eitaa logo
زمزم
324 دنبال‌کننده
225 عکس
105 ویدیو
10 فایل
با یاری خداوند تلاش بر آن است که نکاتی در مورد مسائل زیارتی و دینی را با هم مرور کنیم. ممنون که ما را همراهی می کنید. با احترام مهدی هادی ارتباط با ادمین @zamzam1400
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺شب هفدهم ماه رمضان مصادف با شب «جنگ بدر» است. جنگی که اولین جنگ بزرگ، بین سپاه اسلام و کفار محسوب می شود. روایات بسیار وارد شده که رسول خدا(صلى‌اللّه‌علیه‌و‌آله) در شب بدر به یارانش فرمود: امشب کیست که برود برای ما از چاه آب بیاورد؟ یاران سکوت کرده و هیچ‌یک اقدام به این کار نکرد! تاریکی شب و سپاه مجهز و چند برابری کفار، می توانست در دل هر کسی ترس بیندازد. در آن میان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) برای پی‌گیری آب مشکی برداشت و حرکت کرد؛ آن شب، شبی سرد بود و باد تندی می‌وزید و تاریکی همه‌جا را فرا گرفته بود. به چاه آب رسید، چاهی بود بسیار عمیق و تاریک و حضرت دَلوی نیافت تا از چاه آب بردارد به ناچار وارد چاه شد و مشک را پر کرده بیرون آمد و به سمت اردوی اسلام حرکت کرد. ناگاه باد سختی وزید که آن حضرت از سختی آن نشست تا برطرف شد، سپس برخاست و به حرکتش ادامه داد که ناگهان باد سخت دیگری مانند باد اول وزیدن گرفت، آن حضرت دوباره نشست تا آن باد هم آرام گرفت، چون برخاست و به‌سوی سپاه اسلام حرکت کرد، باز بادی به همان صورت وزید، آن حضرت نشست و پس از فرو نشستن باد، خود را به پیامبر اسلام رساند، حضرت فرمود: یا ابا الحسن چرا دیر آمدی؟ عرض کرد: سه مرتبه بادی وزیدن گرفت که بسیار سخت بود و مرا تکان داد و دیر آمدنم به خاطر معطل شدن برای فرونشستن بادها بود. پیامبر فرمود: یا علی آیا دانستی آن‌ها چه بودند؟ عرض کرد: ندانستم، فرمود: بار نخست جبرئیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند و بار دوم میکاییل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند و پس از آن اسرافیل بود با هزار فرشته که بر تو سلام کرد و سلام کردند و آنان برای یاری دادن به ما نازل شدند. 🌴ما هم سلام می کنیم بر آقایی که در یک شب، سه هزار و سه فرشته بر او سلام کردند. 💐 السلام علیک یا امیرالمؤمنین 💐 @zamzamhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی ها میگن مگه میشه یکی دیگه گناه کنه دامنگیر ما بشه؟؟؟؟ بله، ممکنه. گاهی یکی اشتباه می‌کنه و باعث نزول بلا بر همه میشه. 😔😔😔😔😔 @zamzamhadi
⭕در نخستین شب از لیالی قدر بخوانید؛ 🔸️روی سر گرفتن گوشی به نیابت از قرآن کار غلط و باطلی است 🔹️کارشناسان مذهبی می‌گویند به سر گرفتن تلفن همراه به جای قرآن کار اشتباه و نوعی بدعت است. 👉🏻 yjc.news/00Y2xq 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی و نخبگان علمی @asatid_enghelabi ایتا و سروش
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 "کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند قدرنشناس‌ترین امت لات و هبلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی" 🍃دعاگو و ملتمس دعا هستم. @zamzamhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹نگران طولانی بودنش نباش، بخون، مطمئن باش که نکته جالبی داره 👇👇👇 ◀️ یادتون هست توی برنامه "زندگی پس از زندگی شبکه چهار قسمت بیست و دوم جوانی بود به اسم آقای "حامد طهماسبی" که یکی از بهترین و تاثیرگذارترین قسمت های این برنامه بود و یکی از آموزنده ترین بخش های صحبت هاشون اونجایی بود که تعریف می‌کردند زمانی که بچه بودند توی حسینیه، پیرمردی بود که موقع خروج کفش هایش را گم کرده بود و ایشون کفشهای پیرمرد رو پیدا میکنه و جلوی پاهاش جفت میکنه. پیرمرد خیلی خوشحال می شه و براش دعا میکنه و میگه که: " الهی پاهات بلا نبینه جوان" و بعد در عالم بعد از مرگ بهش نشون داده بودند که ایشون در طول زندگی سه مرتبه با موتور تصادف کرده بوده و یک بار از بالای درخت افتاده بوده و یک بار هم که همون تصادف آخرش که منجر به تجربه مرگش میشه که دکتر ها بهش گفته بودند باید پاهات قطع می‌شد..... اما توی هیچ کدوم از این حوادث هیچ وقت هیچ آسیبی به پاهاش نرسید و این در اثر همون دعای ساده و مختصری بود که این پیرمرد در حقش کرده بود و گفته بود که: *"الهی پاهات بلا نبینه جوان"* حالا خواهشی که من ازتون داشتم همینه که بیایم از این به بعد همه مون به بهانه های مختلف بیشتر در حق همدیگه دعا کنیم و این دعا ها رو ساده نبینین و از اثرات دعا ها غافل نشیم.... مثلاً وقتی کسی برامون کاری انجام داد به جای این که بهش بگیم *"مرسی"* که یک واژه بیگانه هست و هیچ لطفی نداره و حتی وقتی که میگیم خیلی ممنون، متشکرم ،لطف کردین ، در کنارش یه دعای کوچیک و قشنگ هم داشته باشیم مثلاً بگیم : *"خدا امواتت رو بیامرزه"* یا *" ان‌شاءالله زیارت بقیع نصیبت بشه"* یا *" ان‌شاءالله از آب حوض کوثر بنوشی"* یا *" ان‌شاء‌الله همیشه جیبت پر از پول باشه"* یا *" ان شاءالله خدا ازت راضی باشه "* و یه دعای خیلی مهم که بگیم:" *ان شاءالله که هر کس حقی به گردنت داره ازت راضی بشه و هیچ حق الناسی به گردنت نمونه"* و یا مثلاً بگیم که:" *ان‌شاء‌الله عاقبت بخیرشی"* یا اینکه *ان شاالله امام زمان را در حالی ببینی که ازت راضی باشه* و یا خیلی دعاهای مادی و معنوی زیبا و عمیقی که خود شما خیلی بهتر از من بلد هستید مطمئناً وقتی که ما صادقانه و خالصانه در حق کسی دعایی بکنیم خداوند هم که از ما بسیار بسیار مهربون تر و بخشنده تر هست همون دعاها رو در حق خود ما هم به اجابت میرسونه اگر که دوست داشتید این تقاضای من رو برای گروه‌ها و دوستانتون بفرستید و مُبَلِغ این کار خیر باشید. ان شاءالله که خدا به همه مون توفیق بده که بتونیم قدمی کوچیک برای رضایت خاطر و شادی قلب آقامون امام زمان(عج) برداریم و با همین دعاهای به ظاهر کوچک و ساده باعث رفع مشکلات و همینطور ایجاد خیرات و برکات مادی و معنوی بسیاری برای خودمون و دیگران باشیم و ان شاءالله که عاقبت همه مون ختم بخیر بشه التماس دعا نمونه‌ای از دعاهای قشنگ وخیر برای همدیگر الهی غم نبینی الهی روزی ات پر برکت باشه الهی عاقبت بخیر باشید الهی خیر دو دنیا نصیبت بشه الهی محتاج ونیازمند نشوی الهی سفید بخت بشی دعای اهل بیت شامل حالت زیارت اهل بیت نصیبت دو دنیا رو سفید باشی خدا دستت وبگیره خدا از خزینه غیبش بهت روزی برسونه خدا اولاد صالح وسالم بهت ببخشه سفید بخت و خوش اقبال باشی دعای پدرومادر بدرقه راهت 🌹💐🌹 @zamzamhadi
🌴 بسم الله الرحمن الرحیم 🌴 جُهَنی لقب «عبداللهِ ابن اَنیس انصاری»  صحابی  پیامبر (صلّى اللّه‌ عليه و آله) است. وى به جهت اینکه منزلش از مدینه دور بود از رسول خدا (صلّى اللّه‌ عليه و آله و سلّم) تقاضا كرد كه براى ورود به مدينه شبى خاص را براى او معين كند. پيامبر (صلّى اللّه‌ عليه و آله) نیز شب "بيست و سوم ماه رمضان" را تعيين كرد؛ از اين رو، اين شب «لَيلةُ الجُهَنى» (شب جُهَنی) نام گرفت. این داستان یکی از دلایلی است که باعث شده بسیاری از بزرگان، احتمال بیشتری بدهند که شب ۲۳ ماه رمضان، شب قدر باشد. 🌴 در این شب پر فضیلت پس از دعای برای امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مومنان، ما را از دعای خیرتان محروم نفرمایید.○* 🍃 دعاگویتان هستیم🍃 @zamzamhadi
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🌙 رهبر انقلاب: از هنگام غروب آفتاب شب بیست وسوم، سلام الهی شروع میشود، تا اذان صبح. 🔹این چند ساعت، سلام و امن الهی و خیمه رحمت خداست. شب عجیبی است؛ هزارماه زندگی انسان، چقدر میتواند برکات بوجود آورد؛ این شب، بهتر از هزارماه است. این، را قدر بدانید... 🔺عزیزان من! لحظه جان دادن، ما وارد عالم دیگری میشویم. برای آنروز، خود را آماده کنیم. ۷۵/۱۱/۱۲ 🌷 🌙 @Khamenei_ir
غیورمردی که پیکر شهید حججی را شناسایی کرد، آسمانی شد 🔺 سردار مدافع حرم حاج مهدی نیساری درشب ۲۱ ماه رمضان آسمانی شد. سردار نیساری فردی که برای شناسایی پیکر شهیدحججی به مقر داعش رفت وازطرف سیدحسن نصرالله لقب پهلوان مقاومت گرفت 🔹️ ماموریت ویژه سردار نیساری برای شناسایی پیکر مطهر شهید‌ محسن‌ حججی: ◇ بعد از شهادت حججی تا مدتها ، پیکر مطهرش در دست داعشی ها بود تا اینکه قرار شدحزب الله لبنان و داعش، تبادلی انجام دهند. ◇ بنا شد حزب‌الله تعدادی از اسرای داعش را آزاد کند و داعش هم پیکر محسن و دو شهیدحزب الله را تحویل بدهد و یکی از اسرای حزب الله را هم آزاد کند. ◇ به من گفتند: "می‌توانی بروی در مقر داعش و پیکر محسن را شناسایی کنی؟" ◇ می دانستم می‌روم در دل خطر و امکان دارد داعشی‌ها اسیرم کنند و بلایی سرم بیاورند.اما آن موقع ، *محسن* برایم از همه چیز وحتی از جانم مهمتر بود. قبول کردم خودم و یکی از بچه های سوری به نام حاج سعید از مقر حزب الله لبنان حرکت کردیم و به طرف مقر داعش رفتیم. ◇ در دل دشمن بودیم. یک داعشی که دشداشه سفید و بلند پوشیده بود و صورتش را با چفیه قرمز پوشانده بود ، با اسلحه اش ما را می پایید. ◇ پیکری متلاشی شده و تکه تکه شده را نشانمان داد و گفت: "این همان جسدی است که دنبالش هستید!"میخکوب شدم ، از درون آتش گرفتم. مثل مجسمه ها خشک شدم. ◇ رو کردم به حاج سعید و گفتم: "من چه جوری این بدن را شناسایی کنم؟! این بدن اربا_اربا شده این بدن قطعه قطعه شده!" ◇ بی اختیار رفتم طرف داعشی عقب رفت و اسلحه اش را مسلح کرد و کشید طرفم.داد زدم: "پست فطرتا ، مگه شما مسلمون نیستید؟! مگه دین ندارید؟! پس کو سر این جنازه؟! کو دست هاش؟!" ◇ حاج سعیدحرف‌هایم را تند تند برای آن داعشی ترجمه می‌کرد.داعشی برای آنکه خودش را تبرئه کند می گفت :"این کار ما نبوده ، کار داعش عراق بوده."دوباره فریاد زدم : "کجای شریعت محمد آمده که اسیر تان را اینجور قطعه قطعه کنید؟!" ◇ داعشی به زبان آمد گفت: "تقصیرخودش بود.از بس حرص مون رودرآورد.نه اطلاعاتی بهمون داد ، نه گفت اشتباه کرده‌ام و نه حتی کوچکترین التماسی بهمون کردکه از خونش بگذریم. فقط لبخند می زد!" ◇ هرچه می کردم ، پیکر قابل شناسایی نبود. به داعشی گفتیم: "ما باید این پیکررا برای شناسایی دقیقاباخودمون ببریم." ◇ اجازه نداد. با صدای کلفت و خش دارش گفت: "فقط همینجا."نمی دانستم چه بکنم. شاید آن جنازه ، پیکر محسن نبود وداعش میخواست فریب مان بدهد. 🔹️ توی دلم متوسل شدم به "حضرت زهرا علیها السلام" گفتم : "بی بی جان خودتون کمک مون کنید ، خودتون دستمون رو بگیرید. خودتون یه راه چاره بهمون نشون بدید.یکباره چشمم افتاد به تکه استخوان کوچکی از محسن ناگهان فکری توی ذهنم آمد.خودم را خم کردم روی جنازه و در یک چشم به هم زدن ، استخوان را برداشتم و در جیبم گذاشتم! بعد هم به حاج سعید اشاره کردم که برویم. ◇ نشستیم توی ماشین و سریع برگشتم سمت مقر حزب الله.از ته دل خدا رو شکر کردم که توانستم بی خبر آن داعشی ، قطعه استخوانی را با خودم بیاورم.وقتی برگشتیم به مقر حزب الله، استخوان را دادم تا از آن آزمایش DNA بگیرند.دیگر خیلی خسته بودم. ◇ هم خسته ی جسمی و هم روحی. واقعا به استراحت نیاز داشتم. فردا حرکت کردم سمت دمشق همان روز بهم خبر دادند که جواب DNA مثبت بوده و نیروهای حزب الله ، پیکر محسن را تحویل گرفته اند. 🔹️ به دمشق که رسیدم ، رفتم حرم بی بی حضرت زینب علیهاالسلام وقتی داخل حرم شدم ، یکی از بچه‌ها اومد پیشم و گفت: "پدر و همسر شهید حججی به سوریه اومده اند. الان هم همین جا هستن.توی حرم." ◇ من را برد پیش پدر محسن که کنار ضریح ایستاده بود. پدر محسن می دانست که من برای شناسایی پسرش رفته بودم. تاچشمش به من افتاد ، اومد جلو و مرا توی بغلش گرفت و گفت: "از محسن خبر آوردی" ◇ نمی‌دانستم جوابش را چه بدهم. نمی‌دانستم چه بگویم. بگویم یک پیکر اربا_اربا را تحویل داده‌اند؟! بگویم یک پیکر قطعه قطعه شده را تحویل داده‌اند؟! بگویم فقط مقداری استخوان را تحویل داده‌اند؟ ◇ گفتم: "حاج‌آقا، پیکر محسن مقرحزب الله لبنانه ، برید اونجا خودتونببینیدش." ◇ گفت: "قَسَمَت میدم به بی‌بی که بگو." ◇ التماسش کردم چیزی از من نپرسد.دلش خیلی شکست.دستش رو انداخت میان شبکه‌های ضریح حضرت زینب علیها السلام و گفت: "من محسنم رو به این بی بی هدیه دادم.همه محسنم رو. تمام محسنم رو. اگه بهم بگی فقط یه ناخن یا یه تارمویش رو برام آوردی ،راضی ام." ◇ وجودم زیر وروشد.سرم را انداختم پایین. زبانم سنگین شده بود.به سختی لب باز کردم و گفتم: حاج‌آقا، سر که نداره! بدنش رو هم مثل علی اکبرعلیه السلام اربا اربا کرده ان. 🔹️ هیچ نگفت فقط نگاه کرد سمت ضریح و گفت: "بی بی جان ، این هدیه را از من قبول کن! 🇮🇷 کانال اساتید انقلابی @asatid_enghelabi ایتا و سرو
🔹 دعای آخرین جمعه ماه مبارک رمضان: 🌿 از جابر بن عبد الله الأنصاري نقل شده که: در روزی که آخرین جمعه ماه مبارک رمضان بود به خدمت رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم رسیدم، همین که چشم پیامبر به من افتاد این گونه فرمودند: ای جابر این آخرین جمعه از ماه رمضان است پس با ماه رمضان این گونه خداحافظی کن: *"اللهم لا تجعله آخر العهد من صيامنا إياه، فإن جعلته فاجعلني مرحوماً ولا تجعلني محروماً "* (خدایا این روزه داری را آخرین روزه گرفتن در ماه رمضان برای من قرار نده، و اگر آخرین باری است که در رمضان روزه میگیرم مرا از کسانی که مورد رحمت تو هستند قرار بده و از محرومین از رحمت خودت قرار نده) سپس افزودند که: به درستی که اگر کسی این را بگوید یکی از این دو خوبی را دریافت میکند؛ یا اینکه به ماه رمضان آینده خواهد رسید و یا اینکه مغفرت و رحمت خدا شامل حال او می شود. 🌺 پیشاپیش عید فطر بر شما مبارک و التماس دعا @zamzamhadi