#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔶آغاز نشست سه جانبه ایران، عراق و سوریه 🔹سیدعباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران که در رأس هیأتی برای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶خاکسپاری تبعه ایرانی شهید شده در بمباران بیروت در حرم امام رضا(ع)
🔹پیکر مطهر شهید «شاهد شجاعی پور» که پیش از این به واسطه بمباران رژیم صهیونیستی در بیروت شهید شده بود امروز جمعه در حرم مطهر رضوی تشییع و در رواق دارالحجه به خاک سپرده شد.
🔹این پزشک ایرانی که مقیم خارج از کشور بود، با هزینه شخصی به لبنان رفت و چند ماه در این کشور به خدمت رسانی و اقدامات پزشکی به مردم مشغول بود.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶دستگاه قضا به سمت رسیدگیهای برخط پروندهها حرکت خواهد کرد
👤حجتالاسلام خلیلی، معاون اول قوه قضائیه در مراسم پایانی مسابقه ملی دادگاه مجازی در دانشگاه آزاد اسلامی مشهد:
🔹باید شیوههای گذشته را بررسی کنیم و با بررسی شیوههای گذشته اگر به نو کردن و جایگزینی شیوههای جدید نیاز است، به آن بیندیشیم و اجرا کنیم. با شیوههای نو میتوانیم بیشتر به عدالت واقعی دست یابیم.
🔹اگر نظارت جمعی و کنترلهای اجتماعی بر محکمه باشد، رسیدگی عادلانه میشود. دستگاه قضایی به این سمت خواهد رفت که رسیدگیها در محاکم برخط بشود و همگان بتوانند قضاوت کنند که رسیدگی عادلانه بوده یا نبوده است.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶هندبال بانوان سهمیۀ جهانی گرفت
🔹تیم ملی هندبال بانوان کشورمان در آخرین دیدار خود در مرحله مقدماتی بیستمین دوره مسابقات هندبال قهرمانی زنان آسیا به مصاف هنگکنگ رفت و با پیروزی ۲۶-۱۷ در این دیدار با ۴ امتیاز به رده دوم جدول رفت.
🔹با صعود به دور بعدی این مسابقات جواز حضور در مسابقات هندبال قهرمانی زنان جهان را برای سومین بار متوالی کسب کرد./ تسنیم
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶افزایش مسمومین خوابگاه دانشجویی به ۴۴ نفر
👤سازمان اورژانس استان تهران:
🔹حوالی ساعت ٨:٣٢ بامداد روز جمعه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۳، گزارش مسمومیت با گاز مونوکسید کربن به مرکز ارتباطات، اعزام و راهبری عملیات ۱۱۵ اورژانس استان تهران اعلام شد.
🔹در این حادثه ۴۴ نفر با استنشاق گاز منوکسید کربن دچار مسمومیت شدند.
🔹کارشناسان اورژانس استان تهران با اقدام درمانی مناسب ٣ نفر از مسمومین را در محل حادثه درمان و تعداد ۴۱ نفر مسموم دیگر را به بیمارستان های آیتالله طالقانی، فیروزگر، یاس، دکتر شریعتی و شهداء تجریش منتقل کردند./ تسنیم
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶درخواست آیتالله علمالهدی از رئیسجمهور؛ از مشاوران با دغدغه حکمرانی دینی استفاده کنید | صداقت گفتار رئیسجمهور سبب امنیت روانی مردم است
👤آیتالله علم الهدی، نماینده ولی فقیه در خراسان رضوی در خطبه سیاسی نماز جمعه:
🔹من بهعنوان یک طلبه پیرمرد از شخص دوم کشور، رئیسجمهور مؤمن، متدین و انقلابی خواهش میکنم در بین مشاورینتان یک مشاور که دغدغه حکمرانی دینی داشته باشد انتخاب کنید که دستگاه اجرایی کشور خود را مجری حکمرانی دینی هم بداند.
🔹خوشبختانه امروز از مسئولین انقلابی با شهامت و با قدرتی برخوردار هستیم و دلیلش این دیپلماسی قهرمانانه و مدبرانه دولت ما در عرصه بینالمللی است، رئیسجمهور عزیز و بزرگوار ما هم با کمال ارادت به مقام ولایت و رهبری، از صداقت گفتاری برخوردارند که در گفتگوی تلویزیونی صداقت گفتار آقای رئیسجمهور باعث امنیت روانی مردم شد.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔶در اقتصاد مقاومتی، پیشرفت علمی، سبک زندگی و ارتباط با آمریکا، نیاز به تبیین مواضع گروههای فعال دانشجویی داریم
👤سردار سیاری، جانشین سازمان اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی:
🔹در موضوعاتی از قبیل اقتصاد مقاومتی، پیشرفت علمی، سبک زندگی و ارتباط با آمریکا، نیاز به تبیین مواضع گروههای فعال دانشجویی داریم. انجمنهای علمی نیاز است در کنار وظایف خود، به سایر موضوعات مورد نظر رهبر انقلاب اسلامی توجه داشته باشند.
🔹دشمن به شدت در دانشگاهها تمرکز کرده است و باید دانشگاهها و تشکلها نقش آفرینی بیشتری داشته باشند. دشمن مشروعیت نظام را با تمرکز بر دانشگاه در دستور کار دارد و از این رو، نیاز به روشنگری و تبیین داریم.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 توهینکنندگان به مقدسات در دام رزمندگان
▪️تروریستی که به پرچم #امام_حسین(ع) و پرچم جمهوری اسلامی #ایران اهانت کرده بود، به همراه فیلمبردارش به دست مجاهدین افتادند.
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام کودکان غزه به مردم ایران رو به دوربین ایران همدل
#ایران_همدل
📌 خبر
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️چرا حکومت امیرالمومنین(ع) دوام پیدا نکرد؟!
➕ یک پاسخ متفاوت با همه پاسخهایی که تاکنون شنیدهاید
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
نسيم ولايت گردون فراشت رايت بيضاي آفتاب وزپردههاي ديدةشب شست كحل۱ خواب صبح سمن عذار چو خوبان شوخ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نقيب هفتم
زهي دمادم به بوي زلفت مذاق من خوش دماغ من تر
مرا زماني مباد بيرون خيالت از دل هوايت
از سر
زلال وصلت شراب كوثر حريم كويت فضاي جنّت
بلاي هجرت عذاب دوزخ شب فراقت صباح محشر
تويي بتان را شكسته رونق گل از تو برده هزار خجلت
گلي تو امّا گل سخنگو بتي توامّا بت سمنبر۱
به دور حسنت شده فسانه به بت پرستي هزار مؤمن
به تيغ عشقت بريده الفت به طاعت بت هزار كافر
من از تو بيخود تو فارغ از من زهجر مردم چه چاره سازم
نه با من الفت تورا مناسب نه بي تو طاقت، مرا مبسّر
بدان اميدي كه باز آيي بماند ما را در انتظارت
دو دست در دل دو پاي در گل دو چشم در ره دو گوش بر در
تويي ربوده زعاشقان دل به دل ربايي نموده هر دم
لب دُر افشان در درخشان قد خرامان خط معنبر۲
منم گزيده ره ملامت به دور حسنت شده فسانه
به چشم گريان به جسم عريان به جان سوزان به حال مضطر
تويي كشيده به صيد هر دل به قصد هر سر به زجر هر تن
به بيوفايي زغمزه تيري ز عشوه تيغ و زمار۳ خنجر
مرا فتاده به فكر آن رخ به باد آن قد به بوي آن خط
به بيقراري دلي پر آتش سري به بالين تني به بستر
چنين كه در من زشمع رويت فتاد آتش كشيده شعله
چنين كه اشكم ز شدت غم نمود طغيان گذشت از سر
اگر نيابد نم سرشكم مدام نقصان ز آتش دل
و گر نريزد هميشه آبي بر آتش دل زديدة تر
زسيل اشكم به نيم قطره بر آيد از جا بسيط غبرا
زبرق آهم به يك شراره
بريزد از هم سپهر اخضر
زبرق آه جهان فروزم توراست شامي چو صبح روشن
زهجر زلف سياهكارت مراست روزي به شب برابر
زدرد عشقت ضعيف و زارم به چاره سازي كسي ندارم
اميدوارم كه برگشايد گره زكارم امام اظهر
امام بر حق ولي مطلق امين قران گزين انسان
امير مردان شه خراسان علي موسي رضاي جعفر
خجسته ذاتي كه گر نبودي اساس هستي بناي ذاتش
نبودي الفت پي تناسل زهفت آبا۴ به چار مادر۵
امانت دين زبهر تمكين بدو سپرده شه ولايت
ولايت حق به ارث شرعي بدو رسيده زشاه قنبر
طريق علمش كشيده راهي زهفت دريا به چار منبع
نسيم خلقش گشوده عطري زهشت گلشن به هفت كشور
به شاه انجم اگر ندادي قبول مهرش لواي نصرت
نگشتي او را خلاف عادت به بي سپاهي جهان مسخّر
هزار باره به قدر برتر غلامي او زپادشاهي
كسي كه بايد قبول گردد به درگه او كمينه چاكر
نمي نشيند به خاك ذلّت نمي دهد دل به تخت خاقان
نمي گزيند ره مذلت نمي نهد سر به تاج قيصر
زمعجزاتش غريب نقلي به ياد دارم ادا نمايم
كز استماعش دل و دماغت سرور يابد شود معطّر
چنين شنيدم كه بود روزي كنار بحري پي معيشت
زمخلصان رضا جواني فقير حالي بسي محقّر
ارادت حق به چهرة او در سعادت گشود ناگه
زخلق آبي يكي برون شد زبحر آمد به جانب بر
گرفت او را جوان مسكين به احتياطش ببست محكم
اسير آبي در آن عقوبت بكرد زاري كه اي برادر
زبستن من چه نفع جويي مرا رها كن روم به دريا
بر تو آرم زقعر دريا به
رسم تحفه هزار گوهر
جواب دادش كه حاش لله۶ بدين فريبت كجا گذارم
و گر گذارم محال باشد كه پيشم آيي تو بار ديگر
اسير آبي قسم به نام شه خراسان بخورد و گفتا
كه نيست در من خلاف پيمان بدين يمينم بدار باور
زروي حيرت سؤال كردش كه اي نبوده ميان انسان
چه ميشناسي كه كيست آن شه توراسوي او كه گشت رهبر
بگفت حاشا كه من ندانم شهنشني را كه داد تيغش
درين سواحل نجات ما را زدام افعي زكام اژدر۷
زاقتضاي شقاوت ما زمان چندي ازين مقدّم
درين حوالي گرفت مسكن عظيم ماري مهيب۸ منكر
هميشه كردي چو گردبادي كنار دريا به كام سيري
به قدر صيدي زما ربودي غذاش بودي همي مقرر
ز غصّة او كه بود مهلك بر آسمان شد تضرع ما
شكفت ناگه گل تمنّا زغيب شاهي نمود۹ بنگر
به دست تيغي چو برق رخشان بزير رخشي چو رعد غرّان
به گاه جولان ز هيبت او دل هزبران۱۰ طپيده در بر
فشانده آبي بر آتش ما كشيد تيغي به قصد افعي
رسيد افعي زبرق تيغش بدانچه خس را رسيد ز آذر
به يك اشارت دو نيم كردش تبارك الله چه قدرت است اين
كه ميتواند به يك اشارت جماعتي را رهاند از شر
چو فيض او شد مشاهد۱۱ ما زديم بوسه به خاك پايش
شديم سايل كه از كجايي بگفت هستم ز نسل حيدر
نقيب۱۲ هفتم شه خراسان امام عالم رضاي كاظم
كه اهل دل را زخاك پايم رهيست روشن به آب كوثر
اشارات او كشيده ما را به طوق طاعت سر اطاعت
كرامت او به ذكر
شايع ولايت ما گرفت يكسر
وسيله اين شد كه گشت ما را به خاك پايش عقيده حاصل
بدين عقيده سزد كه باشد مراتب ما زچرخ برتر
جوان مخلص چو اين حكايت چو ديديك يك گشودبندش
كه سهو كردم محبّ آن شه به بند محنت كجاست در خور
زبند رشته اسير آبي به بحر در شد پس از زماني
بكرد بيرون هزار گوهر بهاي هر يك خزانة زر
امام بايد چنين كه يابد ز معجز او مراد هر كس
اسير بيند نجات در دم۱۳ فقير گردد روان۱۳ توانگر
ايا امامي كه بحر و بر را گرفت صيت۱۴ صلاي۱۵ جودت
تويي كه هستي نظام عالم چراغ مسجد رواج منبر
دو ماه رويت زحسن طلعت فكنده نوري به هر دو عالم
چهار حد سراي قدرت شده مسجّل به چار دفتر
زبحر علمت زلال رحمت همه زماني دويده هر سو
زخوان لطفت نوال۱۶ نعمت همه جهان را شده مقرّر
اگر چه هستي به روي چون مه چراغ مشرق ولي بگويم
به هيچ صورت نمي نمايي به اهل مغرب رخ منوّر
فلك ز مشرق مثال خور را هميشه آرد از آن به مغرب
كه هر كه باشد رخ تو بيند در ان صحيفه تويي مصوّر
شها فضولي ز روي رغبت سر طواف در تو دارد
چنان كه خواهد در ين عزيمت بسان مرغي بر آورد پر
اميدوارم خلاف واقع حجاب مانع زراه خيزد
مراد خاطر زلطف ايزد به وجه احسن شود ميسّر
محمد فضولي بغدادي
۱ - سمنبر: سپيد اندام، آنكه سمن در برگرفته و بوي خوش از وي ميآيد.
۲ - معنبر: غاليه بو،
معطّر.
۳ - مار: استعاره است بري ابرو يا زلف.
۴ - هفت آيا: هفت آسمان.
۵ - چار مادر (چهار مادر): چهار عنصر: آب، خاك، آتش و باد. سنايي گويد:
زمانه را زپي زادن چنو فرزند عقيم گشت چهار مهات و هفت آباش
۶ - حاش الله: پناه بر خدا، معاذ الله.
۷ - اژدر: اژدرها، اژدها.
۸ - مهيب: ترسناك.
۹ - نمود: نمايان شد، آشكار شد.
۱۰ - هزبران: شيران.
۱۱ - مشاهد: (از مصدر مشاهده): ديده شده.
۱۲ - نقيب: مهتر قوم، رئيس گروه.
۱۳ - دردم - روان: (قيد زمان): در حال، همان دم، في الفور.
۱۴ - صيت: آوازه، شهرت.
۱۵ - صلا: آواز دادن براي اطعام، دعوت كردن به خوان.
۱۶ - نوال: بهره، عطا، بخشش.
#دانستنیهای_امام_رضا_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 من دلخوشم به بودن تو یا ابالحسن(ع)
ببخش اگه دیر فهمیدم نباید به کسی جز شما دل بست
یاایهاالرئوف...
رسیدم بشنوی بغض نهان در صدایم را
نشستم گریه کردم تا ببینی دردهایم را
صدایت میکنم آقای من در اوج تنهایی
برایت دردمندان مرهمِ دردی، مداوایی
#نقش_بهشت
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#فاطمیه #ایام_فاطمیه ▪️ لعنت بر بی طرفان...❗️ ⬅️ ما شیعیان آب خوردنمان هم سیاسی است... استاد #رح
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طرحی برای فردا - شبکه یک - 16 آذر ماه ۱۴۰3.mp3
21.6M
#وعده_صادق
#روز_دانشجو
🔻 سخنرانی استاد #رحیم_پور با موضوع:
"دانشجو" ، چالش های عدالت اجتماعی و شفافیت طلبی
(عدالتخواه نخست باید "انسان شناس" باشد)
روز دانشجو ۱۶ آذر ۱۳۳۲ - سالگرد شهادت دانشجویان دانشگاه تهران در تظاهرات ضد آمریکایی به دست پلیس شاه
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
✫⇠ #دختر_شینا
✫⇠قسمت :۱۷
#فصل_هفتم
می نشست کنارم و می گفت: «تو کار کن و تعریف کن
، من بهت نگاه می کنم.»
می گفتم: «تو حرف بزن.»
می گفت: «نه تو بگو. من دوست دارم تو حرف بزنی تا وقتی به پایگاه رفتم، به یاد تو و حرف هایت بیفتم و کمتر دلم برایت تنگ شود.»
صمد می رفت و می آمد و من به امید تمام شدن سربازی اش و سر و سامان گرفتن زندگی مان، سعی می کردم همه چیز را تحمل کنم.
دوقلوها کم کم بزرگ می شدند. هر وقت از خانه بیرون می رفتیم، یکی از دوقلوها سهم من بود. اغلب حمید را بغل می گرفتم. بیشتر به خاطر آن شبی که آن قدر حرصمان داد و تا صبح گریه کرد، احساس و علاقه مادری نسبت به او داشتم. مردمی که ما را می دیدند، با خنده و از سر شوخی می گفتند: «مبارک است. کی بچه دار شدی ما نفهمیدیم؟!»
یک ماه بعد، مادرشوهرم دوباره به اوضاع اولش برگشت. صبح زود بلند می شد نان بپزد. وظیفه من این بود قبل از او بیدار بشوم و بروم تنور را روشن کنم تا هنگام نان پختن کمکش باشم. به همین خاطر دیگر سحرخیز شده بودم؛ اما بعضی وقت ها هم خواب می ماندم و مادرشوهرم زودتر از من بیدار می شد و خودش تنور را روشن می کرد و مشغول پختن نان می شد. در این مواقع جرئت رفتن به حیاط را نداشتم.
به همین خاطر هر صبح، تا از خواب بیدار می شدم، قبل از هر چیز گوشه پرده اتاقم را کنار می زدم. اگر لوله ای که بعد از روشن شدن تنور روی دودکش تنور می گذاشتیم، پای دیوار بود، خوشحال می شدم و می فهمیدم هنوز مادرشوهرم بیدار نشده، اما اگر دودکش روی تنور بود، عزا می گرفتم. وامصیبتا بود.
فصل هشتم
زمستان هم داشت تمام می شد. روزهای آخر اسفند بود؛ اما هنوز برف ها آب نشده بودند. کوچه های روستا پر از گل و لای و برف هایی بود که با خاک و خاکسترهای آتش منقل های کرسی سیاه شده بود. زن ها در گیر و دار خانه تکانی و شست وشوی ملحفه ها و رخت و لباس ها بودند. روزها شیشه ها را تمیز می کردیم، عصرها آسمان ابری می شد و نیمه شب رعد و برق می شد، باران می آمد و تمام زحمت هایمان را به باد می داد.
چند هفته ای بیشتر به عید نمانده بود که سربازی صمد تمام شد. فکر می کردم خوشبخت ترین زن قایش هستم. با عشق و علاقه زیادی از صبح تا عصر خانه را جارو می کردم و از سر تا ته خانه را می شستم. با خودم می گفتم: «عیب ندارد. در عوض این بهترین عیدی است که دارم. شوهرم کنارم است و با هم از این همه تمیزی و سور و سات عید لذت می بریم.»
صمد آمده بود و دنبال کار می گشت. کمتر در خانه پیدایش می شد. برای پیدا کردن کار درست و حسابی می رفت رزن.
یک روز صبح که از خواب بیدار شدیم و صبحانه خوردیم؛ مادرشوهرم در اتاق ما را زد. بعد از سلام و احوال پرسی دوقلوها را یکی یکی آورد و توی اتاق گذاشت و به صمد گفت: «من امروز می خواهم بروم خانه خواهرت، شهلا. کمی کار دارد. می خواهم کمکش کنم. این بچه ها دست و پا گیرند. مواظبشان باشید.»
موقع رفتن رو به من کرد و گفت: «قدم! اتاق دم دستی خیلی کثیف است. آن را جارو کن و دوده اش را بگیر.»
صمد لباس پوشیده بود که برود. کمی به فکر فرو رفت و گفت: «تو می توانی هم مواظب بچه ها باشی و هم خانه تکانی کنی؟!»
شانه هایم را بالا انداختم و بی اراده لب هایم آویزان شد. بدون اینکه جوابی بدهم. صمد گفت: «نمی توانی هم خانه را تمیز کنی و هم به بچه ها برسی.»
کتش را درآورد و گفت: «من بچه ها را نگه می دارم، تو برو اتاق ها را تمیز کن. کارت که تمام شد، من می روم.»
با خودم فکر کردم تا صبح زود است و بچه ها خوابند. بهتر است بروم اتاق ها را تمیز کنم. صمد هم ماند اتاق خودمان تا مواظب بچه ها باشد.
پنجره های اتاق دم دستی را باز گذاشتم. لحاف کرسی را از چهار طرف بالا دادم روی کرسی. تشک ها را برداشتم و گذاشتم روی لحاف های تازده. همین که جارو را دست گرفتم تا اتاق را جارو کنم، صدای گریه دوقلوها درآمد. اول اهمیتی ندادم. فکر کردم صمد آن ها را آرام می کند. اما کمی بعد، صدای صمد هم بلند شد.
ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند؟!
جارو را انداختم توی اتاق و دویدم طرف اتاق خودمان که آن طرف حیاط بود. دوقلوها بیدار شده بودند و شیر می خواستند. یکی از آن ها را دادم بغل صمد و آن یکی را خودم برداشتم و بچه به بغل مشغول آماده کردن شیرها شدم. صمد به بچه ای که بغلش بود، شیر داد و من هم به آن یکی بچه. بچه ها شیرشان را خوردند و ساکت شدند.
از فرصت استفاده کردم و رفتم سراغ جارو زدن اتاق. هنوز اتاق را تا نیمه جارو نزده بودم که دوباره صدای گریه دوقلوها بلند شد. حتماً خیس کرده بودند. مجبور شدم قبل از اینکه صمد صدایم کند، بروم دنبال بچه ها. حدسم درست بود. دوقلوها که شیرشان را خورده بودند حالا جایشان را خیس کرده بودند. مشغول عوض کردن بچه ها شدم. صمد بالای سرم ایستاده بود و نگاه می کرد. می گفت: «می خواهم یاد بگیرم و برای بچه های خودمان استاد شوم.»
بچه ها را تر و خشک کردم. شیرشان را هم خورده بودند، خیالم راحت بود تا چند ساعتی آرام می گیرند و می خوابند. دوباره رفتم سراغ کارم. جارو را گرفتم دستم و مشغول شدم. گرد و خاکْ اتاق را برداشته بود. با روسری ام جلوی دهانم را بستم. آفتاب کم رنگی به اتاق می تابید و ذرات گرد و غبار زیر نور خورشید و توی هوا بازی می کردند. فکر کردم اتاق را که جارو کردم، بروم تشک ها را روی ایوان پهن کنم تا خوب آفتاب بخورند که دوباره صدای گریه بچه ها و بعد فریاد صمد بلند شد.
ـ قدم! قدم! بیا ببین این بچه ها چه می خواهند.
جارو را زمین گذاشتم و دوباره رفتم اتاق خودمان. بچه ها شیرشان را خورده بودند، جایشان هم خشک بود، پس این همه داد و هوار برای چه بود؟! ناچار یکی از آن ها را من بغل کردم و آن یکی را صمد. شروع کردیم توی اتاق به راه رفتن. نگران کارهای مانده بودم.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🎥 پیام کودکان غزه به مردم ایران رو به دوربین ایران همدل #ایران_همدل 📌 خبر ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا