#خاطرات_شهید
توی هیئت لعن می گفتیم با بچه ها کل کل داشتیم که آقا گفته لعن نگویید این توی کَت ما نمی رفت لعن را می گفتیم یک بار یکی از بچه ها توی گروه وایبر شروع کرد لعن گفتن بقیه شاکی شدند که «اینا چه حرفیه؟»...
#محمدحسین آن موقع سوریه بود یک دفعه قاطی کرد توی خصوصی به من گفت: «برو به این بگو دست برداره از این کارهاش» تندتند پیام می نوشت و عکس می فرستاد عکس چندتا از رفقاش رو که سر بریده بودند فرستاد و گفت: «ته این لعن گفتن ها می شه این»
آخرش شکلک خنده گذاشتم...
نوشت: «بی شعور چرا می خندی؟ من دارم جدی صحبت می کنم»
گفتم: «باشه، دیگه فحش نمی دیم»
منبع: عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
می گفت : با قلم و قدم و زبانتان پشتیبان انقلاب و امام عزیز باشید شهید عزادار نمیخواهد رهرو میخواه
💢 #علمدار_لشکرسیدالشهدا
در سال 1337 در تهران به دنیا آمد. در سال 1355 بعد از اخذ دیپلم بہ سربازی اعزام شد و پس از فرمان امام خمینی مبنے بر فرار سربازان از پادگانها، وی نیز از پادگان گریخت و به جمع انقلابیون پیوست.
پس از پیروزی انقلاب، درکمیته انقلاب اسلامے شمیـران بہ فعالیت مشغول شد. در فروردین ماه 1358 بہ عضویت سپاه پاسداران در آمد و ابتدا مأموریت حراست از بیت امام خمیـنی (ره) را برعهده گرفت.
با آغـاز غائلـه ڪردستان، به ڪردستان رفت و درچند عملیـات پاڪسازے علیـه ضـدانقلابیون شرڪت ڪرد. پس از آن بہ جبهـه اعزام شد و بعنـوان جانشین "محسن وزوایے" در عملیـات بازے دراز حضـور یافـت و در همیـن عملیـات، یڪ دستش قطع شد.
وی پس از عملیات مطلع الفجر به مڪه معظمه مشرف شد.و مدتے بعد به تیپ 27 محمد رسول الله (ص) اعزام شد تا به عنوان معـاون گردان حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهـد.
وی پس از خاتمـه عملیات فتح المبین، فرماندهے گردان حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش فعالے در مراحل سه گانہ الی بیت المقـدس و آزادی خرمشهر ایفا ڪرد.
در خرداد سـال 1361 با دختری مؤمنه عقد ازدواج بست. پس از پایان عملیات بیت المقـدس، به همراه قوای محمـد رسول الله (ص) به لبنـان اعزام شد.
بعد از بازگشت از لبنـان، فرماندهے تیپ 10 سید الشهـدا (ع) را برعهده گرفته، در عملیات والفجر 1 با این تیپ وارد عملیات شد و در همان عملیات نیز مجدداً مجروح گردید.
سرانجـام این فرمانـده شجـاع سپـاه اسـلام، درتاریخ 13 مرداد 1362 در عملیات والفجر2 در منطقه حاج عمران، در حالےكه فرماندهے تیپ 10 سید الشهدا (ع) را برعهده داشت به فیض عظیم شهـادت نائل آمد.
#شهید_سردار_علیرضا_موحددانش
#فرمانده_تیپ10سیدالشهـداء
#شهادت_عملیات_والفجر2
#منطقهحاجعمران1362
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
امیرالمؤمنین علیه السلام
💎گناه❗️، درد است، آمرزش خواهى داروى آن است و تكرار نكردن ، درمانِ آن.💎
📙 غررالحکم ۱۸۹۰
#عید_غدیر
#تولدى_ميان_شهادتها....!
🌷حمزه پسر محمد، ١٠ مهر ٥٩ به دنیا آمد در اوج و بهبوهه جنگ. پدرم از طریق بی سیمِ فرماندهی تماس گرفتند که اطلاع بدهند. بعدها دوستانش تعریف کردند زمانی که حاج آقا زنگ زد تا بگوید فرزند محمد به دنیا آمده روزی بود که....
🌷....روزى بود كه بچه ها در مدرسه ای در خرمشهر جمع شدند که ستون پنجم گرا داده بود و عراقی ها موشک زدند و همه بچه ها را شهید کردند. رفته بودند جنازه ها را جمع کنند توی وانت که همان زمان بی سیم صدا می زند و به محمد خبر مى دهند پدرت پشت بی سیم است.
🌷پدر سلام و احوال پرسی می كند و می گويد: محمد، حمزه به دنیا آمد. همان موقع بچه ها با اینکه ناراحت بودند ولی شروع کردند به دست زدن و خواندن شعر تولدت مبارک. در اوج ناراحتی این خبر یک شادی خوبی به بچه ها داد و آنها را خوشحال کرد.
🌹 به ياد شهيد سيد محمد جهان آرا
راوى: خواهر شهيد معزز
منبع: سايت خبرگزارى دفاع مقدس
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
پایان زندگیت که شهادت باشه
برا همه روشنه که عاقبت بخیری....
پایان زندگیت که شهادت باشه
وقتی کسی برات گریه میکنه...
از سر دلسوزی و دلتنگی نیست
پایان زندگیت که شهادت باشه
یعنی دلبری کردن
واسه خدارو بلد بودی
پایان زندگیت که شهادت باشه
اشک ریختن برات لذت داره
پایان زندگیت که شهادت باشه
مادر یه نفس راحت میکشه و میگه...
همونی که خواستم شد...
سخته ولی رو سفید شدم
پایان زندگیت که شهادت باشه
پدرت یه لبخند میزنه و
میگه دیدی آخرش مرد شد
از همه اینا که بگذریم
پایان زندگیت که شهادت باشه
#خدا میگه احسنت بنده من
همونی شدی که باید میشدی
🌹در زمان غیبت اطاعت محض از ولایت فقیه داشته باشید .🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
شادی قلوب نازنین ائمه
و تعجیل در فرج صلوات
❤️شهید محسن دین شعاری❤️
💠شوخ طبعی💠
من و محسن برای سفر به تبریز بلیط هواپیما گرفتیم تا هوایی سفر بکنیم.
وقتی وارد هواپیما شدیم باید
در صندلی های جلویی(سرنشین)
هواپیما می نشستیم.
وقتی نشستیم،
محسن مهمان دار را صدا زد.
مهمان دار آمد و
گفت مشکلی هست بفرمایید؟
محسن گفت:
میشود ما ته هواپیما بشینیم؟!
مهمان دار گفت:
برای چی؟ مشکلی پیش امده؟!
محسن با لحن خنده دار گفت:
اخه اخبار حوادث میگوید در یک
صانحه ی هوایی #سر_نشین
های هوایپما کشته شدن!!!
مهمان دار گیج و ویج ماند که چه بگوید.
#شوخ_طبعی_شهدایی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
گوشۂ لعل لبم یک غزل الهام شود وصف لبخند قشنگت به غزل شیرین است شاعر #یاس_خادم_الشهدا_رمضانی_ #رم
🌈🌧🌈🌧🌈🌧🌈🌧🌈💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #پانزدهم
تو راه برگشت همه ساکت بودن کسی حرفی نمیزد....
انگار همه خسته بودن، منم که قلبم آشوب بود 💗😣
و همش فکر و سوالای عجیب غریب تو ذهنم بود،
🌷از یه طرف بحث سوریه و شهادت
💞از طرفی بحث خاستگاری و جواب منفی
💔و از اون طرف از دست دادن عطریاس برای همیشه!
.
.
باز نماز صبح اول وقت اوج دلتنگی و بیقراریم رو نشون میداد!😢
از خودم راضی نبودم از خودی که فقط وقتی به خداییش احتیاج داشتم
نمازصبحم اول وقت بود
روزای عادی تا پنج دقیقه مونده به قضا شدن بیدار میشدم تا نماز بخونم،
اما تو این روزا تو تاریکی حتی قبل اذان صبح بیدار میشدم
.
.
مثل روزهای دیگه بعد نماز رفتم حیاط کنار یاس هام، 🚶♀🌸
نمیدونم چرا حس میکردم این یاس ها دیگه مثل سابق عطری ندارند یا من دیگه حس نمیکنم،
یاد عباس آتش به دلم انداخت
مامان گفت که عموجواد اینا دوهفته بعد میان برای خاستگاری،
و من باید تا اونموقع برای همیشه عطریاس رو فراموش میکردم ...😥😣
.
.
.
سمیرا در حالیکه به من نزدیک می شد دست تکون داد،
براش دستی تکون دادم و با لبخند استقبالش کردم😊
-سلام دوست عزیزم
لبخندی زد و گفت:
+سلام، خوبی؟!
- آره خوبم تو چی؟
+منم عالی!!
کوتاه خندیدم و به دستام خیره شدم، کمی خم شد و به صورتم نگاه کرد و گفت:
_چته باز؟😕
لبخند کمرنگی زدم و گفتم:
_هیچی!🙂
+اوف، خب پس چرا انقدر تو خودتی، الان من به جای تو بودم تو آسمونا تشریف داشتم، 😍😅چند روز دیگه آقای یاس داره میاد خاستگاری، اونوقت تو اینجوری رفتی تو خودت!😟
آهی کشیدم و گفتم:
_آره باید خوشحال باشم
بعد هم زمزمه وار گفتم:
_خوشحال!😣
سمیرا خندید و گفت:
_خدا نکنه من عاشق شم وگرنه مثل تو خل و چل میشم😄😜
لبخندی رو لبم نشست ولی خیلی زود محو شد،😒
دیگه این درد و نمیشد به کسی گفت حتی سمیرا که رفیق بهترین روزای زندگیم بود،
اصلا با گفتنش به سمیرا اونم ناراحت میکردم لااقل تنها کاری که میتونستم الان بکنم این بود که تظاهر کنم خوشحالم تا بقیه هم خوشحال باشن،
شاید دردهایی تو این دنیا هست که فقط خودت #تنهــایے باید بکشیشون😔
#ادامہ_دارد....
💛💚💛
💌نویسنده: گل نرگــــس
❌#کپی_فقط_با_نام_نویسنده_و_ایدی_کانال_مجازه❌
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🌈🌧🌈🌧🌈🌧🌈🌧🌈💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸 قسمت #پانزدهم تو راه برگشت همه ساکت بودن کسی حرفی نمیزد.... ان
🌻❣🌻❣🌻❣🌻❣🌻💜🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس💜🌸
قسمت #شانزدهم
✨وضو گرفتم....✨
و کم کم آماده شدم برای اومدن مهمونا، سعی کردم آروم باشم و با طمانینه کارامو انجام بدم
باید خودمو قوی تر می کردم
من که به هر حال باید جواب منفی میدادم😕
پس نباید این همه استرس الکی رو به خودم وارد می کردم،
لباس ساده و مناسبی رو تن کردم
بعد هم 💖روسری صورتیم💖 رو رو لبنانی با یه گیره بستم،
صدای گوشیم 📲بلند شد، از رو میز برداشتمش،
یه پیام از طرف سمیرا
"عروس خانم خاستم بگم یهو هُل نکنی بوی یاس بوخوره بت سینی چای رو خالی کنی رو دوماده خخخخ"😂😜
لبخندی رو لبم نشست،😊
از دست این سمیرا در این لحظاتم دست از نمک ریختن بر نمیداره، جواب دادم
"دیوونه ای سمیرا، کم نمک بریز😃"
پیام که فرستاده شد لبخندی دیگه رو لبم نشست مطمئنا سمیرا پیامم رو بی جواب نمیذاره،
منتظر پیامش بودم که زنگ خونه به صدا دراومد،
چشمامو بستم و زیر لب صلوات فرستادم و زمزمه کردم😞🙏
"خدایا خودت پشت و پناهم باش"
.
.
همه اومدن تو صدای سلام و احوال پرسی اومد
بعدشم که مطمئن شدم نشستن، آروم دراتاق رو باز کردم و رفتم بیرون،
با دیدنم عموجواد و ملیحه خانم سلام کردن و ملیحه خانم یه عروس گلمی بهم گفت که دلم یه جوری شد.🙈
از خوشحالیشون نمیدونستم چی بگم، ای کاش میدونستن من عروسشون نمیشم،😒
یه کم به اطراف نگاه کردم پس عباس کجاست؟!
هنوز این سوال از ذهنم کامل نگذشته بود که مامان پرسید:😊
_راستی آقا عباس کجاست؟!
ملیحه خانم درحالی که چادرشو درست می کرد گفت:
_الاناس که پیداش بشه، ما از شمال اومدیم اما عباس تهران کاری داشت گفت از اونجا خودشو میرسونه
❓تو ذهنم یه علامت سوال بزرگ ایجاد شد،
عباس تهران چیکار داره، سریع به خودم نهیب زدم که به تو چه آخه تو سرپیازی یا تهش!!😕
چند دقیقه ای حرف زدیم
و البته بیشترشم بازجویی از من بود!! یعنی همون سوال پرسیدن از درس و دانشگاه و اینجورچیزا،
با صدای زنگ، محمد سریع بلند شد بره در و باز کنه،
بعد چند دقیقه صدای سلام 🌷عباس🌷 پیچید تو خونه،
همه جوابشو دادن...
ولی من چشمامو بستم و سعی کردم فقط عطرشو به ریه هام بکشم،
وقتی عباس اومد ترجیح دادم بدون نگاه کردن بهش برم آشپزخونه پیش مهسا، وارد آشپزخونه شدم، مهسا لبخندی بهم زد،😊
دلم سوخت به حال همه،😔😣
همه ای که خوشحال بودن و فقط فکر کنم منو عباس بودیم که تو بدحال ترین حالت ممکن بودیم
آهی کشیدم که مهسا گفت:
_عروس خانم به جای آه کشیدن چای بریز ببر یه کم دومادو ببینی روت باز شه😅
#ادامہ_دارد....
💛💚💛
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
❌#کپی_فقط_با_نام_نویسنده_و_ایدی_کانال_مجازه❌
#لطفا_کانال_را_به_دوستان_خود_معرفی_کنید.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
#پرواز 🕊
اندازه آدمو برملا میکنه . . .
هرچی بالاتر میری
بالا و بالاتر میری...
دنیا از دید تو #بزرگتر میشه
و تو از دید دنیا کوچکتر! . . .
#شهید_رمضان_ کرا متان🌷
شهید جاوید اثر
شبتون شهدایی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
💌💗بسم الله الرحمن الرحیم 💌💗
قرائت دعای عهد جهت تعجیل در فرج امام زمــ❤️ـان
اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ،
أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.
اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ.
أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً.
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.
اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى.
اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ
اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ
اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ،
وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
❤️الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ❤️
اللهم عجل الولیک الفرجــ✨
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💐 #تلاوت_روزانه_قرآن_کریم
💐 #سه_شنبه۱۵مرداد_ماه_۹۸
💐 #امروز_صفحه۳۷۴
💐 #کانال_زخمیان_عشق
╔═ ⚘════⚘ ═╗
@zakhmiyan_eshgh
╚═ ⚘════⚘ ═╝
🌻روز سه شنبه به نام حضرت سجاد و حضرت باقر و حضرت صادق علیهم السّلام است. زیارت ایشان در این روز:
السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا خُزَّانَ عِلْمِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا تَرَاجِمَةَ وَحْیِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَئِمَّةَ الْهُدَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَعْلامَ التُّقَى السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَوْلادَ رَسُولِ اللهِ أَنَا عَارِفٌ بِحَقِّکُمْ مُسْتَبْصِرٌ بِشَأْنِکُمْ مُعَادٍ لِأَعْدَائِکُمْ مُوَالٍ لِأَوْلِیَائِکُمْ بِأَبِی أَنْتُمْ وَ أُمِّی صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ اللهُمَّ إِنِّی أَتَوَالَى آخِرَهُمْ کَمَا تَوَالَیْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کُلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ وَ أَکْفُرُ بِالْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ اللاتِ وَ الْعُزَّى صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ یَا مَوَالِیَّ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَیِّدَ الْعَابِدِینَ وَ سُلالَةَ الْوَصِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا بَاقِرَ عِلْمِ النَّبِیِّینَ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَادِقا مُصَدَّقا فِی الْقَوْلِ وَ الْفِعْلِ یَا مَوَالِیَّ هَذَا یَوْمُکُمْ وَ هُوَ یَوْمُ الثُّلاثَاءِ وَ أَنَا فِیهِ ضَیْفٌ لَکُمْ وَ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ فَأَضِیفُونِی وَ أَجِیرُونِی بِمَنْزِلَةِ اللهِ عِنْدَکُمْ وَ آلِ بَیْتِکُمْ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ
سلام بر شما اى خزانه داران علم خدا، سلام بر شما اى مفسرّان وحى خدا، سلام برشما ای پيشوايان هدايت، سلام بر شما اى نشانه هاى پارسايى، سلام بر شما اى فرزندان رسول خدا من به حق شما دانا، و به مقام شما بينايم و با دشمنانتان دشمن، و با دوستانتان دوستم، پدر و مادرم فدايتان، درودهاى خدا بر شما باد.
خدايا! من دوست دارم آخرين اينان را چنان كه دوست داشتم اولين شان را، و از هر صف بندى در برابر ايشان بيزارى می جويم و به جبت و طاغوت و لات و عزى [بتان روزگار جاهليت] كفر می ورزم، اى سروران من، درودهاى خدا و رحمت و بركاتش بر شما باد، سلام بر تو اى سرور عابدان، و زبده جانشينان، سلام بر تو اى شكافنده دانش پيامبران، سلام بر تو اى راستگوى پذيرفته در گفتار و كردار، اى سروران من، امروز روز سه شنبه روز شماست و من در اين روز ميهمان شما و پناهنده به شمايم، پذيراى من باشيد، و پناهم دهيد، به حق مقام خدا نزد شما و اهل بيت پاكيزه و پاكتان.
#کانال_زخمیان_عشق
کرمان میزبان 2 امیر شهید دفاع مقدس/بازگشت پسرعموهای شهید پس از 33 سال
مراسم استقبال از پیکر دو تن از شهدای دوران مقدس «پسرعموهای شهید»، امیر شهید حمدالله قربانعلیپور و امیر شهید علی قربانعلیپور روز چهارشنبه 16 مرداد 98 ساعت 9:30 صبح در فرودگاه کرمان انجام میشود.
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
...♡
اَللّهُمُّ اجعَل صَباحَنَا صَباحَ المَقبولین
وَ لَا تَجعَل صَباحَنا صَباحَ المَردوُدین
#خوشبحالشهدا❤️•~°
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh