eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 📹 به عشق رهبر فرزانه‌ام آمده‌ام بازبینی سخنان این بانوی گرامی ــ که سال گذشته به راهپیمایی ۲۲ بهمن آمده بود ــ چقدر حال ما را خوب می‌کند! در کجای دنیا مردم از رهبرشان با این عشق و ارادت و عظمت یاد می‌کنند؟! در کجای دنیا مردم حول محور یک فرد گرد می‌آیند و با شور و شعور، حماسه می‌سازند؟! ولایت فقیه یعنی همین؛ ولایت بر دل‌ها و اندیشه‌های مردمی بزرگ و آگاه؛ ولایتی که آگاهی و فرزانگی، و بالندگی و سرزندگی، و وحدت و عزت، و افتخار و اقتدار، و کامیابی دنیا و آخرت را به همراه دارد. اینهاست که در محاسبات دشمن جایی ندارد و موجب می‌شود که همیشه در برابر ملت بزرگ و رشید و غیور و وقت‌شناس ایران اسلامی شکست بخورد. چقدر می‌بالیم به این مردم فهیمی که به‌هنگام به عرصه می‌آیند. و چقدر بیشتر می‌بالیم به رهبر حکیمی که این‌چنین محور وحدت و عزت و عظمت این مردم سرافراز شده است. ✍️ 🌴💎🌹💎🌴
آمادگی برای ورود به ضیافت عظیم.mp3
14.41M
مکانسیم تأثیر مناجات شعبانیه 🌴💎🌼💎🌴
monajat-shabanieh_samavati.mp3
7.55M
مناجات شعبانيه 🌴💎🌹💎🌴
شياكوه لرزيد اما انشایی نلرزيد 🔹شهید عبدالحميد انشایی ديدبان منطقه شياكوه بود. جايی كه برای آزادی‌اش ايثارها شده، تمام حركات دشمن را زير نظر داشت . منطقه شياكوه ارتفاعاتي در منطقه مرزی است که تسلط بر آن برای دو طرف درگير در جنگ حائز اهميت بود. 🔹عبدالحميد انشایی گرای دشمن را به توپخانه ارسال می‌کرد و با بی‌سيم موقعيت دشمن را اطلاع می‌داد و توپخانه نيز انجام وظيفه می‌کرد. در مدتی که در گيلان غرب حضور داشت دو نامه به خانواده نوشت، در هر كدام مقداری پول از حقوق سربازی خود گذاشت و سفارش كرد كه به فقرای محل بدهند. 🔹در لحظات آخر ناگهان بیسيم به صدا در می‌آید، بله صدای عبدالحميد است: « از قول من به امام و مادرم بگوييد شياكوه لرزيد ولي انشایی نلرزيد»، ديگر صدا قطع شد. فرمانده پشت بی‌سيم صدا زد: انشایی، انشایی، جواب بده ! اما ديگر صدایی نيامد. شهید🕊🌹 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
«عملیات والفجر 8 در تاریخ 20 بهمن سال 1364 ساعت 10 شب آغاز شد. 6 ماه جزر و مد اروند را بررسی کردیم و جدول 20 ساله تغییرات آن را از انگلیس تهیه کردیم، بر این مبنا عملیات طرح‌ریزی شد. همه یگان‌های خط‌شکن و پشتیبانی را پای کار آوردیم، اما شب عملیات در خلیج‌فارس طوفان شد، به همین دلیل اروند رود هم طوفانی شد به صورتی که ارتفاع موج تا سه، چهار متر هم می‌رسید! ما در قرارگاه خاتم‌الانبیاء (ص) متحیر مانده بودیم. عملیات را شروع کنیم یا نه؟! همه فرماندهان با گریه و زاری می‌گفتند: خدایا تو قوم موسی (ع) را از رود نیل عبور دادی آیا می‌شود عنایت کنی و رزمندگان ما را از اروند عبور دهی؟ بعد از مراسم توسل، مشورت‌ و قرار شد عملیات را با همان امواج خروشان آغاز کنیم. آن هم با رمز یا فاطمة الزهرا (س)، اما چرا این رمز انتخاب شد؟ ما در سخت‌ترین عملیات‌ها به حضرت زهرا (س) پناه می‌بردیم. هر زمان کار ما با مشکل رو به رو می‌شد پناه ما حضرت زهرا (س) بود، ما می‌دانستیم اگر عنایت حضرت زهرا (س) باشد، عنایت رسول‌الله (ص) و عنایت امیرالمؤمنین (ع) و اولادشان را هم داریم نثار حماسه افرینان والفجر هشت صلوات ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
مردان ولایت‌اند ذوب و حل عشق مانند جواهرند در وَل وَل عشق در صحنه اگر حضور لازم باشد یل های سپاه در صف اول عشق روز پاسدار ومیلاد با سعادت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار بر همه پاسداران کشورم مبارک ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
از سرگذشتن سرگذشت ماست آری تا بال و پر دارم‌ کبوتر می فروشم قلب وسرم رامی دهم با عشق ولبخند تا چفیه وسر بند رهبررا بپوشم پیشاپیش میلاد باسعادت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار بر شما رعنا قامتان سبز پوش مبارک شاعر یاس خادم الشهدا رمضانی ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
...❤️ حسینےام!بہ دوعالم چڪار دارم من! گذشتہ ام زِ دوعالم بہ اتڪاےِ حسین 💐🕊 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
اَز مادر شهید‌باقري پرسیدن: +چیشُد که... پسري مثل شهید باقری تَربیت کردي⁉️ جملشون خیلي به دل نشست؛ -نذاشتم اِمام‌زمان توزندگي مون گُم بشه ... +‌رفیق نزاریم آقا تو زندگیامون گم بشه ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
شهادت ۲ نفر از بسیجیان بومی سیستان و بلوچستان 🔹قرارگاه قدس نیروی زمینی سپاه: صبح امروز در یک اقدام کور و ناجوانمردانه اشرار مسلح به یک پست نگهبانی در مسیر ریلی راه آهن زاهدان - بم اقدام به تیراندازی کردند که در این تیر اندازی ۲ نفر از بسیجیان بومی منطقه بنام‌های «محمد انور گمشادزهی» و «عبدالحسین بلوچ‌» به شهادت ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشاپیش مبارک باد مےگوییم روز پاسدار را بر تمام پاسدارانی که با پروانه‌ی حضورشان🦋 به دور شمع وطن،🕯 غیرتی حسینی را از کربلا تا قُله‌های دماوند به دوش مےڪشند🌱 و تا ظهور ، حسینی مےمانند..👌 خوش‌غیرتان در پناه ارباب باشید (ع) ✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبر دهید به عالم که عید، عید خداست ادب کنید کـه میلاد سیـدالشهداست رورتون حسینی 🌸 میلاد امام حسین(ع)🌺 وروز پاسدار مبارک با🌺 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
📚 📝 نویسنده ♥️ پدرم هم با خنده جواب داد: کی گفته دختر بده؟ دختر چشم و چراغ خونه است.عزیز باباست. در همان لحظه صدای سهیل بلند شد: واه واه! چه دختر دختری راه انداختن! دوباره من چند ساعتی نبودم مهتاب مارمولک شد چشم و چراغ خونه! آره مهتاب؟ بعد وارد آشپزخانه شد و پشت میز نشست، مادرم با ناراحتی گفت: - علیک سلام! کجا دوباره در رفتی؟ باد به گوشت رسوند که امروز مهمون داریم، نه؟ پدرم هم گفت: سهیل هر جا باشه برای شکم برمی گرده! مگه نه سهیل؟ سهیل که حسابی کنف شده بود، حرفی نزد. بعد از ظهر، بعد از یک استراحت کوتاه، حمام کردم و با حوصله و دقت لباس پوشیدم. بعد موهایم را خشک و درست کردم و کمی هم آرایش کردم. احساس می کردم دیگر بزرگ شده ام و دلم می خواست بقیه هم متوجه بزرگ شدنم، بشوند. وقتی آماده شدم، هنوز مهمانان نیامده بودند. سهیل پشت پیانو نشسته بود و داشت تمرین می کرد. همیشه در مهمانی ها، پیانو می زد و دلش نمی خواست خراب کند. من اما از پیانو بیزار بودم. زیاد ذوق موسیقی نداشتم و از اینکه آنهمه نت را یاد بگیرم و بخوانم و بنوازم، خسته می شدم.با تاریک شدن هوا سرو کل افراد فامیل پیدا شد. اول خاله طناز با محمد آقا شوهرش ، سر رسید. خاله از مامان کوچک تر بود و دو تا بچه کوچک داشت. هردو پسر و تا بخواهی شیطان، ولی آن شب هر دو را خانه مادر شوهرش گذاشته بود و به قول محمد آقا، مادام و موسیو آمده بودند. بعد، دو عمویم همزمان رسیدند. عمو فرخ از پدرم بزرگتر بود و مثل پدرم یک دختر و یک پسر داشت. پسرش، امید از سهیل یک سال بزرگتر بود و دخترش آرام، یک سال از من کوچکتر بود. زن عویم که خاله مهوش صدایش می کردیم، زن خوب و مهربانی بود که هم فامیل دوستش داشتند. عمو محمد از پدرم چند سالی کوچکتر بود و بچه هم نداشت. هنوز نمی دانستیم علت بچه دار نشدنشان چیست، زنش مینا، بسیار از خود راضی و حسود بود و دائم با حرف ها و حرکاتش باعث رنجش و کدورت می شد. بعد از مدتی، دایی بزرگم هم رسید و جمع مهمانان تکمیل شد. دایی علی، مردی مقتدر و با جذبه بود. دو پسر داشت به نام های پدرام و پرهام که هر دو از من بزرگتر بودند. پدرام برای ادام تحصیل پیش دایی دیگرم به آلمان رفته بود و پرهام که هم سن سهیل بود در رشته صنایع تحصیل می کرد. زن دایی ام که همه زری جون صدایش می کردیم، زن آرام و کم حرفی بود که حضورش در جمع احساس نمی شد. مهمانان همه با هم حرف می زدند و خانه پر از سر و صدا بود. منهم بی هدف از جایی به جایی می رفتم و با هر کس چند جمله ای رد و بدل می کردم. بعد امید بلند شد و با صدای بلند گفت: خانم ها و آقایان لطفا ساکت باشید. هنرمند بزرگ سهیل مجد، برامون قطعاتی می نوازد. همه ساکت شدند و سهیل شروع به نواختن کرد. امید هم که صدای گرم و گیرایی داشت با آواز همراهی اش می کرد. وسط قطعه موسیقی صدای زنگ تلفن بلند شد با عجله بلند شدم و به طرف تلفن دویدم. دلم نمی خواست تمرکز سهیل و امید بهم بخورد. گوشی را برداشتم و با صدایی خفه گفتم: بله؟ صدای لیلا از آن طرف خط بلند شد: چته؟ خناق گرفتی؟ با خنده گفتم: نه بابا، مهمون داریم، سهیل هم داره پیانو می زنه، نمی خوام داد بزنم. لیلا با ناراحتی تصنعی گفت: ا؟ خوش بگذره… تنها تنها؟ - خبری نیست بابا، همه فامیل هستن. حال خودت چطوره؟ چکار می کنی؟ لیلا تند گفت: خوبم. زنگ زدم بگم فردا من می آم دنبالت. راستی باید سراغ اون پسره هم بری. با تعجب پرسیدم: کدوم پسره؟ لیلا عصبی گفت: چقدر گیجی! همون پسره که برای حل تمرین آمد و تو کلاس رو بهم زدی قهر کرد، رفت. حالا باید بری نازشو بکشی بلکه قدم رنجه کنه، وگرنه تو بد هچلی می افتیم. با بیزاری گفتم:به جهنم که نیامد، قحطی آمده؟ لیلا خشمگین گفت: چی می گی؟ سرحدیان رو نمی شناسی؟ اگه این پسره تمرین ها رو حل نکنه، سر امتحان بیچاره می شیم. همه رو رد می کنه! همه هم از چشم تو می بینن، به خونت تشنه می شن. ادامه دارد.... ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌جان است حسین و همه جانانه ی اوییم شمع است حسین و همه پروانه اوییم گر هست حسین بن علی شافع فطرس ما را چه غم است؟ عبدِ درِ خانه ی اوییم 🎊اربابم تولدت مبارک🎊 ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh