26 رجب
1 ـ ﻭﻓﺎﺕ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
#وقایع_رجب
ﺳﻴّﺪ ﺑﻄﺤﺎﺀ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻫﺠﺮﺕ ﻭ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 10 ﺑﻌﺜﺖ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ. (1)
ﺑﻨﺎﺑﺮ ﻧﻘﻠﻰ ﺳﻦّ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺣﻠﺖ بالغ بر 80 ﺳﺎﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. (2)
ﺍﻗﻮﺍﻝ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺭﺣﻠﺖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ : 27 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍلأﻭﻟﻰ، 29 ﺭﺟﺐ، 7 ﻭ 18 ﻣﺎﻩ ﺭﻣﻀﺎﻥ، 15 ﻭ 17 ﺷﻮّﺍﻝ، ﺍﻭّﻝ ﻭ ﺩﻫﻢ ﺫﻯ ﺍﻟﻘﻌﺪﻩ، ﺍﻭّﻝ ﺫﻯ ﺍﻟﺤﺠّﺔ. (3)
← ﻧﺴﺐ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
ﻧﺎﻡ ﻣﺒﺎﺭک ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻤﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ، ﻭ ﭘﺪﺭﺷﺎﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ، ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺷﺎﻥ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺑﻨﺖ ﻋﻤﺮﻭ ﺑﻦ ﻋﺎﺋﺬ ﺍﺳﺖ.
ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺎ ﻋﺒﺪالله ﭘﺪﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺯﺑﻴﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﺑﻮﻳﻨﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻳﻌﻨﻰ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺳﺎﻳﺮ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﻪ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻓﻘﻂ ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻳﻜﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ. (4)
← ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
ﻣﺠﻠﺴﻰ رَحِمَهُ الله ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ :
ﺍﻣﺎﻣﻴّﻪ ﺍﺗّﻔﺎﻕ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﺮ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺟﻨﺎﺏ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻭ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻫﻴﭻ ﮔﺎﻩ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑُﺘﻰ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﻠﻜﻪ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺍﻭﺻﻴﺎﺀ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻣﺮ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺷﻴﻌﻪ ﻣﺸﻬﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﻯ ﺷﻴﻌﻪ ﻛﺘﺎب ها ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ.
ﺻﺪﻭﻕ رَحِمَهُ الله ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ :
ﺩﺭ ﺣﺪﻳﺚ ﺁﻣﺪﻩ ﻛﻪ ﺟﻨﺎﺏ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺣﺠّﺖ ﺍﻟﻬﻰ ﻭ ﺟﻨﺎﺏ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭﺻﻰّ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﻃﺒﻖ ﺭﻭﺍﻳﺖ ﻭﺩﺍﻳﻊ ﺍﻧﺒﻴﺎﺀ، ﻋﺼﺎﻯ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻮﺳﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ... ﺗﻮﺳﻂ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﺗﻢ ﺍلأﻧﺒﻴﺎﺀ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺳﭙﺮﺩﻧﺪ. (5)
ﺍﺑﻦ ﺍﺛﻴﺮ ﺟﺰﺭﻯ ﺷﺎﻓﻌﻰ در جامع الأصول ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
از عموهای پیامبر ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ جز حمزه و عبّاس و ابو طالب علیهم السلام کس دیگری نزد اهل بیت علیهم السلام ایمان نیاورده اند.
علاّمه طبرسی می گوید :
ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ إﺟﻤﺎﻉ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺟﻤﺎﻉ ﺍﻫﻞ ﺑﻴﺖ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺣﺠّﺖ ﺍﺳﺖ؛ چون آن بزرگواران یکی از ثقلین هستند که پیامبر ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ امر به تمسُّک به آن دو نموده اند. (6)
ﻛﺘﺐ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺗﺄﻟﻴﻒ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﺁن ها ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 630 هـ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺎﻛﻨﻮﻥ ﻛﺘﺒﻰ ﺑﻪ ﺯﺑﺎن های ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭ ﺍﻳﻤﺎﻥ، ﻋﻈﻤﺖ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺗﺄﻟﻴﻒ ﻭ ﭼﺎﭖ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﻫﻞ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﭘﻮﺷﻴﺪﻩ ﻧﻴﺴﺖ. (7)
ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺿﺎ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ در جواب حضرت عبدالعظیم حسنی رَحِمَهُ الله ﻣﻰ ﻓﺮﻣﺎﻳﻨﺪ :
«اگر تو در ایمان ابو طالب علیه السلام شک کنی جایگاهت به سوی آتش جهنّم است». (8)
ﺍﺷﻌﺎﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ، ﺍﺷﻌﺎﺭ ﻣﻨﺴﻮﺏ ﺑﻪ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺣﻠﺖ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻭ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺑﻪ ﻗﺮﻳﺶ ﺩﺭ ﻣﺴﺠﺪ ﺍﻟﺤﺮﺍﻡ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻗﺼﺪ سوء ﻗﺮﻳﺶ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ، ﻭ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺭﺣﻠﺖ، ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﻃﻠﺐ باران ﻫﻤﻪ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺮ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﺍﻳﻤﺎﻧﻰ ﻣﻨﺤﺼﺮ ﺑﻔﺮﺩ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻳﺎﺕ ﺗﺸﺒﻴﻪ ﺑﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻛﻬﻒ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺑﻌﻀﻰ ﺍﺯ ﺍﺑﻴﺎﺕ ﺃﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﻴﻪ ی ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻧﻴﺰ ﺩﻟﺎﻟﺖ ﺑﺮ ﺍﻓﻀﻠﻴﺖ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺣﻤﺰﻩ علیه السلام ﺩﺍﺭﺩ.
ﺍﺻﺒﻎ ﺑﻦ ﻧﺒﺎﺗﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
اﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ :
«ﺑﺨﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻫﺮﮔﺰ ﭘﺪﺭﻡ ﻭ ﺟﺪّﻡ ﻋﺒﺪ ﺍﻟﻤﻄّﻠﺐ ﻭ ﻫﺎﺷﻢ ﻭ ﻋﺒﺪ ﻣﻨﺎﻑ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺑُﺖ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ».
ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﭘﺲ ﭼﻪ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ؟
ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
«ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﻛﻌﺒﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺩﻳﻦ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ متمسّک ﺑﻮﺩﻧﺪ». (9)
ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﺍﺷﻌﺎﺭﻯ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
اﮔﺮ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ، ﺍﺯ ﺩﻳﻦ ﺍﺛﺮﻯ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ این چنین ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺷﻮﺩ. ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ علیه السلام ﺩﺭ ﻣﻜّﻪ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩ ﻭ ﭘﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻰ ﺩﺭﻳﻎ ﺍﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻭ ﺩﻓﺎﻉ ﻣﻰ ﻧﻤﻮﺩ. (10)
← ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺣﻀﺮﺕ اﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺧﺒﺮ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺍﺩ، ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﻣﻠﻮﻝ ﻭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
«ﻳﺎ ﻋﻠﻰ ﺑﺮﻭ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻏﺴﻞ ﻭ ﺣﻨﻮﻁ ﻭ ﻛﻔﻦ ﻛﻦ ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺳﺮﻳﺮ ﻧﻬﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻩ».
ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺳﺘﻮﺭﺍﺕ ﭘﺒﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺳﺮﻳﺮ ﮔﺬﺍﺷﺖ، ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺗﺸﺮﻳﻒ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﭼﻮﻥ ﻧﻈﺮ ﻣﺒﺎﺭک شان ﺑﺮ ﻧﻌﺶ ﻋﻤﻮﻯ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺷﺎﻥ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺭﻗّﺖ ﻭ ﺣُﺰﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ :
«ﺍﻯ ﻋﻤﻮ، ﺻﻠﻪ ی ﺭﺣﻢ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻰ ﻛﺮﺩﻯ ﻭ ﺟﺰﺍﻯ ﺧﻴﺮ ﺩﻳﺪﻯ. ﺍﻯ ﻋﻤﻮ، ﺩﺭ ﻛﻮﭼﻜﻰ ﻣﺮﺍ ﻛﻔﺎﻟﺖ ﻛﺮﺩﻯ ﻭ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﻣﺮﺍ ﻧﺼﺮﺕ ﻭ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻧﻤﻮﺩﻯ». (11)
ﺑﺎ ﺭﺣﻠﺖ ﺍﺑﻮ ﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺟﺒﺮﺋﻴﻞ ﻧﺎﺯﻝ ﺷﺪﻩ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠّﻰ الله ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ :
«ﻳﺎﻭﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻧﻴﺎ ﺭﻓﺖ، ﻫﺠﺮﺕ ﻛﻦ». (12)
امام باقر علیه السلام می فرمایند :
«اگر ایمان حضرت ابو طالب علیه السلام در یک کفه ی ترازو قرار گیرد و ایمان این خَلق در کفه ی دیگر قرار گیرد حتماً ایمان او بالاتر است». سپس فرمودند :
«آیا نمی دانید که اﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻴﺎﺕ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﺋﺐ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻋﺒﺪالله ﻭ ﺁﻣﻨﻪ ﻭ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻋﻠﻴﻬﻢ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﺣﺞّ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﻫﻨﺪ، ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﻪ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺧﻮﺩ ﻭﺻﻴّﺖ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻳﺐ ﺑﺮﺍﻯ ﺣﺞّ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺍﻥ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ. (13)
امام صادق از پدرش از امام سجّاد از پدرش علیهم السلام نقل می کند که امیر المومنین علی علیه السلام در صحن مسجد نشسته و مردم اطرافش جمع بودند که مردی بلند شد و پرسید :
ای امیر المومنین علیه السلام !
تو در مقام و مرتبه ای هستی که خداوند تو را در آن جایگاه قرار داده امّا پدرت در آتش دوزخ شکنجه می شود !
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
«آرام باش ! خدای دهانت بشکند ! سوگند به آن کسی که محمّد صلّی الله علیه و آله را به حقّ مبعوث کرد ! اگر پدرم برای تمام گناهکاران روی زمین شفاعت کند خداوند شفاعت او را می پذیرد.
آیا پدرم در آتش معذّب باشد و من که پسرش هستم تقسیم کننده بهشت و دوزخ باشم ؟!
سوگند به آن کس که محمّد صلّی الله علیه وآله را به حقّ مبعوث کرد ! روز قیامت نور ابو طالب نور تمام آفریدگان را تحت الشعاع قرار می دهد مگر پنج نور :
نور محمّد صلّی الله علیه و آله، نور من، نور فاطمه، نور حسن، نور حسین، و نور امامان از فرزندان حسین علیهم السلام.
آگاه باش ! نور ابو طالب علیه السلام از نور ماست که خداوند آن را دو هزار سال پیش از آفرینش حضرت آدم آفریده است». (14)
📚 منابع :
1. ﻣﺼﺒﺎﺡ ﺍﻟﻤﺘﻬﺠﺪ : ﺹ 749. و ... .
2. ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺍﻟﺘﻮﺍﺭﻳﺦ : ﺹ 43، 114. سر السلسلة العلویّة : ص 3.
3. ﻧﻔﺎﺋﺢ ﺍﻟﻌﻠﺎﻡ : ﺹ 158. و ... .
4. بحار الأنوار : ج 35، ص 138، 182. عمدة الطالب : ص 21، 23.
5. کافی : ج 1، ص 445. و ... .
6. بحار الأنوار : ج 35، ص 139، 138. و ... .
7. رک : الغدیر : ج 7، ص 409 ـ 330. و ... .
8. بحار الأنوار : ج 35، ص 111. و ... .
9. کمال الدین : ص 175. و ... .
10. ﺷﺮﺡ نهج البلاغه (ﺍﺑﻦ ﺍﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ) : ﺝ 14، ﺹ 84 _ 70. و ... . الغدیر : ج 7، ص 387. ﺩﺭ ﻭﻗﺎﻳﻊ ﺍلأﻳﺎﻡ : ﺝ 1، ﺹ 289 ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ ی ﺳﻴﻮﻃﻰ ﺍﺣﺎﺩﻳﺜﻰ ﻛﻪ ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﺯ ﻣﻮﺿﻮﻋﺎﺕ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻏﻴﺮ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ، ﺑﺮﺍﻯ ﺷﺎﺩﻯ ﺷﺠﺮﻩ ی ﻣﻠﻌﻮﻧﻪ ﺑﻨﻰ ﺍﻣﻴّﻪ، ﻭ من جمله ﺍﺯ ﺭﺍﻭﻳﺎﻥ ﺁﻥ مغیرة بن شعبة ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻋﺪﺍﻭﺕ ﻭ ﺩﺷﻤﻨﻰ ﺑﺎ ﺑﻨﻰ ﻫﺎﺷﻢ ﺷﻬﺮﻩ ی ﺁﻓﺎﻕ ﺍﺳﺖ.
11. بحار الأنوار : ج 22، ص 261، ج 35، ص 125. و ... .
12. کافی : ج 1، ص 440، 449. و ... .
13. بحار الأنوار : ج 35، ص 156. و ... .
14. مائة منقبة : ص 174. و ... .
@zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم
#بعثت_رسول_اکرم_ص
#وقایع_ماه_رجب_و_امام_حسین_ع
27 رجب
1 - بعثت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله
مبعث مبارک پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در سن 40 سالگی و آغاز نزول قرآن بر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در این روز بوده است.
(اعلام الوری: ج 1، ص 46. مصباح المتهجد: ص 750. مسار الشیعه: ص 37. تهذیب: ج 6، ص 2. العدد القویه: ص 337. زاد المعاد: ص 36. فیض العلام: ص 328)
این روز یکی از اعیاد بزرگ است، و روزی است که حضرت رسول صلّی اللَّه علیه و آله به رسالت مبعوث گرردید و جبرئیل علیه السّلام بر پیامبری آن حضرت نازل شد.
(زاد المعاد: ص 36)
غیر شیعه مبعث را در 17 یا 18 یا 24 ماه رمضان و بعضی در 12 ربیع الاول می دانند.
در این روز صلوات بر پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و اهل بیت آن حضرت و نیز زیارت آن حضرت و امیر المؤمنین علیه السّلام وارد شده است.
(زاد المعاد: ص 40)
سالیان سال بود که از بعثت انبیاء علیهم السّلام می گذشت، و هر قوم و قبیله ای با عقیده های مختلف خود زندگی می کردند و در حجاز و مکه آن روز بسیاری بت می پرستیدند: بت سنگی، فلزی، چوبی، و گاهی از جنس خرما. دختران را زنده به گور می کردند. اکثر قبایل در حال جنگ و خونریزی بودند. دنیا غرق در گمراهی و ضلالت بود. تا اینکه چهل سال از ولادت با سعادت اشرف مخلوقات و سرور کائنات حضرت محمّد
بن عبداللَّه صلّی اللَّه علیه و آله گذشت. خداوند آن حضرت را به پیامبری مبعوث فرمود، و جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و وحی های الهی را با آداب و مراسمی مخصوص به آن حضرت رسانید که در کتب روائی با سندهای مختلف ذکر شده است.
طبق بعضی روایات
(منتهی الامال: ج 1، ص 47)
هنگامی که آن حضرت از کوه حرا بر می گشتند انوار جلال و عظمت ایشان را فرا گرفته بود، بحدی بود که هیچکس را یارای آن نبود که به آن حضرت نظر کند. از کنار هر درخت و گیاه و سنگ که می گذشت در برابر آن حضرت خم می شدند و به زبان فصیح می گفتند: «السّلام علیک یا نبی اللَّه، السّلام علیک یا رسول اللَّه».
هنگامی که آن حضرت داخل خانه حضرت خدیجه سلام اللَّه علیها شدند، از شعاع انوار جمال آن حضرت خانه منور شد. خدیجه سلام اللَّه علیها عرض کرد: ای محمّد، این چه نور است که از شما مشاهده می کنم ؟ آن حضرت فرمودند: این نور پیامبری است. سپس خطاب به حضرت خدیجه سلام اللَّه علیها فرمودند: بگو: «لا اله الا اللَّه محمّد رسول اللَّه». خدیجه سلام اللَّه علیها عرض کرد: سالهاست من پیامبری شما را می دانم. سپس به وحدانیت خداوند متعال و رسالت پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله شهادت داد.
در این هنگام آن حضرت فرمودند: «ای خدیجه ! احساس سرما می کنم. جامه ای بر من بپوشان». حضرت جامه بر خود کشید و خوابید. از جانب حقتعالی ندا رسید: «یا ایها المدّثر، قم فانذر و ربّک فکبّر. ..»
(سوره مدّثر: آیه 1)
«ای جامه به خود پیچیده، برخیز و بترسان
مردم را از عذاب پروردگار خود، و تکبیر بگو و پروردگارت را به بزرگی یاد کن».
آن حضرت برخاست و انگشت مبارک در گوش خود گذاشت و فرمود: «اللَّه اکبر، اللَّه اکبر» پس صدای آن حضرت به همه موجودات رسید، و همه با او موافقت کردند.
(منتهی الامال: ج 1، ص 47)
پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله سه سال پنهانی مردم را به خدای یکتا دعوت می فرمود، و پس از سه سال جبرئیل آمد و عرض کرد: «خداوند متعال امر فرموده که دعوت خویش را آشکار فرمائی». سپس آن حضرت از کوه صفا بالا رفتند و مردم را انذار فرمودند و دعوت خود را علنی نمودند.
(بحار الانوار: ج 19، ص 174 - 186)
کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام )
@zameneashk1
#بعثت_رسول_اکرم_ص
آغاز بعثت
محمد امين (ص) قبل از شب 27 رجب در غار حرا به عبادت خدا و راز و نياز با آفريننده جهان ميپرداخت و در عالم خواب رؤياهايي ميديد راستين و برابر با عالم واقع. روح بزرگش براي پذيرش وحي - کم کم - آماده ميشد. درآن شب بزرگ جبرئيل فرشته وحي مأمور شد آياتي از قرآن را بر محمد (ص) بخواند و او را به مقام پيامبري مفتخر سازد. سن محمد (ص) در اين هنگام چهل سال بود. در سکوت و تنهايي و توجه خاص به خالق يگانه جهان جبرئيل از محمد (ص) خواست اين آيات را بخواند: اقرأ باسم ربک الذي خلق. خلق الانسان من علق. اقرأ وربک الاکرم. الذي علم بالقلم. علم الانسان ما لم يعلم. يعني: بخوان به نام پروردگارت که آفريد. او انسان را از خون بسته آفريد. بخوان به نام پروردگارت که گراميتر و بزرگتر است. خدايي که نوشتن با قلم را به بندگان آموخت. به انسان آموخت آنچه را که نميدانست. محمد (ص) - از آنجا که امي و درس ناخوانده بود - گفت: من توانايي خواندن ندارم. فرشته او را سخت فشرد و از او خواست که لوح را بخواند. اما همان جواب را شنيد - در دفعه سوم - محمد (ص) احساس کرد ميتواند لوحي را که در دست جبرئيل است بخواند. اين آيات سرآغاز مأموريت بسيار توانفرسا و مشکلش بود. جبرئيل مأموريت خود را انجام داد و محمد (ص) نيز از کوه حرا پايين آمد و به سوي خانه خديجه رفت. سرگذشت خود را براي همسر مهربانش باز گفت. خديجه دانست که مأموريت بزرگ محمد آغاز شده است. او را دلداري و دلگرمي داد و گفت: بدون شک خداي مهربان بر تو بد روا نميدارد زيرا تو نسبت به خانواده و بستگانت مهربان هستي و به بينوايان کمک ميکني و ستمديدگان را ياري مينمايي. سپس محمد (ص) گفت: مرابپوشان خديجه او را پوشاند. محمد (ص) اندکي به خواب رفت. خديجه نزد ورقة بن نوفل عمو زادهاش که از دانايان عرب بود رفت، و سرگذشت محمد (ص) را به او گفت. ورقه در جواب دختر عموي خود چنين گفت: آنچه براي محمد (ص) پيش آمده است آغاز پيغمبري است و ناموس بزرگ رسالت بر او فرود ميآيد. خديجه با دلگرمي به خانه برگشت.
@zameneashk1
#بعثت_رسول_اکرم_ص
بعثت پيامبر
«بعثت»، هجوم نور به قلب تاريکي است. عاشقان کوي محمّد، نقد دل را به پاي محبت او نثار ميکنند تا صفاي باطن به دست آورند. دل را به چشمه معرفت او ميسپارند تا با زلال احکام الهياش زنگار از درون بزدايند. کشتينشين درياي اهل بيت محمّد ميشوند تا سوار بر امواج فقه به ساحل سعادت راه يابند.
آنچه پيامبرصلي الله عليه وآله بر اين مردم خواند، يکسره مايه حيات و وسيله نجات است. راهي هموار در داغستان دنيا که پاي انديشه بشر را از ريگ خطا مصون ميدارد و احکامي سراسر حکمت که ريشه در فطرت انسان دارد.
او که درهاي باغ سبز معرفت را بر پيروان مکتب خويش گشود و پيامآور اين حکمت بود، به يقين شخصيّتي بزرگ و ستودني دارد.
دل او آسمان معرفت الهي و کلامش باران رحمت خداوند است.
@zameneashk1
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 270
#بعثت_رسول_اکرم_ص
#بعثت_و_امام_حسین_ع
وظیفه ی ما در برابر بعثت انبیاء و نهضت حسینی ع چیست؟
بعثت بي هجرت
امروز وظيفه ما اين است که به ملتهاي دنيا اين را تفهيم کنيم، که بعثت بي هجرت دين اسلام نيست. ديني که در آن قدرت سياسي دين و زمامداري احکام الهي و تشکيل نظام اسلامي و اداره جامعه در همه ابعاد بر طبق آيات خدايي وجود نداشته باشد، او دين اسلام نيست؛ اسلام ناقصي است. اين همان چيزي است که امروز استکبار و دست نشاندههايش به شدت از آن وحشت دارند، و ميبينيد در همين قضاياي فاجعه مکه و قبل از او و بعد از او هم اين مسأله کاملا روشن و اشکار بود که زمامداران مادي دنيا و سرسپردگان استبکار جهاني سعي ميکنند تا آن جا که ممکن است دين را از مسائل سياسي و اداره جامعه و اين که قدرت سياسي و اجتماعي در جامعه متعلق به احکام خدا باشد، دور و جدا نگه دارند. ماجراي عاشورا و حادثه خونيني که در سال شصت و يکم هجرت به وجود آمد، دنباله هجرت پيغمبران بود براي تشکيل نظام اسلامي بود منتها پيغمبر ميخواست اين نظام را بنيانگذاري کند، و حسين بن علي ميخواست اين نظام را بازسازي کند، بعد از آني که به شعامت حکومت بنياميه و دشمنان دين از مسير اصلي منحرف شده بود. اين تفسير درست حادثه عاشورا و فهم صحيح مسأله هجرت است. مسأله محرم در طول تاريخ بخاطر همين خصوصيات در جامعه اسلامي و بخصوص در جامعه شتيع يک برجستگي خاصي داشته. البته همان طور که گفتيم مخصوص شيعه هم نبوده، در بلاد اسلامي غير شيعي هم ماجراي عاشورا و مسأله مصيبت بزرگ اهل بيت در طول تاريخ مورد توجه قرار داده، که ماجراهايي در اين زمينه هست. [1] .
قدر بدانيم
ما که امروز اين نظام اسلامي را لمس ميکنيم و برکات آ نرا از نزديک ميبينيم، بيشتر از اسلاف خود، قدر نهضت حسيني (عليهالسلام) و معناي آن را درک ميکنيم و بايد بکنيم... ما امروز، به برکت آن نهضت و حفظ فرهنگ و روحيهي آن نهضت، در جامعهي خودمان اين نظام را به وجود آوردهايم. اگر در جامعهي ما، عشق به امام حسين (ع) و ياد او و ذکر مصايب و حوادث عاشورا معمول و رايج نبود، معلوم نبود که نهضت با اين فاصلهي زماني و با اين کيفيتي که پيروز شد، به پيروزي ميرسيد. اين، عامل فوق العاده موثري در پيروزي نهضت بود و امام بزرگوار ما، در راه همان هدفي که حسين بن علي (عليهالسلام) قيام کرده بودند، از اين عامل حداکثر استفاده را کردند.
امام (ره) با ظرافت، آن تصور غلط روشنفکر مآبانهي قبل از پيروزي انقلاب را که در برههيي از زمان رايج بود، از بين بردند. ايشان، جهتگيري سياسي مترقي انقلابي را با جهت گيري عاطفي در قضيهي عاشورا پيوند و گره زدند و روضه خواني و ذکر مصيبت را ايحا کردند و فهماندند که اين، يک کار زايد و تجملاتي و قديمي و منسوخ در جامعهي ما نيست؛ بلکه لازم است و ياد امام حسين و ذکر مصيبت و بيان فضايل آن بزرگوار - چه به صورت روضه خواني و چه به شکل مراسم عزاداري گوناگون - بايد به شکل رايج و معمو و گريهآور و عاطفه برانيگز و تکان دهندهي دلها، در بين مردم ما باشد و از آنچه که هست، قويتر هم بشود. ايشان، بارها بر اين مطلب تأکيد ميکردند و عملا هم خودشان وارد ميشدند. [1] .
از کتاب اشک باید راز دار باشد[ صفحه 56]
[1] سخنراني در ديدار با ائمه ي جماعت و وعاظ تهران در آستانه ي محرم 11 / 5 / 1368.
ای دی برای ارسال مطالب و سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
کانال مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk1
#بعثت_رسول_اکرم_ص
بعثت در کلام امير مؤمنان علي
در اولين خطبه نهجالبلاغه، امير مؤمنان، عليهالسلام، درباره پيامبران و از جمله پيامبر خاتم ميفرمايد:
پس هر چند گاه پيامبراني فرستاد و به وسيله آنان به بندگان هشدار داد تا حق ميثاقِ اَلَست بگزارند، و نعمت فراموش کرده را به ياد آرند. با حجت و تبليغ، چراغ معرفتشان را بيفروزند تا به آيتهاي خدا چشم دوزند؛ از آسماني بالا برده و زميني زيرشان گسترده، و آنچه بدان زندهاند و چسان ميميرند و ناپايندهاند، و بيماريهاي پيرکننده و بلاهاي پياپي رسنده. و هيچگاه نبود که خدا آفريدگان را بيپيامبر بدارد، يا کتابي در دسترس آنان نگذارد، يا حجتي بر آنان نگمارد، يا از نشان دادن راه راست دريغ دارد. پيامبران که اندک بودند و مخالفشان بسيار، و در دام شيطان گرفتار، در کار خويش در نماندند و دعوت حق را به مردم رساندند. گاه پيامبر پيشين نام پيامبر پس از خود را شنفته، و گاه وصف پيامبر پسين را به امت خويش گفته. زمان اينچنين گذري شد، و روزگار سپري. پدران رفتند و پسران جاي آنان را گرفتند تا آنکه خداي سبحان محمد، صلّياللّهعليهوآله، را پيامبري داد تا دور رسالت را به پايان رساند و وعده حق را به وفا مقرون گرداند، طومار نبوت او به مُهرِ پيامبران ممهور و نشانههاي او در کتاب آنان مذکور، و مقدم او بر همه مبارک و موجب سرور؛ حالي که مردم زمين، هر دسته به کيشي گردن نهاده بودند، و هر گروه پي خواهشي افتاده، و در خدمت آييني ايستاده؛ يا خدا را همانند آفريدگان دانسته، يا صفتي که سزاي او نيست بدو بسته، يا به بتي پيوسته و از خدا گسسته. پروردگار آنان را بدو از گمراهي به رستگاري کشاند و از تاريکي ناداني رهاند.
سپس ديدار خود را براي محمد، صلّياللّهعليهوآله، گزيد ـ و جوار خويش او را پسنديد ـ و از اين جهانش رهانيد. او را نزد خود برد تا در فردوس اعلي نشيند، و بيش سختي اين جهان نبيند.
پس بزرگوارانه او را ديدار ارزاني داشت و او ميراثي که پيامبران مينهند براي شما گذاشت، چه آنان امت خويش را وانگذارند مگر با نشان دادن راهي روشن و نشانهاي معين:
کتاب پروردگار در دسترس شماست، حلال و حرام آن پيداست، واجب و مستحب آن هويداست، ناسخ و منسوخش روشن، رخصت و عزيمت آن معين، خاص و عامش معلوم، پند و مثلهايش مفهوم، مطلق و مقيّدش پديدار، محکم و متشابهش آشکار، مجمل آن تفسير شده، و نامفهومش تعبير شده، از حکمي که بدانند و انجام دادني است، و آنچه ندانند و واگذاردني است؛ حکمي است وجوب آن در قرآن معين، و نسخ آن در سنّت مبرهن؛ و حکمي که سنّت گويد بايد، و کتاب رخصت دهد که ترک آن شايد؛ و حکمي که در وقتي خاص بر مکلّف نوشته است، و چون وقتش سپري شد تکليف هشته است؛ و حرامهايي ناهمسان، با کيفرهايي سخت و يا آسان؛ گناهي بزرگ که کيفرش آتش آن جهان است، و گناهي خرد که براي توبه کننده اميد غفران است، يا آنچه مقبول، ميان دشوار و آسان است.[1] .
آن حضرت در قسمتي از خطبه 33 بعثت پيامبر اکرم، صلّياللّهعليهوآله، را چنين توصيف ميکند:
خدا محمد را برانگيخت و از عرب کسي کتابي نخوانده بود و دعوي پيامبري نکرده بود. محمد، صلّياللّهعليهوآله، مردم را به راهي که بايست کشاند، و در جايي که بايد نشاند، و به رستگاري رساند، تا آنکه کارشان استوار و جمعيتشان پايدار گرديد.[2] .
در خطبه 94 نيز در وصف سلسله پيامبران الهي ميفرمايد:
پس آنان را در بهترين وديعت جاي به امانت سپرد، و در نيکوترين قرارگاه مستقر کرد. از پشتي به پشت ديگرش داد، همگي بزرگوار، و زهدانهايي پاک و بيعيب و عار. چون يکي از آنان درگذشت، ديگري براي حمايت دين برخاست، و جانشين او گشت؛ تا آنکه تشريف بزرگواري از سوي خداي باري، به محمد، صلّي اللّه عليه وآله، رسيد، و او را از بهترين خاندان و گراميترين دودمان برکشيد. از درختي که پيامبران خود را از آن جدا کرد، و امينان خويش را برگزيد و بيرون آورد. فرزندان او بهترين فرزندانند، و خاندانش نيکوترين خاندان؛ و دودمان او بهترين دودمان. در گرداگرد مکه روييدند، و در کشتزار بزرگواري باليدند. شاخههايشان بلند و سر به آسمان کشيده است و دست کسي به ميوه آن نارسيده.
او پيشواي کسي است که راه پرهيزگاري پويد، و چراغ آن است که راهنمايي جويد. چراغي است که پرتو آن دميد، و درخشي است که روشني آن بلند گرديد، و آتشزنهاي است، که نور آن درخشيد. رفتار او ميانهروي در کار است، و شريعت او راه حق را نمودار. سخنش حق را از باطل جدا سازد، و داوري او عدالت است ـ و ستم را براندازد ـ او را هنگامي فرستاد که پيامبران نبودند ـ و مردمان ـ به خطا کار مينمودند، و امّتان در گولي و ناداني ميغنودند.
@zameneashk1
#بعثت_رسول_اکرم_ص
خداتان بيامرزاد! به کار پردازيد، و نشانههاي آشکار را پيشواي خود سازيد تا که راه گشاده است و راست، و شما را به خانهاي ميخواند که سلامت آنجاست. شما در خانهاي به سر ميبريد که بايد خشنودي خدا را در آن به دست آريد، در مهلت و آسايش خاطري که داريد، که نامهها گشوده است و خامه فرشتگان روان، تنها درست است و زبانها گردان. توبه شنفته است و کردارها پذيرفته.[3] .
امير مؤمنان، عليهالسلام، در خطبه 95 به توصيف وضعيت مردمان تا پيش از برانگيخته شدن حضرت ختمي مرتبت، صلّياللّهعليهوآله، پرداخته ميفرمايد:
او را برانگيخت، حالي که مردم سرگردان بودند، و بيراهه فتنه را ميپيمودند. هوا و هوسشان سرگشته ساخته، بزرگي خواهيشان به فرودستي انداخته. از ناداني گرفتار. او که درود خدا بر وي باد، خيرخواهي را به نهايت رساند، به راه راست رفت، و از طريق حکمت و موعظه نيکو مردم را به خدا خواند.[4] .
آن حضرت در قسمتي از خطبه 96 نيز حضرت ختمي مرتبت را چنين توصيف ميکند:
قرارگاه او بهترين قرارگاه است. و خاندان او را شريفترين پايگاه است، از کانهاي ارجمندي و کرامت، و مهدهاي پاکيزگي و عفّت. دلهاي نيکوکاران به سوي او گرديده. ديدهها در پي او دويده. کينهها را بدو بنهفت و خونها به برکت او بخفت. مؤمنان را بدو برادران همکيش ساخت؛ و جمع کافران را پريش؛ خواران را بدو ارجمند ساخت و سالار، و عزيزان را بدو خوار. گفتار او ترجمان هر مشکل است و خاموشي او زباني گويا براي اهل دل.[5] .
و سرانجام در خطبه 110 در ذکر پيامبر اکرم، صلّياللّهعليهوآله، ميفرمايد:
دنيا را خوار ديد، و کوچکش شمرد، سبکش گرفت و هيچش به حساب آورد؛ و دانست که خدا دنيا را از او گرفت چون چنين خواسته بود، و ديگري را ارزاني داشت چون حقير ميبود. پس به دل از آن روي برگرداند، و يادش را در خاطر خويش ميراند؛ و دوست داشت که زينت دنيا از ديدهاش نهان شود تا از آن رختي گرانبها نگزيند، و اميد ماندن در آن به دلش ننشيند. رسالت پروردگار را چنان رساند، که براي کسي جاي عذر نماند؛ و امّت خود را اندرز گفت و ترساند؛ و مژده بهشتشان داد، و بدان خواند.
ما درخت نبوتيم و فرود آمد نگاه رسالت، و جاي آمد شد فرشتگان رحمت، و کانهاي دانش و چشمهسارهاي بينش. ياور و دوست ما، اميد رحمت ميبرد؛ و دشمن و کينهجوي ما، انتظار قهر و سطوت.[6] .
[1] شهيدي، سيد جعفر، ترجمه نهج البلاغه، ص6 ـ 7.
[2] همان، ص130.
[3] همان، ص130 ـ 131.
[4] همان، ص131.
[5] همان، ص34.
[6] همان، ص87.
@zameneashk1
برای دیدن مطالب با موضوع مبعث رسول الله (ص) لطفا این هشتگ را بزنید👇👇
#بعثت_رسول_اکرم_ص
و برای دیدن مطالب ارتباط پیامبر اکرم (ص) با امام حسین (ع) این هشتک را👇👇
#پیامبر_صلی_الله_علیه_وآله_و_امام_حسین_علیه_السلام
ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال ضامن اشک ایتا
@zameneashk1