eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
356 دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
11.1هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
برنامه یادواره شهدای اندیکا دیشب نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
برنامه یادواره شهدای اندیکا دیشب نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
تو را آنگونه میخواهم که باغی باغبانش را شبیه مادر پیری ک میبوسد جوانش را نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
علی شمسی رزمنده و جانباز دفاع مقدس در 14 سالگی زیر صندلی‌های قطار مخفی شد و به سمت جبهه رفت. او امروز هم می‌گوید: اگر خدای ناکرده جنگ شود با همین چشم معیوب، دوباره می‌روم و دو فرزندم را نیز با خودم می‌برم. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
قضات انقلابی کرمان خواستار برخورد با عاملان حذف واژه شهید شدند همچنین سازمان بسیج حقوقدانان استان کرمان شکایتی مبنی بر برخورد جدی و قانونی نسبت به حذف کنندگان عنوان شهید از معابر و خیابان‌ها تنظیم و به دادگاه ارائه کرده است. نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
˙·‌•°❁ ❁°•·˙ 🌹 ▪️نام پدر: محمد ▪️تاریخ تولد: 1370/11/19 ▪️محل تولد:تهران ▪️تاریخ شهادت: 1395/07/07 ▪️محل شهادت: حلب-سوریه ▪️مزارشهید: بهشت زهرا(س)-قطعه50-ردیف117-شماره14-تهران🌹🕊 ◎●اعتقاد داشت ڪه مابچه شیعه ها فرزندان امام زمان هستیم ودر نبود آقا،پدر نداریم. بهم گفت رفیق همیشه غصه امام زمانت رو بخور ڪه هم خریدارت باشه. 🕊🌹 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
˙·‌•°❁ #معرفی_شهدا ❁°•·˙ #شهید_سجاد_زبرجدی🌹 ▪️نام پدر: محمد ▪️تاریخ تولد: 1370/11/19 ▪️محل تولد:تهر
. 🌹 شہید مدافع حرم سجاد زبرجدی🌹 . ...اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم.🙏 من منتظر همه شما هستم.😊 دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود.🙏 خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهم شما هم من را با خوشی یاد کنید.🕊 همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم.🌹 یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم. و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید.👌 خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید. همه شما را به جان حضرت زهرا(س) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم..🙏 نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود.😔. 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#روایٺــ_عِـشق ✒️ 🔹همسرم گاهی تا سه ماه از جبهه بر نمی‌گشت و به دلیل شرایط جنگی و اضطرار مدت‌ها حتی فرصت این را که پوتین را از پای خود درآورد، نداشت. حتی به همین حالت می‌خوابید و نماز می‌خواند. به همین دلیل پای وی به شدت زخم شده بود. 🔸به دلیل مشغله‌های کاری همسرم، بچه‌ها کمتر پدرشان را می‌دیدند. همسرم صبح قبل از بیدار شدن بچه‌ها از منزل خارج می‌شد و شب نیز پس از خوابیدن آن‌ها به منزل برمی‌گشت؛ لذا هر روز فرزندان از طریق نامه و نقاشی با پدرشان ارتباط برقرار می‌کردند. 🔹 پس از شهادت بقایای نیم سوخته این نقاشی‌ها و نامه‌های کودکانه را از کیف شهید نامجو درآوردند و تحویل ما دادند که نشان از اوج عواطف پدری و در عین حال خصوصیات به ظاهر نظامی داشت. ✍ به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ دانشڪده افسری، نمایندهٔ فرماندهٔ ڪل قوا درشورایعالے دفاع و وزیر دفاع #شهید_سیدموسی_نامجو🌷 #سالروز_شهادت نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🌷شهید ابراهیم هادی🌷 💠قبل از علمیات مطلع الفجر بود.مسولین سپاه و ارتش جمع شدند من و ابراهیم هم در جلسه بودیم، و تعدادی از بچه ها هم در بیرون چادر مشغول آموزش بودند.همه مشغول صحبت کردند بودند که ناگهان از پنچره نارنجکی پرت شد وسط چادر! همه ی ما به یک طرف فرار کردیم و ترسیده بودیم و چشمانمان را بسته بودیم، بعد از چند ثانیه دیدم خبری نشد و دیدیم ابراهیم روی نارنجک خوابیده بود! همه ی افراد ترسیده بودند اما ابراهیم...! مسئول آموزش امد و گفت نارنجک مشقی بود شرمنده اشتباه شد که افتاد در چادر شما!!! گویی این نارنجک آمد تا شجاعت داش ابرام را به ما نشان دهد... #شهید_ابراهیم_هادی
زندگی نامه و خاطرات #شهید_مرتضی_ابوعلی_‌ #کانال_زخمیان_عشق نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣1⃣ ✍ به روایت همسر شهید 🌻تابوت را گذاشتند جلویم. من بودم و علی و نفیسه. گفتم: «بازش کنید.» گفتند نمی‌شود. اصرار کردم. به التماس افتادم. داشتم برای مرتضی لَه‌له می‌زدم. می‌خواستم ببینمش. مرتضای خستۀ از سفر برگشته‌ام را باید می‌دیدم تا دلم آرام می‌شد. دیدم زیر بار نمی‌روند. چنگ انداختم و پلاستیک روی تابوت را پاره کردم. افتادم به جان میخ‌های تابوت که دل‌شان راضی شد و درِ آن را برایم باز کردند. 🌻صورتش را که دیدم زبانم باز شد: «سلام مرتضی‌جان! خوبی آقا؟ دلم برایت تنگ شده بود.» حس می‌کردم مقابلم ایستاده. نگاه کردم به صورتش. حس کردم حالت صورتش کمی تغییر کرد. به روی خودم نیاوردم. 🌻شروع کردم به صحبت کردن، مثل همان وقت‌ها که خسته از راه می‌رسید و می‌نشست پای حرف‌هایم. زبان گرفته بودم و برایش از ندیدنش می‌گفتم، از نبودنش، از دلتنگی‌های شبانه‌روزی علی و نفیسه. 🌻دوباره نگاهش کردم. مثل همان وقت‌ها که خیره نگاهش می‌کردم و منتظر جوابش می‌ماندم. مرتضی مثل همیشه جوابم را داد. این‌بار قطره اشکی بود که آرام‌آرام از گوشه چشمش پایین چکید. 🌻سه بار برایش زیارت عاشورا خواندیم. نفیسه گفت: «مامان! یعنی الان بابا این‌جاست؟» گفتم: «آره مامان. مگه می‌شه ما این‌جا باشیم و بابا کنار ما نباشه؟!» نفیسه گفت: «بابا! اگه الان پیش مایی به ما نشون بده.» یک قطره اشک از آن یکی چشم مرتضی غلتید! 🌻زنده بودنش را حس کردم. باور کردم مرتضی فقط حضور دنیایی‌اش از ما دریغ شده، روح او کنار ما بود. زندۀ زنده، درست مثل همان وقت‌ها که با من و علی و نفیسه صحبت می‌کرد، شوخی می‌کرد و قربان صدقه‌مان می‌رفت. مثل همان وقت‌ها که هوای‌مان را داشت... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
. ✼ صبـــور ـــے مـن صبـورم امـا آھ ... ایـن بـغض گـران صبـر نمیـداند چیـست ... #به_یاد_مادران_صبور_شهدا شهدا را یاد ڪنیم، ولو با یڪ #صلواتـــ ⚘ #شبتون_شهدایی