#زنگ_تفریح😁
#طنزجبهه😉
🌴الهی دستتان بشکند!🌴
یکبار در جبهه آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود برای سخنرانی😎📣 و روحیه دادن به رزمندگان.
وسطهای حرفش به یکباره با صدای بلند گفت😎☝️: «آی بسیجیها!» همه گوشها تیز شد که چه میخواهد بگوید.
ادامه داد: «الهی دستتان بشکند!»...☹️☹️☹️
😠عصبانی شدیم. میدانستیم منظور دیگری دارد اما آخه چرا این حرف رو زد؟
🙂🗑یک لیوان آب خورد و گفت: «گردن صدام رو!».😜
اینجا بود که همه زدند زیر خنده!😄😂
🆔 بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.......:
☺️😃 شعر طنز در محضر رهبری در مورد تولید داخلی👌👌
در خود چین هم احتمالا نیست
جنس چینی به این فراوانی...
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
●❥ ﷽ ❥●
🌺هم نشینی آیات 🌺
-------------------------------------
🔷إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ
----------------------------------------
🔶 ما #مردگان را باز زنده #میگردانیم و کردار گذشته و آثار وجودی #آیندهشان همه را ثبت #خواهیم کرد، و در #لوح محفوظ و روشن خدا (یا قلب امام خلیفة اللّه) همه #چیز را به شماره آوردهایم.
----------------------------------------
🔻.Indeed, it is We who bring the dead to life and record what they have put forth and what they left behind, and all things We have enumerated in a clear register.
----------------------------------------
📙 آیه ۱۲ سوره یس
📬پیام ها
1📤- در برابر #عقايد انحرافى و انكارآميز كافران، با #صراحت و قاطعيّت سخن بگوييد. «إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ»
2📤- همه #مردگان در قيامت زنده مىشوند. «نُحْيِ الْمَوْتى»
3📤- پروندهى #عمل انسان، حتّى پس از مرگ او تا #قيامت باز است. نَكْتُبُ ... وَ آثارَهُمْ
4📤- نه فقط #اعمال، بلكه همه آثار آن نيز ثبت مىشود و در #حساب قيامت لحاظ مىگردد. «نَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ» (خواه آثار خير نظير وقف و صدقه #جاريه و آموختن علم به مردم و ... يا آثار شرّ مثل تأسيس مراكز فحشا.)
5📤- سروكار ما در #قيامت با خداست. «إِنَّا، نَحْنُ، نُحْيِ، نَكْتُبُ، أَحْصَيْناهُ»
6📤- انسان، تنها #ضامن اعمال خود نيست، بلكه #مسئول پيامدهاى آن نيز هست. «وَ آثارَهُمْ»
7📤- دستگاه #محاسباتى خداوند دقيق است. «كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ»
8📤- دادگاه الهى، #پيش روى همه روشن است. «أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ»
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
مهم ترین عامل تربیت فرزند که بعدا بیشتر در موردش صحبت میکنیم، اینه که پدر و مادر اهل مبارزه با هوای نفس باشن.
وقتی فرزندان یه خانواده با چشم خودشون ببینن که این پدر میتونست وقتی که عصبانی بود فحش بده اما جلوی خودش رو گرفت مادر میتونست روی حرف پدر حرف بزنه اما نزد و احترام گذاشت..
ایناست که فرزندان رو تربیت میکنه...
اما درسته که پدر و مادر در تربیت فرزند خیلی موثر هستن
ولی آخرش مبارزه با نفس هایی که فرزندان میکنن اهمیت و تاثیرش بیشتر از هر چیزی هست
بنابراین یه دختر یا پسر نباید بگه چون پدر و مادر بد عمل کردن پس من نمیتونم دیگه خوب باشم!
به هر جهت هر کسی زندگی خودش رو داره. این موضوع مجوز این نشه که فرزندان به هرزگی رو بیارن.
مبارزه با هوای نفس، بالاترین و موثرترین موضوع در رشد روحی انسان هست...
از همه چیز مهم تر حتی ازلقمه حلال
چه بسا یه مردی به فرزندانش لقمه حرام داده باشه، اما اثر مبارزه با نفسی که فرزندان میکنن حتی بر لقمه حرام هم غلبه میکنه.
یکی از عوامل رسیدن به آرامش اینه که انسان مدام مشغول "اصلاح عیوب خودش" باشه.
آدم باید نگاهِ خودش رو تغییر بده تا بتونه آرامش بیشتری داشته باشه.
شما خانم یا آقای بزرگوار! لطفا صبح تا شب دنبال عیوب همسرت نباش!
اگه خودتو اصلاح کنی بیشتر نتیجه میگیری...
خیلی وقتا اگه آدم خودش اصلاح بشه، دیگران هم اصلاح خواهند شد».
در این زمینه باید یه قانون مهم رو خدمت شما تقدیم کنیم.
این قانون مهم اینه که:
هر یک از زن و مرد باید مدام حواسش به توصیه های مخصوص خودش باشه.
یعنی وقتی وظایف یه خانم و آقا گفته شد، دیگه هیچکدومشون دنبال این نباشن که طرف مقابل به وظایفش عمل میکنه یا نه!
👆(فقط خدا میدونه این جمله چقدر مهمه! اگه بنویسی و بزنی روی دیوار اتاقت خییلی خوب میشه)
همین که آدم مدام دنبال انجام وظایف خودش باشه باعث میشه که
"دیگه انتظار از دیگران نداشته باشه"
و همین موجب آرامشش خواهد شد.
پایان بحث
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
﷽
#هشدار_تربیتی
🔆 تربیتی که فرد را نسبت به سیدالشهدا علیه السلام و زیارتشان شیفته نسازد؛
"تربیت نیست."
و
🔅 خانه یا مدرسه ای که اربعین، عاشورا و عرفه و خلاصه ایام زیارتی می آید و می رود و کسی به زیارت الحسین علیه السلام اعتنایی ندارد
"دینی نیست."
💎 عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ
💎 وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ.
💠 امام صادق علیه السلام فرمودند: هرکسی که خداوند خیرش را بخواهد، محبت امام حسین علیه السلام و حب زیارتش را در قلب او میاندازد
💠 و هر که را خداوند بدیش را بخواهد، بغض نسبت به امام حسین علیه السلام و بغض زیارت آن حضرت را در قلب او می اندازد.
📘 وسائل الشیعه/ج14/ص496
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
بچه که بودم مادرم برایم جوجه می خرید؛ از همین جوجه های رنگی.
اولش فکر نمیکردم بزرگ کردنشان کار چندان سختی باشد؛ اما بعد فهمیدم پرورش جوجه ها فوت و فن خودش را دارد.
چند جوجه از بین رفتند تا توانستم جوجه داری یاد بگیرم.
یک بار دوستم گفت کتابی درباره جوجه ها در یک کتاب فروشی دیده، سر از پا نشناختم. به سراغ کتاب فروش رفتم. کتاب گران بود؛ اما قیمتش برایم مهم نبود. من دغدغه بزرگ کردن جوجه هایم را داشتم.
جوجه های من عاشق نمی شدند، با رفیق ناباب نمی گشتند. آنها علاقه ای هم به بازی کامپیوتری نداشتند . با دود و دم غریبه بودند و اعتیاد در کمین شان نبود.
آنها فقط یک کلمه بلد بودند:جیک جیک.
جوجه های من تلفن همراه نداشتند تا پیامک بازی کنند و با دوستانشان برای فلان مهمانی قرار بگذارند. جوجه ها چت کردن بلد نبودند. آدرس ایمیل هم نداشتند که کسی براي شان عکس و قصه بفرستد.
آنها یک آدرس بیشتر نداشتند :زیر زمین خانه ما، جعبه چوبی میوه
من تنها نگران پرورش جسم جوجه هایم بودم و همین نگرانی مرا واداشت که به دنبال راه صحیح پرورش آنها بروم.
حالا که بزرگ شده ام، بچه هایی دارم که باید هم جسم و هم روحشان را پرورش دهم؛ اما یک سؤال : دغدغه من برای تربیت فرزندانم، آیا به اندازه نگرانی ام برای پرورش جوجه هایم هست؟
📚 کتاب منِدیگرِما
استاد عباسیولدی
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
مستند کف خیابان
با ما همراه باشید👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
.......:
#کف_خیابون 48
همه از این تصمیم سازمان تعجب کرده بودند اما خیلی هم چیز غریب و گنگی نبوده و نیست. خود من هم دو سه هفته قبل از تعجب حضرات، از این تصمیم شگفت زده شدم اما چاره ای نبود و باید میگفتم چشم!
گفتم: «بالاخره تصمیمی هست که گرفته شده وگرنه من سابقه ماموریت های برون مرزی هم داشتم. اما اجازه بدید دستور جلسه را مطرح کنم تا بیشتر از این، از تایم 40 دقیقمون گرفته نشه.
ببینید دوستان! همه چیز داریم. منظورم از همه چیز، اطلاعات و خط و ربط های لازمه. ما الان یه گروه و یا بهتره بگم یکی از گردن کلفت ترین باندهای قاچاق زنان و دختران به بازارهای پاکستان و امارات را کشف و شناسایی کردیم.
حتی مامور ما تا توی دلشون رفت و برگشت. بیشتر از ماموریتش هم اطلاعات واسمون جمع کرد و یکی از مراکز مطالعاتی یا بهتره بگم جاسوس خونه جدیدالتاسیس انگلستان در پاکستان هم کشف شد.
اما ... بذارید اینجوری مطرح کنم: نظرتون چیه؟ الان باید چیکار کنیم؟ ادامه پرونده چطوری باشه بهتره! بریزیم باشگاه کوروش را از دم تعطیل کنیم؟ بریزیم تاجزاده را بکشونیم به دادگاه و بفرستیمش جایی که عرب نی میندازه؟ چیکار کنیم الان؟
دوستان! ما الان حدودا با پنجاه تا اسم و رسم مختلف در لباس ها و ماموریت های مختلف در این پرونده مواجهیم که دستگیری این حجم از انسان و نیروهای کثیف و معاند حتی در بازه یک هفته در جریان یک پرونده، علاوه بر اینکه محدودیت های رسانه ای و بین المللی ممکنه برامون پیش بیاره، ممکنه عوامل و مهره های اصلی را در لاک تدافعی و چراغ خاموش قرار بده و حتی تا 50 سال دیگه هم بهشون دسترسی پیدا نکنیم.
بسم الله ... نظرتون چیه؟!»
چند لحظه ای سکوت بر جلسه حکمفرما شد و همه به کاغذها و مدارکشون نگاه میکردند. هر کسی یه چیزی میگفت... مثلا یکی میگفت از شاخه بین المللی شروع کنید... یا یکی میگفت از خارج شروع کنید و سرنخ خا را به شیوه معکوس دنبال کنید تا داخل کشور... یکی دیگه پیشنهاد داد دایره افراد پرونده را بیشتر کنید ببینید به کجا میرسید و...
اما... هیچکدومش به دلم ننشست... منطقم قبول نمیکرد که بخوام از ناکجاها شروع کنم... تا اینکه جلسه تموم شد. وقتی همه داشتن میرفتند، همون بنده خدایی که مثلا به عنوان قاضی و بی خبر دعوتش کرده بودیم را نگه داشتم و گفتم: «لطفا چند لحظه تشریف داشته باشید!»
اسمش ابالفضل بود... حدودا 28 ساله... چهار سال تحصیل در دانشکده خودمون... دو سال آموزش مستمر... از بدو گرفته تا ضمن خدمت کارشناسی امنیت... سه سال هم سابقه کاری خوب... بچه یکی از روستاهای اطراف مشهد... هیکلی... چهارشونه... ورزشکار... خوراکش هم عملیات بود... ضمنا مجرد !
گفتم: «ببیند آقا ابوالفضل... از برخورد و مسائلی که بهش اشاره کردید خوشم اومد و به نظرم میتونم روت حساب کنم... درگیر پرونده خاصی نیستی؟»
گفت: «پرونده خاصی که نه! یکی بود که سه روز پیش تموم شد و فرستادم دادسرا... امری داشتید؟:
گفتم: «میخوام تقاضا کنم که با خودم کار کنی! اما به یه شرط! اگه به یه سوالم جواب دادی و مثل خودم فکر کردی، همین حالا تقاضات را مینویسم و کاری میکنم که در طول کمتر از شش ماه، به اندازه شش سال تجربه کسب کنی!»
ابوالفضل گفت: «باعث افتخارمه! بفرمایید!»
گفتم: «سوالم اینه: بنظرت باید از کجا شروع کنیم؟ اولین کلیمون را خرج کدوم قفل کنیم؟!»
گفت: «خب مشخصه! کسی که هم در دسترس باشه و هم بشه ازش کار کشید بدون اینکه بفهمه که ما داریم بازیش میدیم. معمولا نیروهای کف یک جریان... مثل عوام «کف خیابون» چون از دسترسی و ذکاوت گنده هاشون برخوردار نیستند، جالب تر میشه باهاشون نفوذ کرد و موضوع اصلی پرونده شما را که مربوط به جریانات اخیر است دنبال کرد! سرتون در نیارم... من باشم پامیشم میرم سراغ افسانه و رویا... بچه تازه کار کم تجربه ای با نام ابالفضل هم میفرستم دنبال افشین! باید از اونا شروع کرد... چون اونا به ما میگن که الان دارن چیکار میکنند و آخرین دستوری که بهشون ابلاغ شده چیه؟»
گفتم: «برو وسایلت جمع کن و بیا اتاق بغلی... یه خط تلفن داخلی هم بگیر واسه خودت... کسی نفهمه قراره با من کار کنی تا نامه اعلام نیازت را بزنم! بدو ماشالله که خیلی کار داریم... بدو ...»
ادامه دارد...
https://eitaa.com/zandahlm1357
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃