#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
عاشقانه مذهبی: 💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜 #قسمت_نهم . #هوالحـــق . از خونه فاطمه سادات که او
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💜رمـــــان: در حوالـےعطــرِیــاس💜
#قسمت_دهم
.
#هوالحـــق
.
باورم نمیشد که یک "بله" تونست مسیر زندگی مو عوض کنه ..
با یک بله، محرم شدم به عباس .. خودم هم نفهمیدم چجوری همه چیز سرعت گرفت ..
حتی نفهمیدم چرا عباس مخالفت نکرد .. چرا چیزی نگفت ..
عمو جواد دوستش حاج رضا رو آورده بود تا برای دو ماه یه صیغه ی محرمیت بین منو عباس خونده بشه و بعد دوماه عقد کنیم و بعدشم عروسی ..
خودم هم نفهمیدم اینا چجوری تا اینجا پیش رفتن .. انگار منو عباس هیچ نقشی نداشتیم ...
اما با این وجود من فقط به هدفم فکر میکردم و تا رسیدن بهش فقط دو ماه فرصت داشتم ...
کنار عباس رو مبل نشسته بودم همه مشغول حرف زدن بودن باهم اما من گوشه ی چادرمو با انگشتام به بازی گرفته بودم.. نیم نگاهی به عباس انداختم، خیلی جدی و با کمی اخم به زمین خیره بود، حدس میزدم به چی فکر می کنه
اما منم یه سوال بزرگ تو ذهنم بود اگه عباس از این محرمیت ناراضی بود پس چرا هیچ مخالفتی نکرد .. چرا هیچی نگفت ..
آه که از کارای این بشرِ خاص سر در نمیارم!
داشتم کلافه میشدم، این حرف نزدن عباس هم بیشتر نگرانم می کرد،
محمد اومد کنار عباس نشست و کمی سمت هر دومون خم شد و گفت: بزرگان مجلس اشاره می کنن عروس خانم و آقا دوماد اگه اینجا راحت نیستن میتونن تشریف ببرن تو حیاط یا تو اتاق باهم راحت حرف بزنن
عباس لبخندی زد و رو به محمد گفت: حرف چی بزنیم آخه!!
محمد با حالت خنده داری گفت: چه می دونم والا من تجربه ندارم، ان شاالله زن گرفتم میام تجاربمو در اختیارت قرار میدم
عباس خنده ای کرد و گفت: دعا کن که حالا حالا زن نگیرن برات که حالت گرفته میشه مثل من😏
با تعجب به عباس نگاه کردم، یعنی این بشر .... وای که کم کم داشت میرفت رو مخم، انقدر از وجود من ناراضیه که اینو میگه .. حالا خوبه میدونه که من دارم میشنوم😒
محمد که قیافه منو دید خندید و گفت: خب دیگه عباس جان توصیه می کنم فعلا همینجا بشینی، عروس خانم نگاهای خطرناک میکنه بهت
عباس سرشو چرخوند و یه دفعه غیرمنتظرانه چشم تو چشم شدم باهاش، رنگ نگاهش عوض شد با حالتی جدی نگاهشو ازم گرفت ..منم آروم نگاهمو به انگشتام دوختم ..
سریع از جاش بلند شد و محمد و مخاطب قرار داد: بهتره برم بیرون یه کم هوا بخورم
و بدون توجه به من رفت سمت حیاط ..
محمد برگشت منو که بی حرکت نشسته بودم و به رفتن عباس نگاه می کردم نگاه کرد و گفت: تو نمی خوای بری؟!
نگاهش کردم، شاید بهتر بود برم اینجوری هم کسی شک نمیکرد هم این که میتونستم حرفمو بهش بزنم و بگم چرا این کارو کردم
بلند شدم و چادر سفید گلدارمو رو سرم مرتب کردم، نگاهم به ملیحه خانم افتاد که با لبخندی زیبا منو نگاه می کرد، به طرف حیاط رفتم .. دمپایی مو پام کردم و از پله ها رفتم پایین، عباس لب حوض نشسته بود دقیقا همونجایی که شب خاستگاری نشسته بود،آرنجشو به پاهاش تکیه داده بود و سرشو بین دستاش گرفته بود، نفس عمیقی کشیدم که حجم زیادی از هوای یاس اطراف وارد ریه هام شد، آروم به سمتش قدم برداشتم و همونجایی نشستم که اونشب بودم با همون فاصله،
انگار متوجه اومدنم شد که سرشو بلند کرد و نگاه گذرایی بهم انداخت، دهنمو باز کردم که توضیحاتمو بگم که یک دفعه با صدای نسبتا بلندی گفت: من چی بگم به شما؟!
یه لحظه جا خوردم، با بهت نگاهش کردم، مستقیم به چشمام نگاه کرد اما با کمی حالت خشم با همون ولوم بالاش که تا حالا نشنیده بودم ازش ادامه داد: چرا اینکارو کردین؟؟ من از شما اینو خواسته بودم؟؟ آخه چرا؟؟
بعدم نگاهشو ازم گرفت و بلند شد ایستاد و در حالی که جلوم راه میرفت سرزنش وار جملاتش رو بر سرم می کوبید: آخه من نمی فهمم شما چرا باید همچین کاری کنین، من ازتون خواسته بودم کمکم کنین اما شما چی ... دقیقا کاری رو کردین که خواسته ی مادرم بود .. اینجوری قرار بود کمکم کنین؟؟؟
راه میرفت و سرزنشم میکرد من دلم گرفته بود ازش، دیگه نمی تونستم جلوی ریزش اشکامو بگیرم، دونه های اشکم سرازیر شدن اما عباس انگار حواسش به من نبود که همونطوری که با حرص راه میرفت و نگاهش به کفشاش بود حرفاشو میزد: من نمی تونستم مخالفت کنم، در برابر مامان بابام خلع سلاح بودم، هیچی نمی تونستم بگم دوتا خاستگاری قبلی رو تونستم بپیچونم این یکی نمیشد .. تمام امیدم به شما بود، اما شما چیکار کردین، زدین همه چیزو خراب کردین .. شما جلوی رفتنمو با این کارتون گرفتین ...
از حرکت ایستاد.. منم بلند شدم درحالی که کل صورتم از اشک خیس شده بود دیگه تحمل سرزنشاشو نداشتم .. دلم نمی خواست کسی که سرزنشم میکنه عباس باشه ..
با ایستادنم در حالی که سرشو بالا میاورد تا به صورتم نگاه کنه ادامه حرفاشو میزد: آخه من نمیفهمم شما ...
تا نگاهش به چشمام افتاد جملش ناتمام موند، مبهوت به صورت خیس از اشکم نگاه می کرد ..
حالا نوبت من بود، دیگه باید یه چیزی میگفتم .. با دست اشکامو از جلوی چشمم پاک کردم و گفتم: من همه ی این کارا رو فقط ... فقط به خاطر شما کردم ...
دیگه نتونستم تحمل کنم اشکام باز سرازیر شدن اما عباس همونجا ایستاده بود و تو بهت اشکای من بود، دویدم سمت خونه، با وارد شدنم به هال با اون حال آشفته و گریه همه جا خوردن،
وای که من حضور همه رو فراموش کرده بودم ..
دیگه اتفاقی بود که افتاده بود، دویدم سمت اتاقم و خودمو رو تختم انداختم و تمام بغض هامو رو بالشتم خالی کردم ..
بابا .. باباجون مگه کنارم نیستی پس چرا ناآرومم ...
آرومم کن ...
.
#ادامه_دارد
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#کارگاه_خویشتن_داری ۴ ▫️گاهی مختصات تقوایِ تو، با نفرِ بعدی فرق میکنه! مثلاً انجام یه کاری برای تو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارگاه خویشتن داری 05.mp3
15.8M
#کارگاه_خویشتن_داری ۵
⬅️ تقوا تلاش برای برداشتن محدودیتها و مراقبتی کاملاً هوشمندانه است،
نه الزاماً نسبت به امور حرام...
🔺حتّی صورتهای مقدّس، اگر باعث حجاب بین ما و خداوند و اهلبیت(ع) شوند، نیازمند مراقبت و پرهیزند...
@shervamusiqiirani - صحرا صحرا دویده ام - علیرضا افتخاری.mp3
5.6M
#ولایت_امام_زمان
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو
دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو
دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو
از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو
گیسوی تو دام بلا
ابروی تو تیغ فنا
در دست دوای دل
روی تو بهشت برین
موی تو بنفشه ترین
زنجیر پای دل
دنیا دنیا گشته ام به بوی تو
پنهان پیدا گر به گفت و گوی تو
هر سو هر جا روی من به سوی تو
دردا دردا کی رسم به بوی تو ؟
دستم بر دامن تو
بوی پیراهن تو
سوی چشم عاشقان
یاس و سوسن شکفد
دامن دامن شکفد
با یادت ز باغ جان
دیگر افتاده ام از پا دراین صحرا
در راهم صخره و خارا خارا خارا
چون کشتی در دل طوفان یارا یارا
دریاب ای ساحل دریا ما را ما را
شب و سحر به نام تو ترانه می خوانم
به شوق یک سلام تو همیشه می مانم
#قیصر_امین_پور
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 روایتی زیبا از آقا امیرالمومنین علیه السلام در مورد #امام_زمان ارواحنافداه 🎙استاد یزدانی أللَّھُ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تا حالا با #امام_زمان عج معامله کردی؟!
هرچی بیشتر یکیو دوست داری، بیشتر بهش توجه میکنی...
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🟡 ویدیؤ حمله وحشیانه به پلیس قدیمی است 🟢 پلیس غرب استان تهران ویدیؤ منتشر شده در فضای مجازی با مضم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⁉️ شبهه:
این مطلب واقعیت ندارد که اسلام با ترویج و گسترش علم و دانش موافق است؛ بلکه اسلام نگاه مثبتی به دانشهای غیر دینی ندارد و فقط دانش مربوط به دین را میپذیرد.
✅ پاسخ:
1️⃣ در قرآن کریم و احادیث معصومان علیهمالسلام نمونههای متعددی از تبیین و توضیح پدیدههای طبیعی وجود دارد.
حتی افرادی همچون جابربنحیان که پدر علم شیمی نام دارد و دستنوشتههای او امروز مورد توجه دانشمندان قرار دارد، از شاگردان امام صادق علیهالسلام است.
2️⃣ کاملاً طبیعی است که اسلام به گسترش توحید و دوری از شرک اهمیت داده، بنابراین گسترش دانشهای مرتبط با اسلام در اولویت این دین قرار دارد، اما برای برپایی یک نظام و جامعه اسلامی به دانشهای همچون مهندسی و پزشکی نیز نیاز است؛ پس اسلام با گسترش این دانشها نیز موافق است.
📎 #اعتقادات
📎 #علم_دانش_اسلام
📎 #علوم_تجربی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌یه عده هم هستن کالای ایرانی رو تا داخل ایران هستن قدرشو نمیدونن، وقتی از ایران میرن میفهمن نه بابا اشتباه میکردیم همون تولید خودمون بهتر بود
ترور رسانه ای برای تعطیل کردن چرخه تولید این شکلیه!
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکم از زیبایی های مهاجرت ببینیم 😂😂😂
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥داستانهای شگفت انگیز و تهوع آفرین اجاره کردن خانه در آمریکا
💥وقتی مهاجرت میکنی و به همه گفتی رفتم آمریکا کارآفرینی، ولی نهایت داری خونه مردم رو تمیز میکنی!
*الیاس توکلی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
طي ص ۲۰۰ باب شب قبل از ورودش به كاشان به خواب حاجي ميرزا جاني ميرود تا او را استقبال و سه روز مهمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اينهاست مطالب سست و بي معني و توخالي كه ساده دلان ميخوانند و بدون تفكر و تعمق آنها را قبول نموده و دليل عظمت و خارق العاده بودن افرادي كه اين مطالب منتسب بدانها است ميدانند، شما را به خدا فكر كنيد چقدر بي معني
است اين حرف كه به خاطر اينكه يك دولت مركزي يك شخص انقلابي را برويه خود و براي حفظ سلطه خويش و به اسم نظام اجتماع معدوم مينمايد، آن وقت خدا حيوان و نبات را مجازات ميكند آيا اين افكار در خور قبول هيچ كودكي ميباشد؟ آنچه مسلم است اينست كه مردم گيلان هيچگونه مداخله در انقلاب باب نداشته اند اعم از مخالفت و يا موافقت، آنچه گذشته در شيراز زنجان تبريز مازندران خراسان كرمان بوده و اگر بدي از طرف حسين خان حاكم شيراز به باب رسيده گيلانيان را چه تقصير و گناه كه دچار مرض و تب شديد شوند. حكايت آنست كه گفت: گنه كرد در بلخ آهنگري بكشتند در مرو يك زرگري (ببخشيد اگر شعر را درست به خاطر نداشته باشم) يعني بعد از عدالت و قضاوت آن قاضي چشممان به خداي باب روشن. از طرف ديگر اگر فوج آقا خان خمسه به امر او و او هم به امر دولت مركزي يك شخص انقلابي را كه به موجب فتواي رؤساي شيخيه تبريز كافر و ياغي تلقي گرديده بود هدف گلوله ساختند چه گناهي مرتكب شده بودند كه بايد بدين علت نيمي از آنها در زلزله از بين روند و نيمي ديگر محكوم به اعدام گردند. ملاحظه كنيد محمدشاه حاجي ميرزا آقاسي ملامحمد ممقاني و ديگران كه تكفير كنندگان اصلي و عاملين اصلي قتل باب به شمار ميروند و به فتواي آنها محبوس و شكنجه گرديده از مجازات مصون ماندند - ناصرالدين شاه كه با صحه او اعدام باب انجام يافت و به امر مستقيم او بسياري ديگر هلاك شدند با
نهايت عزت
از جمله طولاني ترين سلطنتها را نموده و مدت پنجاه سال در نهايت خوشگذراني و عياشي ايام گذرانيد ولي [ صفحه ۱۳۸] منوچهر خان معتمدالدوله كه حامي باب بود و او را در مخفي گاه خود مختفي نموده بود و ميخواست در راه او با دولت بجنگد، موفق نشد بيش از چهار ماه به اين خدمت خود ادامه دهد و فوري به طور ناگهاني فوت ميكند و محفوظ خود را به چنگال گرگين خان و در نتيجه به دست دولت مركزي مياندازد. حال اين چه دستي بود كه منوچهر خان حامي باب را فوري برد و ناصرالدين شاه قاتل او و يارانش را از جمله طولاني ترين عمر با عزت داد وانگهي مگر ناصرالدين شاه اولين پادشاهي بود كه وزير خود را كشته است جاي دور نرويم و از سلاطين سلسلههاي قديم صحبت نكنيم كه سخن به درازا كشد در همين قاجاريه مگر محمدشاه ميرزا ابوالقاسم قائم مقام صدر اعظم خود را در سال ۱۲۵۲ هجري نكشت آيا او هم بر عليه باب اقدامي كرده بود تا بدين نحو مكافات و مجازات بيند؟ بديهي است كه نه زيرا بدايت نهضت باب سال ۱۲۶۰ بوده است آيا قبل از او فتحعليشاه حج ابراهيم كلانتر وزير آقا محمدخان و وزير خود را نكشت آيا اين وزير هم عليه باب اقدامي كرده بود كه با اينكه در حقيقت قاجاريه قسمت مهمي از پيشرفتهاي خود را مديون اين وزير بودند بدان نحو كشته شود. از طرف ديگر آيا باب نزد شاهان قاجار عزيزتر بوده است يا افراد منتسب به خانواده سلطنتي - هر
پادشاه مستبدي كه شخصي را متمرد و ياغي
تشخيص دهد فوري و بي تامل دستور قتل ميدهد خواه پسرش باشد خواه برادرش و يا ساير افراد خانواده اش تا چه رسد به يك فرد معمولي ناشناس كه علاوه بر طغيان و ياغي گري با دعاوي مجعول خود نيز موجب تشويش افكار عمومي هم گرديده. آيا ناصرالدين شاه سالار و اولادش را كه در خراسان ياغي شده بودند و جزو خالوزاده پدرش محمدشاه بودند نكشت؟ آيا محمدشاه شجاع السلطنه عموي خود را نكشت؟ آيا آغا محمدخان برادر خود جعفر قلي خان را نكشت و برادر ديگرش يعني مصطفي قلي خان را نابينا ننمود؟ قدري دورتر رويم آيا نادرشاه فرزند دلبند خود را نابينا [ صفحه ۱۳۹] نكرد؟ آيا شاه عباس با همه آنكه موجب فخر و مباهات كشور ايران است. فرزند ارشد خود صفي ميرزا را نكشت و خدا بنده ميرزا فرزند ديگرش را كور ننمود و بالاخره مگر كسري كه نمونه عدالت بوده و به انوشيروان عادل معروف است برادر خود را به قتل نرسانيد؟ آنوقت شما چه انتظاري داريد وقتي از حكومتي استبدادي محض شخصي كه ياغي و انقلابي و شورش چي تلقي شده و علاوه بر اين مردود دين و كافر هم شناخته گرديده جانش محفوظ ماند. باب علنا در نامههاي خود ميگفت پادشاهان بروند تسليم او شوند و خود را حامل وحي الهي هم ميشناخت و به طوري كه خواهيم ديد رسما دستور حمله و شورش هم ميداد....
#بابیت
#بهائیت
✍#امان_الله_شفا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📹 قسمت 8 | درس اخلاق آیت الله مصباح یزدی 👈 موضوع: بهترین راه، برای شناخت فضیلت محبت به خدا 🔺سلسله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 قسمت 9 | درس اخلاق آیت الله مصباح یزدی
👈 موضوع: ساده ترین راه برای رسیدن به محبت خدا
🔺سلسله جلسات درس اخلاق آیت الله مصباح یزدی با موضوع «محبت خدا»
#آیت_الله_مصباح_یزدی
#درس_اخلاق
#محبت_خدا
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سعدی
زان گه كه بر آن صورت خوبم نظر افتاد****از صورت بي طاقتيم پرده برافتاد
گفتيم كه عقل از همه كاري به درآيد****بيچاره فروماند چو عشقش به سر افتاد
شمشير كشيدست نظر بر سر مردم****چون پاي بدارم كه ز دستم سپر افتاد
در سوخته پنهان نتوان داشتن آتش****ما هيچ نگفتيم و حكايت به درافتاد
با هر كه خبر گفتم از اوصاف جميلش****مشتاق چنان شد كه چو من بي خبر افتاد
هان تا لب شيرين نستاند دلت از دست****كان كز غم او كوه گرفت از كمر افتاد
صاحب نظران اين نفس گرم چو آتش****دانند كه در خرمن من بيشتر افتاد
نيكم نظر افتاد بر آن منظر مطبوع****كاول نظرم هر چه وجود از نظر افتاد
سعدي نه حريف غم او بود وليكن****با رستم
دستان بزند هر كه درافتاد
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙تلاوت سوره مبارکه #حشر
#استاد_عبدالباسط
اوست خداییکه جز او هیچ معبودی نیست، همان فرمانروای پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی بخش، چیره و مسلط، شکست ناپذیر، جبران کننده، شایسته بزرگی و عظمت است. خدا از آنچه شریک او قرار می دهند، منزّه است. سوره مبارکه حشر / ۲۳
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
آيه۶ آيه۶ ۶-ءَلَمْ يَرَوْا كَمْ اءَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِن قَرْنٍ مَكَّنَّهُمْ فِى الاَرْضِ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آيه۷
۷-وَ لَوْ نَزَّلْنَا عَلَيْكَ كِتَباً فِى قِرْطَاسٍ فَلَمَسُوهُ بِاءَيْدِيهِمْ لَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوَّاْ إِنْ هَذَاَّ إِلا سِحْرٌ مُبِينٌ
و (كافران لجوج كه در پى بهانه جويى اند حتى) اگر نوشته اى را در كاغذى بر تو نازل مى كرديم كه آن را با دست هاى خود لمس مى كردند، باز هم كافران مى گفتند: اين، جز جادويى آشكار نيست.
نكته ها
O گروهى از مشركان مى گفتند: ما درصورتى ايمان مى آوريم كه نوشته اى بر كاغذ، همراه با فرشته اى بر ما نازل كنى. ولى دروغ مى گفتند و در پى بهانه جويى بودند.
O قِرطاس چيزى است كه بر روى آن بنويسند، چه كاغذ، چه چوب، يا پوست و سنگ، ولى امروز به كاغذ گفته مى شود.
پيام ها
۱ وقتى پاى لجاجت در كار باشد، هيچ دليلى كارساز نيست، حتّى محسوسات را منكر مى شوند. فلمسوه بايديهم... ان هذا الاّ سحر مبين
۲ نسبت سحر، از رايج ترين نسبت هايى بود كه مشركان به پيامبر مى دادند. ان هذا الاّ سحر مبين
#تفسیر_سوره_انعام
✍#محسن_قرائتی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357