eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
881 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh تبادل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
ابنعباس گويد: برداشتم، و بر حفظش مواظبت نمودم بيشتر از مواظبت بر بعضي از واجبات الهي، و باز نميکردم آنرا از آستين خود، پس روزي به خواب بودم، ناگاه از خواب بيدار شدم ديدم از آن خون تازهاي جاري است، و آستينم از خون مملو شده، پس نشستم و گريستم، و با خود گفتم: يقين حسين کشته شده، والبته علي (عليهالسلام) خبري به من نداد که واقع نشده باشد، پس بيرون آمدم، ديدم شهر مدينه را گويا ابر نازک فرا گرفته، پس آفتاب ظاهر شد، ديدم گويا منکسف است، و بر ديوار شهر کأنه خون تازه ريختهاند، شنيدم صدائي از زاويهي خانهي شخصي مرثيه ميخواند که مضمونش آن است که صبر کنيد اي آل پيغمبر (صلي الله عليه و آله) که کشته شد فرزند زهراي بتول، و روحالامين نازل گرديد با گريه و افغان، پس گريست به صداي بلند و من هم گريستم، و آن تاريخ را ضبط کردم، روز عاشورا بود، پس خبر را گفتم به کساني که همراه آن جناب بودند پس گفتند: قسم به خدا که ما نيز شنيديم صداي آن نوحه کننده را در معرکه، و ندانستيم کيست و گمان کرديم که شايد خضر باشد. [2] . دوم آنچه هرثمة ابن ابيمسلم نقل کرده که با حضرت امير از صفين مراجعت نموديم و به کربلا نزول کرديم، پس چون از نماز صبح فارغ شدي قدري از خاک برداشت، و بوئيد و فرمود: عجب خاکي هستي، که از تو محشور خواهند شد جمعي که بدون حساب به بهشت خواهند رفت، پس هرثمه برگشت نزد زوجهاش، و او شيعه بود، پس گفت: که مولاي تو چنين فرمود، گفت: يا اميرالمؤمنين هر چه فرمود حق است، پس چون حضرت سيدالشهداء به کربلا وارد شد، هرثمه که با لشکر ابنسعد بود کلام حضرت امير (عليهالسلام) را به ياد آورد، پس سوار شتر شده به نزد حضرت آمد، و سلام کرد و حديث حضرت امير (عليهالسلام) را نقل نمود، حضرت فرمودند: حال خيال تو چيست؟ يا با ما هستي يا بر ما؟ گفت: نه با شمايم، و نه بر شمايم اولاد کوچک در کوفه گذاشته و بر ايشان ميترسم از پسر زياد، حضرت فرمود: پس بيرون برو، به جائي که مقتل ما مشاهده نکني، و صداي ما را نشنوي، زيرا که به خدا قسم امروز اگر کسي بشنود صداي استغاثهي ما را، و ما را اعانت نکند البته به رو در آتش جهنم خواهد افتاد. [3] . سوم آنچه از حضرت امام محمد باقر (عليهالسلام) روايت شده که حضرت امير (عليهالسلام) به کربلا مرور نمود با دو نفر از اصحابش، پس اشک در چشمانش به گردش آمد، و فرمود: اينجا محل خوابگاه شتران ايشان است، و محل فرود آمدن بار، و مقام ريخته شدن خونهاي ايشان است، خوشا به حال تو اي خاک که بر روي تو ريخته ميشود خون دوستان. [4] . نهم: مجالس حضرت زهرا (سلام الله عليها) در مدينه است، و آنها از کثرت به شمار نيايد زيرا که هر وقت که خبر اين واقعه به او ميرسيد مجلس گريه و نوحه منعقد ميشد. دهم: مجلس امايمن بود در مدينه، که مرثيهخوان امايمن بود، و مستمع حضرت زينب، و آن در وقتي بود که آن حديث مفصل شهادت را از برايش نقل کرد، و آن همان حديث است که حضرت زينب از براي حضرت سجاد (عليهالسلام) نقل کرد در قتلگاه به جهت تسلي او. [5] . [1] بحار 280:44 - کامل الزيارات باب 36 ص 108. [2] بحار 254 - 252 :44 - امالي صدوق مجلس 87 ص 480 - 478. [3] بحار 256 - 255 :44 - امالي صدوق مجلس 28 ص 117. [4] بحار 258:44 - قرب الاسناد ص 14. [5] بحار 179:45 - کامل الزيارات باب 88 ص 266 - 261. [6] خصائص الحسینیه،مرحوم شوشتری، [ صفحه 231] [ صفحه 234] 1 . لینک مقتل ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk 2 .لینک مقتل ضامن اشک در تلگرام @zameneashk ای دی برای سوالات مقتل در تلگرام @m_h_tabemanesh1
اميرالمومنين بر لب شط فرات بر حسين گريست و اما مجالس آن حضرت در مدينه: پس هر وقت حسين (عليهالسلام) را ميديد ميگريست و ميگفت: اي سبب گريهي هر مؤمن، عرض ميکرد: منم اي پدر؟ ميفرمود: بلي. [1] . مجلس هشتم: چند مجلس از براي اميرالمؤمنين (عليهالسلام) بود در کربلا، يکي آنچه مجاهد از ابنعباس روايت نمود که در رکاب همايون آن جناب بودم، در زمانيکه به صفين ميرفت چون به نينوا رسيديم که نزديک شط فرات است، به صداي بلند ندا کرد يا بن عباس آيا اين مکان را ميشناسي؟ عرض کردم نميشناسم، فرمود: اگر ميشناختي چنانکه من ميشناسم، از آن نميگذشتي مگر آنکه ميگريستي مانند من، پس گريست به گريهي شديدي تا اينکه محاسنش تر شد، و اشک بر سينهاش جاري گرديد و ما هم به تبع او گريستيم، و ميفرمود اوه اوه مرا چه ميشد با آل ابوسفيان و آل حرب، که از جنود شيطانند و اي اباعبدالله صبر کن که به پدرت از ايشان رسيد آنچه به تو ميرسد، پس آبي طلبيد و وضو گرفت و چندي نماز کرد، باز آن کلام را اعاده نمود، پس اندکي به خواب رفت و بيدار شد، پس فرمود: يابن عباس آيا خبر دهم به تو از خوابي که حال ديدم؟ عرض کردم: خير است ان شاءالله بفرمائيد، فرمود: ديدم گويا مرداني با علمهاي سفيد از آسمان به زير آمدند، و شمشيرهاي سفيد و درخشنده بر کمر داشتند، پس گرد اين زمين خطي کشيدند، پس ديدم گويا اين نخلها شاخههاي ايشان بر زمين رسيد، و در ميان خون شناور گشت، و گويا فرزندم حسين (عليهالسلام) و ميوهي دلم، و نور بصرم، در آن غرق شده هر چند استغاثه ميکند کسي به فريادش نميرسد، و گويا آن مرداني که از آسمان آمده بودند، ندا ميکردند و ميگفتند: اي آل رسول صبر کنيد که شما کشته خواهيد شد به دست اشرار مردم، و اينک بهشت مشتاق است به تو يا اباعبدالله، پس رو نمودند به سوي من، و مرا تعزيت دادند و گفتند: يا ابا الحسين بشارت باد تو را که خداوند چشمت را به او روشن خواهد نمود در روز قيامت، پس بيدار شدم و قسم به خدا که مرا خبر داد پيغمبر صادق ابوالقاسم (صلي الله عليه و آله) که من به سوي اهل بغي ميروم، و به اين زمين ميرسم، و اينکه در اينجا دفن ميشود فرزندم حسين با [هفده] نفر از اولاد من و از اولاد فاطمه، و اين زمين در آسمانها معروف است به زمين کربوبلا، چنانکه معروف است زمين حرمين و بقعهي بيتالمقدس، پس فرمود يا ابنعباس ببين در اين نواحي پشکل آهو مييابي؟ قسم به خدا که به من دروغ نگفتهاند، و آنها زرد شدهاند به رنگ زعفران، ابن عباس گويد: پس تفحص کردم و يافتم پس فرياد کردم: يا اميرالمؤمنين (عليهالسلام) اين است که وصف فرموديد، پس فرمود: صدقالله و رسوله، و برخواست و هروله نمود به سمت آن، و برداشت و بوئيد و فرمود: همان است بعينها، آيا ميداني قضيهي اينها را؟ چون عيسي بن مريم با حواريين به اين زمين گذشت، ديد در اينجا چند آهوئي جمعند و گريه ميکنند، پس نشست عيسي، و نشستند حواريين و مشغول گريه شدند، پس عرض کردند يا روحالله سبب گريهي شما چيست؟ فرمود: اين زمين کربلا است که در آن کشته خواهد شد فرزند پيغمبر (صلي الله عليه و آله) خدا (احمد) و فرزند بتول عذرا شبيه مريم، و در آنجا مدفون ميگردد، طينتي است که از مشک معطرتر است، زيرا که طينت آن جناب است، و همين حالت است طينت انبياء و اولاد انبياء، و اين آهوان با من سخن گفتند،: که ما در اينجا ماندهايم به جهت شوق آن جناب و در امان هستيم، پس جناب عيسي دست برد و اين بعرهها را برداشت و بوئيد، و فرمود: اينها به اين خوشبوئي شده است، به جهت خوشبوئي علف اين صحرا است، خدايا اينها را باقي بدار تا اينکه پدرش ببويد و تعزيت او باشد، اين است که تا حال مانده است و رنگش از طول مدت زرد شده، و اين زمين کربوبلا است، پس با صداي بلند فرمود: اي خداي عيسي بن مريم مبارک مکن کشندگان او را، و نه کساني که او را اعانت نميکنند. پس گريست مدت مديدي، تا اينکه به رو افتاد و غش کرد، ما هم گريستيم، و چون به حال آمد برداشت چند بعره، و در گوشهي ردا پيچيد، و به من فرمود: تو نيز بردار و به پيچ و نگاهدار، چون ديدي که از آن خون تازه ميجوشد و جاري ميشود، بدانکه حسين (عليهالسلام) شهيد شده.
ياد حسين، هنگام آب نوشيدن شهادت تشنه کامانه امام حسين «ع»، چنان داغ و غم سنگيني بر دلها نهاده است کهميسزد با ديدن هر نهر و چشمه و با نوشيدن هر آب و شربت گوارا، از لبهاي عطشان آنحضرت، ياد شود، چرا که آب، ياد آور آن عاشوراي عطش ريز و آن کامهاي تشنه عاشورائيان شهيد است.امام صادق «ع» فرمود: «من هرگز آب سرد ننوشيدم مگر آنکه حسين بن علي را به ياد ميآوردم» و نيز فرمود: «ما من عبد شرب الماء فذکر الحسين و لعن قاتله الا کتب له ماة الف حسنة و حط عنه ماة الف سيئة»[1] هر که آب بنوشد و حسين «ع» را يادکند و قاتل او را لعن نمايد، براي او هزار حسنه نوشته ميشود و هزار گناه از او محو ميگردد.از اين رو، شيعه، هنگام نوشيدن آب، بر حسين بن علي سلام ميدهد و ميگويد: سلام بر لب تشنهات، يا حسين، سلام الله علي الحسين و اصحابه.نيز در سقاخانهها و منبعهاي آب خنک، در تابستان و در ايام محرم، مينويسند: «آبي بنوش و لعنت حق بريزيد کن» يا «بنوش به ياد لبهاي تشنه حسين».از زبان خود سيد الشهدا هم نقل شده که فرمود: شيعتي ما ان شربتم عذب ماء فاذکروني او سمعتم بغريب او شهيد فاندبوني[2] . امام سجاد «ع» نيز سالهاي سال، از شهادت پدر با لب تشنه ياد ميکرد و ميگريست و هر گاه هنگام افطار غذا ميآوردند يا نگاهش به آب ميافتاد، ميگريست و ميفرمود: «قتل ابن رسول الله جائعا، قتل ابن رسول الله عطشانا»[3] و نيز هر گاه قصابي را ميديد که ميخواهد گوسفندي سر ببرد، ميگفت آبش بدهيد، پدرم را با لب تشنه سر بريدند.اينياد کرد پيوسته از شهادت مظلومانه حسين «ع» با لب تشنه، احياي خاطره آن روز پر حادثهاست. فرهنگ عاشورا / جواد محدثي [1] امالي صدوق، ص 122. [2] الخصائص الحسينيه، شوشتري، ص 99. [3] لهوف، ص 209. 1 . لینک مقتل ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk 2 .لینک مقتل ضامن اشک در تلگرام @zameneashk ای دی برای سوالات مقتل در تلگرام @m_h_tabemanesh1
[Forwarded from محمد حسین تابع منش] 1205 سلام استاد : برای شروع مقتل خوانی و ورود به روضه از چه کتابی استفاده کنیم؟ بهترین کتب و در عین حال روان و معتبر مقتلی که به دوستان ذاکر توصیه می شود مقتل نفس المهموم از مرحوم شیخ عباس قمی است. معرفی کتاب نفیس نفس المهموم «نفس المهموم» آخرين و بهترين و مشهورترين مقتل موجود شيعه تأليف محدث متتبع محقق حاج شيخ عباس قمي قدس سره است. محدث بزرگوار کتاب را در سال 1335 ه. ق. که در جوار حضرت ثامن الائمه حضرت امام علي بن موسي الرضا عليهالسلام ميزيسته تأليف نموده و در پايان کتاب اين را گفته است. کتاب تاکنون بارها چاپ و منتشر شده است. مرحوم حاج شيخ عباس قمي، که خدايم توفيق داده است شرح زندگاني درخشان او را در دو جلد بزرگ بنگارم و هم اکنون در شرف چاپ است، بيش از 80 جلد کتاب در علوم و فنون اسلامي از تاريخ و حديث و حديثشناسي (درايه) و رجال و تراجم و ادب و اخلاق و کلام و ادعيه و زيارات و غيره تأليف و تصنيف نموده است. او به علاوه واعظ خلق و مواعظ منبرش کمنظير و در نقل احاديث و مقتل ائمه اطهار بخصوص مقتل سالار شهيدان حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) استاد بلا منازع و سرآمد کارشناسان فن بوده است. محدث قمي با سابقه ممتدي که در مطالعه تمام منابع اسلامي از شيعه و سني دربارهي حالات امام حسين (ع) و وقايع کربلا داشته و پس از سالها که منبر رفته و خاص و عام را در جريان حوادث جانسوز واقعه رستاخيز حسيني گذاشته و با علم و اطلاعي که در اين باره داشته، نفس المهموم را تأليف نموده است. نفس المهموم به زبان عربي و نثر شيواي محدث قمي است. او نخست در ديباچه مآخذ خود را در تدوين کتاب نام ميبرد و مؤلفان آنها را با القابي که شايسته آن بودهاند ياد ميکند. آن مآخذ و مدارک که مورد توجه کارشناس بزرگ مقاتل و نقل وقايع کربلا يعني محدث قمي بوده است، به اجمال اينهاست: 1- ارشاد شيخ مفيد 2- ملهوف يا لهوف سيد بن طاووس 3- تاريخ طبري 4- تاريخ کامل ابناثير 5- مقاتل الطالبيين ابوالفرج اصفهاني 6- مروج الذهب مسعودي 7- تذکرة الخواص سبط ابنجوزي 8- مطالب السئول محمد بن طلحه شافعي 9- کشف الغمهي علي بن عيسي اربلي 10- عقد الفريد ابن ابي عبد ربه اندلسي 11- احتجاج طبرسي 12- مناقب ابن شهر آشوب 13- روضة الواعظين فتال نيشابوري 14- مثيرالاحزان ابننما حلي 15- کامل بهايي عمادالدين طبري 16- روضة الصفاي محمد خاوند شاه 17- تسلية المجالس سيد محمد بن ابوطالب مولوي حائري سپس ميگويد: و جز اينها از مقاتل ديگر از مقتل سيد محمد موسوي به توسط جلد دهم بحارالانوار،، و از مقتل کلبي به توسط تذکرهي سبط و تاريخ طبري، و از مقتل ابومخنف ازدي به توسط طبري نقل ميکنم». تعجب است که محدث قمي «عاشر بحار» يعني جلد دهم بحارالانوار علامه مجلسي را جزو مآخذ ذکر نکرده يا فراموش نموده است، زيرا بارها مطالبي را مستقلا بدون استناد به کتاب ديگري از آن نقل ميکند و اصولا يک جلد بحارالانوار، به تنهايي دربارهي وقايع کربلا، خود مآخذ مهمي است. محدث قمي ديده است عمدهي مطالب راجع به وقايع کربلا در اين کتابها از آثار علماي شيعه و سني آمده است، پس چه بهتر که آنها را اساس بحث خود در آن واقعه جانسوز قرار دهد. او مطالب معتبر آنها را در جاهاي خود نقل کرده، و گاهي مورد نقض و ابرام قرار داده است. تسلط اين محدث عاليقدر از مقاتل شهيدان کربلا و شناخت صحت و سقم روايات مربوط به خوبي از نفس المهموم پيداست 1 . لینک مقتل ضامن اشک در ایتا https://eitaa.com/zameneashk 2 .لینک مقتل ضامن اشک در تلگرام @zameneashk ای دی برای سوالات مقتل در تلگرام @m_h_tabemanesh1
آب در حادثه کربلا، آب و عطش لازم و ملزوم يکديگرند.کاروان اباعبدالله، کنار فرات فرود آمد، ليکن سپاه ابن سعد، فرات را به محاصره گرفت و آب را به روي امام حسين «ع» و اهل بيت و اصحابش بست و ميان امام و آب فاصله انداختند تا هم زودتر حسين «ع» را به تسليم وادارند و هم از خاندان رسالت انتقام بگيرند.به نقل مورخان، از سه روز قبل از عاشورابا محاصره فرات، خيمه گاه امام در مضيقه بي آبي قرار گرفت و کودکان اهل بيت را با ديدن رود فرات، تاب تحمل عطش کمتر ميشد.منع آب از زنان و کودکان و افراد عادي (بويژه غيرنظاميان) در همه اديان و مذاهب، غير قانوني و عملي غير انساني است، بويژه در اسلام. سپاه اموي با بستن آب به روي ياران و فرزندان حسين «ع»، اين کار خلاف شرع ومغاير با شرافت انساني و جرم جنگي را مرتکب شدند و کساني همچون مهاجربن اوس، عمرو بن حجاج و عبدالله بن حصين به اين عمل مباهات ميکردند و زخم زبان ميزدند که: حسين!از اين آب، درندگان و پرندگان ميخورند ولي تو حق نداري از آن بچشي! مساله «آب»، در ابعاد و صحنههاي مختلف نهضت عاشورا مطرح است، از قبيل: فرات و نهر علقمه، مشک و عباس، کودکان و العطش، علي اصغر و تير حرمله، سقايي و علمداري، سنگابخانه، آب خنک و سلام بر حسين، غسل زيارت، لبهاي تشنه، بستن آبدر کربلا، مراسم طشت گذاري، مهريه فاطمه، برداشتن کام با آب فرات، سيراب کردن سپاه حر و... که درباره هر کدام ميتوانيد به عنوان خاص آن در اين فرهنگ مراجعه کنيد. تشنگي کودکان و شهادت حسين با لب تشنه از فرازهاي برجسته اين حادثه است.وقتي امام سجاد «ع» نيز پيکر امام را دفن کرد، با انگشت روي قبر پدر نوشت: «هذا قبرالحسين بن علي بن ابي طالب، الذي قتلوه عطشانا». از آب هم مضايقه کردند کوفيان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند ديو و دد همه سيراب و ميمکيد خاتم ز قحط آب، سليمان کربلا[1] . بسيار گريست تا که بي تاب شد، آب خون ريخت ز ديدگان و خوناب شد، آب از شدت تشنه کاميات، اي سقا آن روز ز شرم روي تو آب شد، آب[2] . آب، شرمنده ي ايثار علمدار تو شد که چرا تشنه از او اينهمه بيباک گذشت بود لب تشنه ي لبهاي تو صد رود فرات رود بيتاب، کنار تو عطشناک گذشت بر تو بستند اگر آب، سواران سراب دشت دريا شد و آب از سر افلاک گذشت[3] . آب، رمز طلب و تشنگي و الگوي عطشهاي حيات بخش است و آنان که از آب هم استغنا و بي نيازي نشان ميدهند و تشنگي را طالبند، به آب حيات و سيرابي جان ميرسند. به گفته مولانا: آب کم جو تشنگي آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست فرهنگ عاشورا / جواد محدثي فرات-سقایی-عطش-مشگ-بستن آب/-امام سجاد-محرم نامه-عطشان [1] محتشم کاشاني. [2] سهرابي نژاد. [3] مرداني. @zameneashk
سقايي يکي از منصبهاي حضرت عباس «ع» در عاشورا.اصل آب رساني به تشنگان در تعاليم ديني بسيار پسنديده است.امام صادق «ع» فرموده است: «افضل الصدقة ابراد کبد حراء» برترين صدقه، خنک کردن جگر سوخته و تشنه است.و نيز فرموده است: «من سقي الماء في موضع يوجد فيه الماء کان کمن اعتق رقبة و من سقي الماء في موضع لا يوجد فيه الماء کان کمن احيي نفسا و من احيي نفسا فکانما احيي الناس جميعا» هر که در جايي که آب هست مردم را سيراب کند، گويا بردهاي را آزاد کرده است و هر که آب دهد در جايي که آب نيست، گويا کسي را زنده ساخته است و کسي که يک نفر را زنده کند، گويا به همه مردم حيات بخشيده است.و در روايت ديگري از امام باقر «ع» است که خداوند سقايي براي جگرهاي تشنه را دوست ميدارد: «ان الله يحب ابراد الکبد الحراء».[1] . در کربلا، آب رساني به خيمهها و حرم سيد الشهدا «ع» بر عهده اباالفضل «ع» بود و او را لقب «سقاي دشت کربلا» دادهاند، مثل لقب قمر بني هاشم، يا علمدار حسين: «و کان العباس السقاء، قمر بني هاشم، صاحب لواء الحسين...»[2] . در ايام عاشورا و محرم نيز، عدهاي به ياد آن حماسه و به نشانه سقايي حضرت عباس و تشنگي اهل بيت، به سقايي و آب دادن به مردم و دستههاي عزادار ميپردازند، چه با مشک، چه با آماده سازي منبع آب در معابر عمومي، يا تهيه آب خنک.و اين را پيروي از شيوه مردانگي علمدار کربلا ميدانند.البته سقايي، به معناي فروش آب و تقسيم آب درخانهها هم به عنوان يک حرفه، گفته ميشده است.سقاي کربلا، آن چنان فتوت داشت کهبا لب تشنه وارد فرات شد ولي خود، آب نخورد و ايثارگري را به اوج رساند و عاقبت هم روز عاشورا، جان را در راه آب آوري براي ذريه تشنه کام پيامبر از دست داد و دستانش قلم شد و مشک پر آب را نتوانست به خيام حسيني برساند و در کنار فرات، بر خاک افتاد. بر توسن موج خشم، آوا زده بود مانند علي بر صف هيجا زده بود آبي مگر آورد حرم را ز فرات سقاي حسين، دل به دريا زده بود سقاي کربلا و علمدار شاه دين فرزند شير حق و هژبر کنامها با کام تشنه آب ننوشيدي از فرات ياد لب حسين و دگر تشنه کامها افسوس شد اميد تو از آب، نا اميد با اينکه شد ز جانب تو اهتمامها دستت جدا شد از تن و دستخدا شدي حق در عوض سپرد به دستت زمامها[3] . به محلي که مخصوص آب دادن به عزاداران و هياتهاست، يا به ظرف بزرگي از سنگ که مخصوص اين کار، تراشيده ميشد، «سقاخانه» گفته ميشد.به نوشته لغت نامه دهخدا:محلي که در آن آب ريزند که تشنگان خود را سيراب نمايند، جايي که در آنجا براي تشنگان آب ذخيره کنند و آنجا را متبرک دانند. فرهنگ عاشورا / جواد محدثي [1] هر سه حديث در وسائل الشيعه، ج 6، ص 330 و 331. [2] بحار الانوار، ج 45، ص 40. [3] سيد رضا بهشتي «دريا». @zameneashk
دوست داشتن علی واجب است 5952. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:جبرئیل با برگی سبز که در آن، این نوشته سفید رنگ بود، از سوی خداوند عزّوجل نزد من آمد:«به درستی که دوستی با علی بن ابی طالب را بر همه مخلوقاتم واجب گردانیدم. این پیام مرا به همه آنان برسان».[1]. 1. المناقب:37/66، الأمالی، طوسی:1276/619. لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk
5953. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:در هنگامه جنگ احزاب، جبرئیل بر من فرود آمد و گفت:خداوند بر تو سلام میفرستد و میفرماید:«دوست داشتن علی بن ابی طالب و رفاقت با او را بر ساکنان آسمان و زمین، واجب کردهام و کوتاهی اَحدی را در دوست داشتن او نمیپذیرم. پس، امّتت را به دوست داشتن وی امر کن؛ چرا که من دوستدار علی را به خاطر محبّتش به خودم و محبّتش به تو دوست میدارم و دشمن علی را به خاطر دشمنی با خود و دشمنی با تو دشمن میدارم».[2]. 2. تأویل الآیات الظاهرة:7/869/2. نیز، ر.ک:الفضائل، ابن شادان:125. لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk
5954. پیامبر خداصلی الله علیه وآله:جبرئیل، نزد من آمد و گفت:«خداوند متعال به تو فرمان داده است که علی را دوست بداری و به محبّت و ولایت او امر نمایی. [ خداوند فرمود: ] به درستی که به دوستداران علی به خاطر محبّتشان به او، بهشت جاودانه میبخشم و دشمنان او و رویگردانان از ولایتش را به خاطر دشمنی با او و ترک ولایت او، داخل آتش جهنّم میگردانم».[3]. 3. المناقب:37/66، الأمالی، طوسی:1276/619. لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk
5955. امام علی علیه السلام:جبرئیل، نزد پیامبرصلی الله علیه وآله آمد و گفت:«ای محمّد! خداوند عزّوجلامر کرده است که علی را دوست بداری و دوستدار وی را [ نیز ]دوست بداری؛ چرا که خداوند، علی را دوست دارد».[4]. لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk
قسمت اول آفرینش را چو فتح الباب شد                                  نور احمد مهر عالمتاب شد رُست از او نور امامان وفی                                     شد بروج سِیرِ آن نور صفی پس بر آمد نور پاک فاطمه                                    آن مبارک فاتحت را خاتمه چارده هیکل چو شد از وی درست                              نور پاک انبیا زان نور رُست پس به ترتیب مراتب زان صُوَر                                 شد همه ذرات اَکوان جلوه گر آری آری طلعتِ "اللهُ نور"                                       این چنین آیینه ای دارد ضرور چون پدید آرنده ی بالا و پست                                 آزمایش خواست از قول الست بر "بلی" و "لا" زبان ها باز شد                                  ناری و نوری ز هم ممتاز شد نوریان مأوا به علّیین گرفت                                    ناریان جا در تک سجّین گرفت ناگهان پیک خداوند جلیل                                       در نفوس افکند صِیت الرّحیل گفت کای مرغان بستان الست                                هین فرود آیید از بالا به پست از بیابان تجرد خَم زنید                                            خیمه در آب و گل آدم زنید کشتزار است این حضیض خاک و آب                       دانه، فعلِ این نفوس مُستطاب   تا نپاشد دانه را در آب و گل                                   برزگر وقت درو ماند خجل تا نکارد تخم را در آب و خاک                                  بر نچیند باغبان از نخل و تاک تا نگیرد عکس در آیینه جا                                    کس نیابد زو نشان اندر هوا تا به دیواری نتابد آفتاب                                       پرتو وی کس نبیند جز به خواب پس نفوس از زیر و بالا پر گشود                               جمله در چاه طبیعت شد فرود در حضیض چَه شکست آن بال و پر                           که پریدتدی بدان در اوج ذرّ چون عجین طینت زیبا و زشت                                دست سلطان ازل در هم سرشت، شد دفین، آن شمع های مشتعل                           در شبستان مزاجِ آب و گل چون هیولا شد مصور با صور                              هر یک از مشکات خود شد جلوه‌گر لیک طبع اختلاط آن سرشت                                    شد موثر در مزاج خوب و زشت نور و ظلمت چون به هم آمد قرین                         این از آن رنگی پذیرفت، آن از این لاجرم در طبع احرار و عبید                                       شد تقاضای تبه کاری پدیـــد پس ندا آمد ز اوج کبـــریا                                    با گروه انبیاء و اوصیــــــــاء کای گروه مُنهیانِ باشــکوه                           این سیه رویی که شویَد زین وجوه؟ برنیامد این ندا را کس مُجــیب                              جز قتیل حق، حبیب ابن الحبیب آن خلیل حلم و ایوب بــــلا                                   نوح طوفان و حسین کربلا زآنکه از ارکان عرش استوا                                      رکن عقل از نور احمد شد بپا رکن روح از نور پاک مرتضی                                     حکمت آموز دبستان قضا رکن نفسی قائم از نور حسن                                   رکن طبعی از حسین مُمتحَن چون در اینجا بود خلط طینَتین                                  می نبود آنجا به جز ذکر حسین کاوست ربّ النوع این رکن وثیق                        قصه کوته به، که شد معنا دقیق این سخن درخورد فهم عام نیست                 راه عشق است این، ره حمام نیست گفت حق کای شافع خُرد و بزرگ                    این شفاعت راست شرطی بس سترگ هرکه در این ره فنا فی الله نشد                              بر سریر جرم بخشی شه نشد کانال ضامن اشک @zameneashk
قسمت دوم بایدت در راه دین ای مقتدا                                     کرد جان بهر گنهکاران فدا شُست از فرزند و مال و عزّ و جاه                              دست، تا باشی ضعیفان را پناه آفتابا، هین ز شرق نیزه، سر                                   باز کش کاین ظلمت آید مستتر دست از دست برادر شوی چیر                                  وین ز پا افتادگان را دست گیر پیکر فرزند کن در خون غریق                                     می نشان از آتش دوزخ حریق شیر بر اصغر ده از پستان تیر                                   تشنگان را کن ز جوی شیر سیر بر کف داماد از خون نِه خضاب                              نقش جرم عاصیان می زن بر آب پای بیمارت به غُل چون بنده کن                            ای مسیحا، مردگان را زنده کن خواهران و دختران می ده اسیر                          وین اسیران را رها کن از سَعیر باز زن بر خیمه، آتش ای سلیل                               می بِکُن آتش گلستان بر خلیل هین بران کشتی به خون در کربلا                              نوح را بِرهان ز طوفان بلا تشنه لب باز آی بیرون از فرات                                دِه هزاران خضر را آب حیات منجی افتادگان در چَه تویی                              خون به دست آور که ثار الله تویی پشت پای "لا" به نُه خرگاه زن                                 خیمه در صحرای "اِلا الله" زن غرقه در خون با تن صد پاره باش                             بر گناه مجرمان کفاره باش کاین چنین خونی بباید ای هُمام                             تا کند این ناتمامان را تمام قلب اَکوانی، تو در خون باش غرق                            خاک ماتم ریز عالم را به فرق کاین سیه رویی ز افراد بشر                                    می نشوید غیر آب چشمِ تر گفت آن شاه سریر ارتضا                                     کانچه گفتی جمله را دارم رضا ترک مال و ترک جان و ترک اهل                   چون تویی جانان بسی سهل است، سهل من خود از خود نیستم زانِ توام                               هر چه گویی بنده، فرمان توام باده ام خون است و ساقی دست عشق                  مستِ عشقم، مستِ عشقم، مستِ عشق گفت ایزد کای شه احمد سرشت                             عهد خود را نامه ای باید نوشت پس نوشت او نامه ای با دست خویش                    مُهر بر وی بر نهاد و داشت پیش جد و باب و مام و فرزندانِ راد                                  مر گواهی را بر او خاتم نهاد گفت حق کای شمع بزم روشنم                              شاد زی که خون بهای تو منم هر چه در پاداش این عهد درست                       خواهی از ما، خواه! یکسر زان توست گفت شه صادق نیم این ذوالمنن                            در وفا گر از تو خواهم جز تو، من پس سپرد آن عهد زان بزم بلی                                عاشقانه راند سوی کربلا کانال ضامن اشک @zameneashk