#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت (18)
🌺. وصیت های امام
شما را سفارش مىکنم به ترسیدن از خدا، و این که دنیا را مخواهید هر چند دنیا پى شما آید. و دریغ مخورید بر چیزى که به دستتان نیاید و حق را بگویید، و براى پاداش [آن جهان] کار کنید و با ستمکار در پیکار باشید و ستمدیده را یار. و شما و همه فرزندانم و کسانم و آن را که نامه من به او رسد سفارش میکنم به ترس از خدا و آراستن کارها و آشتى با یکدیگر، که من از جد شما شنیدم، میگفت: آشتى دادن میان مردم بهتر است از نماز و روزه سالیان.»
خدا را، خدا را درباره یتیمان، آنان را گاه گرسنه و گاه سیر مدارید و نزد خود ضایعشان مگذارید.
خدا را، خدا را. همسایگان را بپایید که سفارش شده ی پیامبرند، پیوسته درباره آنان سفارش مىفرمود چندان که گمان بردیم براى آنان ارثى معین خواهد نمود.
خدا را، خدا را، درباره قرآن، مبادا دیگرى در رفتار به حکم آن بر شما پیشى گیرد.
خدا را، خدا را، درباره نماز که ستون دین شماست.
🌺. وصیت های امام
قسمت دوم
خدا را خدا را در حق خانه پروردگارتان! آن را خالى مگذارید، چندانکه در این جهان ماندگارید که اگر [حرمت] آن را نگاه ندارید به عذاب خدا گرفتارید.
خدا را خدا را، درباره جهاد در راه خدا به مالهاتان و به جانهاتان و زبانهاتان، بر شما باد به یکدیگر پیوستن و به هم بخشیدن. مبادا از هم، روى بگردانید و پیوند هم را بگسلانید.
امر به معروف و نهى از منکر را وامگذارید که در این صورت بدترین شما حکمرانى شما را بر دست گیرند، آنگاه دعا می کنید و از شما نمی پذیرند.
پسران عبدالمطلب! نبینم در خون مسلمانان فرو رفتهاید و دستها را بدان آلوده، و گویید امیرمؤمنان را کشتهاند. بدانید جز کشنده من نباید کسى به خون من کشته شود.
بنگرید! اگر من از این ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید و دست و پا و دیگر اندام او را مبرید که من از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم مىفرمود: «بپرهیزید از بریدن اندام مرده، هر چند سگ دیوانه باشد.»(۳)
اندک اندک آرزوى او تحقق مىیافت و بدانچه مىخواست نزدیک مىشد. او از دیرباز، خواهان شهادت بود و مىگفت:
«خدایا بهتر از اینان را نصیب من دار و بدتر از مرا بر اینان بگمار!»
على(علیهالسلام) به لقاء حق رسید و عدالت، نگاهبان امین و بر پا دارنده مجاهد خود را از دست داد، و بىیاور ماند. ظالمان از هر سو دست به حریم آن گشودند و به اندازه توان خود اندک اندک از آن ربودند، چندانکه چیزى از آن بر جاى نماند
چون على(علیهالسلام) را به خاک سپردند. امام حسن(علیهالسلام) به منبر رفت و گفت:
«مردم! مردى از میان شما رفت که از پیشینیان و پسینیان کسى به رتبه او نخواهد رسید. رسول الله صلوات الله علیه پرچم را به او میداد و به رزمگاهش میفرستاد و جز با پیروزى باز نمىگشت. جبرئیل از سوى راست او بود و میکائیل از سوى چپش. جز هفتصد درهم چیزى به جاى ننهاد و مىخواست با آن خادم بخرد.»(۴)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منبع: ۱٫ تاریخ ابن اعثم، ج ۴، ص ۱۴۰ـ ۱۳۹ .
۲٫ انساب الاشراف، ص ۴۹۹ .
۳٫ نامه ۴۷ .
۴٫ طبقات، ج ۳، ص ۲۶
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(19)
🌺 پیش بینی حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) از نزول بلا پس از شهادت ایشان
در برخی کتب از جمله الخرائج و الجرائح، إثبات الوصية و بحارالانوار از قول حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) خبر نزول بلا پس از شهادت ایشان آمده است که در این مجال به ذکر این نقلها می پردازیم:
«وَ مِنْهَا مَا رُوِيَ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيِّ عَمْرِو بْنِ الْحَمِقِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى عَلِيٍّ (ع) حِينَ ضُرِبَ الضَّرْبَةَ بِالْكُوفَةِ فَقُلْتُ: لَيْسَ عَلَيْكَ بَأْسٌ إِنَّمَا هُوَ خَدْشٌ قَالَ لَعَمْرِي إِنِّي لَمُفَارِقُكُمْ ثُمَّ قَالَ لِي إِلَى السَّبْعِينَ بَلَاءٌ قَالَهَا ثَلَاثاً قُلْتُ فَهَلْ بَعْدَ الْبَلَاءِ رَخَاءٌ فَلَمْ يُجِبْنِي.... (11)
🌺 ابوحمزه از ابواسحاق سبیعی عمرو بن حمق نقل کرد که گفت هنگامی که علی (علیه السّلام) در کوفه ضربت خورد گفتم: مشکلی ندارید زخم سطحی است. امام (علیه السّلام) فرمودند: به جان خودم سوگند شما را ترك خواهم کرد. آنگاه سه مرتبه فرمودند: تا هفتاد سال بلا می آید. گفتم: آیا بعد از مصیبت آسایشی است؟ ایشان به من پاسخ ندادند و بیهوش شدند. پس حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها) گریست. هنگامی که به هوش آمدند؛ فرمودند: اي ام کلثوم مرا ناراحت نکن اگر آنچه را که من می دیدم تو نیز می دیدي گریه نمی کردي. فرشتگان هفت آسمان یکی پس از دیگري و پیامبران می فرمایند: اي علی به ما بپیوند، به راستی آنچه در پیش رو داري بهتر است از آنچه در آن هستی. من گفتم: اي امیرالمؤمنین شما فرمودید: تا هفتاد سال بلا و گرفتاري است، آیا بعد از هفتاد سال آسایشی پدید می آید؟ ایشان فرمودند: بله، به راستی بعد از بلا و سختی، آسایش است. «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ: خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و ام الکتاب نزد اوست.(سوره مبارکه رعد، آیه39)» ابوحمزه گفت: من به حضرت امام باقر (علیه السّلام) گفتم: حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) فرمودند: تا هفتاد سال بلا و سختی می آید و فرمودند: بعد از هفت سال آسایش و راحتی است امّا ما تاکنون آرامشی ندیده ایم. حضرت امام باقر (علیه السّلام) فرمودند: اي ثابت، خداوند براي این امر هفتاد سال تعیین کرد پس هنگامی که حضرت امام حسین (علیه السّلام) شهید شدند خداوند بر اهل زمین خشم گرفت و آن را تا صد و چهل سال به تأخیر انداخت. پس ما شما را از حدیث آگاه کردیم و شما آن را افشا کردید و پرده از اسرار برداشتید، پس خداوند آن را به تأخیر انداخت و بعد از آن نزد خداوند براي آن وقتی تعیین نشده است. «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ: خداوند هر چه را بخواهد محو می کند و ام الکتاب نزد اوست.»
ابوحمزه گفت: به حضرت امام صادق (علیه السّلام) این (روایت) را گفتم، پس فرمودند: همین گونه بوده است.(12)
ترجمه بحار الأنوار، جلد 42، صفحه 240
🌺. شرح حال حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاندان عصمت (علیهم السّلام)در روزهای پس از ضربت خوردن حضرت
🌺. در نقلی از بحارالانوار درباره احوال حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و خاندان عصمت (علیهم السّلام) در شب بیستم ماه مبارک رمضان چنین گزارشی نقل شده است:
«محمد بن حنیفه گفت: ما شب بیستم ماه رمضان همراه پدرم خوابیده بودیم در حالی که سم به پاهاي ایشان سرایت کرده بود و آن شب نشسته نماز می خواندند و به ما وصیت می کردند و ما را دلداري می دادند و تا سپیده دم ما را از کار خود آگاه می ساختند. چون صبح فرا رسید مردم براي ملاقات ایشان اجازه ورود گرفتند. امام (علیه السّلام) به آنها اجازه دادند، مردم وارد شدند و به ایشان سلام کردند. امام نیز جواب سلام آنها را دادند. سپس فرمودند: اي مردم قبل از اینکه مرا از دست بدهید از من سؤال کنید و به خاطر مصیبتی که به امامتان وارد شده است سؤالات را کوتاه کنید. آنگاه مردم به شدت گریستند و براي مدارا کردن با ایشان کم سؤال کردند پس حجر بن عدي طائیّ برخاست و این ابیات را سرود:
آه از حسرت و اندوهم براي مولاي پرهیزگار و پدر طاهرین، حیدر پاك.
کافر، گناهکار و ناپاکزاده، لعین و هرزه و فساد کننده در زمین و شقی او را کشت.
پس پروردگار ما به کسانی که از شما رويگردان شوند، لعنت فرستد و لعنت را از شما و من دور گرداند.
چون شما در روز محشر ذخیره و توشه من هستید و شما عترت پیامبر هدایتگر هستید.
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
قسمت20
🌺. عیادت اصبغ بن نباته از حضرت علی ع
اصبغ بن نباته گوید: هنگامی که امیرمومنان ع ضربتی بر فرق مبارکش فرود آمد که به شهادتش انجامید مردم بر در دارالاماره جمع شدند و خواستار کشتن ابن ملجم - لعنة الله - بودند. امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود: ای مردم، پدرم به من وصیت کرده که کار قاتلش را تا هنگام وفات پدرم رها سازم، اگر پدرم از دنیا رفت، تکلیف قاتل روشن است و اگر زنده ماند خودش در حق او تصمیم میگیرد؛ پس بازگردید خدایتان رحمت کند.
مردم همه بازگشتند و من بازنگشتم. امام دوباره بیرون آمد و به من فرمود: ای اصبغ، آیا سخن مرا درباره پیام امیرمومنان نشنیدی؟
گفتم: چرا، ولی چون حال او را مشاهده کردم دوست داشتم به او بنگرم و حدیثی از او بشنوم؛ پس برای من اجازه بخواه خدایت رحمت کند.
امام داخل شد و چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو.
من داخل شدم دیدم امیرمومنان دستمال زردی به سر بسته که زردی چهرهاش بر زردی دستمال غلبه داشت و از شدت درد و کثرت سم پاهای خود را یکی پس از دیگری بلند میکرد و زمین مینهاد. آنگاه به من فرمود: ای اصبغ آیا پیام مرا از حسن نشنیدی؟
گفتم: چرا، ای امیرمومنان، ولی شما را در حالی دیدم که دوست داشتم به شما بنگرم و حدیثی از شما بشنوم.
فرمود: بنشین که دیگر فکر نمیکنم، که از این روز به بعد از من حدیثی بشنوی.
بدان ای اصبغ، که من به عیادت رسول خدا رفتم همان گونه که تو اکنون آمدهای، به من فرمود: ای اباالحسن، برو مردم را جمع کن و بالای منبر برو و یک پله پایینتر از جای من بایست و به مردم بگو: «به هوش باشید، هر که پدر و مادرش را ناخشنود کند لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که از صاحبان خود بگریزد لعنت خدا بر او باد. به هوش باشید، هر که مزد اجیر خود را ندهد لعنت خدا بر او باد.»
ای اصبغ، من به فرمان حبیبم رسول خدا عمل کردم، مردی از آخر مسجد برخاست و گفت: ای اباالحسن، سه جمله گفتی، آن را برای ما شرح بده. من پاسخ ندادم تا به نزد رسول خدا رفتم و سخن آن مرد را بازگو کردم.
اصبغ گفت: در این جا امیرمومنان دست مرا گرفت و فرمود: ای اصبغ، دست خود را بگشا. دستم را گشودم، حضرت یکی از انگشتان دست مرا گرفت، سپس ادامه داد كه پیغمبر فرمود: هان، ای اباالحسن، من و تو پدران این امتیم، لعنت خدا بر آن کس که از ما بگریزد. هان که من و تو اجیر این امتیم، هر که از اجرت ما بکاهد و مزد ما را ندهد لعنت خدا بر او باد. آنگاه خود آمین گفت و من هم آمین گفتم.
اصبغ گوید: سپس امام بیهوش شد، باز به هوش آمد و فرمود: ای اصبغ، آیا هنوز نشستهای؟
گفتم: آری مولای من.
فرمود: آیا حدیث دیگری بر تو بیفزایم؟
گفتم: آری خدایت از مزیدات خیر بیفزاید.
🌺 قسمت دوم عیادت اصبغ بن نباته
فرمود: ای اصبغ، رسول خدا در یکی از کوچههای مدینه مرا اندوهناک دید و آثار اندوه در چهرهام نمایان بود، فرمود: ای ابا الحسن، تو را اندوهناک میبینم؟ آیا تو را حدیثی نگویم که پس از آن هرگز اندوهناک نشوی؟ گفتم: آری، فرمود: چون روز قیامت شود خداوند منبری بر پا دارد برتر از منابر پیامبران و شهیدان، سپس خداوند مرا امر کند که بر آن بالا روم، آن گاه تو را امر کند که تا یک پله پایینتر از من بالا روی، سپس دو فرشته را امر کند که یک پله پایینتر از تو بنشینند، و چون بر منبر جای گیریم احدی از گذشتگان و آیندگان نماند جز آن که حاضر شوند. آنگاه فرشتهای که یک پله پایینتر از تو نشسته ندا کند: ای گروه مردم، بدانید: هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر که مرا نمیشناسد خود را به او معرفی میکنم، من «رضوان» دربان بهشتم، بدانید که خداوند به من و کرم و فضل و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای بهشت را به محمد بسپارم، و محمد مرا فرموده که آنها را به علی بن ابیطالب بسپارم، پس گواه باشید که آن را به او سپردم.
سپس فرشته دیگر که یک پله پایینتر از فرشته اولی نشسته برمیخیزد و به گونهای که همه اهل محشر بشنوند ندا کند: ای گروه مردم، هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر که مرا نمیشناسد خود را به او معرفی میکنم، من «مالک» دربان دوزخم، بدانید که خداوند به من و فضل و کرم و جلال خود مرا فرموده که کلیدهای دوزخ را به محمد بسپارم، و محمد مرا امر فرموده که آنها را به علی بن ابیطالب بسپارم، پس گواه باشید که آنها را به او سپردم. پس من کلیدهای بهشت و دوزخ را میگیرم. آنگاه رسول به من فرمود: ای علی، تو به دامان من میآویزی و خاندانت به دامان تو و شیعیانت به دامان خاندان تو میآویزند. من (از شادی) دست زدم و گفتم: ای رسول خدا، همه به بهشت میرویم؟ فرمود: آری به پروردگار کعبه سوگند.
اصبغ گوید: من جز این دو حدیث از مولایم نشنیدم که حضرتش چشم از جهان پوشید، درود خدا بر او باد
امام علی بن ابیطالب (ع)، ص 962
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(21)
🌺. گریز و زبانحال
۱. شنیدیم که امام وقتی صدای گریه ایتام که کاسه شیر دستشون بود به امام حسن فرمود که به ایتام بگو که خدا شما رحمت کند امیرالمومنین نمیتواند صدای گریه شمارو بشنوه
یا امیر المومنین کاش صدای گریه یک دختر یتیم ۳ ساله رو میشنیدی تو بیابون میدوید هر خاری که در پای کوچیچکش میرفت صدا میزد بابا بابا ...حمید ابن مسلم نقل میکنه که که دختر بچه ای دیدم که اتش دام عباشو گرفته میدوید نزدیکش شدم دوید تا با اسب حرکت کردم رسیدم نزدیکش شدم گفت تا بر ما هستی یا علیه ما گفت نه بر شما نه علیه شما ...به من گفت به من بگو غری(نجف ) از کدوم طرف است کدوم دور است دخترم حضرت رقیه گفت میخوام به جدم امیرالمونین پناه ببرم ...(به نقل از راس الحسین )🌿
۲. بی بی حضرت زینب فرمود امام از غریبی امان از بی کسی یا حضرت زینب شما مادرتون از دست دادید پدرتون بود پدرتون رفت برادر هاتون بودن امام حسن رفت امام حسین بود ولی جان بسوزد برای یک دختر بچه ای که تو یک روز هم باباشو از دست داد هم برادرشو هم عموشو هم عمو زاده هاشو ...🌿
۳.در مقتل خواندیم که مولا امیرالمومنین نشسته نماز خواندن
یک خانوم ۱۸ ساله ای هست از شدت ضعف نشسته میخواند ولی یا امیرالمونین شما توان داشتین که دست هاتون رو به قنوت بگیرین یا امیرالمومنین مادر سادات دست مبارکشون بالا نمی امد با یک دست نماز میخواند
یک خانمی هم شب یازدهم محرم هم از بس دنبال بچه ها دوید از بس روی ذغال اتش خیمه ها دوید نشسته نماز خواند🌿
۴. یا امیرالمومنین سم به پاهاتون سرایت کرد و پاهای مبارک قرمز (ورم )کرد اقا یا امیرالمومنین کدوم سخت تره پاهای مبارکتون قرمز بشه یا صورت یک بی بی ۱۸ ساله بازوی مبارکشون از شدت تازیانه ...🌿
۵. امام حسین سر مبارکشون رو میبست سر مبارک صدمه دیده بود زخم خیلی عمیق بود یک روی هم در علقمه سر برادشو میگیره کربلا اینقدر وضع خراب بود که اقا هر چی سعی کرد سر صدمه برادرشو جمع و جور کنه نتونست ناله زد الان انکسر ظهری ...🌿
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(22)
🌺. مقتل شب شهادت حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام
🌺. لحظات اخر مولا (۱)
همه كنار بستر امام در لحظات آخر همه دور بستر على (ع) جمع بودند زهر به بدن مباركش خيلى اثر كرده بود و گاهى وجود مقدسش از حال مى رفت و به حال اغماء در مى آمد ولى همين
كه به حال مى آمد باز از زبانش در مى ريخت، نصيحت مى كرد، موعظه مى كرد، آخرين موعظه على (ع) همان موعظه بسيار پر جوش و حرارت است كه در بيست ماده بيان كرده است اول حسن (ع) و حسين (ع) را مخاطب قرار داده است بعد همه فرزندانش و بعد همه مردمى كه تا دامنه قيامت صدايش را مى شنوند و كلامش را مى خوانند. (تاریخ معصوم ص ۳۳۷ تا ۳۴۰)
🌺. لحظات اخر مولا (۲)
شب آخر حيات چون شب بيست و يكم شد، فرزندان و اهل بيت خود را جمع كرد، ايشان را وداع كرد فرمود كه: خدا خليفه من است بر شما، او بس است مرا و نيكو وكيلى است، پس ايشان را وصيت به خيرات فرمود. در آن شب اثر زهر بر بدن مباركش بسيار ظاهر شده بود، هر چند خوردنى و آشاميدنى آوردند تناول نفرمود، لب هاى مباركش به ذكر خدا حركت مى كرد، مانند مرواريد عرق از جبين مى ريخت، به دست مبارك خود پاك مى كرد و مى گفت: شنيدم از رسول خدا (ص) كه چون نزديك وفات مؤ من مى شود، عرق مى كند جبين او مانند مرواريدتر، و ناله او ساكن مى شود.(در مکتب امیرالمومنین ص ۴۲۱)
🌺. لحظات اخر مولا (۳ )
پس صغير و كبير فرزندان خود را طلبيد و فرمود كه: خدا خليفه من است بر شما، و شما را به خدا مى سپارم، پس همه به گريه افتادند. حضرت امام حسن (ع) گفت: اى پدر چنين
سخن مى گويى كه گويا از خود نا اميد شده اى، فرمود: اى فرزند گرامى يك شب پيش از آنكه اين واقعه بشود جدت رسول خدا (ص) را در خواب ديدم، از آزارهاى اين امت به او شكايت كردم، گفت: نفرين كن بر ايشان، پس گفتم: خداوندا بعد من بدان را برا ايشان مسلط گردان، و به جاى ايشان بهتر از ايشان به من روزى كن، پس حضرت رسول فرمود كه: خدا دعاى تو را مستجاب كرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد و اكنون سه شب گذشته است.(در مکتب امیرالمومنین ص ۴۲۱)
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(23)
🌺. لحظات اخر مولا (۴)
اى حسن! تو را وصيت مى كنم به برادرت حسين، و فرمود كه: شماها از منيد و من از شمايم، رو كرد به فرزندان ديگر كه از غير فاطمه بودند، ايشان را وصيت كرد كه مخالفت حسن و حسين مكنيد، پس گفت: حق تعالى شما را صبر نيكوتر كرامت كند، امشب از ميان شما مى روم و به حبيب خود محمد مصطفى (ص) ملحق مى شوم، چنانچه مرا وعده داده است.
اى حسن! چون من از دنيا بروم، مرا غسل ده و كفن كن و حنوط كن جد خود رسول خدا (ص) كه از كافور بهشت است، جبرييل آورده بود براى آن حضرت. چون مرا بر روى تخت گذاريد پيش تخت را كار نداريد و عقب آن را بگيريد، به هر سو كه پيش تخت رود شما نيز از عقب
آن برويد و به موضع كه جنازه من بايستد آن موضع قبر من است، آنجا جنازه مرا بر زمين گذاريد.
(در مکتب امیرالمومنین ص ۴۲۱)
🌺. لحظات اخر مولا (۵)
اى حسن! تو بر من نماز كن و بر من هفت تكبير بگو، بدان كه اين هفت تكبير حلال نيست بر احدى غير از من مگر بر مردى كه در آخرالزمان به هم رسد از فرزندان برادرت حسين كه قائم و مهدى اين امت است، و كجى هاى اين خلق را او درست خواهد كرد.
چون بر من نماز كنى اى حسن، جنازه را از موضع خود بردار و خاك را از آن موضع دور كن، پس در آنجا قبر كنده و لحد ساخته خواهى يافت، و چوبى ساخته نقش كرده شده در آنجا خواهى ديد كه پدرم حضرت نوح (ع) براى من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روى آن تخته دفن كن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهى يافت از خشت هاى بزرگ، آنها را بر روى من بچين، پس اندكى صبر كن و يك خشت را بردار و به قبر نظر كن، مرا در آنجا نخواهى ديد زيرا به جد تو رسول خدا (ص) ملحق خواهم شد، بدان كه هر پيغمبرى بميرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصى او در مغرب باشد، البته حق تعالى روح و جسد او را با روح و جسد وصى او جمع مى نمايد، بعد از آن جدا مى شوند، باز هر يك به قبرهاى خود بر مى گردند. پس
قبر مرا از خاك پر كن و پنهان كن و موضع قبر مرا، چون صبح شود تابوتى بر ناقه اى بند، و سر آن ناقه را به كسى بده كه به جانب مدينه بكشد تا آنكه مردم ندانند كه من در كجا مدفون شده ام.
(در مکتب امیرالمومنین ص ۴۲۱ )
🌺. لحظات اخر مولا (۶)
شب آخر حيات محمد بن الحنفيه گفت: چون شب بيستم ماه مبارك رمضان شد، اثر زهر به قدم هاى مبارك پدرم رسيد، در آن شب نماز نشسته مى خواند و به ما وصيتها مى فرمود و تسلى مى داد تا آنكه صبح طلوع كرد، پس مردم را رخصت داد كه به خدمت آن حضرت مى آمدند و سلام مى كردند، جواب سلام ايشان مى فرمود و مى گفت: ايها الناس از من سؤ ال كنيد پيش از آنكه نماز مرا نيابيد، و سؤ ال هاى خود را سبك گردانيد براى مصيبت امام شما.(تاریخ ۱۴ معصوم صفحه ۳۳۷ تا ۳۴۰)
لحظات اخر مولا (۷)
پس مردم خروش بر آوردند، حجر بن عدى برخاست شعرى چند در مصيبت آن حضرت خواند. چون ساكت شد، حضرت فرمود: چگونه خواهد بود حال تو در هنگامى كه تو را طلبند و تكليف نمايند كه بيزارى جويى از من؟ حجر گفت: به خدا سوگند يا اميرالمؤ منين كه اگر مرا به شمشير پاره پاره كنند و به آتش بسوزانند از تو بيزارى نجويم، حضرت فرمود: براى هر چيزى توفيق يافته اى، اى حجر خدا تو را جزاى خير دهد از جانب اهل بيت پيغمبر خود، پس شربتى از شير طلبيد و تناول
نمود فرمود كه: اين آخر روزى من است از دنيا
(تاریخ ۱۴ معصوم ص ۳۳۷ تا ۳۴۰)
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(24)
🌺. لحظات اخر مولا (۸)
شهادتين گفتن امام على (ع) على (ع) مجددا از هوش رفت و پس از لحظه اى تكانى خود و به حسين (ع) فرمود: پسرم زندگى تو هم ماجرايى خواهد داشت فقط صابر و شكيبا باش كه مان الله يحب الصابرين.
در اين هنگام على (ع) در سكرات موت بود و پس از لحظاتى چشمان مبارك به آهستگى فرو بست و در آخرين نفس فرو رفت:
اشهد ان لا اله الا الله وحده لاشريك له و اشهد ان محمدا عبده وَرَسُولُهُ.
پس از اداى شهادتين، آن لب هاى نيمه باز و نازنين به هم بسته و طاير روحش به اوج ملكوت اعلا پرواز نمود و بدين ترتيب دوران زندگى مردى كه در تمام مدت عمر جز حق و حقيقت نداشت به پايان رسيد.(نهج البلاغه صبحی صالح ص ۲۲۰)
🌺. لحظات اخر مولا (۹)
وصيت امام على (ع) به حسين (ع) در نقل ديگر آمده: على (ع) در بستر بود نگاهش به حسين (ع) و فرمود:
يا ابا عبدالله انت شهيد هذه الامة فعليك بتقوى الله و على بلائه.
(اى حسين! تو شهيد اين امت هستى، بر تو باد به تقوا و صبر بر بلاى الهى. )(دیوان علی ع)
🌺. لحظات اخر مولا (۱۰)
سپس فرمودند: اي حسین، تو شهید این امت هستی، پس در بلاي الهی تقوا و صبر پیشه کن آنگاه لحظه اي بیهوش گشتند و به هوش آمدند و فرمودند: این رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و عمویم حمزه و برادرم جعفر و یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستند که همگی می گویند: سریع نزد ما بیا که منتظرت هستیم، آنگاه به تمامی اهل بیت خویش روی کردند و فرمودند: همگی شما را به خدا می سپارم، خداوند به همگی شما توفیق دهد و حفظ کند. خداوند خلیفه من بر شماست و همان کافی است که او خلیفه باشد.
پس فرمودند: درود بر شما اي فرستادگان پروردگارم و فرمودند: «لِمِثْلِ هذا فَلْیَعْمَلِ الْعامِلُونَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ: از براي مثل این مقام باید عمل کنندگان عمل کنند زیرا که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است.»
و در حالی که عرق از پیشانی مبارک ایشان می ریخت خداوند را بسیار یاد کردند. آن بزرگوار پیوسته یاد خدا می کردند و شهادتین را می خواند آنگاه به سمت قبله رفتند و چشمانش را بستند و پاها و دستانشان را دراز کردند و فرمودند: «أشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و أشهد أن محمد عبده و رسوله» آنگاه جان به جان آفرین تسلیم کردند، شهادت حضرت (علیه السّلام) در شب بیست و یکم ماه رمضان یعنی شب جمعه سال چهلم هجري بود.
🌺. زینب دختر حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) و ام کلثوم و تمامی همسران او فریاد کشیدند و گریبان دریدند و بر گونه ها سیلی زدند و صداي گریه و فریاد سراسر خانه را فرا گرفت. مردم کوفه فهمیدند که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به شهادت رسیدند، آنگاه زنان و مردان شتابان و دسته دسته نزد آن حضرت (علیه السّلام) آمدند و فریاد بلندي کشیدند و کوفه پر از جماعت شد و گریه و ناله در قبایل و خانه ها و در هر ناحیه ای از کوفه شدت گرفت. آن روز مانند روز وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود.»
(بحار الأنوار، جلد42، صفحه 293 – 290
(20) ترجمه بحار الأنوار، جلد 42، صفحه 319 – 316)
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(25)
🌺 گریز و زبانحال
۱. هر دو شیب الخظیب شدند ...هردو محاسن شریفشون اغشته به خونشون شد ولی ابی عبدالله یک فرقی با پدر شون داره حرمله اینقدر نزدیک شد زانو شد ۳ شعبشو رو به قلب حضرت زد اقا روی اسب بود دیگه طاقت نداشت تحمل کنه طوری زد که حضرت دیگه نتونست تیر را از جلو نتونست بیرون بیاره خم شد روی اسب از کمر مبارکشون در اوردن ...امام صادق میفرماید که از زحم جدم مثل ناودان خون جاری میشد خون را با دستش جمع میکرد و به محاسنش اغشته ممیفرمود خدا و جدم رو روز قیامت با این محاسن ملاقات میکنم و میگویم که فلان و فلان مرا کشتند🌱
۲.هر دو پسر ۶ ماهه از دست دادن🌱
۳. هردو درد جسارت به ناموس رو کشیدن با این تفاوت که وقتی میخواستن به خیمه ها حمله کنند یک نیزه شکسته ب داشت و بلند شد فرمود ای بنی امیه اگر مرد نیستید ازادمرد باشید تا من زنده ام متعرض حرم من نشید (این درد فقط مخصوص پدرم امیرالمومنینه که جلوی چشمانش به ناموسش جسارت کردند )🌱
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(26)
🌺. یتیم های کوفه و حضرت امیرالمومنین
حضرت امیرالمومنین علیه السلام در بازار کوفه راه میرفتن پیرزنی را دیدن که بار سنگینی از اب و غذا بلند کرده بودند تابستان بود وقتی حضرت این پیرزن را دید ناراحت شدند نزدیک شدند حضرت سلام کرد جواب داد ولی حضرت را نشناخت حضرت فرمود چه شده است ...پیرزن گفت مرا رها کن که هر وقت خسته شدم بر علی ابن ابیطالب دعا کنم (این پیر زن شوهرش در یکی از جنگ مقابل حضرت از دست رفته بود)حضرت از کلام این پیرزن خیلی ناراحت شدند حضرت فرمود دعینی اساعدکی بگذار کمکت کنم ...بار را تا دم منزل رسانید حضرت دوباره به بازار برگشت و از هر مایحتاج و غیر مایحتاج خانه برای پیرزن فراهم کرد (حضرت در اواخر عمر مبارکشون بودند )به خانه پیرزن برگشتند و در را زدند پیرزن در را باز کرد حضرت فرمود ای کنیز خدا اگر رخصت دهی بگذار طعامی برای این بچه ها درست کنیم ...یا هذا اتعجنین انتی و انا اسجر التنور او انا اعجن و انتی تزجرین ...ای بنده خدا من ارد و خمیر دریت کنم و شما در تنور بگذارید یا اینکه شما ارد و خمیر درست کنید و من در تنور بگذارم ...پیرزن گفت تابستان است هوا گرم است من طاقت حرارت تنور را ندارم شما در تنوز بگذار...حضرت ایستاد و نان درست میکرد از تنور نسیم بسیار داغی به صورت امام میخورد ...حضرت میفرمود ذق یبن ابی طالب هذا جزائ من نسی الیتاما ...بچش پسر ابی طالب این جزایی کسی است یتیم ها فراموش کرده ...خودش نان را در می اورد و یتیم ها را صدا زد و روی پاهای مبارک قرار داد دست روی سرشان میکشید نان را در دهان یتیم ها میگذاشت ...میفرمود علی را ببخشید که در حقتان کم لطفی کرده ...دقایقی نگذشت که همسایه این پیرزن امد گفت چه میکنی پیرزن گفت این مرد را خدا خیر دهد که حالت مرا دید و کمک من شتافت ...تا زن همسایه نگاه کرد گفت این خلیفه مسلمین علی ابن ابی طالب است پیرزن خجالت کشید دوید طرف امام ...گفت بگذار قدمهایت را ببوسم حضرت فرمود نه والله تا خداوند مرا مورد مغفرت قرار دهد ...(حقوق ماهیانه برای این خانواده ترتیب داد )و از مجلس خارج شد ...امشب یتیم های کوفه چه حالی دارم اقا ...
🌺. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَانِ الرَّحِيمِ
اين وصيّت من به امام حسن (ع) و همه فرزندانم و همه آيندگان است: من شما را به تقوا و دورى از گناه(در روایتی دیگر امام مارا به تقوا و نظم در کارهاسفارش میکند ) توصيه مى كنم. از شما مى خواهم كه همواره با هم متّحد باشيد و به اقوام و فاميل خود مهربانى كنيد.
يتيمان را از ياد نبريد، مبادا از رسيدگى به آنها غفلت كنيد.
قرآن را فراموش نكنيد، مبادا غير مسلمانان در عمل به آن بر شما سبقت بگيرند.
حقوق همسايگان خود را ضايع نكنيد. حجّ خانه خدا را به جا آوريد.
نماز را فراموش نكنيد كه نماز ستون دين شماست. زكات را از ياد نبريد كه زكات غضب خدا را خاموش مى كند.
روزه ماه رمضان را فراموش نكنيد كه روزه، شما را از آتش جهنّم نجات
مى دهد.
فقيران و نيازمندان را از ياد نبريد، در راه خدا جهاد كنيد... مبادا به همسران خود ظلم كنيد...
نماز! نماز! نماز را به پا داريد. امر به معروف و نهى از منكر را فراموش نكنيد...
بار ديگر على (ع) بى هوش مى شود، زهر در بدن او اثر كرده است، چقدر روزهاى آخر عمر على (ع) شبيه روزهاى آخر عمر پيامبر است. آرى! آن روزها پيامبر كه به وسيله يك زن يهودى مسموم شده بود در بستر بيمارى افتاده بود. گاه پيامبر ساعتها بى هوش مى شد، بعد چشم خود را باز مى كرد و على و فاطمه (ع) را در كنار خود مى ديد.
اكنون، ساعتى مى گذرد، عرقى بر پيشانى على (ع) مى نشيند، امام على (ع) به هوش مى آيد و با دست عرق پيشانى خود را پاك مى كند و مى گويد: حسن جان! از جدّت پيامبر شنيدم كه فرمود: وقتى مرگ مؤن نزديك مى شود پيشانى او عرق مى كند و بعد از آن، او آرامش زيبايى را تجربه مى كند.
اكنون امام (ع) مى خواهد با فرزندان خود خداحافظى كند: عزيزانم! شما را به خدا مى سپارم. حسنم! حسينم! شما از من هستيد و من از شما هستم. من به زودى از ميان شما مى روم و به ديدار پيامبر مى شتابم.
امام على (ع) از همه مى خواهد تا بعد از او از امام حسن (ع) اطاع
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO
4_5958675070548183570.m4a
زمان:
حجم:
17.15M
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#مقتل_حضرت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#شب_قدر_و_معصومین
49=64
🌺. شرح #ذکر جلیله اللهم العن قتلة امیرالمومنین(ع) خصوصا در شبهای #قدر
🌿🌿. خدایا قاتلین امیرالمومنین ع را لعنت بفرما.
https://t.me/Babolhusein
9999994_5960926870361868325.mp3
زمان:
حجم:
41.44M
#سخنرانی_های_ماه_مبارک_رمضان
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
💔شرح غسل و کفن امیرالمومنین (ع)
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh2
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
ضامن اشک واتساپ
https://chat.whatsapp.com/GJhNNslvn2xAzPIpOSitPQ
ضامن اشک تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
ضامن اشک ایتا
https://eitaa.com/zameneashk1
ضامن اشک در سروش
sapp.ir/zameneashk
✅ کانال باب الحسین ع در شرح زیارت عاشورا و مقتل
https://t.me/Babolhusein
#شهادت_امیرالمومنین_علیه_السلام
#نوزدهم_رمضان_ضربت_خوردن_امیرالمومنین_ع
قسمت(27)
🌺 غسل دهندگان امام على (ع)
چون روح مقدس حضرت اميرالمؤ منين (ع) از جسد مطهرش مفارقت نمود، از خانه حضرت صداى شيون بلند شد مانند روزى شد كه رسول خدا (ص) از دنيا رفته بود. چون شب تاريك شد، آفاق آسمان متغير شد، زمين لرزيد، صداهاى تسبيح و تقديس از ميان هوا به گوش مردم رسيد، مى دانستند كه صداهاى ملايكه است. صداى گريه و نوحه و مرثيه جنيان را مى شنيدند.
محمد بن الحنفيه (ره) گفت كه: چون برادرانم امام حسن و امام حسين (ع) مشغول غسل شدند، حضرت امام حسين (ع) آب مى ريخت و حضرت امام حسن (ع) غسل مى داد، احتياج نداشتند به كسى كه جسد آن حضرت را بگرداند، هر طرف را كه مى شستند جسد مطهرش مى گرديد و طرف ديگر ظاهر مى شد، بويى خوش تر از مشك و عنبر از جسد مباركش مى شنيدند.
چون از غسل فارغ شدند، حضرت امام حسن (ع) صدا زد كه: اى خواهر بياور حنوط جدم را، پس زينب (س) مبادرت نمود حنوط را آورد، چون حنوط را گشودند جميع كوفه از بوى آن خوش بو شد. پس آن حضرت را در پنج جامه كفن كردند، چون بر تابوت گذشتند پيش تابوت را جبرييل و ميكاييل برداشتند، و عقب
آن را امام حسن و امام حسين (ع) برداشتند.)
(تاریخ ۱۴ معصوم ۳۴۰ تا ۳۴۶)
🌺. گريه امام حسين (ع)
محمد بن الحنفيه گفت: به خدا سوگند كه من مى ديدم كه جنازه آن حضرت را بر هر ديوار و عمارت و درختى كه مى گذشت، آنها خم مى شدند و خشوع مى كردند نزد جنازه آن حضرت بعضى از مردم خواستند كه با جنازه بيرون آيند امام حسين (ع) ايشان را برگردانيد امام حسين (ع) مى گريست مى گفت: لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم، انا لله و انا اليه راجعون، اى پدر بزرگوار پشت ما را شكستى، و به سوى خدا شكايت مى كنيم مصيبت تو را.
چون جنازه به نزديك قبر رسيد فرود آمد بر زمين امام حسن (ع) جلو رفت و بر آن حضرت نماز كرد، و هفت تكبير گفت.
چون از نماز فارغ شد، جنازه را برداشتند خاك را دور كردند، ناگاه قبر ساخته و لحد مهيايى ظاهر شد تخته در زير قبر فرش كرده بودند، بر آن تخته نوشته بود: اين آن چيزى است كه ذخيره كرده است نوح پيغمبر براى بنده شايسته طاهر و مطهر. چون خواستند كه حضرت را به قبر برند، صداى هاتفى شنيدند مى گفت: فرو بريد او را به سوى
تربت طاهر و مطهر كه حبيب به سوى حبيب خود مشتق گرديده است. (امالی شیخ طوسی ص ۳۶۵)
🌺. مقبره آماده على (ع)
ايضا به سند معتبر روايت كرده است كهام كلثوم روايت كرد: آخر سخنى كه پدرم به دو برادرم حسن و حسين گفت آن بود كه: اى فرزندان من! چون از دنيا رحلت كنم مرا غسل دهيد، پس خشك كنيد بدن مرا به آن پارچه اى كه بدن رسول خدا و فاطمه را بعد از غسل به آن خشك كردم، پس مرا به حنوط جد خود حنوط كنيد، و بر
روى تخت بخوابانيد و عقب تخت را برداريد به هر طرف كه جلوى تخت مى رود شما از عقب برويد.
ام كلثوم گفت: من به تشييع جنازه پدر خود بيرون رفتم، چون به نجف رسيديم، جلوى تخت بر زمين فرود آمد، پس برادرانم عقب آن را بر زمين گذاشتند، و امام حسن (ع) كلنگى برگرفت. چون يك كلنگ بر زمين زد. قبر كنده و لحد ساخته پيدا شد و تخته اى در آن قبر بود كه به قلم سريانى دو سطر بر آن نوشته بود به اين مضمون: بسم الله الرحمن الرحيم، اين قبرى است كه ساخته است نوح پيغمبر براى على وصى محمد پيش از طوفان به نهصد سال. چون آن حضرت را به قبر گذاشتند ناپيدا شد، ندانستيم به زمين فرو رفت يا به آسمان بالا رفت، ناگاه صداى منادى را شنيدم كه گفت: حق تعالى شما را صبر نيكو كرامت فرمايد در مصيبت سيد شما و حجت خدا بر خلق.
(تاریخ ۱۴ معصوم ۳۴۰ تا ۳۴۶)
به جمع عشاق امیرالمومنین ع بپیوندید.
کانال باب الحسین ع
https://t.me/Babolhusein
کانال ضامن اشک در تلگرام
https://telegram.me/zameneashk
کانال ضامن اشک در واستاپ
https://chat.whatsapp.com/HkZLpTUd0zlGJETZ7wYhAO