#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت (17)
🌺. وصيت على (ع) به عباس (ع)
بعضى نقل كرده اند: حضرت على بن ابى طالب (ع) در شب ۲۱ رمضان سال چهلم هجرت (شب شهادت خويش) ابوالفضل العباس (ع) را در آغوش گرفت و به سينه چسبانيد و فرمود: پسرم، به زودى در روز قيامت به وسيله تو چشمم روشن مى گردد. آن گاه افزود:
(ولدى، اذا كان يوم عاشوراء و دخلت المشرعة، اياك ان تشرب الماء و اءخوك الحسين عطشان)،
🌺. پسرم هنگامى كه روز عاشورا فرا رسيد و بر شريعه آب وارد شدى، مبادا آب بياشامى در حالى كه برادرت تشنه است.
(ارشاد شیخ مفید صفحه ۱۹ و ۲۰)
🌺. جاءت السيّدةزينب (عليها السلام) إلى أبيهاأميرالمؤمنين (عليه السلام) يوماً وهيتحمل أخاها العباس وقد ضمّته إلى صدرهاوقالت له: أبة يا أميرالمؤمنين! مالي أرىقلبي متعلّقاً بهذا الوليد أشدّ التعلّق،ونفسي منشدّة إليه أكبر الإنشداد؟
فأجابها أبوها الإمام أميرالمؤمنين (عليهالسلام) بلطف وحنان قائلاً: وكيف لا تكونينيا أبة كذلك، وهو كفيلك وحاميك؟
فقالت السيّدة زينب (عليها السلام)بتعجّب: إنّة كفيلي وحاميني؟
فأجابها (عليه السلام) بعطف وشفقة: نعم يابنيّة، ولكن ستفارقينه ويفارقك.
فقالت السيّدة زينب (عليها السلام)باستغراب: يا أبتاه! أيتركني هو أم أتركهأنا؟
فقال الإمام أميرالمؤمنين (عليه السلام)وهو يجيبها بلهفة ولوعة: بل تتركينه يابنية وهو صريع على رمضاء كربلاء، مقطوعاليدين من الزندين، مفضوخ الهامة بعمدالحديد، ضام إلى جنب الفرات. فلم تتمالكالسيّدة زينب (عليها السلام) لمّا سمعت ذلكحتّى اعولت وصاحت: وا أخاه وا عباساه.
🌺 آيا سؤلى داريد كه بخواهيد بپرسيد؟
آيا آنها را كه در كنار بستر على (ع) نشسته اند، مى شناسى؟
فكر مى كنم آنها طبيبان كوفه هستند و براى معالجه على (ع) آمده اند. آيا آنها خواهند توانست كارى بكنند؟
بايد صبر كنيم.
هركدام از طبيبان كه زخم على (ع) را مى بيند به فكر فرو مى رود، آنها مى گويند كه معالجه اين زخم كار ما نيست، بايد استاد ما بيايد.
استاد شما كيست؟
آقاى سَلُولى! بايد او را خبر كنيد.
چند نفر مى خواهند به دنبال آقاى سَلُولى بروند كه خودش از راه مى رسد، سلام مى كند و در كنار بستر على (ع) مى نشيند. به آرامى زخم سر او را باز مى كند و نگاهى مى كند. همه منتظر هستند تا او چيزى بگويد و دارويى تجويز كند.
او لحظه اى سكوت مى كند، بار ديگر با دقّت به زخم نگاه مى كند و سپس مى گويد: «براى من ريه گوسفندى بياوريد».
بعد از مدّتى ريه گوسفند را براى او مى آورند، او رگى از آن ريه را جدا مى كند و با دهان خود در آن مى دمد و سپس به آرامى آن را در ميان شكاف سر على (ع) مى گذارد، لحظه اى صبر مى كند. بعد آن را بيرون مى آورد و به آن نگاه مى كند، همه منتظر هستند ببينند او چه خواهد گفت.
خداى من! چرا او دارد گريه مى كند؟ چه شده است؟ او سفيدى مغز على (ع) را مى بيند كه به آن ريه چسبيده است. او رو به على (ع) مى كند و مى گويد: مولاى من! شمشير ابن ملجم
به مغز تو رسيده است، ديگر اميدى به شفايت نيست. ۶۶
با شنيدن اين سخن همه شروع به گريه مى كنند، طبيب با على (ع) خداحافظى مى كند و از جاى خود برمى خيزد كه برود. يكى از او سؤل مى كند: چه غذايى براى مولاى ما خوب است؟
طبيب در جواب مى گويد: به او شير تازه بدهيد.
(۶۶. الكافي، أبو جعفر ثقة الإسلام محمّد بن يعقوب بن إسحاق الكليني الرازي (ت ۳۲۹ ه))
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت (18)
🌺. وصیت های امام
شما را سفارش مىکنم به ترسیدن از خدا، و این که دنیا را مخواهید هر چند دنیا پى شما آید. و دریغ مخورید بر چیزى که به دستتان نیاید و حق را بگویید، و براى پاداش [آن جهان] کار کنید و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار. و شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من به او رسد سفارش میکنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتى با یکدیگر، که من از جد شما شنیدم، میگفت: آشتى دادن میان مردم بهتر است از نماز و روزه سالیان.»
خدا را، خدا را درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید و نزد خود ضایعشان مگذارید.
خدا را، خدا را. همسایگان را بپایید که سفارش شده ی پیامبرند، پیوسته درباره آنان سفارش مىفرمود چندان که گمان بردیم براى آنان ارثى معین خواهد نمود.
خدا را، خدا را، درباره قرآن، مبادا دیگرى در رفتار به حکم آن بر شما پیشى گیرد.
خدا را، خدا را، درباره نماز که ستون دین شماست.
🌺. وصیت های امام
قسمت دوم
خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان! آن را خالى مگذارید، چندانکه در این جهان ماندگارید که اگر [حرمت] آن را نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید.
خدا را خدا را، درباره جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان، بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم، روى بگردانید و پیوند هم را بگسلانید.
امر به معروف و نهى از منکر را وامگذارید که در این صورت بدترین شما حکمرانى شما را بر دست گیرند، آنگاه دعا می کنید و از شما نمی پذیرند.
پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفتهاید و دستها را بدان آلوده، و گویید امیرمؤمنان را کشتهاند. بدانید جز کشنده من نباید کسى به خون من کشته شود.
بنگرید! اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبرید که من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم مىفرمود: «بپرهیزید از بریدن اندام مرده، هر چند سگ دیوانه باشد.»(۳)
اندک اندک آرزوى او تحقق مىیافت و بدانچه مىخواست نزدیک مىشد. او از دیرباز، خواهان شهادت بود و مىگفت:
«خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار!»
على(علیهالسلام) به لقاء حق رسید و عدالت، نگاهبان امین و بر پا دارنده مجاهد خود را از دست داد، و بىیاور ماند. ظالمان از هر سو دست به حریم آن گشودند و به اندازه توان خود اندک اندک از آن ربودند، چندانکه چیزى از آن بر جاى نماند
چون على(علیهالسلام) را به خاک سپردند. امام حسن(علیهالسلام) به منبر رفت و گفت:
«مردم! مردى از میان شما رفت که از پیشینیان و پسینیان کسى به رتبه او نخواهد رسید. رسول الله صلوات الله علیه پرچم را به او میداد و به رزمگاهش میفرستاد و جز با پیروزى باز نمىگشت. جبرئیل از سوى راست او بود و میکائیل از سوى چپش. جز هفتصد درهم چیزى به جاى ننهاد و مىخواست با آن خادم بخرد.»(۴)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: ۱٫ تاریخ ابن اعثم، ج ۴، ص ۱۴۰ـ ۱۳۹ .
۲٫ انساب الاشراف، ص ۴۹۹ .
۳٫ نامه ۴۷ .
۴٫ طبقات، ج ۳، ص ۲۶
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(19)
🌺 پیش بینی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از نزول بلا پس از شهادت ایشان
در برخی کتب از جمله الخرائج و الجرائح، إثبات الوصية و بحارالانوار از قول حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) خبر نزول بلا پس از شهادت ایشان آمده است که در این مجال به ذکر این نقلها می پردازیم:
«وَ مِنْهَا مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَمْرِو بْنِ الْحَمِقِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى عَلِيٍّ (ع) حِينَ ضُرِبَ الضَّرْبَةَ بِالْكُوفَةِ فَقُلْتُ: لَيْسَ عَلَيْكَ بَأْسٌ إِنَّمَا هُوَ خَدْشٌ قَالَ لَعَمْرِي إِنِّي لَمُفَارِقُكُمْ ثُمَّ قَالَ لِي إِلَى السَّبْعِينَ بَلَاءٌ قَالَهَا ثَلَاثاً قُلْتُ فَهَلْ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءٌ فَلَمْ يُجِبْنِي.... (11)
🌺 ابوحمزه از ابواسحاق سبیعی عمرو بن حمق نقل کرد که گفت هنگامی که علی (علیه السّلام) در کوفه ضربت خورد گفتم: مشکلی ندارید زخم سطحی است. امام (علیه السّلام) فرمودند: به جان خودم سوگند شما را ترك خواهم کرد. آنگاه سه مرتبه فرمودند: تا هفتاد سال بلا می آید. گفتم: آیا بعد از مصیبت آسایشی است؟ ایشان به من پاسخ ندادند و بیهوش شدند. پس حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) گریست. هنگامی که به هوش آمدند؛ فرمودند: اي ام کلثوم مرا ناراحت نکن اگر آنچه را که من می دیدم تو نیز می دیدي گریه نمی کردي. فرشتگان هفت آسمان یکی پس از دیگري و پیامبران می فرمایند: اي علی به ما بپیوند، به راستی آنچه در پیش رو داري بهتر است از آنچه در آن هستی. من گفتم: اي امیرالمؤمنین شما فرمودید: تا هفتاد سال بلا و گرفتاري است، آیا بعد از هفتاد سال آسایشی پدید می آید؟ ایشان فرمودند: بله، به راستی بعد از بلا و سختی، آسایش است. «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ: خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و ام الکتاب نزد اوست.(سوره مبارکه رعد، آیه39)» ابوحمزه گفت: من به حضرت امام باقر (علیه السّلام) گفتم: حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: تا هفتاد سال بلا و سختی می آید و فرمودند: بعد از هفت سال آسایش و راحتی است امّا ما تاکنون آرامشی ندیده ایم. حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: اي ثابت، خداوند براي این امر هفتاد سال تعیین کرد پس هنگامی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) شهید شدند خداوند بر اهل زمین خشم گرفت و آن را تا صد و چهل سال به تأخیر انداخت. پس ما شما را از حدیث آگاه کردیم و شما آن را افشا کردید و پرده از اسرار برداشتید، پس خداوند آن را به تأخیر انداخت و بعد از آن نزد خداوند براي آن وقتی تعیین نشده است. «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ: خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و ام الکتاب نزد اوست.»
ابوحمزه گفت: به حضرت امام صادق (علیه السّلام) این (روایت) را گفتم، پس فرمودند: همین گونه بوده است.(12)
ترجمه بحار الأنوار، جلد 42، صفحه 240
🌺. شرح حال حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاندان عصمت (علیهم السّلام)در روزهای پس از ضربت خوردن حضرت
🌺. در نقلی از بحارالانوار درباره احوال حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاندان عصمت (علیهم السّلام) در شب بیستم ماه مبارک رمضان چنین گزارشی نقل شده است:
«محمد بن حنیفه گفت: ما شب بیستم ماه رمضان همراه پدرم خوابیده بودیم در حالی که سم به پاهاي ایشان سرایت کرده بود و آن شب نشسته نماز می خواندند و به ما وصیت می کردند و ما را دلداري می دادند و تا سپیده دم ما را از کار خود آگاه می ساختند. چون صبح فرا رسید مردم براي ملاقات ایشان اجازه ورود گرفتند. امام (علیه السّلام) به آنها اجازه دادند، مردم وارد شدند و به ایشان سلام کردند. امام نیز جواب سلام آنها را دادند. سپس فرمودند: اي مردم قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید و به خاطر مصیبتی که به امامتان وارد شده است سؤالات را کوتاه کنید. آنگاه مردم به شدت گریستند و براي مدارا کردن با ایشان کم سؤال کردند پس حجر بن عدي طائیّ برخاست و این ابیات را سرود:
آه از حسرت و اندوهم براي مولاي پرهیزگار و پدر طاهرین، حیدر پاك.
کافر، گناهکار و ناپاکزاده، لعین و هرزه و فساد کننده در زمین و شقی او را کشت.
پس پروردگار ما به کسانی که از شما رويگردان شوند، لعنت فرستد و لعنت را از شما و من دور گرداند.
چون شما در روز محشر ذخیره و توشه من هستید و شما عترت پیامبر هدایتگر هستید.
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
قسمت20
🌺. عیادت اصبغ بن نباته از حضرت علی ع
اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که امیرمومنان ع ضربتی بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم - لعنة الله - بودند. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم، اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم میگیرد؛ پس بازگردید خدایتان رحمت کند.
مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیا سخن مرا درباره پیام امیرمومنان نشنیدی؟
گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثی از او بشنوم؛ پس برای من اجازه بخواه خدایت رحمت کند.
امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو.
من داخل شدم دیدم امیرمومنان دستمال زردی به سر بسته که زردی چهرهاش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند میکرد و زمین مینهاد. آنگاه به من فرمود: ای اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدی؟
گفتم: چرا، ای امیرمومنان، ولی شما را در حالی دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثی از شما بشنوم.
فرمود: بنشین که دیگر فکر نمیکنم، که از این روز به بعد از من حدیثی بشنوی.
بدان ای اصبغ، که من به عیادت رسول خدا رفتم همان گونه که تو اکنون آمدهای، به من فرمود: ای اباالحسن، برو مردم را جمع کن و بالای منبر برو و یک پله پایینتر از جای من بایست و به مردم بگو: «به هوش باشید، هر که پدر و مادرش را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که از صاحبان خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.»
ای اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول خدا عمل کردم، مردی از آخر مسجد برخاست و گفت: ای اباالحسن، سه جمله گفتی، آن را برای ما شرح بده. من پاسخ ندادم تا به نزد رسول خدا رفتم و سخن آن مرد را بازگو کردم.
اصبغ گفت: در این جا امیرمومنان دست مرا گرفت و فرمود: ای اصبغ، دست خود را بگشا. دستم را گشودم، حضرت یکی از انگشتان دست مرا گرفت، سپس ادامه داد كه پیغمبر فرمود: هان، ای اباالحسن، من و تو پدران این امتیم، لعنت خدا بر آن کس که از ما بگریزد. هان که من و تو اجیر این امتیم، هر که از اجرت ما بکاهد و مزد ما را ندهد لعنت خدا بر او باد. آنگاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم.
اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد، باز به هوش آمد و فرمود: ای اصبغ، آیا هنوز نشستهای؟
گفتم: آری مولای من.
فرمود: آیا حدیث دیگری بر تو بیفزایم؟
گفتم: آری خدایت از مزیدات خیر بیفزاید.
🌺 قسمت دوم عیادت اصبغ بن نباته
فرمود: ای اصبغ، رسول خدا در یکی از کوچههای مدینه مرا اندوهناک دید و آثار اندوه در چهرهام نمایان بود، فرمود: ای ابا الحسن، تو را اندوهناک میبینم؟ آیا تو را حدیثی نگویم که پس از آن هرگز اندوهناک نشوی؟ گفتم: آری، فرمود: چون روز قیامت شود خداوند منبری بر پا دارد برتر از منابر پیامبران و شهیدان، سپس خداوند مرا امر کند که بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر کند که تا یک پله پایینتر از من بالا روی، سپس دو فرشته را امر کند که یک پله پایینتر از تو بنشینند، و چون بر منبر جای گیریم احدی از گذشتگان و آیندگان نماند جز آن که حاضر شوند. آنگاه فرشتهای که یک پله پایینتر از تو نشسته ندا کند: ای گروه مردم، بدانید: هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر که مرا نمیشناسد خود را به او معرفی میکنم، من «رضوان» دربان بهشتم، بدانید که خداوند به من و کرم و فضل و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای بهشت را به محمد بسپارم، و محمد مرا فرموده که آنها را به علی بن ابیطالب بسپارم، پس گواه باشید که آن را به او سپردم.
سپس فرشته دیگر که یک پله پایینتر از فرشته اولی نشسته برمیخیزد و به گونهای که همه اهل محشر بشنوند ندا کند: ای گروه مردم، هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر که مرا نمیشناسد خود را به او معرفی میکنم، من «مالک» دربان دوزخم، بدانید که خداوند به من و فضل و کرم و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای دوزخ را به محمد بسپارم، و محمد مرا امر فرموده که آنها را به علی بن ابیطالب بسپارم، پس گواه باشید که آنها را به او سپردم. پس من کلیدهای بهشت و دوزخ را میگیرم. آنگاه رسول به من فرمود: ای علی، تو به دامان من میآویزی و خاندانت به دامان تو و شیعیانت به دامان خاندان تو میآویزند. من (از شادی) دست زدم و گفتم: ای رسول خدا، همه به بهشت میرویم؟ فرمود: آری به پروردگار کعبه سوگند.
اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم که حضرتش چشم از جهان پوشید، درود خدا بر او باد
امام علی بن ابیطالب (ع)، ص 962
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(21)
🌺. گریز و زبانحال
۱. شنیدیم که امام وقتی صدای گریه ایتام که کاسه شیر دستشون بود به امام حسن فرمود که به ایتام بگو که خدا شما رحمت کند امیرالمومنین نمیتواند صدای گریه شمارو بشنوه
یا امیر المومنین کاش صدای گریه یک دختر یتیم ۳ ساله رو میشنیدی تو بیابون میدوید هر خاری که در پای کوچیچکش میرفت صدا میزد بابا بابا ...حمید ابن مسلم نقل میکنه که که دختر بچه ای دیدم که اتش دام عباشو گرفته میدوید نزدیکش شدم دوید تا با اسب حرکت کردم رسیدم نزدیکش شدم گفت تا بر ما هستی یا علیه ما گفت نه بر شما نه علیه شما ...به من گفت به من بگو غری(نجف ) از کدوم طرف است کدوم دور است دخترم حضرت رقیه گفت میخوام به جدم امیرالمونین پناه ببرم ...(به نقل از راس الحسین )🌿
۲. بی بی حضرت زینب فرمود امام از غریبی امان از بی کسی یا حضرت زینب شما مادرتون از دست دادید پدرتون بود پدرتون رفت برادر هاتون بودن امام حسن رفت امام حسین بود ولی جان بسوزد برای یک دختر بچه ای که تو یک روز هم باباشو از دست داد هم برادرشو هم عموشو هم عمو زاده هاشو ...🌿
۳.در مقتل خواندیم که مولا امیرالمومنین نشسته نماز خواندن
یک خانوم ۱۸ ساله ای هست از شدت ضعف نشسته میخواند ولی یا امیرالمونین شما توان داشتین که دست هاتون رو به قنوت بگیرین یا امیرالمومنین مادر سادات دست مبارکشون بالا نمی امد با یک دست نماز میخواند
یک خانمی هم شب یازدهم محرم هم از بس دنبال بچه ها دوید از بس روی ذغال اتش خیمه ها دوید نشسته نماز خواند🌿
۴. یا امیرالمومنین سم به پاهاتون سرایت کرد و پاهای مبارک قرمز (ورم )کرد اقا یا امیرالمومنین کدوم سخت تره پاهای مبارکتون قرمز بشه یا صورت یک بی بی ۱۸ ساله بازوی مبارکشون از شدت تازیانه ...🌿
۵. امام حسین سر مبارکشون رو میبست سر مبارک صدمه دیده بود زخم خیلی عمیق بود یک روی هم در علقمه سر برادشو میگیره کربلا اینقدر وضع خراب بود که اقا هر چی سعی کرد سر صدمه برادرشو جمع و جور کنه نتونست ناله زد الان انکسر ظهری ...🌿
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(22)
🌺. مقتل شب شهادت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام
🌺. لحظات اخر مولا (۱)
همه كنار بستر امام در لحظات آخر همه دور بستر على (ع) جمع بودند زهر به بدن مباركش خيلى اثر كرده بود و گاهى وجود مقدسش از حال مى رفت و به حال اغماء در مى آمد ولى همين
كه به حال مى آمد باز از زبانش در مى ريخت، نصيحت مى كرد، موعظه مى كرد، آخرين موعظه على (ع) همان موعظه بسيار پر جوش و حرارت است كه در بيست ماده بيان كرده است اول حسن (ع) و حسين (ع) را مخاطب قرار داده است بعد همه فرزندانش و بعد همه مردمى كه تا دامنه قيامت صدايش را مى شنوند و كلامش را مى خوانند. (تاریخ معصوم ص ۳۳۷ تا ۳۴۰)
🌺. لحظات اخر مولا (۲)
شب آخر حيات چون شب بيست و يكم شد، فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد، ايشان را وداع كرد فرمود كه: خدا خليفه من است بر شما، او بس است مرا و نيكو وكيلى است، پس ايشان را وصيت به خيرات فرمود. در آن شب اثر زهر بر بدن مباركش بسيار ظاهر شده بود، هر چند خوردنى و آشاميدنى آوردند تناول نفرمود، لب هاى مباركش به ذكر خدا حركت مى كرد، مانند مرواريد عرق از جبين مى ريخت، به دست مبارك خود پاك مى كرد و مى گفت: شنيدم از رسول خدا (ص) كه چون نزديك وفات مؤ من مى شود، عرق مى كند جبين او مانند مرواريدتر، و ناله او ساكن مى شود.(در مکتب امیرالمومنین ص ۴۲۱)
🌺. لحظات اخر مولا (۳ )
پس صغير و كبير فرزندان خود را طلبيد و فرمود كه: خدا خليفه من است بر شما، و شما را به خدا مى سپارم، پس همه به گريه افتادند. حضرت امام حسن (ع) گفت: اى پدر چنين
سخن مى گويى كه گويا از خود نا اميد شده اى، فرمود: اى فرزند گرامى يك شب پيش از آنكه اين واقعه بشود جدت رسول خدا (ص) را در خواب ديدم، از آزارهاى اين امت به او شكايت كردم، گفت: نفرين كن بر ايشان، پس گفتم: خداوندا بعد من بدان را برا ايشان مسلط گردان، و به جاى ايشان بهتر از ايشان به من روزى كن، پس حضرت رسول فرمود كه: خدا دعاى تو را مستجاب كرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد و اكنون سه شب گذشته است.(در مکتب امیرالمومنین ص ۴۲۱)
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO