eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶هر پرنده رادارگریز دشمن را از فرسنگ‌ها دورتر کشف و رصد می‌کنیم 👤امیر صباحی فرد، ‏فرمانده نیروی پدافند هوایی ‎ارتش: 🔹از آماده‌ترین نیروهای مسلح در دنیا هستیم. 🔹با توجه به تهدیدهای استکبار جهانی، توان دفاعی خود را جلوتر از آنها ارتقا داده‌ایم. 🔹اسرائیل را با دقت زیر نظر داریم. 🔹نیروی پدافند هوایی برای تأمین نیازمندی‌های خود از جمله سامانه‌های موشکی، راداری و اطلاعاتی به هیچ کشوری وابسته نیست و در طراحی و تولید سامانه‌های پیشرفته درگیری هیبریدی به خودکفایی رسیده است. 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
جبران نمی‌شوی... 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گرامیداشت یاد شهید توسط رهبر انقلاب در نخستین دیدار دولت چهاردهم 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
💢 راهنمای تهیه محتوای سالم رسانه‌‌‌ای برای والدین 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
99.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینبم من که به سوی شهدا می آیم با دلی خون زِ رَهِ شام بلا می آیم شاعر: مرتضی ذاکر در اربعین با اشک و آه زینب رسیده کربلا اهواز ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
🍂 🔻 ۲۰۹ خاطرات سردار گرجی‌زاده بقلم، دکتر مهدی بهداروند شب، وقتی زندان خالی شد، از پنجره صدا زدم: «برادر تازه وارد، سلام، کجایی هستی؟ عراقی یا ایرانی؟» تا بار سوم جوابی نداد. بار چهارم گفت: «تو کی هستی؟» - ما پنج نفر ایرانی هستیم و عضو سپاه پاسدارانیم. مدتهاست در این زندانیم. وقتی دید راحت مشخصات خودم و بچه ها را به او دادم، گفت: خب حالتان چطور َاست؟» - الحمدلله خوبیم. تو خوب فارسی صحبت می‌کنی، مگر ایرانی ای؟ - نه. من کردم! تا گفت کردم، رستم با او کردی حرف زد و مشخصاتش را پرسید. بعد از اینکه صحبت های کردی رستم و تازه وارد تمام شد، گفتم: «خوب بگو اینجا چه کار میکنی؟ چرا تو را به اینجا آورده اند؟» بی اینکه جوابی بدهد گفت: «ش ما را برای چه به این زندان آورده اند؟ مگر چه کار کرده بودید؟». قصه خودم و همراهی بچه های هم سلولی ام را تا آخر برایش توضیح دادم. او هر بار که جمله من تمام می‌شد می‌گفت: «عجب! عجب!» بعد از اینکه صحبت هایم تمام شد، دوباره پرسیدم: «حالا بگو چه کار کرده ای که تو را به اینجا آورده اند؟ اصلا نظامی هستی یا شخصی؟» او با دل مردگی گفت: «من دیگر به آخر خط رسیده ام و مرگ و زندگی برایم مساوی است. دوست دارم برای شما همه مسائل زندگی ام را بگویم تا لااقل عده ای در جریان کامل قرار بگیرند.» بعد ادامه داد: «اولا من به اندازه ای که از شما ایرانی‌ها خوشم می آید و بهتان علاقه دارم، صدها و حتی هزارها برابر از عربها متنفرم. ثانیا از حکومت جمهوری اسلامی و آخوندها هم به شدت تنفر دارم!» از این حرف او ناراحت شدم و گفتم: «آخر برادر من، مگر مسلمان نیستی؟ چرا از حکومت اسلامی که حرف رسول الله و ائمه اطهار است بدت می آید؟» - چون من کمونیستم و اعتقادی به خدا و پیامبر و دین ندارم. در منطقه ما هر کس اسم خدا و دین را بیاورد او را مسخره می‌کنند. - عجبا تو یک پدیده جدیدی. اسمت چیست؟ - ابراهيم. - آقا ابراهیم، شغلت چیست؟ - خلبان هلیکوپترم. - کجا خدمت می‌کنی؟ - بگو خدمت می کردی! - خوب، کجا خدمت می کردی؟ - در پایگاه دریایی ام القصر خدمت می کردم. - آنجا چه کار می‌کردی؟ - گفتم که خلبان بودم. - می دانم خلبان بودی. منظورم این است چه مأموریتی داشتی؟ - مأموریت من حمله به نفت کش های ایرانی در منطقه خلیج فارس بود. - مثلا یکی را بگو. - یک بار در یک مأموریت دریایی به چند نفت کش شما حمله کردم و آنها را با موشک هدف قرار دادم و همه شان را در دریا غرق کردم. - اکبر آرام گفت: «نامرد چه افتخار هم می‌کند.» با آرنج به او زدم و گفتم: «فعلا ساکت باش ببینم چه می گوید.» - خب ادامه بده. کار من حمله به نفتکش های ایرانی بود که مانع صدور نفت آنها بشوم. - با این کارها که باید به تو مدال بدهند نه اینکه زندانی ات کنند - مدال هم گرفتم. - پس چرا زندانیات کردند؟ ۔ دلیلش این است که به خواننده های ایرانی مثل داریوش، گوگوش، مهستی و ستار و... علاقه داشتم و همیشه به آهنگهایشان گوش میدادم. همچنین به برنامه شبانه راه شب رادیو ایران گوش می‌دادم و لذت می بردم. آخر من گردم . - چطوری؟ - یک شب که داشتم یواشکی از رادیو ترانه گوش می کردم و کیف می‌کردم، یک نفر متوجه شد و سریع به استخبارات گزارش داد. فردای آن روز، قبل از طلوع آفتاب، در حالی که در رختخواب بودم، مأموران اطلاعات دستگیرم کردند. - مگر ترانه گوش کردن در عراق جرم است؟ - نه. آنها گفتند که تو جاسوس ایرانی. - آخر چرا؟ - چون رادیو را آرام و یواشکی گوش می‌دادم به من تهمت جاسوسی زدند. آنها مرا برای بازجویی به استخبارات بردند و هر چه گفتم باور کنید من فقط ترانه گوش می کردم، باورشان نمی شد و مرا به شدت شکنجه می کردند. بعد از بازجویی مرا به دادگاه نظامی بردند. قاضی نگاهی به پرونده کرد و پرسید: «تو کردی؟» گفتم: بله قربان.» گفت: «کردها معمولا مخالف صدام اند و تو هم حتما جاسوس ایرانی.» گفتم: «نه به خدا. این حرف ها چیست که می‌زنید. من این همه نفت کش ایرانی زده ام. آخر چطور می توانم جاسوس ایران باشم ؟» ولی پاسخم این بود: «تو حتما جاسوس ایرانی و حکم تو هم اعدام است .» هر چه به قاضی التماس کردم و او را قسم دادم، توجهی نکرد و جلسه دادگاه را تمام کرد. الان مرا به اینجا آورده اند تا برای اعدام ببرند. - احتمال میدهم چون خلبان بودی و به دولت صدام خیلی خدمت کرده ای تو را می بخشند. - نه. در عراق از این خبرها نیست. تو اگر دمار از روزگار خودت دربیاوری و با تمام وجود خدمت کنی، کافی است به تو شک کنند. اگر کارت به اینجا رسید دیگر فاتحه ات خوانده است. سعی کردم دلداری اش بدهم و آرامش کنم. ولی نمی شد که نمی شد. گفت: «تأسف می خورم که برای این مملکت هفت سال به شوروی رفتم و دوره نظامی دیدم؛ ولی اینها ارزشی ندارند.» همراه باشید ════°✦ 💠 ✦°════ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
ز پیری سست خیز سال فرسود چو طفلان زود خشم و دیر خشنود بود از پوست رگ چون چنگ بسته دهن بی آب و دندان زنگ بسته ز پر گفتن لعاب از لب روانش مگس ریده فراوان در دهانش سری چون پوستین کهنه پشمین رخی چون فوطه ی پیچیده پرچین دو ساق و پشت پاهای فسرده چو غوک خشک پیش مار مرده کلاه کافری بر سر چو دیگی زدقیانوس مانده مرده دیگی ملک را بود زنگی پاسبانی ترش رخساره ای کج مج زبانی چو دیو دوزخ از عفریت رویی چو زاغ کهنه از بسیار گویی شکم چون دیگ دان آتش اندود دهن چون وامداری دیر خشنود خصومت پیشه ای ابلیس خویی عوامی مشت خواری جنگجویی چو دیدی دور مگس در میانه ز مرگ او خبر کردی به خانه کنه در سبلتش بیضه نهاده به موی سبلتش رشک او فتاده گویم عید و هرکس را ز یار خویش چشم عیدی است چشم ما پر اشک حسرت دل پر از نومیدی است امیر خسرو دهلوی به غبار گرد روی تو خطی نوشته دیدم که بحسن از آنچه بودی شده ای هزار چندان
T021030.mp3
40.79M
✳ درس تاریخ تطبیقی 🎙 استاد مهدی طائب 🔹️ ویژه علاقه‌مندان به تاریخ 🔹️ جلسه هفتم ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
هجوم بسر بن ابى ارطاة به يمن در سال ۴۰ هجرى معاويه، بسر بن ابى ارطاة را با سه هزار تن به سوى حجاز و يمن فرستاد. اين سپاه ابتدا به مدينه آمد. ابوايوب انصارى حاكم مدينه نتوانست مقاومت كند، و به كوفه رفت. بُسر وارد مدينه شد و در مسجد شهر از مردم مدينه براى معاويه بيعت گرفت و پس از ويران كردن چند خانه به سوى مكه رفت. در مكه نيز براى معاويه بيعت گرفت. آن گاه به يمن رفت. فرمانرواى يمن عبيدالله بن عباس پسر عموى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) بود كه پيش از رسيدن بُسر، كسى را جانشين خود كرد و به سوى كوفه گريخت. بُسر بن ابى ارطاة پس از ورود به صنعا، جانشين عبيدالله و پسرش را كشت، سپس دو طفل عبيدالله بن عباس را در برابر چشمان مادرشان سر بريد و با راهنمايى وائل بن حجر حضرمى و عثمانيان، جمع كثيرى از شيعيان آن ديار را قتل عام كرد و زنان و دختران آن‌ها را به اسارت گرفت و با خود به سوى شام آورد و در بازار شام به فروش گذاشت. اميرالمؤمنين (عليه السّلام) زمانى كه از هجوم بُسر به يمن اطلاع يافت، بار ديگر مردم را به مقابله با اين جنايات فرا خواند. براى چندمين بار كوفيان با سكوت خود، حضرت على (عليه السّلام) را به شدت آزرده خاطر كردند. پس از آزردگى اميرالمؤمنين (عليه السّلام) و شرمسارى كوفيان، عده اى خود را معرفى كردند. اميرالمؤمنين (عليه السّلام)، جارية بن قدامه را با دو هزار نيرو به تعقيب بُسر اعزام داشت؛ جاريه تا نجران پيش رفت و عده اى از طرفداران عثمان را كشت. بُسر با شنيدن خبر تعقيب جاريه، به سرعت به سوى شام گريخت. جاريه به مكه رفت و از اهالى آن خواست تا با او به نام اميرالمؤمنين (عليه السّلام) بيعت كنند. در همان روزها خبر شهادت اميرالمؤمنين (عليه السّلام) رسيد. جاريه از آنان كه از بيعت اكراه داشتند، براى امام حسن (عليه السّلام) جانشين اميرالمؤمنين (عليه السّلام) بيعت گرفت. آن گاه به مدينه رفت. ابوهريره كه از طرف معاويه و توسط بُسر بن ابى ارطاة امام جماعت و حاكم مردم اين شهر شده بود، گريخت. جاريه پس از گرفتن بيعت براى امام حسن (عليه السّلام) از مدينه به كوفه بازگشت. [۱] ---------- [۱]: . نگاه كنيد به: تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۹۷ و الغارات، ص ۲۱۵ و تاريخ طبرى، ج ۵، ص ۱۳۹ و شرح نهج البلاغة، ج ۳، ص ۳ تا ۱۸. ✍️استاد محمد حسین رجبی https://eitaa.com/zandahlm1357
🔴جت های شوروی هواپیمای ایرانی را در خاک ایران سرنگون کردند که دو ایرانی کشته شد. 👈 مسئول بلند پایه شوروی در تهران : دوستی ایران و شوروی ضروری هست حکومت پهلوی : صددرصد دقت کنید تو خاک ایران زدنمون بعد اومدن ایران هم گفتند بیاید صلح باشیم و قرارداد امضا کنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتاق آرایش فرح دیبا واقع در کاخ نیاوران ، آخرین سکونتگاه خاندان پهلوی این اتاق که در طبقه دوم کاخ واقع شده با یک راه رو به اتاق لباس و اتاق خواب هم راه داره به علت علاقه فراوانی که فرح دیبا به اجناس فرانسوی داشته، تمامی مبلمان ها و آینه و شمعدان این اتاق ساخت فرانسه است. لوازم آرایشی مصرفی هم از برند Estee lauder آمریکا
نيرو‌هاي قزاق تحت فرمان انگلستان كالدول در مورد نيروي نظامي ايران چنين مي‌نويسد: جداي از نيروي پليس، نيرو‌هاي قزاق، ژاندارم، سرباز‌ها و تفنگداران جنوب ايران، نيروي نظامي ايران را تشكيل مي‌دهند. نيروي ۶۰۰۰ نفري قزاق، تحت فرماندهي افسران روسي قرار دارد كه براي برقراري امنيت در مناطق غيرشهري مقرر شده اند... ژاندارمري در اصل به دست مستشار آمريكايي خزانه ايران يعني آقاي شوستر، به عنوان نيروي جمع آوري ماليات، شكل گرفت. آنها در ابتدا تحت فرمان افسران آمريكايي بودند اما پس از كناره گيري اجباري آقاي شوستر، با موافقت دولتين انگلستان و روسيه، فرماندهي آنان در اختيار افسران سوئدي قرار گرفت. شمار اين نيرو‌ها اكنون به دوازده هزار نفر مي‌رسد. «سرباز ها» (معناي تحت الفظي اين واژه اين است كه آنها از فدا كردن سر خود براي پايداري دولت خود هيچ ابايي ندارند) نيروي بومي ايران هستند و تحت فرماندهي افسران ايراني قرار دارند و نيروي نظامي حقيقي ايران را تشكيل مي‌دهند؛ يعني نه تنها از اين نيرو براي دفع خطر‌هاي داخلي بهره برداري مي‌شود بلكه در جنگ‌هاي خارجي و.... نيز آنها را به كار مي‌گيرند. نيروي پليس، ژاندارم و قزاق از طريق سربازگيري داوطلبانه تأمين مي‌شود. اما سرباز‌ها بخشي از ماليات روستايي و مناطق مختلف كشور هستند؛ به عنوان مثال ماليات كه براي يك روستا مقرر شده است ممكن است از اين قرار باشد: هشت تن گندم، چهار هزار تومان پول نقد و شش سرباز... تا آنجا كه ما اطلاع داريم تعداد اين بخش از نيروي نظامي ايران چندان زياد نيست و در كل از سه هزار نفر در سراسر ايران تجاوز نمي كند. تفنگداران جنوب ايران (پليس جنوب) كه شمار آنها به پنج هزار نفر مي‌رسد، يك سازمان انگليسي است... به عنوان مثال ماليات كه براي يك روستا مقرر شده است ممكن است از اين قرار باشد: هشت تن گندم، چهار هزار تومان پول نقد و شش سرباز... تا آنجا كه ما اطلاع داريم تعداد اين بخش از نيروي نظامي ايران چندان زياد نيست و در كل از سه هزار نفر در سراسر ايران تجاوز نمي كند. تفنگداران جنوب ايران (پليس جنوب) كه شمار آنها به پنج هزار نفر مي‌رسد، يك سازمان انگليسي است... سربازان و افسران رده پايين، ايراني و افسران اصلي اين نيرو، انگليسي هستند. از آغاز شكل گيري خود، پليس جنوب ايران بسيار منفور بوده است و بسياري از سربازان آن هرگز به سازمان وفادار نبودند. بسياري از ايرانيان باسواد به عنوان افسران رده پايين، حسابدار و... وارد اين سازمان شده اند اما معمولاً پس از مدتي
به دشمني با كساني كه تحت فرمان آنها خدمت مي‌كردند بر مي‌خيزند. اين سازمان كه در سال ۱۹۱۶ شكل گرفت، در مواجهه با عشاير با مشكلات فراواني دست و پنجه نرم مي‌كرد و يك بار نيز در يك نافرماني چندين افسر انگليسي به دست افراد زير دست خود كشته شدند. جداي از نيرو‌هاي سازمان يافته اي كه در بالا ذكر شد، شمار زيادي از مردم عشاير، به دليل محافظت از جاده‌ها و... خود را افراد نظامي مي‌دانستند. البته اين افراد كاملاً نامنظم هستند و به هيچ وجه نمي توان آنها را نيرو ي سازمان يافته نظامي تلقي كرد. دولت فعلي تلاش مي‌كند كه عشاير، بويژه عشاير قدرتمندي چون قشقايي و بختياري را خلع سلاح كند. ... ✍ @zandahlm1357