❖﷽❖
#حضرت_رقیه_س
❇️رقيه س در روز عاشورا
📝در بعضي روايات آمده است: حضرت سکينه عليه السلام در روز عاشورا به خواهر سه ساله اي (که به احتمال قوي همان رقيه عليه السلام باشد) گفت: «بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود کشته بشود».
امام حسين عليه السلام با شنيدن اين سخن بسيار اشک ريخت و آنگاه رقيه عليه السلام صدا زد: «بابا! مانعت نمي شوم. صبر کن تا ترا ببينم» امام حسين عليه السلام او را در آغوش گرفت و لبهاي خشکيده اش را بوسيد. در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد که:
العطش العطش، فان الظما قدا احرقني بابا بسيار تشنه ام، شدت تشنگي جگرم را آتش زده است. امام حسين عليه السلام به او فرمود «کنار خيمه بنشين تا براي تو آب بياورم» آنگاه امام حسين عليه السلام برخاست تا به سوي ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت: يا ابه اين تمضي عنا؟
بابا جان کجا مي روي؟ چرا از ما بريده اي؟ امام عليه السلام يک بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام کرد و سپس با دلي پر خون از او جدا شد. [1] .
[1] وقايع عاشورا سيد محمد تقي مقدم ص 455 و حضرت رقيه عليه السلام تاليف شيخ علي فلسفي ص 550.
📚ستاره درخشان شام حضرت رقیه
کانال مقتل ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال مقتل ضامن اشک در ایتا
@zameneashk1
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
❖﷽❖
#حضرت_رقیه_س
📜 در کتاب مفاتيح الغيب ابن جوزي آمده است که، صالح بن عبدالله مي گويد: موقعي که خيمه ها را آتش زدند و اهل بيت عليه السلام رو به فرار نهادند، دختري کوچک به نظرم آمد که گوشه جامه اش آتش گرفته، سراسيمه مي گريست و به اطراف مي دويد و اشک مي ريخت. مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم. همين که صداي سم اسب مرا شنيد اضطرابش بيشتر شد. گفتم: اي دختر، قصد آزارت ندارم. بناچار با ترس ايستاد. از اسب پياده شدم و آتش جامه اش را خاموش نمودم و او را دلداري دادم. يکمرتبه فرمود: اي مرد، لبهايم از شدت عطش کبود شده، يک جرعه آب به من بده. از شنيدن اين کلام رقتي تمام به من دست داده ظرفي پر از آب به او دادم. آب را گرفت و آهي کشيد و آهسته رو به راه نهاد. پرسيدم: عزم کجا داري؟ فرمود: خواهر کوچکتري دارم که از من تشنه تر است. گفتم مترس، زمان منع آب گذشت، شما بنوشيد گفت: اي مرد سوالي دارم، بابايم حسين عليه السلام تشنه بود، آيا آبش دادند يا نه! گفتم: اي دختر نه والله، تا دم آخر مي فرمود: (اسقوني شربه من الما) مي فرمود: يک شربت آب به من بدهيد، ولي کسي او را آبش نداد بلکه جوابش را هم ندادند.
وقتي که آن دختر اين سخن را از من شنيد، آب را نياشاميد، بعضي از بزرگان مي گويند اسم او حضرت رقيه خاتون عليه السلام بوده است. [2] .
[1] سرگذشت جانسوز حضرت رقيه عليه السلام ص 29 به نقل از ثمرات الحياه ج 2، ص 38.
[2] حضرت رقيه عليه السلام شيخ علي فلسفي ص 13.
📚ستاره درخشان شام حضرت رقیه
کانال مقتل ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال مقتل ضامن اشک در ایتا
@zameneashk1
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
❖﷽❖
#حضرت_رقیه_س
#وقایع_خرابه_شام
#مصائب_خرابه_شام
🔰خرابه شام، زندان اهل بيت سيدالشهداء
📜در روايت مرحوم صدوق «ره» از آن خرابه، تعبير به محبس (زندان و بازداشتگاه) شده است، زيرا آنها در آنجا محصور بودند و اجازه نداشتند به جاي ديگر بروند. وي مي نويسد:
ان يزيد امر بنسا الحسين عليه السلام فحبس مع علي بن الحسين في محبس لايکنهم من حر و لا قر، حتي تقشرت وجوههن همانا يزيد دستور داد که اهل بيت امام حسين عليه السلام را همراه امام سجاد عليه السلام در محلي حبس کردند. آنها در آنجا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما، تا آنکه بر اثر آن صورتهايشان پوست انداخت. [1] .
معروف اين است که حضرت رقيه عليه السلام در همين خانه يا بازداشتگاه به شهادت رسيده است. در مورد مدت توقف اهل بيت عليه السلام در خرابه، به اختلاف نقل شده، به طوري که نمي توان براي آن تعيين وقت کرد. هرگاه ورود اهل بيت عليه السلام به شام را طبق گفته مورخان، آغاز ماه صفر بدانيم و شهادت حضرت رقيه عليه السلام را در پنجم آن، نتيجه مي گيريم که حضرت رقيه عليه السلام خود چهار روز در آن خرابه سر برده است. همچنين در مورد دشواري وضع خرابه، غير از آنچه گفته شد، مطالب ديگري نيز نقل شده است. از جمله اينکه، ديوار آن خرابه کج شده و در حال خراب شدن بود.
نيز امام سجاد عليه السلام فرمود: هنگامي که ما را به خرابه شام قرار دادند، در آنجا انواع رنجها را بر ما روا داشتند. روزي ديدم عمه ام، حضرت زينب عليه السلام ديگي بر روي آتش نهاده است، گفتم: عمه جان اين ديگ چيست؟ فرمود: کودکان گرسنه اند، خواستم به آنها وانمود نمايم که برايشان غذا مي پزم و بدين وسيله آنان را خاموش سازم.
نيز نقل شده است: آنها مکرر آب و نان از حضرت زينب عليه السلام طلب مي کردند، حتي بعضي از زنان شام ترحم کرده براي آنها آب غذا مي آوردند.[2] .
به اين ترتيب مي بينم حضرت زينب عليه السلام افزون بر آن همه داغ و رنج اسارت، در چنين مکاني جاي نداشت و سرانجام نيز غريبانه با شهادت جانسوز حضرت رقيه عليه السلام روبرو شد.
[1] زينب عليه السلام فروغ تابان کوثر، نوشته فاضل دانشمند حجه الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمد محمدي اشتهاردي، ص 265 به نقل از امالي صدوق، مجلس 21.
[2] زينب عليه السلام فروغ تابان کوثر، ص 266، به نقل از رياحين الشريعه ج 3، ص 191 - 186 و 187.
📚ستاره درخشان شام حضرت رقیه
کانال مقتل ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال مقتل ضامن اشک در ایتا
@zameneashk1
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
❖﷽❖
#حضرت_رقیه_س
#راس_الحسین_علیه_السلام
💠سر امام حسين با دخترش رقيه سخن مي گويد
در کتاب بحر الغرائب، جلد 2، قريب به اين مضامين مي نويسد: حارث که يکي از لشگريان يزيد بود گفت: يزيد دستور داد سه روز اهل بيت عليه السلام را در دم دروازه شام نگاه بدارند تا چراغاني شهر شام کامل شود. حارث مي گويد: شب اول من به شکل خواب بودم، ديدم دختري کوچک بلند و نگاهي کرد. ديد لشگر از خستگي راه خوابيده اند و کسي بيدار نيست، اما فورا از ترسش بازنشست و باز بلند شد و چند قدم آمد به طرف سر امام حسين عليه السلام که بر درختي که نزديک خرابه دم دروازه شام آويزان بود. آري، به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت، تا چند مرتبه. آخر الامر زير درخت ايستاد و به سر مقدس امام حسين عليه السلام پايين آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقيه سلام الله عليها گفت:
السلام عليک يا ابتاه و امصيبتاه بعد فراقک و اغربتاه بعد شهادتک
بعد ديدم سر مقدس با زبان فصيح فرمود: اي دختر من، مصيبت تو و رجز و تازيانه و روي خار مغيلان دويدن تو تمام شد، و اسيريت به پايان رسيد. اي نور ديده، چند شب ديگر به نزد ما خواهي آمد آنچه بر شما وارد شده صبر کن که جز او مزد او شفاعت را در بردارد. حارث مي گويد: من خانه ام نزديک خرابه شام بود، از اينکه حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهي آمد منتظر بودم کي از دنيا مي رود، تا يک شبي شنيدم صداي ناله و فرياد از ميان خرابه بلند است، پرسيدم چه خبر است؟ گفتند: حضرت رقيه عليه السلام از دنيا رفته است. [1] .
نيز حجت الاسلام صدر الدين قزويني در جلد دوم کتاب شريف ثمرات الحيوه، به سند خود آورده است: حضرت رقيه عليه السلام لب خود را بر لب پدرش امام حسين عليه السلام نهاد و آن حضرت فرمود: الي، الي، هلمي فانا لک بالانتظار. يعني اي نور ديده بيا بيا به سوي من، که من چشم به راه تو مي باشم، و در اينجا بود که ديدند حضرت رقيه عليه السلام از دنيا رفت. [2] .
[1] نقل از کتاب حضرت رقيه ص 26.
[2] سخن گفتن امام حسين عليه السلام در 120 محل ص 59.
📚ستاره درخشان شام حضرت رقیه
کانال مقتل ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال مقتل ضامن اشک در ایتا
@zameneashk1
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
هدایت شده از ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
دوستان عزیز لطفا برای مشاهده مطالب با موضوع حضرت رقیه (س) این هشتگ ها را بزنید:
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#حضرت_رقیه_س
#اثبات_وجود_نورانی_حضرت_رقیة_س
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال ضامن اشک ایتا
@zameneashk1
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در تلگرام
https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrD-rSAOIK0SWg
لینک گروه مقتل متضمن البکاء در ایتا
http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
ای دی برای سوالات مقتل ایتا
@m_h_tabemanesh
ای دی برای سوالات مقتل تلگرام
@m_h_tabemanesh2
333230326 (12).mp3
44.58M
#حضرت_رقیه_س
#راس_الحسین_علیه_السلام
🌠 شوق لقاءدر قران و شوق حضرت رقیه (س) به امام حسین (ع)
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
4_6001574720024095309.mp3
4.06M
#رقیه_س
جا ماندن خانوم در بیابان و فرو رفتن نیزه در زمین
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
4_6001574720024095379.mp3
1.33M
#رقیه_س
آیا غسل حضرت رقیه س توسط زن غساله حقیقت دارد؟
#خادم_الحسین_علیه_السلام_تابع_منش
کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk1
ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
5.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به محفل عاشقان امام حسین ع به کانال ضامن اشک بپیوندید.
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR واستاپ
@zameneashk تلگرام
@zameneashk1 ایتا
❖﷽❖
#حضرت_رقیه_س
#اثبات_وجود_نورانی_حضرت_رقیة_س
🔰نبش قبر حضرت رقیه و سالم بودن بدن مطهر س
📜 في تآليف بعض معاصرينا، قال: قال الشعراني في الباب العاشر من کتاب المنن: و أخبرني بعض الخواص: ان رقية بنت الحسين عليهالسلام في المشهد القريب من جامع دار الخليفة أميرالمؤمنين يزيد، و معها جماعة من أهل البيت و هو معروف الآن بجامع شجرة الدر، و هذا الجامع علي يسار الطالب للسيدة نفيسة، والمکان الذي فيه السيدة رقية عن يمينه، و مکتوب علي الحجر الذي ببابه: هذا البيت بقعة شرفت بآل النبي صلي الله عليه و آله و سلم و ببنت الحسين الشهيد رقية هذا
و قد أخبرني بعض الصلحاء ان للسيدة رقية بنت الحسين عليهالسلام ضريحا بدمشق الشام و ان جدران قبرها قد تعيبت، فأرادوا اخراجها منه لتجديده، فلم يتجاسر أحد أن ينزله من الهيبة، فحضر شخص من أهل البيت يدعي السيد ابنمرتضي، فنزل في قبرها و وضع عليها ثوبا لفها فيه، و أخرجها، فاذا هي بنت صغيرة دون البلوغ، و کان متنها مجروحا من کثرة الضرب، و قد ذکرت ذلک لبعض الأفاضل، فحدثني به ناقلا له عن بعض أشياخه.
📚المازندراني، معالي السبطين، 171 - 170/2
📝مرحوم آيت الله حاج ميرزا هاشم خراساني (متوفاي سال 1352) در منتخب التواريخ مينويسد
عالم جليل، شيخ محمد علي شامي که از جملهي علما و محصلين نجف اشرف است، به اين حقير فرمود جد امي بلا واسطهي من، جناب آقاي سيد ابراهيم دمشقي، که نسبش منتهي ميشود به سيد مرتضي علم الهدي و سن شريفش از نود افزون بوده و بسيار شريف و محترم بودند، سه دختر داشتند و اولاد پسر نداشتند.
شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيه بنت الحسين عليهماالسلام را در خواب ديد که فرمودند به پدرت بگو، به والي بگويد که ميان قبر و لحد من آب افتاده و بدن من در اذيت است، بيايد و قبر و لحد مرا تعمير کند!»
دختر اين رؤيا را به سيد ابراهيم عرض کرد، ولي سيد از ترس اهل تسنن به اين خواب ترتيب اثر نداد. شب دوم، دختر دوم سيد همين خواب را ديد و به پدرش گفت و باز پدرش ترتيب اثر نداد. شب سوم دختر کوچکتر همين خواب را ديد و به پدر گفت و باز پدر ترتيب اثر نداد. در شب چهارم خود سيد ابراهيم آن مخدره عليهاالسلام را در خواب ديد که به طريق عتاب فرمودند «چرا والي را خبردار نکردي؟!»
صبح، سيد ابراهيم نزد والي شام رفت و خوابش را براي او نقل کرد. والي امر کرد که علما و صلحاي سني و شيعهي شام بروند و غسل کنند و لباسهاي نظيف در برکنند، آنگاه به دست هر کس که قفل درب حرم مقدس باز شد، همان شخص برود و قبر مقدس حضرت رقيه عليهاالسلام را نبش کند و جسد مطهرشان را برون بياورد، تا قبر مطهر را تعمير کنند.
بزرگان و صلحاي شيعه و سني، با کمال آداب، غسل نمودند و لباس نظيف در برکردند. قفل به دست هيچ يک باز نشد مگر به دست مرحوم سيد ابراهيم! بعد هم همهي آنها به حرم مشرف شدند و هر کس کلنگ بر قبر ميزد، کارگر نميشد تا آنکه سيد ابراهيم کلنگ را گرفت و بر زمين زد و قبر کنده شد!
بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند، ديدند بدن نازنين آن مخدره در ميان لحد قرار دارد، و کفن آن مخدره مکرمه، صحيح و سالم ميباشد، لکن آب زيادي در ميان لحد جمع شده است.
سيد بدن شريف مخدره را از ميان لحد بيرون آورد و بر روي زانوي خود نهاد و سه روز به همان صورت، بالاي زانوي خود نگه داشت و متصل گريه ميکرد! تا آنکه لحد مخدره را از بنياد تعمير کردند. اوقات نماز که ميشد، سيد بدن مخدره را بر بالاي شيء نظيفي ميگذاشت و نماز ميگزارد. بعد از فراغ از نماز، بدن مطهر را برميداشت و بر زانو مينهاد و گريه ميکرد، تا آنکه از تعمير قبر و لحد فارغ شدند.
سيد بدن مخدره را دفن کرد و از کرامت اين مخدره، سيد ابراهيم در اين سه روز نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجديد وضو! بعد که او ميخواست آن مخدره را دفن کند، براي پسردار شدن خود دعا کرد و خداوند پسري - مسمي به سيد مصطفي - به او مرحمت نمود.
در پايان، والي شام تفصيل ماجرا را به سلطان عبدالحميد عثماني نوشت، و او هم توليت زينبه و مرقد شريف حضرت رقيه عليهاالسلام و مرقد شريف حضرت ام کلثوم، و حضرت سکينه عليهاالسلام را به سيد ابراهيم واگذار نمود و فعلا هم آقاي حاج سيد عباس، پسر آقا سيد مصطفي، پسر سيد ابراهيم سابق الذکر، متصدي توليت اين اماکن شريفه است. سپس آية الله حاج ميرزا هاشم خراساني ميگويد گويا اين قضيه در حدود سنهي هزار و دويست و هشتاد اتفاق افتاده است. [1] .
[ صفحه 530] [ صفحه 529] [ صفحه 528]
کانال مقتل ضامن اشک در تلگرام
@zameneashk
کانال مقتل ضامن اشک در ایتا
@zameneashk1
ضامن اشک در واتساپ
https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR