eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
این فضای دنج شگفت زده ام کرد! «عمارت تقوی» در شهر تاریخی و زیبای . این بنا مربوط به دوره قاجار است. در این عمارت می‌توانید از سوغات گرگان هم خرید کنید. ─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─
حکایت ۵۹- مرحوم حاج سید ابوالفضل خاتون آبادی نقل کرد که: از اصفهان، به قصد زیارت به مشهد مشرف شدم. شبی در خانه حاج شیخ حسنعلی میهمان بودم. پس از صرف غذا به محل سکونت خود، مدرسه «حاجی حسن»، مراجعت کردم. اما نیمه‌های شب، عطشی شدید بر من عارض شد. چون در حجره، آبی نبود، اجبارة کوزه ای به آب انبار مقابل مدرسه بردم و بسختی از پلکان تاریک آن پائین رفته و کوزه را از آب پر کردم. اما چند پله ای بالا نیامده بودم که گویی یکی، کوزه را از دست من گرفت و آنرا خالی کرد. دو مرتبه، پائین رفتم و کوزه را پر از آب کردم. بار دیگر همچنان آب آنرا خالی کردند. چند بار این کار تکرار شد. بناچار بانگ زدم: من میهمان حاج شیخ حسنعلی اصفهانیم و اگر آزارم دهید، شکایتتان را به ایشان خواهم برد. پس از آن، دیگر مزاحمم نشدند. فردا عصر که به خدمت شیخ رفتم، پیش از آنکه از ماجرا سخنی بگویم، فرمودند: اگر دیشب نام مرا نبرده بودی، نمی گذاشتند آب برداری. حکایت ۶۰- یکی از آشنایان به نام سرهنگ عباسعلی میرزائی میگفت: سفری به مشهد مقدس کرده بودم، و برای خرید کلاهی به دکان کلاه فروشی رفتم. صحبت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به میان آمد. کلاه فروش گفت: روز فوت مرحوم شیخ در دکان سلمانی بودم و یک نفر در صندلی اصلاح نشسته بود. چون سر و صدای تشییع کنندگان برخاست، مشتری پرسید چه خبر است؟ سلمانی گفت: جنازه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی را تشییع می‌کنند. به شنیدن این خبر، مشتری آنچنان به فغان و ناله افتاد که تصور کردیم از منسوبان شیخ است. چون از او توضیح خواستیم، گفت من با این مرد بزرگ نسبتی ندارم، لیکن حکایتی میان من و او هست که این چنین موجب شوریدگی احوال من شده است. آنگاه داستان خود را بدینگونه تعریف کرد: پدرم در قریه نخودک [۱] کدخدا بود و من هم در اداره ژاندارمری کار می‌کردم. روزی حاج شیخ به پدرم فرموده بودند: اگر احتیاج نداری، از شغل کدخدایی استعفاء کن. پدرم نیز به موجب توصیه حضرت شیخ از کار خود استعفاء کرد و چون من از ماوقع مطلع گشتم، بعضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و دیگران هم مرا به این دشمنی، تحریک و تشویق می‌کردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به قتل برسانم و چون گاهی از اوقات نیمه شبها که از مأموریت خود باز می‌گشتم مرحوم شیخ را دیدم بودم که تنها از ده خارج می‌شوند، بر آن شدم که در یکی از این شبها ایشان را هدف گلوله سازم. اتفاقا، در یکی از شبهای تاریک زمستانی که به طرف آبادی می‌آمدم، حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و می‌خواهند از ده خارج گردند. با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده، اما بهتر است اندکی صبر کنم تا از ده دور شوند و صدای شلیک من کسی را آگاه نکند. باری، مسافتی در عقب ایشان آهسته رفتم تا آنکه کاملا از ده بیرون رفتند. در آن حال که خواستم تفنگ خود را به قصد شلیک از دوش بردارم، ناگهان حضرت شیخ روی به طرف من گردانیدند و فرمودند: حبیب، کجا می‌آیی؟! بی اختیار گفتم: خدمت شما می‌آمدم و سخت از کار خود به وحشت افتادم. فرمودند: بیا تا با هم به زیارت اهل قبور برویم. بی درنگ پذیرفتم و به قبرستان ده که مسافتی فاصله داشت، رفتیم و فاتحه خواندیم. آنگاه حضرت شیخ فرمود: دوست داری که به شهر رویم و حضرت رضا علیه السلام را زیارت کنیم؟ عرض کردم: آری. فرمودند: دنبال من بیا. چند قدمی نرفته بودیم که دیدم پشت در صحن مطهر رسیدیم و چون درها بسته بود، اشارتی کردند و در باز شد، ولی کسی را ندیدم که در را گشوده باشد. دستور دادند تا وضو بگیرم. با آب جوی وضو ساختم و بسوی حرم مطهر روانه شدیم. در اینجا نیز درهای بسته باشارة حضرت شیخ باز شدند و داخل حرم شدیم و زیارت کردیم و در هنگام بازگشت، درها یک به یک پشت سر ما بسته شد. چون از صحن خارج شدیم، فرمودند: دوست میداری که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را هم زیارت کنی؟ عرض کردم: آری و هنوز چند قدمی به دنبال ایشان نرفته بودم که در برابر صحن و حرم رسیدیم، ولی من چون تا آن وقت به زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نرفته بودم، ابتدا آنجا را نشناختم. باری، درهای بسته صحن و حرم حضرت امیر علیه السلام هم به اشاره حضرت شیخ باز شد. زیارت کردیم و خارج شدیم. در این هنگام حضرت شیخ فرمودند: حبیب، شب گذشته است و تو هم خسته ای بهتر آنست که به «نخودکی باز گردیم. عرضه داشتم: آقا، هر چه صلاح ---------- [۱]: ا- «نخود» از مزارع حومه شهر مشهد است و مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی رضوان علیه سالی چند، در آنجاسکونت داشته اند، و بهمین مناسبت، برخی ایشان را حاج شیخ حسنعلی نخودکی می‌خواندند.
میدانید بکنید. باز پس از چند قدمی، ناگهان خود را در همان جای ملاقات نخستین یافتم. پس از آن به من فرمودند: حبیب، مبادا که تا من زنده ام، از سر این شب با کسی چیزی در میان گذاری که موجب کوری چشمان تو خواهد شد و دیگر آنکه هیچوقت نزد من میا و هر گاه که مرا دیدی، از دور سلامی کن و والسلام. آیا با این کراماتی که من از این بزرگوار دیده ام، جای آن نیست که چنین در ماتم ایشان شیون و فغان کنم؟ رحمة الله و رضوانه علیه. از بی نشانها...... شیخ حسنعلی اصفهانی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کرامات شیخ جعفر مجتهدی یکی از ۳۰ نفر یاران فعلی عج أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج https://eitaa.com/zandahlm1357
0295Nesa 84.mp3
13.39M
۲۹۵ آيه ۸۴ 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
شیوع فحشاء در بلاد اهل تسنن داعی- أولا آقایان اشتباه بزرگی فرموده اید که شیوع فحشاء و یا لاابالی گری را که در بعض افراد شیعه ملاحظه نموده اید در اثر عقیده باین قبیل اخبار بحساب آوردید. اگر ارتکاب معاصی بعض افراد عوام شیعه مربوط باین قبیل احادیث است بفرمائید برادران اهل تسنن که معتقداتشان بمناسبت راهنمائی امثال آقایان!!بر خلاف این احادیث است چرا غرق در فحشاء و منکرات بلکه متجاهر در معاصی می‌باشند؟ در بلاد اهل تسنن و شهرهای مهم آنها مانند مصر و اسکندریه و شام و بیت المقدس و بیروت و عمان و حلب و بغداد و بصره و عشّار و قصبات کوچک بسیار که داعی دیده‌ام و اکثریت بلکه تمام جمعیت در بعض شهرها و بلاد اهل تسنن اند مع ذلک در تمام قهوه خانه‌های عمومی از بزرگ و کوچک علنی و بر ملا اقسام قمار محرّم بین آنها شایع و جزء عادت ثانوی آنان قرار گرفته بعلاوه سایر فحشاء و منکرات زائد بر آنچه میان بعض از عوام شیعه هست بین آنها معمول است علنی و بر ملاء در تمام خیابانها و کوچه‌ها قمار بازی و شرب مسکرات و سازندگی و فاحشه خانه‌های رسمی و سایر فحشاء که از بیان آنها خجالت می‌کشم دائر است؟! اگر ما هم مانند شما خورده بین و بهانه جو بودیم می‌گفتیم علل شیوع فحشاء از زنا و لواط و شراب و قمار و غیره در میان برادران اهل تسنن و ایجاد تجرّی و لا لاابالی گری آنها بأحکام دین فتاوای بی جان امامان و فقهاء آنها می‌باشد از قبیل حکم طهارت سگ و حلال دانستن خوردن گوشت آن و طهارت منی و مسکرات و عرق جنب از حرام و نکاح اما رد در سفر و مقاربت با محارم بوسیله حریر و لفافه ای که بقضیب خود ببندند و امثال آنها که عوام را جری و لاابالی بمنهیات نموده اند؟! ولی فقهاء شیعه تمام آنها را حرام و از مرتکبین آنها تبری می‌جویند. حافظ- این نسبت‌ها اکاذیبی افسانه مانند است شما چه دلیلی بر گفتار خود دارید. پیشاور.... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@shervamusiqiirani-8 - راه قوم.mp3
847.9K
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 در راه تو مردانند از خویش نهان مانده بی جسم و جهت گشته بی نام و نشان مانده قومی نه نکو نه بد نه با خود و نه بیخود نه بوده و نه نابوده نی مانده عیان مانده چون دایره سرگردان چون نقطه قدم محکم صد دایره عرش آسا در نقطهٔ جان مانده چون عین بقا دیده از خویش فنا گشته در بحر یقین غرقه در تیه گمان مانده فارش از سر هر مویی صد گونه سخن گفته اما همه از گنگی بی کام و زبان مانده بشکسته دلیران را از چست سواری پشت مرکب شده ناپیدا در دست عنان مانده صد عالم بی پایان از خوف و رجا بیرون از خوف شده مویی در خط امان مانده در عالم ما و من نی ما شده و نی من در کون و مکان با تو بی کون و مکان مانده تا راه چنین قومی عطار بیان کرده جانش به لب افتاده دل در خفقان مانده 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔https://eitaa.com/zandahlm1357
لا‌اله‌الاالله ۱۹.mp3
13.03M
مجموعه‌ صوتی ۱۹ بعضی انسانها، برای خدا شرافت ویژه‌ای پیدا می‌کنند! ارزش بالاتری می‌یابند! آنوقت خدا برای این دسته از انسانها، یک چشم روشنی ویژه‌ای تدارک می‌بیند، و آنها را به سمتش هدایت می‌کند! • این انسانها چه کسانی هستند ؟ • این چشم روشنی ویژه‌ی خدا چیست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اگر به عج متصل نباشی هر چقدر هم تلاش کنی فایده نداره... ♦️♦️♦️♦️♦️ طلعت فرخنده بنما، تا ز قوس ابروان عارفان را آگه از «قوسین أو أدنی» کنی ۱۶۶ طوفان فتنه موج فکن شد در این محیط بهر نجات شیعه ز گرداب ها، بیا https://eitaa.com/zandahlm1357
EsteghfarAmirAlmomenin[47].mp3
4.94M
بند چهل و هفتم): اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ أَنْتَ أَحَقُّ بِمَعْرِفَتِهِ إِذْ کُنْتَ أَوْلَى بِسَتْرَتِهِ [بِسَتْرِهِ‏] فَإِنَّکَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَهِ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ. ترجمه: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تو به شناخت آن آگاهتری زیرا پیش از هر کس تو به پوشانیدن آن سزاوارتری، چون فقط تو سزاوار پرهیز و آمرزش هستی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! من بی‌خبر ولی تو، داری خبر ز حالم شمعم که بی‌نگاهت، محکوم به زوالم ای وای اگر ز غفلت، این شعله برفروزد مگذار هستی من، در شعله‌ای بسوزد یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو
Shab18Ramazan1400[03].mp3
2.68M
(بند چهل و هشتم): اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ ذَنْبٍ تَجَهَّمْتُ فِیهِ وَلِیّاً مِنْ أَوْلِیَائِکَ مُسَاعَدَهً فِیهِ لِأَعْدَائِکَ أَوْ مَیْلًا مَعَ أَهْلِ مَعْصِیَتِکَ عَلَى أَهْلِ طَاعَتِکَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آل مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِی یَا خَیْرَ الْغَافِرِینَ. ترجمه: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن به جهت کمک به دشمنانت، یا خوش آمد گناهکاران و مقدّم داشتن آن ها بر اهل طاعتت، با یکی از اولیایت، رو ترش کرده و اخم نمودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! دردا که بین گلشن، من رو به خار کردم گفتی عزیز باش و، خود را چه خوار کردم سهمم شد از گلستان، خاشاکِ بوستانت دردا که خوار گشتم، در چشم دوستانت یا رب الهی العفو، یا رب الهی العفو