eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
356 دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
11.2هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذار بگویم بغض که میکنی گریه ام می گیرد خنده ات که بگیرد حالم از همیشه بهتراست میبینی زندگی ام را !؟ به دِلَت بند اسـت بنددلم! #عادل_دانتیسم ✍ #شهید_مهدی_نوروزی ❤️ #مدافع_وطن 💚 #روزتون_زیبا_درزیرنگاه_شهدا 🌹 ❤نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
8.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قربون آن مولایی برم که در سر سفره‌اش شیعه و سنی فرقی ندارد شفای دختر اهل سنت در حرم امیرالمومنین (ع) و شکرگزاری پدر و مادرش😭 نشر معارف شهدا در ایتا #کانال_زخمیان_عشق @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
✍خمپاره صاف خورد ڪنارِ سنگر گفت: بر محمـد و آل محمـد صلوات نگاهش ڪردم ، انگار چیز نمےتوانست تکانش بدهد... دلم ازاین ایمانها مےخواهد... نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🌹🕊"شهادت" نهايت آمال عارفان حقيقی است و چه کسی "عارف تر" از #شهيد #معرفی_شهید نام پدر :خلیل تاریخ تولد :1343/06/05 تاریخ شهادت :1362/05/31 محل شهادت :مریوان -دیواندره #شهید_جلیل_پولادی #سالروز_شهادت
🍁زخمیان عشق🍁
🌹🕊"شهادت" نهايت آمال عارفان حقيقی است و چه کسی "عارف تر" از #شهيد #معرفی_شهید
خواهر شهید-( افروز پولادی): می گوید : برادرم صبح ها برای گفتن اذان به مسجد می رفت و اذان می گفت یک روز یکی از همسایه های ما به مادرم گفت به پسرتان بگویید با صدای بلند اذان نگوید، مادرم به ایشان گفت و ایشان از آن روز به بعد بدون بلندگو اذان می گفت تا مزاحمتی برای همسایگان ایجاد نکند. شب آخری که می خواست به جبهه برود ، پدرم از رفتن ایشان ناراحت بود و آن شب شام خود را نخورد صبح هنگام خداحافظی به شوخی به پدرم گفت با شما خداحافظی نمی کنم چون دیشت شام خود را نخوردید و پدرم نیز گفت من هم راضی نیستم شما بروید و با او خداحافظی نکرد، شهید ناراحت شد و هنگام خداحافظی آمد من را بغل کرد و بوسید و گفت: حجاب خود را رعایت کنید ما برای دین و آسایش شما داریم می رویم بجنگیم و رفت و به شهادت رسید. راوی نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#شهید_گمنام شقــایقے ڪہ از شبنم اشڪ زهـرا (س) جـــان گرفتــــ ... وبا خــون حسیـــن (ع) جاودانہ شــــــد .... #سلام_بر_شهدای_گمنام #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
💠💠شهیدان «ثاقب و ثابت شهابی نشاط» دوقلوهای پرورشگاهی بهزیستی در دهه چهل، قصه غریبی دارند که حتی در میانه مستندها و کتابهای مطرح زندگینامه شهدا مهجور مانده‌است. 🌸🌸 غریب‌تر اینکه نام "ثابت" به واسطه پرورشگاهی بودن و قوانین خاص آن زمان، در پیچ و خم‌های اداری بنیاد شهید حتی به عنوان شهید دفاع مقدس ثبت نشده است. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
💠💠کسی برای آنها نامه نمی‌نوشت 🌷🍃اولین بار «حمید داودآبادی» رزمنده و نویسنده شناخته شده دفاع مقدس در صفحه اینستاگرامش از این دو برادر می‌نویسد. ❤️ ثاقب و ثابت شهابی نشاط، دوقلوهایی بودند که سال ۱۳۴۳ داخل سبدی در کنار یک شیرخوارگاه رها می‌شوند. 🌀روز بهزیستی را بهانه کردیم تا در این پادکست رادیومهر از او بخواهیم اولین دیدار با این دوبرادر غریب را روایت کند: ☘🌸«هفتم مهر ۱۳۶۰ بود که از پادگان امام حسن (ع) از تهران عازم منطقه غرب کشور شدیم و فردا صبح به پادگان الله اکبر در شهر اسلام آباد غرب رفتیم. در بین نیروها متوجه حضور دو برادر دوقلو شدم. 🚫 وقت تقسیم نیرو خود این دونفر درخواست کردند که به عنوان امدادگر معرفی شوند، چون قبلاً دوره‌های امدادگری را دیده بودند. 🌻🍃چند روز بعد عملیات مسلم بن عقیل در سومار شروع شد. ما را به منطقه بردند و این دو برادر دوقلو هم در دسته ما بودند. یادم هست بچه‌های بسیار و بودند. 🥀🍃تا اینکه یک بار بلندگوی تبلیغات اعلام کرد بچه‌های دسته سه بیایند نامه‌هایشان را بگیرند. نامه‌های پدر و مادر هر کدام ما از شهرهایمان می‌رسید دست واحد تبلیغات 🎋 مسئول این واحد هم یکی یکی اسامی را می‌خواند و نامه‌ها را می‌داد. همه ما دویدیم که نامه‌هایمان را بگیریم ولی این دو برادر نیامدند.😭😭 🍄 آمدیم نشستیم توی چادر و با همان ذوق نوجوانی نامه‌ها را باز کردیم و شروع کردیم به خواندن. مثلاً من می‌گفتم دمش گرم! مادرم برایمان آش پشت پا پخته! آن یکی می‌گفت پدرم فلان چیز را نوشته و … من دیدم این دوبرادر بغض کرده اند. 😭😭ثابت که ظاهراً کمی بزرگ‌تر بود برادرش را صدا کرد و دوتایی بیرون رفتند. بلند شدم و دیدم این دوتا سرهایشان روی شانه هم دور می‌شوند و گریه می‌کنند. 😭😭😭😭😭نفهمیدم ماجرا چیست.» نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
گذرتان به بهشت زهرا تهران افتاد حتما" بر سر مزار این دوقلوهای شهید بروید! *برادران دو قلوی شهیدی که هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!!* 🌹🌹 🌹 🌹 بخوانید قصه مظلومانه برادران دو قلو شهید دفاع مقدس *از شیرخوارگاه تا آسمان* *شهیدان ثابت و ثاقب شهابی نشاط.* نوجوان‌هایی که سال ۶۱ امدادگران خستگی‌ناپذیر گردان سلمان بودند. عملیات مسلم ابن عقیل در منطقه سومار اولین‌باری بود که آنها پا به جبهه گذاشته بودند. *همرزمان این دو شهید می‌گویند وقتی نامه‌ به خط مقدم می‌آمد، معمولاً ثابت و ثاقب غیبشان می‌زد! یک‌بار یکی از رزمندگان متوجه شد وقتی همه گرم نامه خواندن هستند و خبر سلامتی خانواده و عکس‌هایشان را با وجد نگاه می‌کنند، دوقولوها دست در گردن هم در کنج سنگر، گریه می‌کنند.* بعدها که موضوع را جویا شدم، فهمیدم آنها بی‌سرپرست هستند و هر بار دل‌شان می‌شکند که کسی آنسوی جبهه چشم انتظارشان نیست. عکس‌های کودکی و *زنبیل قرمزی* که در آن سر راه گذاشته شده‌اند را بغل کرده گریه می‌کنند. *چندی بعد ثاقب در مجتمع نگهداری خودش به دلیل مجروحیت دعوت حق را لبیک گفته و ثابت نیز بعد از چند سال تحمل مجروحیت از استنشاق گازهای شیمیایی به نزد برادر می‌شتابد و او نیز شهد شهادت را می‌نوشد.* روزی شخصی ثاقب و ثابت را پشت به یکدیگر داخل آن زنبیل کوچک قرمز رنگ گذاشته بود و زیر شرشر باران کنار درب ورودی بهزیستی رهای‌شان کرده بود. حال درد نان بود یا درد جان،کسی نمی‌دانست. *از آن پس بود که آن زنبیل کوچک شد تنها یادگاری از مادر ندیده‌شان.* ثاقب و ثابت سالها از کرمانشاه و غرب کشور گرفته تا اهواز و خرمشهر، به هر کجا که اعزام می‌شدند، در درون ساکشان اعلامیه‌هایی را به همراه داشتند که عکسی از دوران کودکی‌شان به همراه دست نوشته‌ای بود که به در ودیوار شهرها می‌چسبانیدند: *"مادر، پدر! از آن روز که ما را تنها در کنار خیابان رها کردید و رفتید سالها می‌گذرد. حال امروز دیگر ما برای خودمان مردی شده‌ایم ولی همچنان مشتاق و محتاج دیدار شماییم..."* اما هیچگاه روزی فرا نرسید که قاب عکسی باشد و عکسی از ثاقب و ثابت وخانواده‌شان در کنار یکدیگر. *آنچه که امروز از ثاقب و ثابت شهابی نشاط باقی است، ۲ قبر مشکی رنگ شبیه به هم و در کنار هم در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهرا(س) است.* *اگر چنانچه گذارمان به گلزار شهدای بهشت زهرا افتاد، جایی ما بین قبور قطعه ۵۰، ردیف ۶۷، شماره ۱۹ وردیف ۶۶ شماره ۱۹، دو برادر شهیدی آرام کنار یکدیگر خفته اند که شب‌های جمعه، هیچ‌گاه مادر و پدری زائر مزارشان نبوده است!* بسیج شجره طیبه ای است که عاشقان و دلباختگان آن ، نام و نشانی در گمنامی یافته اند *برای شادی روح شهداء بخصوص این دو شهید بزرگوار فاتحه مع الصلوات* نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh