عکس های کنگره ملی نقش امام خمینی ره در دفاع مقدس استان مرکزی
#ارسالی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
عکس های کنگره ملی نقش امام خمینی ره در دفاع مقدس استان مرکزی
#ارسالی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
عکس های کنگره ملی نقش امام خمینی ره در دفاع مقدس استان مرکزی
#ارسالی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
عکس های کنگره ملی نقش امام خمینی ره در دفاع مقدس استان مرکزی
#ارسالی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
عکس های کنگره ملی نقش امام خمینی ره در دفاع مقدس استان مرکزی
#ارسالی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#شهید_علی_اسلام_زاده
▪️محل تولد: هشترود
▪️محل شهادت: تبریز
▪️تاریخ تولد: 1339
▪️تاریخ شهادت: 11/7/1359
زندگینامه:
شهید علی اسلام زاده در خانواده ای متوسط و مذهبی دیده به جهان گشود. پس از طی دوران کودکی به مدرسه رفت و به کسب علم و دانش پرداخت. در کنار تحصیل علم، در جلسات مذهبی از جمله کلاس قرآن شرکت می کرد.
وی که در پیروزی انقلاب اسلامی همراه با مردم انقلابی ایفای نقش کرده بود در سال 1359 به خدمت مقدس سربازی اعزام و در پایگاه دو شکاری تبریز مشغول خدمت شد.
با آغاز جنگ تحمیلی و بمباران پاسدارخانه تکن توسط هواپیماهای دشمن در تاریخ 11/7/1359 به درجه رفیع شهادت نایل آمد
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
عموی رقیه!
کفیلِ زینب!
پناه حرم!
چه حالی دارند این روزها بدون تو..!!
چه میگوید با چشمان تو زینب،
که نگاهش این روزها مدام خیره به رأس تو روی نیزه هاست؟؟
فدای هیبت نامت که عمریست زمینگیرم کرده،فدای جلال و جبروت عباسیات،فدای عَلَمت که بعد از هزار و اندی سال هنوز زمین نیفتاده،فدای نام تو یا عباس، وفادار عالم....
#تا_اربعین🖤
#صلی_الله_علیک_یا_ابالفضل_العباس
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
عکس های کنگره ملی نقش امام خمینی ره در دفاع مقدس استان مرکزی
#ارسالی
شهید گمنام کربلای ۶
۱۶ ساله
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#خاطرات_شهید
ساعتی تا شروع عملیات باقی مانده بود. گفت بریم لباس سبز پیدا کنیم، معمولا لباس خاکی به تن داشت اما ان شب...
چشمش افتاد به نیروی تدارکات که در عملیات حاضر نبود. عبدالحسین تا فهمید علی اکبر می خواد چی کار کنه, پا گذاشت فرار. علی اکبر دویست متری دوید تا گرفتش و لباسش را در اورد. گفت من امشب باید با این لباس سبز شهید بشم, می خواهی راضی باش, می خوای نه!😊
لباس خاکی اش را هم داد به عبدالحسین. عبدالحسین گفت پس باید دعا بکنی لباسم همین جور نو و براق بمونه که راضی نمیشم!
👈اتفاقا وقتی جنازش را دیدم لبخند به لب داشت, لباس هم نو و براق باقی مانده بود...👉
#شهیدعلی_اکبر_فرمانی🌷
#شهدای_غریب_فارس
#کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh