eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.9هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......: عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز ▪️شعار دانشجویان و تجمع مردم بعد از تصویب مقابل مجلس https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: امام على(ع) 🔶هیچ کار زشتى، رسوایی‌اش بیش از #نادانى نیست. 👈چقدر زشت است براى انسانِ #خوش_چهره که نادان باشد مانند خانه زیبایى که ساکنانش پلید باشند و یا باغى که جغد، آنرا آباد کند. یا گله شترانى که #گرگى از آن پاسدارى کند. 📙عیون الحکم و المواعظ، ص 534 #در_ثواب_نشر_سهیم_باشید https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠💠💠 👈 ✳️ سوالی یکی از کاربران عزیز 👇 با سلام خدمت استاد عبادی محترم و تشکر از کانال خوب و عالی با توجه به تصویب قرار داد اف.ای.تی.اف ، الان وظیفه ما جوانان انقلابی چیست؟ ✳️ جواب 👇👇 با سلام خدمت شما کابر عزیز و محترم به نکته خوبی اشاره کردید ، قطعا در این فضا ، هرکار احساسی و غیر حرفه ای ، که پشتوانه منطقی نداشته باشد ، کاملا به ضرر کشور است ، تندروی ممنوع باید به قانون تن بدهیم و اعتراض خود را از راه قانونی پی بگیریم ،این قراداد فعلا در مجلس تصویب شده است ، هنوز فیلتر شورای نگهبان مانده است. ما می توانیم به صورت قانونی و مسالمت آمیز ، صدای اعتراض خود را به گوش این شورا برسانیم و از این عزیزان بخواهیم با قاطعیت انقلابی ، این طرح را رد کنند. همان طور که در مجلس ششم و تصویب لوایح ننگین و غیرقانونی و غیر شرعی معروف به لوایح دوقلو ، با قاطعیت آن را رد کردند. دوستان معترض می توانند اعتراض قانونی خود را با تماس با تلفن گویای شورای نگهبان به شماره 66401012 اعلام کنند. ما وظیفه قانونی خود را انجام می دهیم ، بقیه اش با خدای متعال ان شالله https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🌐🌐🌐
چشم ها منتظر تصمیم قاطع این 12 نفر است... https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 🌹 آیت الله حق شناس(ره): طاعت بدون کنترل نفس سودی ندارد. اگر صـد ســـال هم بگذرد ولی #نفــــس خودت را کنتـــرل نکنی ، در جـــا خواهی زد... https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مستند کف خیابان با ما همراه باشید👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......: 🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇🔗📎🖇 دو سه روز از اون شب گذشت... نذاشتم اتفاق خاصی بیفته... چیزی را که میخواستم به مامانم بگم نگفتم... تا اینکه یه شب، مامان و افسانه زود برگشتند خونه... خیلی معمولی شام خوردیم... دور هم با هم حرف زدیم... تلوزیون نگاه کردیم. من یادم اومد که الان بهترین وقتشه که مطرح کنم... رو کردم به مامان و گفتم: مامان! یادته چند شب پیش میخواستم باهات حرف بزنم اما خیلی خسته بودی و نشد؟» مامان گفت: «نه! کدوم شب؟!» افسانه فورا پرید وسط حرفمونو رو به مامان گفت: «مامان همون شب که شو داشتیم دیگه! رفتیم باغ ازگل و...» مامان با یه لبخند خاصی گفت: «آهان... یادم اومد... خب؟! جانم؟» ادامه دادم و بعد از کلی حاشیه رفتن گفتم: «میخواستم یه چیزی بهت بگم... میخواستم بگم من از این محله خوشم نمیاد... ینی خوشم میادا اما خسته شدم... از گاراژ هم دوره و فاصله داره... حالا نه خیلی... اما کلا از اینجا خوشم نمیاد...» مامان گفت: «حق داری... من و افسانه هم خیلی از این محله خوشمون نمیاد... جای پیشرفت نداره... اون روز بازم میخواست مهمون بیاد خونمون اما ما خجالت میکشیدیم که آدرس بدیم... حالا این که چیزی نیست... چند روز دیگه که خواست واسه خواهرت خواستگار بیاد، چه خاکی باید سرمون کنیم؟ وقتی زنگ میزنند، تا آدرس میدیم دیگه حتی باهامون خدافظی هم نمیکنن!» من که داشتم شاخ درمیاوردم گفتم: «ای من به قربان دل پر خون مامان جونم برم! نگرانتم مامانی... مامان خوب شد سر حرف برداشتم و گفتما... وگرنه تا صبح خدایی نکرده با این همه غم و غصه، زبونم لال...» پاشدم رفتم پیشش و گرفتمش و یه بوسش کردم... گفتم حالا چیکار کنیم؟ افسانه گفت: «من که خیلی وقته دارم میگم ما باید از این محل بریم... مامان قبول نمیکنه... نه اینکه قبول نمیکنه ها... حرفی نمیزنه... خب مامان دلت خوش کردی به چی؟ به اینکه این خونه فسقلی یادگار بابامونه؟ خب میریم توی خونه یادگاری بابای مردم زندگی میکنیم! اصل، یاد بابامونه که یادش هستیم...» مامان اون شب قبول کرد... قرار شد بگردیم دنبال خونه... اما همه چیز، زود داشت اتفاق میفتاد... دو سه روز گذشت... یه روز مامان زنگ زد و بهم گفت دیگه لازم نیست دنبال خونه باشی... من که خیالم راحت شده بود، چیزی نگفتم و شب که ر فتم خونه، با هم آماده شدیم و رفتیم خونه را هم دیدیم... کمتر از دو ساعت تو راه بودیم تا رسیدیم! خلاصه ما در طول کمتر از چند روز یه خونه آپارتمانی بسیار شیک و رویایی در منطقه چیذر تونستیم کرایه کنیم! خونه ای سه خوابه برای سه نفرمون... فقط یه مشکل وجود داشت... مشکل این بود که کرایه اش ماهی سه ملیون تومن بود! اما اینقدر قشنگ و باکلاس بود که دلمون نمیومد ازش دل بکنیم... حتی دلمون نمیومد بیاییم بیرون... به زور رفتیم بیرون... بالاخره برگشتیم خونه... تو راه همش از خونه چیذر و کلاس محله و کوچه و خیابوناش و اینا حرف میزدیم. مشکلمون ماهی سه ملیون تومن بود... اما اون موقع به ذهنم نمیرسید که بگم خب بریم دو سه تا خیابون بالاتر از خونه قبلیمون و لازم نیست بیفتیم توی اینطور خرج ها و... اما نشد... ینی نتونستم حرفی بزنم... مامانم و افسانه هم جوری حرف میزدن که انگار پشتشون به کوه بود. چون فقط رفتیم خونه را پسندیدیم. الان که داره یادم میاد، یه جای کار لنگ میزد... نمیدونم درست یادمه یا نه... اما فکر کنم مامانم و افسانه کلید داشتند! ینی هیچ خبری از بنگاه و بنگاه دار نبود... کلید دست خودشون بود... پس اگر بخوام دقیق تر بگم این میشه که اونا شاید خونه را قبلا دیده بودن و این من بودم که اونشب خونه را برای اولین بار میدیدم! جا به جا شدیم. رفتیم آپارتمان چیذر... من هر روز صبح، ساعت 6 از خونه میومدم بیرون تا 6 عصر! چون راهم تا گاراژ خیلی دور بود. وقتی هم میومدم، مثل جنازه ها میفتادم. از بس خسته بودم. ادامه دارد... https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توجه به شکیات برخی از مردم به مجرد شک در رکعات نماز، نماز خود را رها نموده و دوباره نماز می خوانند و به مسائل شکیات توجه نمیکنند، در حالی که باید در حین شک بعد از فکر و تأمل، به وظیفه ی خود در شکیات عمل کنند. https://eitaa.com/zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا