eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
7.7هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1.2هزار فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر ایتا @zameneashk1 باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات مقتل و دریافت کتاب شیعتی و مذبوح فرات @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
❖﷽❖ (و منهم جعفر بن عقيل رضي اللّه عنه) 📜و أمه أم الثغر بنت عامر من بني كلاب و يقال أمه الخوصاء بنت عمرو بن عامر الكلابي، فبرز قائلا: أنا الغلام الأبطحي الطالبي من معشر في هاشم من غالب و نحن حقا سادة الذوائب هذا حسين أطيب الأطائب فرماه عبد اللّه بن عزرة (عروة خ ل) الخثعمي فقتله ١. و في المناقب فقتل رجلين و في قول خمسة عشر فارسا، قتله بشر بن سوط‍‌ الهمداني لعنه اللّه . 📝مادرش ام الثغر دختر عامر از بنى كلاب است و بعضى مادرش را خوصاء دختر عمرو بن عامر كلابى دانند، به ميدان رفت و سرود: منم جوان ابطحى طالبى عشيرۀ من هاشمى و غالبى ما برحقّيم و گيسوان را صاحبى اين است حسين اطيب الأطائبىعبد اللّه بن عروۀ خثعمى او را با تير كشت؛ در «مناقب» گفته: دو مرد را كشت و در قولى پانزده سوار را كشت و بشر بن سوط‍‌ همدانى او را شهيد كرد. 📚 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 401 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ (و عبد اللّه الأكبر بن عقيل) 📜أمه أم ولد قتله كما نقل عن المدائني عثمان بن خالد بن أشيم (أسيد خ ل) الجهني و رجل من همدان. و محمد بن مسلم بن عقيل أمه أم ولد قتله أبو مرهم الأزدي و لقيط‍‌ بن إياس الجهني رواه أبو الفرج عن أبي جعفر محمد بن علي عليهما السلام. و محمد بن أبي سعيد بن عقيل بن أبي طالب الأحول «قد هم». قال أبو الفرج: أمه أم ولد، قتله لقيط‍‌ بن ياسر الجهني رماه بسهم فيما رويناه عن المدائني عن أبي مخنف عن سليمان بن أبي راشد عن حميد بن مسلم. و ذكر محمد بن علي بن حمزة أنه قتل معه جعفر بن محمد بن عقيل، و وصف أنه سمع أيضا من يذكر أنه قتل يوم الحرة. و قال أبو الفرج: و ما رأيت في كتاب الأنساب لمحمد بن عقيل ابنا يسمى جعفرا، و ذكر أيضا محمد بن علي بن حمزة عن عقيل بن عبد اللّه بن عقيل بن محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عقيل بن أبي طالب أن علي بن عقيل و أمه أم ولد قتل يومئذ، فجميع من قتل يوم الطف من ولد أبي طالب سوى من يختلف في أمره اثنان و عشرون رجلا. انتهى ١. و عن كتاب المعارف لابن قتيبة قال: و خرج ولد عقيل مع الحسين بن علي ابن أبي طالب فقتل منهم تسعة نفر و كان مسلم بن عقيل أشجعهم . 📝مادرش ام ولد بود و ابو مرهم ازدى و لقيط‍‌ بن اياس جهنى او را كشتند؛ ابو الفرج او را از امام پنجم و محمد بن ابى سعيد بن عقيل بن ابى طالب احول روايت كرده و هم او گفته: مادرش امّ‌ ولد بود و لقيط‍‌ بن ياسر جهنى طبق روايت مدائنى، از ابى مخنف، از سليمان بن راشد، از حميد بن مسلم، او را زد و كشت؛ و محمد بن على بن حمزه گفت كه: بعد از او جعفر بن محمد بن عقيل كشته شد، و از بعضى شنيده است كه او در روز جنگ حرّه كشته شد ولى ابو الفرج گفته: من در كتب انساب براى محمد بن عقيل فرزندى جعفر نام نيافتم و نيز محمد بن على بن حمزه از عقيل بن عبد اللّه بن عقيل بن محمد بن عبد اللّه بن محمد بن عقيل بن ابى طالب روايت كرده كه: على بن عقيل هم كه مادرش امّ‌ ولد بوده در روز عاشوراء كشته شده، و از اولاد ابى طالب جز آنان كه مورد اختلاف است در روز عاشوراء ٢٢ مرد كشته شدند. انتهى. در كتاب «معارف» ابن قتيبه گويد: اولاد عقيل با حسين بن على خروج كردند و نه نفر آنها كه مسلم بن عقيل از همه شجاع‌تر بود كشته شدند. 📚 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 403 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 📜و ذكر السبط‍‌ في التذكرة بعد نداء الحسين عليه السلام شبث بن ربعي و حجارا و قيس بن الأشعث و زيد بن الحرث: أ لم تكتبوا إلي‌؟ و قولهم: ما ندري ما تقول. قال: و كان الحر بن يزيد اليربوعي من ساداتهم، فقال له: بلى و اللّه لقد كاتبناك و نحن الذين أقدمناك فأبعد اللّه الباطل و أهله، و اللّه لا أختار الدنيا على الآخرة. ثم ضرب رأس فرسه و دخل في عسكر الحسين عليه السلام، فقال له الحسين: أهلا و سهلا أنت و اللّه الحر في الدنيا و الآخرة - انتهى . و روي أنه قال للحسين عليه السلام: لما وجهني عبيد اللّه إليك خرجت من القصر فنوديت من خلفي أبشر يا حر بخير، فالتفت فلم أر أحدا فقلت: و اللّه ما هذه بشارة و أنا أسير إلى الحسين و ما أحدث نفسي باتباعك. فقال عليه السلام: لقد أصبت خيرا . و نادى عمر بن سعد: يا دريد (ذويد خ ل) ادن رايتك. فأدناها ثم وضع سهمه في كبد قوسه ثم رمى فقال: اشهدوا أني أول من رمى، ثم ارتمى الناس و تبارزوا . و قال محمد بن أبي طالب: فرمى أصحابه كلهم فما بقي من أصحاب الحسين عليه السلام إلا أصابه من سهامهم. قيل: فلما رموهم هذه الرمية قل أصحاب الحسين عليه السلام و قتل في هذه الحملة خمسون رجلا . 📝در «تذكره سبط‍‌» است كه: پس از آنكه حسين (ع) به شبث بن ربعى و حجار بن ابجر و قيس بن اشعث و يزيد بن حرث فرياد زد: شما به من نامه ننوشتيد؟ و گفتند: نمى‌دانيم چه گوئى، حر بن يزيد كه از سادات آنها بود گفت: آرى، بخدا ما به تو نوشتيم و تو را آورديم، خدا باطل و باطل خواهان را دور كند، من دنيا را بر آخرت نگزينم؛ سپس سر اسبش را برگردانيد و به لشكر حسين (ع) آمد، حسين (ع) به او فرمود: اهلا و سهلا، تو در دنيا و آخرت حرّى. انتهى. (نما) روايت است كه: به حسين (ع) گفت: چون عبيد اللّه مرا به سوى تو فرستاد، از قصر كه بيرون شدم، از پشت سر فريادى شنيدم كه: مژدۀ خيرت باد اى حر، برگشتم و كس را نديدم گفتم: بخدا اين مژده چيست‌؟ من جلوى حسين مى‌روم، و در دلم نيفتاد كه پيروى تو خواهم كرد، فرمود: تو به خير رسيدى. عمر بن سعد فرياد زد: دريد! پرچم خود را نزديك كن، پرچم را نزديك آورد و او تيرى در چلۀ كمان نهاد و انداخت و گفت: گواه باشيد كه من نخست تير را زدم؛ سپس لشكر تيراندازى كردند و به مبارزه برخاستند، محمد بن ابى طالب گويد: همۀ اصحاب حسين (ع) تير خوردند و گفته‌اند: 🌹پس از اين تيرباران، ياران او كم شدند و پنجاه تن از آنان كشته شدند. 📚نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 322 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 📜بقية الله الاعظم، امام زمان (عج) - قائم آل محمد (ص) در بخشى از سخنان زيباى خود درباره عمويش عباس (ع) چنين مى گويد: «❣سلام بر ابوالفضل، عباس بن اميرالمؤمنين، هم درد بزرگ برادر كه جانش را فداى او ساخت 💠 و از ديروز بهره فردايش را برگزيد، آنكه فدايى برادر بود و از او حفاظت كرد و براى رساندن آب به او كوشيد و دستانش قطع گشت. ⚡️ خداوند قاتلانش، «يزيد بن رقاد» و «حيكم بن طفيل طايى» را لعنت كند...» 📚ذخيرة الدارين، ص 123 به نقل از عمدة الطالب. کانال الدولة الزهرائیة (عج) در تلگرام @Aldolatahalzahraeyah کانال الدولة الزهرائیة (عج) در ایتا http://eitaa.com/joinchat/2080309258Cc6c103cb84
❖﷽❖ 🔰رويارويى سپاه امام حسین(ع) با حرّ بن يزيد رياحى 📜قال: و بلغ عبيد اللّه بن زياد الخبر و أنّ‌ الحسين قد نزل الرّهيمة، فأسرى إليه الحرّ بن يزيد فى ألف فارس، قال الحرّ: فلمّا خرجت من منزلى متوجّها نحو الحسين، نوديت ثلاثا: يا حرّ أبشر بالجنّة فالتفتّ‌ فلم أر أحدا، فقلت: ثكلت الحرّ أمّه يخرج الى قتال إبن رسول اللّه و يبشّر بالجنّة! فرهقه عند صلاة الظّهر، فأمر الحسين عليه السّلام إبنه فأذّن و أقام، و قام الحسين عليه السّلام فصلّى بالفريقين جميعا. فلمّا سلّم وثب الحرّ بن يزيد فقال: السّلام عليك يابن رسول اللّه و رحمة اللّه و بركاته، فقال الحسين عليه السّلام و عليك السّلام، من أنت يا عبد اللّه‌؟ فقال: أنا الحرّ بن يزيد. فقال: يا حرّ أعلينا أم لنا؟ فقال الحرّ: و اللّه يابن رسول اللّه، لقد بعثت لقتالك و أعوذ باللّه أن أحشر من قبرى و ناصيتى مشدودة إلى رجلى و يدى مغلولة إلى عنقى و أكبّ‌ على حرّ وجهى فى النّار. يابن رسول اللّه أين تذهب‌؟ إرجع إلى حرم جدّك، فإنّك مقتول. فقال الحسين عليه السّلام: سأمضى فما بالموت عار على الفتى اذا ما نوى حقّا و جاهد مسلما و واسى الرّجال الصّالحين بنفسه و فارق مثبورا و خالف مجرما فان متّ‌ لم أندم و ان عشت لم ألم كفى بك ذلاّ أن تموت و ترغما 📝امام سجّاد عليه السّلام در ادامه مى‌گويد:«خبر به ابن زياد رسيد كه حسين، در رهيمه فرود آمده است. پس حر بن يزيد را با هزار سواره به سوى او گسيل داشت. حر گويد:«آن‌گاه كه از خانه‌ام، رو به سوى حسين، خارج شدم، سه‌بار بر من ندا شد: اى حر، بهشت مژده‌ات باد! هرچه نگاه كردم كسى را نديدم، با خود گفتم: مادر حر به عزايش نشيناد كه براى جنگ با پسر رسول خدا مى‌رود و به بهشت، بشارتش مى‌دهند!». حر [با سپاهش] هنگام نماز ظهر، به حسين عليه السّلام رسيد، حسين عليه السّلام پسرش را فرمود تا اذان و اقامه گفت و حسين عليه السّلام برخاست و براى هردو گروه، نماز جماعت خواند. تا سلام نماز را گفت، حر بن يزيد پيش‌آمد و گفت: سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد، اى پسر رسول خدا! حسين عليه السّلام گفت: و عليك السّلام، اى بندۀ خدا تو كيستى‌؟ پاسخ داد: من حرّ بن يزيدم. گفت: اى حر آيا بر مايى يا با ما؟ حر گفت: يابن رسول اللّه به خدا من به جنگ تو فرستاده شده‌ام اما من، از اين‌كه پايم بسته به موى سرم و دستانم زنجير شده به گردنم، از قبرم برآيم و با رو به آتش سوزناك دوزخ انداخته شوم، به خدا پناه مى‌برم. يابن رسول اللّه، كجا مى‌روى‌؟ به حرم جدت بازگرد كه تو را خواهند كشت. حسين عليه السّلام گفت: مى‌روم كشته شوم، اين بر جوانمرد عار نيست گر هدف، حق باشد و رزمنده، تسليم خدا نيك مردان را حمايت تا كنم با جان و دل فارق از اغيارم و راهم ز گمراهان، جدا گر بمانم سربلندم ور بميرم باك نيست بر تو بس اين ننگ، خواهى مُرد امّا بى‌هوا 📚مقتل الحسين (ع) به روايت شيخ صدوق (قده)، صفحه 133 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 🔰توبۀ حرّ بن يزيد رياحى قال: فضرب الحرّ بن يزيد فرسه و جاز عسكر عمر بن سعد إلى عسكر الحسين عليه السّلام واضعا يده على رأسه و هو يقول: اللّهمّ‌ إليك أنيب فتب علىّ‌، فقد أرعبت قلوب أوليائك و أولاد نبيّك. يابن رسول اللّه هل لى من توبة‌؟ قال: نعم تاب اللّه عليك. قال: يابن رسول اللّه، أتأذن لى فأقاتل عنك‌؟ فأذن له، فبرز و هو يقول: أضرب فى أعناقكم بالسّيف عن خير من حلّ‌ بلاد الخيف فقتل منهم ثمانية عشر رجلا، ثمّ‌ قتل، فأتاه الحسين عليه السّلام و دمه يشخب، فقال: بخ بخ يا حرّ، أنت حرّ كما سمّيت فى الدّنيا و الآخرة، ثمّ‌ أنشأ الحسين عليه السّلام يقول: لنعم الحرّ حرّ بنى رياح و نعم الحرّ مختلف الرّماح و نعم الحرّ إذا نادى حسينا فجاد بنفسه عند الصّباح 📝حرّ بن يزيد بر اسبش نهيب زد و رو به سپاه حسين عليه السّلام، از سپاه عمر سعد گذشت و درحالى‌كه دستش را بر سرش نهاده بود، مى‌گفت: پروردگارا به سوى تو برگشتم، توبۀ مرا بپذير كه در دل دوستانت و فرزندان پيامبرت، وحشت انداختم. يابن رسول اللّه! آيا مرا توبتى تواند بود؟ گفت: آرى، خدا تو را مى‌پذيرد. گفت: يابن رسول اللّه، آيا به من رخصت مى‌دهى كه در دفاع از تو بجنگم‌؟ حسين عليه السّلام او را رخصت داد و او به آوردگاه تاخت درحالى‌كه مى‌گفت: - با شمشيرم گردنتان را مى‌زنم، به جانبدارى از برترين كسى كه تا حال در شهرهاى عراق فرود آمده است. حرّ، هيجده مرد از آن‌ها را كشت و خود نيز كشته شد هنوز خونش در جريان بود كه حسين عليه السّلام به او رسيد و گفت: به‌به! اى آزادمرد! تو به راستى، چنان‌كه ناميده شده‌اى، در دو جهان آزادمردى. سپس حسين عليه السّلام رثايى در حق او سرود و گفت: - چه نيك آزادمردى است، آزادمرد قبيلۀ بنى رياح! آن‌گاه كه نيزه‌ها از هر سو او را نشانه گرفته بودند، چه نيك از خود رسته و رهيده بود! - و چه عاقبت به خير بود اين آزادمرد آن‌گاه كه حسين را صدا كرد و پيش از همه در پگاهان از بند تن رهيد. 📚مقتل الحسين (ع) به روايت شيخ صدوق (قده)، صفحه 148 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 🔰مقتل مسلم بن عوسجة ثم إن عمرو بن الحجاج حمل على (ميمنة أصحاب ظ‍‌) الحسين عليه السلام في ميمنة عمر بن سعد في نحو الفرات، فاضطربوا ساعة فصرع مسلم بن عوسجة الأسدي أول أصحاب الحسين و انصرف عمرو بن الحجاج و أصحابه قلت: و كان مسلم بن عوسجة رحمه اللّه وكيل مسلم بن عقيل في قبض الأموال و بيع الأسلحة و أخذ البيعة . و قاتل قتالا شديدا في كربلاء و هو يرتجز: ان تسألوا عني فإني ذو لبد من فرع قوم من ذرى بني أسد فمن بغانا حائد عن الرشد و كافر بدين جبار صمد فبالغ في قتال الأعداء و صبر على أهوال البلاء حتى سقط‍‌ إلى الأرض . قال الراوي: و ارتفعت الغبرة فإذا هم به صريع، فمشى إليه الحسين فإذا به رمق فقال عليه السلام: رحمك ربك يا مسلم بن عوسجة منهم مَنْ‌ قَضى‌ نَحْبَهُ‌ وَ مِنْهُمْ‌ مَنْ‌ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلاً (احزاب/23).و دنا منه حبيب بن مظاهر فقال: عز علي مصرعك يا مسلم أبشر بالجنة. فقال له مسلم قولا ضعيفا: بشرك اللّه بخير. فقال له حبيب: لو لا أني أعلم أني في أثرك لاحق بك من ساعتي هذه لأحببت أن توصيني بكل ما أهمك حتى أحفظك في كل ذلك بما أنت أهل له في القرابة و الدين. قال: بل أنا أوصيك بهذا رحمك اللّه - و أهوى بيده إلى الحسين عليه السلام - أن تموت دونه. قال: أفعل و رب الكعبة. قال: فما كان بأسرع من أن مات في أيديهم رحمه اللّه تعالى. و صاحت جارية له فقالت: يا بن عوسجتاه يا سيداه. فنادى أصحاب عمرو ابن الحجاج: قتلنا مسلم بن عوسجة الأسدي. فقال شبث لبعض من حوله من أصحابه: ثكلتكم أمهاتكم إنما تقتلون أنفسكم بأيديكم و تذللون أنفسكم لغيركم تفرحون أن يقتل مثل مسلم بن عوسجة، أما و الذي أسلمت له لرب موقف له قد رأيته في المسلمين كريم، لقد رأيته يوم سلق أذربيجان قتل ستة من المشركين قبل تتام خيول المسلمين، أ فيقتل منكم مثله و تفرحون. قال: و كان الذي قتل مسلم بن عوسجة مسلم بن عبد اللّه الضبابي و عبد الرحمن بن أبي خشكارة البجلي . 📜عمرو بن حجاج از سوى فرات با ميمنۀ عمر بن سعد به ميمنۀ اصحاب حسين (ع) يورش برد و ساعتى در هم ريختند و مسلم بن عوسجۀ اسدى از اصحاب حسين (ع) اول بار به خاك افتاد، عمرو بن حجاج و يارانش برگشتند (ق) مسلم بن عوسجه در كوفه وكيل مسلم بن عقيل بود، وجوه را تحويل مى‌گرفت و اسلحه مى‌خريد و بيعت مى‌گرفت، در كربلا نبرد سختى كرد و اين رجز را مى‌خواند: اگر پرسيد از من پهلوانم ز صدر بن اسد شد خاندانم ستمگرهاى ما از راه دورند به جبار صمد كافر بدانم در كشتار دشمنان مبالغۀ فراوان كرد و بر هراس لشكريان شكيبائى نمود تا بر زمين افتاد، راوى گويد: گرد فرو نشست و او را به خون غلطان ديدند، 💔حسين (ع) بالينش رفت و هنوز رمقى در تن داشت، فرمود: پروردگارت رحمت كند اى مسلم بن عوسجه: «بعضى از آنان درگذشتند و برخى به انتظار نشستند و خود را از دست ندادند» (احزاب/23) حبيب بن مظاهر نزديك او رفت و گفت: به خاك و خون غلطيدن تو بر من بسيار ناگوار است، مژده بادت به بهشت، مسلم با آوازى نارسا جواب گفت: خدايت مژده دهد به خير؛ حبيب به او گفت: اگر نه اين بود كه مى‌دانم هم اكنون به دنبال تو روانم و خود را به تو مى‌رسانم دوست داشتم كه هر چه در دل دارى به من وصيت كنى تا تو را در آنچه فرمائى به حق خويشاوندى و هم كيشى خدمت كنم، گفت: سفارش اين آقا را به تو مى‌كنم، و با دست اشاره به حسين (ع) كرد، بايد قربان او شوى؛ گفت: به پروردگار كعبه چنان كنم، و ديرى نپائيد كه در دست آنان جان داد رحمت خدا بر او باد. كنيزى داشت فرياد كشيد: وا ابن عوسجتاه، وا سيّداه؛ ياران عمرو بن حجاج هلهله سر دادند كه مسلم بن عوسجه را كشتيم، شبث به اطرافيانش گفت: مادر بر شما بگريد، خود را به دست خود بكشيد و براى ديگران از ميان ببريد، خرسنديد كه چون مسلم بن عوسجه را كشتيد؟ بدان كسى كه بدو ايمان دارم، او را در ميدانهاى با افتخارى براى مسلمانان ديده‌ام، در روز جنگ «سلق آذربايجان» هنوز سواران مسلمانان از جا نجنبيده بودند كه او شش تن از مشركان را كشت مانند او كشته شود و شما خوش باشيد، قاتل مسلم بن عوسجه، مسلم بن عبد اللّه ضبابى و عبد الرحمن بن ابى خشكاره بجلى بودند. 📘 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 330 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 🔰يادآورى ابو ثمامۀ صائدى براى نماز و كشته شدن حبيب بن مظاهر (ره) قال: فلما رأى ذلك أبو ثمامة عمرو بن عبد اللّه الصائدي «ره» قال للحسين عليه السلام: يا أبا عبد اللّه نفسي لك الفداء اني أرى هؤلاء قد اقتربوا منك و لا و اللّه لا تقتل حتى أقتل دونك ان شاء اللّه و أحب أن ألقى ربي و قد صليت هذه الصلاة التي قد دنا وقتها. قال: فرفع الحسين عليه السلام رأسه ثم قال: ذكرت الصلاة جعلك اللّه من المصلين الذاكرين، نعم هذا أول وقتها. ثم قال: سلوهم أن يكفوا عنا حتى نصلي. فقال لهم الحصين بن تميم: انها لا تقبل. فقال له حبيب بن مظاهر: لا تقبل زعمت الصلاة من آل رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و تقبل منك يا حمار (خمار خ ل). قال: فحمل عليهم حصين بن تميم و خرج إليه حبيب بن مظاهر فضرب وجه فرسه بالسيف فنشب و وقع عنه و حمله (حمل ظ‍‌) أصحابه و استنقذوه، و أخذ حبيب يقول: أقسم لو كنا لكم أعدادا أو شطركم و ليتم الأكتادا يا شر قوم حسبا و آدا قال: و جعل يقول يومئذ: أنا حبيب و أبي مظهر فارس هيجاء و حرب تسعر أنتم أعد عدة و أكثر و نحن أوفى منكم و أصبر و نحن أعلى حجة و أظهر حقا و أتقى منكم و أعذر و قاتل قتالا شديدا . و حكي أنه قتل اثنين و ستين رجلا . فحمل عليه رجل من بني تميم فضربه بالسيف على رأسه فقتله رحمه اللّه، و كان يقال له بديل بن صريم من بني عقفان. و حمل عليه آخر من بني تميم فطعنه فوقع و ذهب ليقوم فضربه الحصين بن تميم على رأسه بالسيف فوقع و نزل إليه التميمي فاحتز رأسه. فقال له الحصين: إني لشريكك في قتله. فقال الآخر: و اللّه ما قتله غيري. فقال الحصين: أعطنيه أعلقه في عنق فرسي كيما يرى الناس و يعلموا أني شركت في قتله ثم خذه أنت بعد فامض به إلى عبيد اللّه بن زياد فلا حاجة لي فيما تعطاه على قتلك إياه. قال: فأبى عليه فأصلح قومه فيما بينهما على هذا، فدفع إليه رأس حبيب ابن مظاهر فجال به في العسكر قد علقه في عنق فرسه ثم دفعه بعد ذلك إليه، فلما رجعوا إلى الكوفة أخذ الآخر رأس حبيب فعلقه في لبان فرسه، ثم أقبل به إلى ابن زياد في القصر فبصر به ابنه القاسم بن حبيب و هو يومئذ قد راهق فأقبل مع الفارس لا يفارقه كلما دخل القصر دخل معه و إذا خرج خرج معه، فارتاب به فقال: ما لك يا بني تتبعني. قال: لا شيء. قال: بلى يا بني أخبرني. قال له: إن هذا الرأس الذي معك رأس أبي أ فتعطينيه حتى أدفنه. قال: يا بني لا يرضى الأمير أن يدفن و أنا أريد أن يثيبني الأمير على قتله ثوابا حسنا. قال الغلام: لكن اللّه لا يثيبك على ذلك إلا أسوأ الثواب، أما و اللّه لقد قتلته خيرا منك و بكى. فمكث الغلام حتى إذا أدرك لم يكن له همة إلا اتباع أثر قاتل أبيه ليجد منه غرة فيقتله بأبيه، فلما كان زمان مصعب بن الزبير و غزا مصعب بإجميرا دخل عسكر مصعب، فإذا قاتل أبيه في فسطاطه فأقبل يختلف في طلبه و التماس غرته، فدخل عليه و هو قائل نصف النهار فضربه بسيفه حتى برد . قال الأزدي: حدثني محمد بن قيس قال: لما قتل حبيب بن مظاهر هد ذلك حسينا و قال عند ذلك: احتسب نفسي و حماة أصحابي . و في بعض المقاتل قال عليه السلام: للّه درك يا حبيب لقد كنت فاضلا تختم القرآن في ليلة واحدة. ادامه مطلب(ترجمه)👇👇
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
#شرح_و_تفسیر_زیارت_عاشوراء 616 #سیره_و_اخلاق_امام_حسین_علیه_السلام 42 #سلام_بر_نور 4 ✨نورانیت کربل
❖﷽❖ (ضمیمه پست 616) 📜ثم تقدم جون (جوين خ ل) بن أبي مالك مولى أبي ذر الغفاري رضي اللّه عنه و كان عبدا أسودا فقال له الحسين عليه السلام: أنت في إذن مني فإنما تبعتنا طلبا للعافية فلا تبتل بطريقنا. فقال: يا بن رسول اللّه أنا في الرخاء ألحس قصاعكم و في الشدة أخذلكم، و اللّه إن ريحي لمنتن و ان حسبي للئيم و لوني لأسود فتنفس علي بالجنة فتطيب ريحي و يشرف حسبي و يبيض وجهي، لا و اللّه لا أفارقكم حتى يختلط‍‌ هذا الدم الأسود مع دمائكم .ثم برز للقتال و هو ينشد و يقول: كيف يرى الكفار ضرب الأسود بالسيف ضربا عن بني محمد أذب عنهم باللسان و اليد أرجو به الجنة يوم المورد ثم قاتل رضوان اللّه عليه ٤،فقتل خمسا و عشرين رجلا ثم قتل ٥، فوقف عليه الحسين عليه السلام و قال: اللهم بيض وجهه و طيب ريحه و احشره مع الأبرار و عرف بينه و بين محمد و آل محمد ٦. و روي عن الباقر عليه السلام عن علي بن الحسين عليهما السلام: ان الناس كانوا يحضرون المعركة و يدفنون القتلى فوجدوا جونا بعد عشرة أيام يفوح منه رائحة المسك رضوان اللّه عليه 📝سپس جون بن ابى مالك آزاد كردۀ ابى ذر غفارى به ميدان رفت. بندۀ سياهى بود و حسين (ع) به او فرمود: تو اجازه دارى بروى چون براى خوشى دنبال ما آمدى از روش ما گرفتارى مكش، عرض كرد: يا بن رسول اللّه، در خوشى، من كاسه ليس شما بودم، در سختى دست از شما بدارم‌؟! بخدا بويم گند است و نژادم پست و رنگم سياه، رخصت بهشت به من بده تا بويم خوش، حَسَبَم شريف و رويم سپيد گردد، نه بخدا از شما جدا نشوم تا اين خون سياه خود را به خون پاك شما بياميزم، او هم به ميدان رفت و مى‌سرود: كفار چه بينند مرا اين ضربۀ اسود كو تيغ زند بهر عزيزان محمدراند به زبان دشمن و بر خيل عدو تازد فردوس برين فردا اميد از او دارد سپس كشته شد (رضوان اللّه عليه)؛ بيست و پنج مرد را كشت و سپس كشته شد، 💫حسين (ع) بر بالينش ايستاد و فرمود: بار خدايا رويش سپيد و بويش خوش فرما و با نيكانش محشور دار و با محمدش معروف فرما؛ 💫 از امام باقر (ع) روايت شده كه مردم به دشت كربلا مى‌آمدند و كشتگان را به خاك مى‌سپردند، پس از ده روز جنازۀ جون را يافتند كه بوى مشك را از آن ساطع بود (رضوان اللّه عليه). 📚 نفس المهموم، در کربلا چه گذشت؟ ، صفحه 365 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1
❖﷽❖ 1 پيوستن زهير بن قين به امام حسين عليه السّلام 📜وَ حَدَّثَ‌ جَمَاعَةٌ‌ مِنْ‌ فَزَارَةَ‌ وَ مِنْ‌ بَجِيلَةَ‌ قَالُوا: كُنَّا مَعَ‌ زُهَيْرِ بْنِ‌ الْقَيْنِ‌ الْبَجَلِيِّ‌ حِينَ‌ أَقْبَلْنَا مِنْ‌ مَكَّةَ‌ فَكُنَّا نُسَايِرُ الْحُسَيْنَ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ فَلَمْ‌ يَكُنْ‌ شَيْ‌ءٌ أَبْغَضَ‌ إِلَيْنَا مِنْ‌ أَنْ‌ نُنَازِلَهُ‌ فِي مَنْزِلٍ‌ فَإِذَا سَارَ الْحُسَيْنُ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌وَ نَزَلَ‌ مَنْزِلاً لَمْ‌ نَجِدْ بُدّاً مِنْ‌ أَنْ‌ نُنَازِلَهُ‌ فَنَزَلَ‌ الْحُسَيْنُ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ فِي جَانِبٍ‌ وَ نَزَلْنَا فِي جَانِبٍ‌ فَبَيْنَا نَحْنُ‌ جُلُوسٌ‌ نَتَغَذَّى مِنْ‌ طَعَامٍ‌ لَنَا إِذْ أَقْبَلَ‌ رَسُولُ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ حَتَّى سَلَّمَ‌ ثُمَّ‌ دَخَلَ‌ فَقَالَ‌ يَا زُهَيْرَ بْنَ‌ الْقَيْنِ‌ إِنَّ‌ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ‌ الْحُسَيْنَ‌ بَعَثَنِي إِلَيْكَ‌ لِتَأْتِيَهُ‌ فَطَرَحَ‌ كُلُّ‌ إِنْسَانٍ‌ مِنَّا مَا فِي يَدِهِ‌ حَتَّى كَأَنَّ‌ عَلَى رُءُوسِنَا الطَّيْرَ فَقَالَتْ‌ لَهُ‌ امْرَأَتُهُ‌ سُبْحَانَ‌ اللَّهِ‌ أَ يَبْعَثُ‌ إِلَيْكَ‌ ابْنُ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ ثُمَّ‌ لاَ تَأْتِيهِ‌ لَوْ أَتَيْتَهُ‌ فَسَمِعْتَ‌ مِنْ‌ كَلاَمِهِ‌ ثُمَّ‌ انْصَرَفْتَ‌ فَأَتَاهُ‌ زُهَيْرُ بْنُ‌ الْقَيْنِ‌ فَمَا لَبِثَ‌ أَنْ‌ جَاءَ مُسْتَبْشِراً قَدْ أَشْرَقَ‌ وَجْهُهُ‌ فَأَمَرَ بِفُسْطَاطِهِ‌ وَ ثَقَلِهِ‌ وَ رَحْلِهِ‌ وَ مَتَاعِهِ‌ فَقُوِّضَ‌ وَ حُمِلَ‌ إِلَى الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ لاِمْرَأَتِهِ‌ أَنْتِ‌ طَالِقٌ‌ الْحَقِي بِأَهْلِكِ‌ فَإِنِّي لاَ أُحِبُّ‌ أَنْ‌ يُصِيبَكِ‌ بِسَبَبِي إِلاَّ خَيْرٌ ثُمَّ‌ قَالَ‌ لِأَصْحَابِهِ‌ مَنْ‌ أَحَبَّ‌ مِنْكُمْ‌ أَنْ‌ يَتْبَعَنِي وَ إِلاَّ فَهُوَ آخَرُ الْعَهْدِ - إِنِّي سَأُحَدِّثُكُمْ‌ حَدِيثاً إِنَّا غَزَوْنَا الْبَحْرَ١ فَفَتَحَ‌ اللَّهُ‌ عَلَيْنَا وَ أَصَبْنَا غَنَائِمَ‌ فَقَالَ‌ لَنَا سَلْمَانُ‌ الْفَارِسِيُّ‌ رَضِيَ‌ اللَّهُ‌ عَنْهُ‌ أَ فَرِحْتُمْ‌ بِمَا فَتَحَ‌ اللَّهُ‌ عَلَيْكُمْ‌ وَ أَصَبْتُمْ‌ مِنَ‌ الْغَنَائِمِ‌ قُلْنَا نَعَمْ‌ فَقَالَ‌ إِذَا أَدْرَكْتُمْ‌ شَبَابَ‌ آلِ‌ مُحَمَّدِ فَكُونُوا أَشَدَّ فَرَحاً بِقِتَالِكُمْ‌ مَعَهُمْ‌ مِمَّا أَصَبْتُمُ‌ الْيَوْمَ‌ مِنَ‌ الْغَنَائِمِ‌ فَأَمَّا أَنَا فَأَسْتَوْدِعُكُمُ‌ اللَّهَ‌ قَالُوا ثُمَّ‌ وَ اللَّهِ‌ مَا زَالَ‌ فِي الْقَوْمِ‌ مَعَ‌ الْحُسَيْنِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ حَتَّى قُتِلَ‌ رَحْمَةُ‌ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ. 📝گروهى از قبيلۀ فزاره و قبيلۀ بجيله نقل كردند كه:در راه بازگشت از مكه به همراه زهير بن قين بجلى بوديم،پس همگام با حسين عليه السّلام در حركت بوديم و براى ما چيزى بدتر از آن نبود كه در يك جا با او فرود بياييم،تا اينكه حسين عليه السّلام در منزلى فرود آمد و ما ناچار بوديم در همان جا فرود بياييم،پس حسين عليه السّلام در يك طرف فرود آمد و ما در طرف ديگر فرود آمديم،پس در حالى كه نشسته بوديم غذا مى‌خورديم فرستادۀ حسين عليه السّلام پيش ما آمد و سلام كرد و وارد شد و گفت:اى زهير بن قين!ابا عبد اللّه الحسين عليه السّلام مرا فرستاد كه تو نزد او بروى.پس هريك از ما آنچه در دست داشت كنار گذاشت و ساكت شديم گويى پرندگان بر سرمان نشستند. همسر زهير به سخن درآمد و گفت:سبحان اللّه!فرزند رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در پى تو فرستاده و تو اجابت نمى‌كنى‌؟چه مى‌شود اگر نزد او بروى و سخنش را بشنوى سپس برگردى. پس زهير بن قين به نزد حسين عليه السّلام رفت،طولى نكشيد كه با روى گشاده و خوشحال بازگشت و دستور داد خيمه و اثاثيۀ خود را به طرف حسين عليه السّلام ببرند.سپس به همسرش گفت:تو را طلاق دادم،نزد خانواده‌ات بازگرد زيرا دوست ندارم به سبب من گزندى به تو برسد.آنگاه به ياران خود گفت:هركس از شما دوست داشته باشد،به دنبالم بيايد،در غير اين صورت اينجا محل جدايى ما است؛من براى شما ماجرايى را نقل خواهم كرد:ما براى جنگ به سمت دريا رفتيم پس خداوند ما را پيروز گردانيد و غنايم بسيارى نصيبمان شد،سلمان فارسى رضى اللّه عنه به ما گفت:آيا خوشحال هستيد از براى گشايشى كه خداوند بر شما كرد و غنايمى كه نصيبمان شد؟گفتيم:آرى.گفت:چنانچه جوانان خاندان محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در يابيد پس به خاطر جنگيدن در ركاب آنها بيشتر خوشحال باشيد از آنچه كه امروز غنيمت كرديد؛و اكنون من شما را به خدا مى‌سپارم.سپس ادامه دادند:به خدا سوگند كه(زهير)همراه ديگر ياران با حسين عليه السّلام ماند تا اينكه به شهادت رسيد. 📚 ارشاد شیخ مفید، سیره ائمه اطهار علیهم السلام، صفحه 375 کانال ضامن اشک @zameneashk
❖﷽❖ 2 📜[خطبة زهير بن القين] [ثم] خرج زهير بن القين على فرس ذَنوب شاكٍ‌ في السلاح، فقال: يا أهلَ‌ الكوفة! نِذارِ لكم من عذاب اللّه نَذار! إن حقّاً على المسلم نصيحةُ‌ أخيه المسلم، ونحن حتّى الآن إخوةٌ‌ على دين واحد وملّةٍ‌ واحدةٍ‌ ما لم يقع بيننا وبينكم السيف، وأنتم للنصيحة منا أهل، فإذا وقع السيف انقطعت العصمة وكنّا نحن امّة وأنتم امّة . إنّ‌ اللّه قد إبتلانا وإياكم بذريّة نبيّه محمّد صلّى اللّه عليه [وآله] وسلّم لينظر ما نحن وأنتم عاملون، إنّا ندعوكم إلى نصرهم وخُذلان الطاغية عبيداللّه بن زياد، فإنّكم لا تدركون منهما إلّابسوء عمر سلطانهما كلّه، ليَسملان أعينكم، ويُقطّعان أيديكم وأرجلكم، ويمثلان بكم، ويرفعانكم على جذوع النخل، ويقتلان أماثلكم وقُرّاءَكم أمثال: حُجر بن عديّ‌ وأصحابه، وهانئ ابن عروة وأشباهه . فسبّوه وأثنَوا على عبيداللّه بن زياد ودعوا له وقالوا: واللّه لا نبرحُ‌ حتّى نقتلَ‌ صاحبَك ومن معه، أو نبعثَ‌ به وبأصحابه إلى الأمير عبيداللّه سلماً! فقال لهم : عبادَ اللّه، إنّ‌ ولدَ فاطمة(رضوان اللّه عليها) أحقّ‌ بالودّ والنصر من ابن سُميّة ، فإن لم تنصروهم فاُعيذكم باللّه أن تقتلوهم، فخلّوا بين الرجل وبين ابن عمّه يزيد بن معاوية، فلعمري إنّ‌ يزيد ليرضى‌ من طاعتكم بدون قتل الحسين[ عليه السلام ] . فرماه شمِر بن ذي الجوشن بسهم وقال: اسكت، أسْكَتَ‌ اللّه نأْمَتَك أبَرمْتَنا بكثرة كلامك. فقال له زهير: يابن البوّال على عقبيه ما إيّاك اخاطب، إنّما أنت بهيمة! واللّه ما أظنّك تُحكم من كتاب اللّه آيتين! فأبشِرْ بالخزي يومَ‌ القيامةِ‌ والعذابِ‌ الأليم! فقال له شمر: إنّ‌ اللّه قاتلُكَ‌ وصاحبَك عن ساعة! قال: فبِالموتَ‌ تخوّفني! فواللّه لَموتُ‌ معه أحبُّ‌ إليّ‌ من الخُلدِْ معكم! ثم أقبل على الناس رافعاً صوته فقال: عبادَ اللّه! لا يغرنّكم من دينكم هذا الجلفُ‌ الجافي وأشباهُه، فواللّه لا تَنالَ‌ شفاعةُ‌ محمّد صلّى اللّه عليه [عليه] وآله وسلّم قوماً هراقوا دماءَ ذرّيته وأهلِ‌ بيته، وقتلوا من نَصَرَهم وذبَّ‌ عن حريمهم! فناداه رجل فقال له: إنّ‌ أبا عبداللّه يقول لك: أقْبِلْ‌، فلعمريِ‌ لئن كان مؤمن آل فرعون نصح لقومه وأبلغ في الدعاء، لقد نصحتَ‌ لهؤلاء واَبْلَغْتَ‌، لو نفع النصحُ‌ والإبلاغ ! ادامه مطلب(ترجمه)👇👇
❖﷽❖ 3 در پاسخ اتمام حجت امام حسین علیه السلام زهیر بن قین چنین گفت: 📜ثم تكلم زهير بن القين البجلي فقال: و اللّه يابن رسول اللّه لوددت أني قتلت فيك ثمّ‌ نشرت حتى اقتل فيك ألف مرّة و أن اللّه قد دفع القتل عنك و عن هؤلاء الفتية من إخوتك و ولدك و أهل بيتك. 📝زهير بن قين هم‌چنين گفت: به خدا قسم! دوست داشتم در راه تو كشته شوم، سپس زنده شوم تا آن‌كه هزار مرتبه به راهت كشته شوم و خدا به اين وسيله كشته شدن را از تو و جوانان و برادران و فرزندان و اهل بيت تو برطرف كند. 📚شرح غم حسین علیه السلام(مقتل خوارزمی)، صفحه 87 ضامن اشک در تلگرام @zameneashk کانال ضامن اشک ایتا @zameneashk1