🍁زخمیان عشق🍁
میان ما و #شهــادت عهدی است برای رفتن؛ با او مانــدنـد و تنها آنانکه بر پیوندشان با #شهــادت خواهنـ
🔺🔺🔺
❂○° #وصیٺـــ_نامہ °○❂
🍂خداوند کریم و رحیم است و حتماً شهادت را نصیب من میکند، خدایا دوستان همه رفتند رفقا همه رفتند دیگر از دوستانم باقی نمانده، عابدینیها، سلطانیها، اسلامجو، ترکاشوندها، حاتمی، فراهانی، کلیه عزیزان رفتند و من خجالت میکشم از منطقه سالم برگردم، خدایا تو خود میدانی که من این راه را آگاهانه انتخاب کردهام و کورکورانه نیست و میدانم که به چه راهی که همان لقای تو است میروم.🍂
📎 فرمانده طرح و عملیات لشگر ۳۲ انصارالحسین
#سردارشهید_حسن_تاجوک🌷
📎سالروزشهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh.
#زورو_بازی_در_جبهه
جثه ريزی داشت ...
مثل همه ی بسيجـیها
خوش سيما بود و خوش مَشرَب ؛
فقط يك كمی بيشتر از بقيه شوخی میكرد،
نه اينكه مايه تمسخر ديگران شود، كه اصلاً
اين حرف ها توی جبهه معنا نداشت ،
سعی میكرد دل مؤمنان خدا را شاد كند
آن هم در جبهـه و جنـگ ...
از روزی كه او آمد ...
اتفاقات عجيبی در اردوگاه تخريب افتاد.
لباس های نيروها كه خاكی بود و
در كنار ساکهايشان قرار داشت،
شبانه شسته میشد و صبح روی طناب
وسطِ اردوگاه خشڪ شده بود....
ظرف غذای بچه ها هر دوسه تا دسته ،
نيمههای شب خود به خود شسته میشد
هر پوتينی كه شب بيرون از چادر میماند،
صبح واڪس خورده و بـرّاق
جلویِ چــادر قرار داشت ...
او كه از همه كوچكتر و شوختر بود
وقتی اين اتفاقات جالب را میديد،
میخنديد و میگفت: بابا اين كيه
كه شبها زورو بازی در می آره و
لباس بچه ها و ظرف غذا را میشوره؟
و گاهی میگفت :
« آقای زورو ، لطف كنه و
امشب لباسهای منم بشوره و
پوتينهام رو هم واكس بزنه »
بعد از عملـيات ...
وقتی «علی قزلباش » شهيـد شد ،
يكی از بچه ها با گريه گفت:
بچه ها يادتونه چقدر قزلباش
زوروی گردان رو مسخره می كرد ...
زورو خـودش بود و
به من قسم داده بود كه به كسی نگم !
#تخریبچی_نوجوان
#شهید_محمدعلی_قزلباش
#شهادت_ماووتعراق_۱۳۶۶
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
سلام علیکم عرض ادب احترام روزتون مهدوی دوستان خوبم اعضای محترم کانال زخمیان عشق
به دعا تون احتیاج دارم شدید
#رسـم_خـوبان
«بعد از #شهادت پسرم فهمیدیم که او یک خیر به تمام معنا 👌هم بود. همان اولین روزهای شهادتش مقابل در🚪 ایستاده بودم که دیدم یک #پیرزن آمد و با دیدن اعلامیه علی خیلی تأسف خورد.😞 بدون اینکه بداند پدر شهید هستم با حالت #خاصی از من پرسید این جوان کی شهید شد⁉️ پرسیدم #علی را از کجا میشناسی؟ پیرزن شروع کرد به گریه کردن😭 و گفت: زمستان دو سال پیش ما #بخاری نداشتیم و از سرما به زحمت افتاده بودیم. نمیدانم شهید از کجا فهمیده بود بخاری نداریم که یک بخاری برایمان #خرید و به خانه مان آورد.»
✍ به روایت پدر شهید
#شهید_علی_امرایی🌷
#سالروز_شهادت
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌸🍂
🍂
°•{ #شهید_سیدعلــــی_توکلــــی🌹🍃
🔻فرمانده محور تیپ ویژه شهدا}•°
🍃 #خصوصیاتاخلاقےشهیــــد⇩↯⇩
◽️خودخواهی و غرور از مواردی بود که علی به هیچ وجه گرفتار آنان نمیشد، از دست مزدی که داشت با اجازه والدین به نیازمندان کمک میکرد و رفتار نیکش با همسایهها از خصوصیات بارز او بود.
◽️چند فرزند یتیم در همسایگی آنها بودند که علی همواره نگران آنان بود و مرتب از خانواده اش میپرسید "سراغی از آنها گرفتهاید، آیا شامی برای خوردن دارند و دائم میگفت از آنها خبر بگیرید"، یک روز هم تمام پسانداز خود را به مادر بچهها داد. در انجام وظایف او کوتاهی نبود و دل رحمی او همیشه جلب توجه میکرد.
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ🍃💔}•°
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh