چشمان شرجي
نويسنده: سرور هاديان
نام شفا يافته: صديقه ظهوريان
متأهل: ساكن مشهد
نوع بيماري: تشنج – فلج و نابينايي
تاريخ شفا: ۲۴/۱۱/۶۸
باور نميكردم كه همه زندگيم يك پنجره باشد پنجرهاي كه بارها و بارها ديده بودمش، اما نه اين گونه.
باور نميكردم كه عشقم پنجرهاي باشد. پنجرهاي به وسعت همه نيازها.
پنجرهاي كه هر گوشهاش نمايانگر خواهشي است و من نيز شده بودم نيازمندي بر پاي اين پنجره.
پشت اين پنجره چه خبر بود؟ فولاد تمام. انسانهاي پشت اين پنجره يك لحظه آسوده نبودند.
خسته شده بودم. احساس سربار بودن همه وجودم را فرا گرفته بود. تحمل نداشتم. چيزي بزرگتر از بغضي هميشگي گلويم را ميفشرد.
چقدر صبر؟ چقدر استغاثه؟ آقا چقدر؟ چقدر؟
صداي پرپر شدن را ميشنيدم، صداي ناله، التماس، نياز. صداي بال بال كبوتران. اين چه همهمهاي است؟
منقلب شدم، گرمم شد، احساس تب داشتم سوختم.
تكليف اين موجود پرجوش و سرشار از زندگي در وجود لمس و فلج من چه خواهد شد؟
همه چيز خيلي سريع و غير منتظره شروع شد. زندگي شاداب من بيهيچ بيرحمي دست روزگار پيش ميرفت. هادي هم مرد خوبي بود. حاصل زندگي مشتركمان دو فرزند بود. اما سه سالي از زندگيمان ميگذشت كه تشنج ناگهاني و بيهوشيهاي مداوم زندگي آرام خانواده را دگرگون ساخت.
نفهميدم چه شد. گويا شيرازه
درونم بود كه بعد از هر بيهوشي به تحليل ميرفت. رنجور شده بودم. خسته و درمانده. دكترهاي بيشمار و آزمايشهاي گوناگون كم كم واقعيت را در ذهنم جا ميانداخت.
حاصل همه تلاشهاي درمانيام بدني لمس و فلج بود. هر چند هادي سعي داشت پس از هر مراجعه به دكتر با لبخندي تصنعي به من بقبولاند كه مشكل خاص در ميان نيست، اما ديگر ياراي تحمل پدر و مادر را نداشتم كه هميشه با ديدگان حسرتآور مرا مينگريستند.
چه روزي است اين روز، در ماه شعبان، با دلي نزديكتر از هميشه به كنار اين بارگاه آمدم.
ميداني آقا؟
درماني ندارم. تو ميداني توي اين سينه چه خبر است.
به آيينهها نگريستم. به ياسهاي روئيده در شيار اشكهايم و وجودي كه مدام به تحليل ميرفت.
به آيندهاي نه چندان گنگ و دور از ذهن دو فرزند بيمادر و همسري مهربان، به مادرم به پدرم به همه چيز.
چشمان شرجيام را به رواقها و آيينهها و بوي گلاب سپردم. و هق هق گريهام را همراه بال بال كبوتران به آسمان دور از ابر حرم او سپردم. ناگهان بوي عطر سيب پيچيد. سيب سرخي از شاخه فرو افتاد. گويا چيزي شكست و فرو ريخت. نشستم مثل سجده نماز خم شدم.
همه جا بوي سيب ميداد.
چه مه غليظي بود. چه غباري بود. شبيه آيينههاي مكدر.
حضور مه آلودي را حس كردم، غبارها كنار رفتند، آيينههاي مكدر جايشان را به نورهاي
غريبي دادند. حالا حضوري را يافتم.
دو چشم و نگاهي نافذ. زيبايي با شالي سبز و نگاهي بهاري.
خدايا اين چه حكمتي است. شرم مرا وادار به برگرفتن نگاهم نمود.
باز بوي عطر سيب كه به من نزديكتر ميشد. حالا حضوري را جستم.
جرعهاي آب در قدحي از كوزه سفاين كه به دستم ميداد. خم شدم در ميان هق هق گريه جرعهاي آب نوشيدم.
دلم تاب نميآورد. گوهرهاي اشكم، مرواريدهاي دلم را به پايش ريختم. فرياد زدم نميتوانم، نميتوانم.
صدايي شبيه ترنمي زيبا شنيدم كه به من ميگفت: ميتواني، ميتواني، راه برو. آرام بلند شد.
ساعت بود كه هفت بار نواخت. او ميرفت و من در حسرت رسيدن به او مينگريستمش.
همه جا بوي عطر سيب ميداد حسي خاص با من بود، حسي ناشناخته مثل دويدن غزالي در پهن دشتي دودست.
دويدم تا دشت ستارهها، تا پنجرهاي برنگ فولاد، چمانم را كه گشودم هزار ستاره يافتم.
در سلامت بازيافتهام سارايم قدم به زندگي گذاشت. اما اين خشنودي ديري نپاييدي. كه ديدگانم به تار گرويدند. در امتحاني مجدد اين بار من مانده بودم با چشماني كه هيچ نميديدند و من وجود ساراي چند ماههام را فقط با دستانم حس ميكردم.
يك سال گذشت، از روزي كه سارا به كوير زندگيام حضوري دوباره بخشيد. از روزي كه نگاهي نافذ را جسته بودم. از روزي كه دويدم راه رفتم. از روزي كه همه
زندگيم شده بود آن پنجره.
حالا يك ماه از آن روزها و هفتها و ساعتهاي تاريكي مطلق ميگذشت. درمان اثري نداشت من كور شده بودم.
اين بار حسرتي بيشتر از پيش به آينده مبهم خويش ميانديشيدم. با دلي سوخته و چشماني غبار گرفته و تاريك.
زير پايم خالي بود. گويا زمين ديگر جاي پاي مطمئني نبود.
همراه با خانوادهام براي بار ديگر به او پناه آوردم. به پنجرهاي كه همه زندگيم شده بود همان پنجه. دلم تنگ مانده بود. براي ديدن فضا، براي آن پنجره، براي گدستهها و آيينهها. سرم را بر زانوانم تكيه دادم. گريستم براي چشمانم كه ديگر نميتوانست جايي را ببيند. براي زندگيم گريستم.
آيا اين بار اشك پنجرهاي را خواهد گشود؟ آن قدر ذهنم دست خوش طوفانهاي پي در پي حوادث شده بود كه كم كم قدرت تفكرم را از دست ميدادم.
گريستم، با صداي بلند گريستم. اين چه صدايي است. دلم لرزيد. گويا باز چيزي شكست و فرو ريخت. به پنجره نگاه كرديم. دستانم را به سويش گشودم. چيزي نديدم اما آوار نگاهي را حس كردم.
باز بوي سيب پيچيد. گريستم، فرياد زدم: شفايم بده، شفايم بده، خسته شدم.
با متانت مرا به سوي خويش خواند. ديدمش همان آيينهاي مكدر بودند كه به كناري ميرفتند.
باز همان نور غريب بود. ناگهان بر ديوار بلند باورهايم روزني پيدا شد. اين چه صدايي است صدايي شبيه
بال بال كبوتران چشمان شرجي من حالا باريد. صدها كبوتر همراه من گريستند.
به اطرافم نگاه كردم سارا را يافتم اطرافيان با چشماني با قابهاي روشن اشك بر قاب پنجره فولاد حضوري را يافتم و خورشيدي كه هميشه خواهد تابيد.
#دانستنیهای امام رضا علیه السلام
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
ج) شبهه افکنی: در واقع بزرگ ترین شبهه ای که واقفیه در بین شیعیان ایجاد کرده بودند، همان وقف بر امام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مواضع و پاسخهای امام رضا (علیه السلام) به واقفیه:
اشاره
دقت در روایات و گزارشهای رسیده، نشان میدهد که امام رضا (علیه السلام)، علاوه بر این که در دوران حضور در مدینه، به پاسخ گویی و مبارزه با فرقة واقفیه میپرداخته است، حتی در مسیر راه خود از مدینه به مرو و همچنین در خود مرو نیز به این مهم توجه داشته است. شاهد بر این گفته، روایتی است که بیان میکند که در مسیر راه مذکور، شخصی به نام جعفر بن محمد نوفلی، شبهة واقفیه مبنی بر زنده بودن امام کاظم (علیه السلام) را بیان میکند و امام (علیه السلام) پس از دروغگو نامیدن و لعن آنها، به ارائة پاسخ میپردازد. [۱]
گزارشی از حسن بن علی وشاء وجود دارد که نشان میدهد که امام (علیه السلام) در مرو هم به مسألة واقفه توجه داشته است. طبق این خبر، امام (علیه السلام)، حسن بن علی وشاء را به مرو خوانده و مرگ علی بن ابی حمزه بطائنی در آن روز و چگونگی احوالاتش در قبر را به اطلاع وی رسانده است. [۲]
با توجه به این که در بحثهای قبل، به پاره ای از مشکلات ایجاد شده توسط جریان وقف در زمان امام رضا (علیه السلام) اشاره کردیم، در این قسمت سعی داریم تا از میان احادیث و روایات وارده، گوشه ای از مبارزات امام رضا (علیه السلام) را با این فرقة عالِمِ منحرف، به تصویر بکشیم.
----------
[۱]: فضل بن حسن طبرسی، إعلام الوری بأعلام الهدی، تحقیق مؤسسة آل البیت: لإحیاء التراث، الطبعة الأولی، مؤسسة آل البیت: لإحیاء التراث، قم، ۱۴۱۷، ج ۲، ص ۵۹.
[۲]: ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، تصحیح و تعلیق سید هاشم رسولی محلاتی، پیشین، ج ۴، ص ۳۳۷.
#فرقه_های_درون_شیعی
✍نعمت الله صفری
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#امر_به_معروف 🔹 ای آقا ! این همه امربهمعروفکردن، کو اثرش؟ ⬅️ جواب: ۹۹/۹۹ درصد موارد اثر داره...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#علم
🔹 علمی که اگه اونو نداشته باشی، هیچ علم دیگه ای به دردت نمیخوره❗️
⬅️ قبل از هر علمی،باید این علم رو به فرزندانمون آموزش بدیم...
#ارسالی_مخاطبین
@zandahlm1357
چشم به راه - قسمت چهل و یکم.mp3
11.53M
🎬 قسمت: چهل و یکم
👇👇👇👇👇👇
قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 پویانمایی زیبای سلام بر ابراهیم 📀 قهرمانی ، جنگی ، هیجانی 💿 قسمت یازدهم #پویانمایی #کارتون #انیمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کارتون زیبای سلام بر ابراهیم
📀 قهرمانی ، جنگی ، هیجانی
💿 قسمت دوازدهم
@zandahlm1357
#کارتون #انیمیشن #سلام_بر_ابراهیم
«سپهبد سلیمانی»؛ سرداری که دشمنان هم تحسینش میکردند
سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در نیوزویک
نیویورک تایمز، در سپتامبر ۲۰۱۳ او را به عنوان «دشمنی که هم مورد تنفر و هم
مورد تحسین است» توصیف کرد.
گروه جهاد و مقاومت مشرق - رسانههای غربی بارها به تحلیل شخصیت سپهبد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی
پرداخته اند. آنچه در ادامه میخوانید برخی از این تحلیلها است.
نیویورک تایمز، در سپتامبر ۲۰۱۳ او را به عنوان «دشمنی که هم مورد تنفر و هم مورد تحسین است» توصیف کرد. جان مگوایر افسر سابق سازمان سیا در عراق میگوید «او قوی ترین مأمور مخفی در خاورمیانه است … و هیچ کس او را نمی شناسد. »
خبرگزاری فرانسه از او به عنوان «چهره ای مرموز» نام برد.
هفته نامه آمریکایی نیوزویک در نسخه بین المللی خود در ۳ دسامبر ۲۰۱۴ تصویری از حاج قاسم سلیمانی را بر روی جلد خود چاپ کرد و در کنار تصویر وی بر روی جلد خود نوشت: «اول با آمریکا میجنگید، الان داعش را درهم میکوبد، او فرد باهوشی و عاشق جنگ است و خودش هم میداند که زبده این کار است. »
نشریه آمریکایی فارین پالیسی در دهمین گزارش سالانه خود پیرامون معرفی متفکران برتر جهانی در عرصههای مختلف، از شهید قاسم سلیمانی به عنوان یکی از ۱۰ چهره و متفکر برتر در عرصه امنیتی-دفاعی نام برد. در گزارش این نشریه به وجود «اثر انگشت سلیمانی» در مکانهایی که ایران در آن فعالیت دارد، از یمن تا عراق و سوریه اشاره شده است. فارین پالیسی همچنین به هشدار حاج قاسم سلیمانی به دونالد ترامپ در ژوئیه ۲۰۱۸ که گفته بود «ما نزدیک به شما هستیم، جایی که تصورش را هم نمی توانید بکنید» اشاره کرده است.
منبع خبر: ir mshrgh. /۱۰۲۶۰۸۸
#سرباز_قاسم_سلیمانی
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
در کارزار نبرد دو قهرمان به سوی هم هجوم بردند و با هم درآویختند. هنوز لحظاتی نگذشته بود که شیر خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درب قلعه خیبر
با بسته شدن درب قلعه و عبور سپاه یهود، امیرِ مؤمنان (علیه السلام) خود به تنهایی، از خندقی که پشت درب قلعه بود عبور کرد و به درب دژ رسید.
شیر خدا پنجه در دو حلقه درب قلعه انداخت و با یکی دو لرزش شدید آن درب را چنان از بُن زمین و دیوار کند که زمین خیبر به لرزه درآمد، سپس یکی از آن لنگه درب را مانند کاغذ کاهی به پشت سر پرتاب کرد و لنگه دیگر درب را به دست گرفت. آنگاه یک طرف درب را روی یک سوی خندق قرارداد و چون درب کوتاه تر از عرض خندق بود، امیرِ مؤمنان (علیه السلام) به زیر درب، داخل خندق قرار گرفت و آن را بالای سر خود نگاه داشت تا هزار و ششصد نفر از مسلمانان از روی آن عبور کنند و وارد قلعه شوند.
این درب آن قدر سنگین بود که پس از پایان جنگ هفت تن و بعد هشت تن، چهل تن و حتی هفتاد تن مرد جنگی نتوانستند آن را بلند کنند.
در این هنگام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با سپاهی رسید و مشاهده نمود که علی بن ابی طالب (علیه السلام) در را بر روی دست دارد تا سپاه عبور کند، جبرئیل نازل شد و عرضه داشت: ای رسول خدا! نگاه به عمق خندق نما. حضرت چون ملاحظه کرد، مشاهده نمود، کف پای حضرت تا انتهای خندق فاصله ای زیاد دارد، جبرئیل عرضه داشت: تعجب نکنید که ملائکه گرامی پرها را در هم استوار کرده و قدم امیر مؤمنان (علیه السلام) بر بال ملائک نگاه داشته شده است.
بعد از عبور سپاه امیر مؤمنان (علیه السلام) درب را به داخل خندق پرتاب نمود و وارد قلعه شد. یهودیان با دیدن این دلاوری از امیر مؤمنان (علیه السلام)، تسلیم شده و با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گفتگو کردند. برخی از دژهای قلعه را مانند دژ «وطیح» و دژ «سلالم» و همچنین اراضی اطراف که بزرگ ترین آنها «فدک» بود را بدون تاخت وتاز تقدیم نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) نمودند و آیات الهی در مورد چگونگی تصاحب آن، نازل شد. [۱]
----------
[۱]: . روضة الواعظین ۱۲۷؛ بحار الانوار ۲۱/۲۶-۴۱؛ غایة المرام ۵/۶۵-۶۹.
#هفتمین_زیارت
#فاطمه_سادات_درچه_ای
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دوست به حکیمی گفتند: کدام یک را بیشتر دوست داری، برادر یا دوستت؟ گفت: برادرم اگر دوستم باشد. ابلیس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نصاری
مسیحیان معتقدند که خداوند ذاتاً یکی است، مراد آنها از اقانیم (اب، ابن، روح القدس)، صفات همراه ذات است. مراد از اب، ذات با وجود، مراد از ابن، ذات با علم، و مراد از روح القدس، ذات با حیات است.
*
نیز مسیحیان، مسیح را فرزند مریم میدانند که به دار آویخته شد. نیز معتقدند انجیل عبارت از زندگی و روش حضرت مسیح است که چهار تن از یاران وی به نامهای متی، لوقا، ماریوس و یوحنا جمع آوری کرده اند. واژه انجیل به معنای بشارت است. مسیحیان غیر از انجیل، کتابهای دیگری دارند، مانند کتاب قوانین که در باره ی احکام عبادات و معاملات است، آنان نمازشان را با صدای ناقوس میخوانند.
نصاری بر سه دسته کلی هستند:
۱- ملکانیه: گویند بخشی از لاهوت در ناسوت حلول کرده است و با جسم مسیح یکی شده است، مسیحیان اعتقاد دارند پس از آنکه این حلول صورت گرفته است، مسیح راگفته اند. قرآن نیز این اعتقاد که همان تثلیث است مورد نکوهش قرار داده است و میفرماید: لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اللّٰهَ ثٰالِثُ ثَلاٰثَةٍ [۱] . این عده از مسیحیان اعتقاد دارند که ناسوت عیسی به دار آویخته شد و این دار در لاهوت او اثری نگذاشت.
۲- یعقوبیه: معتقدند کلمه گوشت و خون شد و لذا مسیح، خدا شد. خداوند این اعتقاد باطل آنان را چنین بیان کرده است. لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قٰالُوا إِنَّ اللّٰهَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ [۲] .
۳- نسطوریه: معتقدند لاهوت بر ناسوت اشراف دارد، مانند اشراف خورشید بر بلور، و قتل
و نیز صلیب، بر ناسوت مسیح وارد شد نه بر لاهوت او، مراد از ناسوت جسم و مراد از لاهوت روح است.
----------
[۱]: ۱) - کافر شدند کسانی که خدا را سومی آن سه نامیدند. مائده، ۷۳.
[۲]: ۲) - کافر شدند کسانی که گفتند خدا همان عیسی پسر مریم است. مائده، ۱۷ و ۷۲.
#کشکول شیخ بهاء
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
قسمت 5️⃣ 📜سوره مبارکه طه آیه ۱۱۴ 🔹...وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً 🔹 #یک_آیه_یک_قصه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک آیه یک قصه (6).mp3
2.91M
قسمت 6️⃣
📜سوره مبارکه مائده آیه ۱
🔹يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ..🔹
#یک_آیه_یک_قصه
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
۱۷۷- چرا سوره دهر را دهر گويند؟ دهر به معناي روزگار است كه در اولين آيه اين سوره به آناشاره شده و ل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۸۶- محتواي سوره نازعات چيست؟
ياد فرشتگان به عنوان واسطههاي تدبير در جهان، بخشي از نبوت موسي، بيان آخرت حالات مردم در بهشت و جهنم از مواردياست كه در سوره نازعات به آن شاره شده است.
۱۸۷- چرا سوره عبس را عبس گويند؟
عبس به معناي چهره درهم كشيده و عتاب و ملامت ثروتمندان است كه در اوايل اين سوره به آن اشاره شده و لذا اين سوره را عبس گويند.
۱۸۸- نام ديگر سوره عبس چيست؟
نام ديگر سوره عبس، اعمي (نابينا) است
۱۸۹- محتواي سوره عبس چيست؟
چهره درهم كشيدن ثروتمندان از ورود نابينا (ابنام مكتوم) وانتقاد خداوند، يادي از مراحل خلقت انسان و نعمتهاي خدا و چهرههاي خندان و اندوهگين در آخرت از مواردي است كه در سوره عبس به آن شاره شده است.
۱۹۰- چرا سوره تكوير را تكوير گويند؟
تكوير به معناي درهم پيچيده شدن كه در آيه اول اين سوره به آن اشاره شده و لذا اين سوره را تكوير گويند.
۱۹۱- محتواي سوره تكوير چيست؟
درهم پيچيده شدن نور خورشيد، مشخص شدن اعمال انسان درروز قيامت از مواردي است كه در سوره تكوير به آن شاره شده است.
۱۹۲- چرا سوره انفطار را انفطار گويند؟
انفطار به معناي شكافته شدن است كه در اوايل اين سوره بهآن اشاره شده و لذا اين سوره را انفطار گويند.
https://eitaa.com/zandahlm1357