هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هرشب
انس با قران .....
https://eitaa.com/zandahlm1357
0076 baghareh 190-193(1).mp3
7.08M
#لالایی_خدا ۷۶
#سوره_بقره آیه ۱۹۰ - ۱۹۳
#محسن_عباسی_ولدی
#نمایشنامه
#شهید_میشم...:
《 #از_بیت_الاحزان_من_تا_فردوس_تو 》
💛قسمت هجدهم
تو فاصله ای که مردا رفتن مسجد، من لباسای خودم و کادوهایی رو که بابا گرفته بود، به مامان دادم و کلی ازم تشکر کرد با اینکه نمیخواست کادوهای بابا رو قبول کنه اما بخاطر من هیچی نگفت
😔من هنوز از اینکه مامان یه دختر دیگه داره تو شوک بودم و کاملا حس میکرم که مامان بدون فردوس، خیلیم سختش نیست
مردا از مسجد برگشتن و نهارم صرف شد دیدم کم کم دور هم جمع شدن یکیشون که یادم نمیاد کی بود، گفت: خب کم کم شروع کنیم که دیرمونم نشه
منم که یه جا نمینشستم وسط مهمونا دور میزدم و شلوغش کرده بودم
بعد شوهرِ مامان از اتاق اومد بیرون و درِ گوشی یه چیزی به مامان گفت و مجددا رفت تو اتاق و در رو هم بست!!
🔸در رو که بست انگار کسی پاهامو زنجیر کرده ! همونجا که ایستاده بودم قفل کردم و با نگاهی پریشان مامان و عمه رو نگاه کردم
مامان متوجه شد که تو اوج شادی و خوشحالیم چطور یک دفعه رنگم پرید و خشکم زد واسه همینم خودش خیلی هول شد و سعی کرد منو سرگرم کنه
اصلا نمیدونستم چه خبره اما یه لحظه یقین پیدا کردم که این همه دبدبه و کبکبه و سوغاتی و مهمونی، بی دلیل نیست و بابا اگه منو واسه دیدن میفرستاد میتونست بزاره وقتی که خونه خاله آمنه میان پیش مامان و من روهم با اونا بفرسته
👌چون بابا یه عادتی داشت؛ زیاد خودش رو برای کاری که آسونتر هم انجام بگیره، به مشقت نمیانداخت
می دونستم اگه اصرار کنم که بزارن برم تو اتاق پیش مردا، نمیزارن
چون از رفتارای مامان و عمه بیشتر مطمئن شدم که قضیه مربوط به منه و خیلیم مهمه
🤔واسه همین گفتم خودم رو به بی خیالی بزنم که حداقل بتونم دزدکی بفهمم اون تو چی میگذره اما مامان اصلا چشم ازم بر نمیداشت و عمه هم مثل نگهبان، پشتِ در اتاق به دیوار تکیه داده بود و مواظب بود که من نزدیک اونجا نشم..
😳دیگه صبرم سر اومد شروع کردم گریه کردن و بهونه گرفتن گفتم حتما باید بزارین برم تو ؛ مامان هرچقد حرفای بچگانه میزد که منو گول بزنه اما اصلا باور نمیکردم چون قلبم تند تند میزد و شواهدم نشون میداد که جریان ساده نیست
😔مامان صفت منو گرفته بود و منم هرچه قد زور داشتم زور میزدم که از زیر دستش در برم؛ یهو شوهرِ مامان اومد بیرون گفت: ولش کن بچه رو بزار بیاد تو بالاخره هرچی که هست مربوط به اونه تازه دیگه نمیتونیم کلاه سرش بزاریم چون معلومه که همه چی رو فهمیده واسه همین اینطوری بیتابی میکنه شوهر مامان آدم دیندار و بسیار با درک و شعوری بود
حتی به مامان گفته بود تو ذائقه ی آرام رو لابد بلدی، واسه نهار امروز همون غذایی رو درست کن که اون خوشش میاد
من اصلا حدسم نمیزدم جریان چیه اما شوهرِ مامان که داشت اینا رو میگفت ذهنم هزار و یک راه رفت و بیشتر نگران و بی تابم کرد
😔حتی فکر فکردم که لابد من مال مامان و بابای خودم نیست و بچه سرراهی ام این وسط عمه چیزی نمیگفت فقط ابروهاش توهم بود و زیر چشمی هم بهم نگاه هایی میکرد
مامان با ناامیدی دستام رو ول کرد و آهی کشید و گفت خدایا دیگه نمیتونم تحمل کنم
😔بعد اشکاش سرازیر شد منم دزدکی یه نگاهی به مامان انداختم ببینم ازم ناراحت و یا عصبانی شده یا نه!؟
کمی هم خجالت کشیدم که اذیتش کردم بعد یواش یواش رفتم که برم پیش بابا و اینا بشینم و بگم چه خبره و جریان چیه
💛 ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
وقتی چیزی در حال تمام شدن باشد ،
عزیز میشود !
يک لحظه آفتاب در هوای سرد ،
غنيمت میشود !
خدا در مواقع سختی ها ،
تنها پناه میشود !
يک قطره نور در دريای تاريکی ،
همهی دنيا میشود ...
يک عزيز وقتی که از دست رفت ،
همه کس میشود ...
پاييز وقتی که تمام شد ٬
به نظر قشنگ و قشنگتر میشود !
و ما همیشه دیر متوجه میشویم !!!
" قدر داشتههایمان را بدانیم ...
چرا که ، خیلی زود ، دیر میشود !
https://eitaa.com/zandahlm1357
09 Moonlight Mamalicious.mp3
2.6M
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظه هات سرشار از آرامش
https://eitaa.com/zandahlm1357
#تدبر
✨وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ
✨وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ﴿۴۷﴾
✨و آسمان را به قدرت خود
✨برافراشتيم و بى گمان ما
✨آسمان گستريم (۴۷)
✨وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ ﴿۴۸﴾
✨و زمين را گسترانيده ايم
✨و چه نيكو گسترندگانيم (۴۸)
📚سوره مبارکه الذاريات
✍آیات۴۷ تا ۴۸
https://eitaa.com/zandahlm1357
.mp3
1.53M
🔹|| تلاوة قبل ١٨ سنه ||🔹
▫️ القارئ ؛ #ياسر_الدوسري
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
https://eitaa.com/zandahlm1357