودند که شک ندارم در بیداری این شهید حضرت زهرا(س) رو ملاقات کردند.. . برای چنین شهدایی صلوات هدیه می‌کنید... شهید برای ما دعا کن _____________ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
نامه شهید بهشتی به امام(ره) / دوگانگی در کشور مشکل‌آفرین است ♦️ شهید بهشتی در پی به اوج رسیدن اختلافات جریان بنی صدر و جریان خط امام (ره) در ۲۲ اسفند ۵۹ نامه‌ای به امام خمینی نوشت که در بخشی از آن چنین آمده: 🔻 دوگانگی موجود میان مدیران کشور بیش از آن که جنبه شخصی داشته باشد، به اختلاف دو بینش مربوط می‏‌شود. یک بینش معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد که باید سخت ملتزم به وحی و تعهد در برابر کتاب و سنت باشد، بینش دیگر در پی اندیشه‏‌ها و برداشت‏‌های بینابین، که نه به‌کلی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند؛ و گفته‏‌ها و نوشته‏‌ها و کرده‏‌ها بر این موضوع بینابین گواه. ♦️اگر این دو بینش در اداره امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه کارهای جاری مردم سر و سامان پیدا می‌کند، نه مشکلات موجود دینی، فرهنگی، اخلاقیات اجتماعی و اقتصادی این مردم رنج‌دیده و محروم و ایثارگر با سرعت و قاطعیت کافی حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده طرح‌های اصیل اسلامی ریخت و به مرحله عمل درآورد. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
جمهوری اسلامی ایران ٣، آمریکا ٠ حسنیه ۳. کاخ سفید صفر ✅جمهوری اسلامی ایران، آمریکا را به زانو در آورد و تحقیر کرد. یک نماد از قدرت جوان ایرانی است. سه. صفر وقتی مربی ما و مربی حریف، دستان خود را به نشانه تشویق و تبریک جوانان ما بالا می‌برند و حقا به نشانه احترام به جوان ایرانی، کلاه از سر برمی دارند، باید فاتحه تفکر و را خواند. ✅ به امید خلق های دیگر و در راه... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
دل‌به‌خون‌می‌غلتدازیادِتبسم‌های‌یار همچوآن‌زخمی‌كه‌بررویش‌نمكدان‌بشكند؛
 عزیزان،هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی  با هم دارید ، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌ هایتان به‌نحوی تضعیف‌ کننده دین و انقلاب بود،بدانید شما مغضوب‌نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را تفکیک کنید. اگر می‌خواهید با هم باشید، شرط با هم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است." -فرازی‌از‌وصیتنامه‌سردارسلیمانی-🌱•°. 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فاتح نبل کاری از گروه و سرود بین المللی منادیان بصیرت رشت نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
سردار سیدمحمد باقرزاده حین تفحص پیکر شهدا: شهدا رفتند تا جمهوری اسلامی برپا و مستحکم باشد و به آرمان‌هایش برسد. ملتی که جمهوری اسلامی را به بار آورد و با خون شهدا برپا نگه داشت، ملتی وفادار به خون شهداست و حتماً در رأی‌گیری شرکت می‌کند؛ آن هم به بهترین شکل و در نهایت هم بهترین انتخاب را خواهد داشت. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
شهید حاج قاسم سلیمانی: هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به نحوی تضعیف کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید..... نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱 جناب‌آقای‌همتی شمابیخود‌گفتی‌که۶۰درصد‌جوون‌ها نمیان‌رای‌بدن .. کی‌به‌شما‌اجازه‌داد‌از‌طرف‌ماحرف‌بزنی؟! ما‌ان‌شاءالله هممون‌رای‌میدیم ببینم‌کی‌میخواد‌جلوی‌مارو‌بگیره‌جناب!! |
4_5801177816644977515.mp3
8.08M
مهمان امام رضا علیه السلام نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌸✨ چشـم‌من خیـس‌و‌هـوای‌تو به‌دل افتـاده ای رفیـق‌ابدی حضـرٺ‌آقاسلام...✋🏻♥️ الفرج 💔 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
‍ ‍ 👈ماه ذی القعده بهترین راه خدا ✅ یکی از ایامی که از آن به ایام الله نام برده می شود و پیامبر و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین و اولیای خدا بر مراقبه آن تاکید فراوان داشتند، ماه ذی القعدة الحرام است. 👈ماه ذی القعده از آن جهت اهمیت دارد که اوّلین ماه از ماه های است که این ماه ها عبارتند از: ماه ذی القعده و ذی الحجه و محرّم و رجب، که سه تا از آنها پی در پی و دیگری تک می باشد. ✅ مرحوم محدّث قمی به نقل از سید بن طاوس رحمة الله علیهما روایتى نقل کرده که ماه ذى القعده، ماه استجابت دعا هنگام گرفتاری های شدید است. و نیز می فرماید: درباره خصوصیات ماه هاى حرام از شیخ مفید علیه الرحمة روایت شده است که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمودند: کسى که سه روز از ماه حرام، پنجشنبه، جمعه و شنبه را بگیرد خداوند عبادت یک سال را براى او می نویسد. ✅ و در روایت دیگرى آمده است که: کسی که این سه روز را در ماه ذی القعده روزه دار باشد، عبادت نُهصد سال که روزهاى آن را با روزه و شب هایش را در عبادت گذرانده است، براى او نوشته مى‏شود. 📚( مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی القعدة ) ✅ مرحوم میرزا_جواد_آقا_ملکی_تبریزی رحمة الله علیه در فضیلت و احترام و مراقبه ماه ذو القعده می فرمایند👇 👈این ماه، اوّلین ماه از ماه هاى حرام است که جنگ با کفّار در آن ماه ها حرام مى‏باشد. و انسان از این مطلب حکم جنگیدن و مخالفت با خدا را مى‏فهمد. بنابراین، اى نفس، بکوش در این ماه ها دل و بدنت را بیشتر از سایر ماه ها حفظ نموده، کارى بر خلاف احکام الهى انجام نداده و حتى از بلایا و مصیبت هایى که ناشى از قضاى اوست، راضى باشى. چون این، ماه حرامى است که احترام آن، بخاطر این که خداى متعال جنگیدن با کفار را در آن ممنوع نموده، بیش از سایر ماه‏هاست. ✅ بنابراین باید با طاعت از خدا و بالا بردن رضایت خود از او، احترام این ماه را حفظ نمایى. زیرا خداوند بسیار شکرگزار بوده و با رضایت خود از تو، از رضایت تو از او، تشکر مى‏نماید. و اگر از شرافتِ رضایتِ او اطلاع داشتى، در راه بدست آوردن آن، از بذل جان هم دریغ نمى‏کردى. 📚( ترجمه‏ المراقبات ص: 367) ✅ یکی از چیزهایی که بر فضیلت ماه ذی القعده می افزاید این است که این ماه، همان ماهی است که خداوند حضرت یونس علیه السلام را بعد از چهل روز زاری و ناله و گفتن ("لا اله الا الله‌ سبحانک انی کنت من الظالمین")، از شکم ماهى بیرون آورد. 📚(امالى صدوق، ص 77)