🔴پیام دکتر محمد به مناسبت عید سعید فطر
🔹دکتر سعید محمد: تا عید صیام آید بر فطرت خویش آیی / جان و تن خود اکنون، با نور بیارایی؛ احوال جدیدی کو، در هر دو جهان ما را / چون یک نفس قدسی، انفاس مسیحایی؛ برگیرد و برچیند اوضاع کنونی را / تغییر دهد اوضاع تا این گره بگشایی؛ عید سعید فطر بر مسلمین مبارک باد
🔴فصل بیداری ملت(دکتر سعید محمد)
@bidari
🌹 صدقه اول ماه فراموش نشود
🔹 در کتاب مکیال المکارم از وظایف ما نسبت به امام عصر در وظیفه شماره ۲۳ و ۲۴ آمده است :
🔺صدقه دادن به قصد سلامتی امام
🔺 صدقه دادن به نیابت از امام عصر
🆔 @emame_zaman
✍️نمی دانم در امتحان تو از قبول شدگانم یا نه؟
👈اما کارنامه لرزان چشم ترم را بر گونه هایم ببین که توان سیلی خشم تو را ندارد. اکنون که نشستن بر خوان روزه تو، قلبم را شکننده کرده است، بازگشته ام تا به مُهر تأیید، مِهر و امید را از تو طلب کنم.
👈مبادا پس از امروز، در روزمرگی ها غرقه شوم و عهدم را با تو تا رمضانی دیگرنگاه ندارم!
🌙 #عید_فــطر، منزلی است برای پوشیدن بهترین لباس روح در موسم دیدار تو، تا مگر پسندت افتم و در بند بندگی ات اسیر شوم.
🙏 #ان_شاءالله🙏
🌙 #وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
🎧 @mediamazhabi 🕋
3.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▫️از چه راهی بفهمیم که روزههای ما در درگاه الهی مورد قبول واقع شده است؟
⭕️ شهید مطهری
#داناب (داستانکونکاتناب)
eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
1.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
احمدینژاد 88 VS احمدینژاد 1400
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)
دانابی شو؛ دانا شو!👇👇
📚 @dastanak_ir
3.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 ﷽💥
💠 استاد مسعود عالی
💥 عمل اشتباه در مسجد !!!
🎧 @mediamazhabi 🕋
✨﷽✨
درخواست از خدا
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید .
حاکم پس از دیدن آن مرد بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند .
روستایی بی نوا با ترس و لرز در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت یک قاطر راهوار به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید.
حاکم که از تخت پایین آمده بود و آرام قدم میزد به مرد کشاورز گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ، ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
همه حیران از آن عطا و حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم از کشاورز پرسید : مرا می شناسی؟
کشاورز بیچاره گفت : شما تاج سر رعایا و حاکم شهر هستید.
حاکم گفت: آیا بیش از این مرا میشناسی؟ سکوت مرد حاکی از استیصال و درماندگی او بود.
حاکم گفت:بخاطر داری بیست سال قبل که من و تو با هم دوست بودیم در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود من رو با آسمان کردم و گفتم خدایا به حق این باران و رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن من زدی و گفتی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای خدا حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط ایمان و اعتقاد من و توست که فرق دارد....
از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست ولی به خواسته ات ایمان داشته باش
#داناب (داستانکونکاتناب)
eitaa.com/joinchat/4259512332C8857967f1b
1.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥پاسخ به یک شایعه
🔹صحبتهای دکتر سعید محمد درباره حواشی ساعت 15میلیونی
🔴فصل بیداری ملت(دکتر سعید محمد)
@bidari