eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ✨مراسم تدفین پرندگان در قرآن✨ 🌺💥آیا می دانستید که بعضی از پرندگان دارای مراسم تدفین هستند وکلاغ ها جزو معدود پرندگانی هستند که دارای مراسم تدفین هستند؟[1]💥🌺 💥ویدئوی کوتاه زیر نیز توسط توسط محققان دانشگاه واشنگتن درباره مراسم تدفین کلاغ ها تهیه شده است که توجه شما را به آن جلب می کنم.💥 ✨💫همچنین معروف ترین پرنده ای که دارای مراسم تدفین است زاغی به نام Magpies است که این پرنده نیز از دسته کلاغ ها محسوب می شود که در تمامی منابع علمی دفن مرده در این نوع پرنده ها تایید شده است.نکته بسیار جالب تر این است که این کلاغ در مراسم تدفین گل به مرده تقدیم می کند.[2]💫✨ 🔸مساله تدفین در این نوع کلاغ ها توسط دانشمندان دانشگاه کلورادو نیز تایید شده است.[3]🔸 ⚡️همچنین در این لینک نیز می توانید یادداشت یک پروفسور دانشگاه واشنگتن درباره مراسم تدفین و تجمع در کلاغ ها را مشاهده نمایید.[4]⚡️ 🔹💠در این لینک نیز اشاره شده است که یکی از محققین دانشگاه کلورادو اشاره کرده است که زاغ ها زمین را با نوک سوراخ می کنند و جسد را در آن قرار می دهند.[5]💠🔹 ✨این مساله نیز موضوعی است که دقیقا در آیات قرآن اشاره شده و ما سعی کردیم با مدارک ارائه شده توسط این آیه قرآن را از لحاظ علمی اثبات نماییم.✨ 💥در سوره مائده آیه 31 به مراسم تدفین در کلاغ ها اشاره شده است:💥 🌹❣فَبَعَثَ اللّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ ﴿۳۱﴾❣🌹 ✨💖پس خدا زاغى را برانگیخت که "زمین را مى‏ کاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند" [قابیل] گفت واى بر من آیا عاجزم که "مثل این زاغ باشم" تا جسد برادرم را پنهان کنم پس از [زمره] پشیمانان گردید (۳۱)💖✨ 💠منابع علمی: [1] http://yon.ir/5Uhv8 [2] http://yon.ir/YVMc8 [3] http://yon.ir/78YHS [4] http://yon.ir/WAIkV [5] http://yon.ir/zL2l1 https://eitaa.com/zandahlm1357
13.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨تحقیقات دانشگاه واشنگتن ⚡️درباره مراسم تدفین کلاغ ها https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: 📚 👈 بنده است یا آزاد؟؟ صدای ساز و آواز بلند بود. هركس كه از نزدیك آن خانه می گذشت، می توانست حدس بزند كه در درون خانه چه خبرهاست؟ بساط عشرت و می گساری پهن بود و جام «می» بود كه پیاپی نوشیده می شد. كنیزك خدمتكار درون خانه را جاروب زده و خاكروبه ها را در دست گرفته از خانه بیرون آمده بود تا آنها را در كناری بریزد. در همین لحظه مردی كه آثار عبادت زیاد از چهره اش نمایان بود و پیشانی اش از سجده های طولانی حكایت می كرد از آنجا می گذشت. از آن كنیزك پرسید: «صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟». آزادمعلوم است كه آزاد است. اگر بنده می بود پروای صاحب و مالك و خداوندگار خویش را می داشت و این بساط را پهن نمی كرد. ردوبدل شدن این سخنان بین كنیزك و آن مرد موجب شد كه كنیزك مكث زیادتری در بیرون خانه بكند. هنگامی كه به خانه برگشت اربابش پرسید: «چرا این قدر دیگر آمدی؟».كنیزك ماجرا را تعریف كرد و گفت: «مردی با چنین وضع و هیئت می گذشت و چنان پرسشی كرد و من چنین پاسخی دادم.» شنیدن این ماجرا او را چند لحظه در اندیشه فرو برد. مخصوصا آن جمله (اگر بنده می بود از صاحب اختیار خود پروا می كرد) مثل تیر بر قلبش نشست. بی اختیار از جا جست و به خود مهلت كفش پوشیدن نداد. با پای برهنه به دنبال گوینده ی سخن رفت. دوید تا خود را به صاحب سخن كه جز امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نبود رساند. به دست آن حضرت به شرف توبه نائل شد، و دیگر به افتخار آن روز كه با پای برهنه به شرف توبه نائل آمده بود كفش به پا نكرد. او كه تا آن روز به «بشربن حارث بن عبد الرحمن مروزی» معروف بود، از آن به بعد لقب «الحافی» یعنی «پابرهنه» یافت و به «بشر حافی» معروف و مشهور گشت. تا زنده بود به پیمان خویش وفادار ماند، دیگر گرد گناه نگشت. تا آن روز در سلك اشراف زادگان و عیاشان بود، از آن به بعد در سلك مردان پرهیزكار و خداپرست درآمد. 📗 ، ج 1 ✍ علامه شهید مرتضی مطهری https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: 🕊 📙 كشاورزی هر سال که گندم میكاشت، ضرر میكرد. تا اینكہ یك سال تصمیم گرفت، با خدا شریك شود و زراعتش را شریكی بكارد. اول زمستان موقع بذرپاشی نذر كرد كه هنگام برداشت محصول، نصف آن را در راہ خدا، بین فقرا و مستمندان تقسیم كند. اتفاقاً آن سال، سال خوبی شد و محصول زیادی گیرش آمد. هنگام درو از همسایه‌هایش كمك گرفت و گندمها را درو كرد و خرمن زد. اما طمع بر او غالب شد و تمام گندمها را بار خر كرد و به خانه‌اش برد و گفت: «خدایا، امسال تمام زراعت مال من، سال بعد همه اش مال تو!» از قضا سال بعد هم سال خیلی خوبی شد، اما باز طمع نگذاشت كه مرد كشاورز نذرش را ادا كند. باز رو كرد به خدا و گفت: «ای خدا، امسال هم اگر اجازہ دهی، تمام گندم‌ها را من میبرم و در عوض دو سال پشت سر هم، برای تو كشت میكنم!» سال سوم از دو سال قبل هم بهتر بود و مرد كشاورز مجبور شد، از همسایگانش چند تا خر و جوال بگیرد، تا بتواند محصول را به خانه برساند. وقتی روانه شهر شد، در راہ با خدا راز و نیاز میكرد كه: «خدایا، قول میدهم سه سال آیندہ همه گندم‌ها را در راہ تو بدهم!!» همینطور كه داشت این حرفها را میزد، به رودخانه‌ای رسید. خرها را راند، تا از رودخانه عبور كنند كه ناگهان باران شدیدی بارید و سیلابی راہ افتاد و تمام گندم‌ها و خرها را یكجا برد. مردك دستپاچه شد و به كوہ بلندی پناہ برد و با ناراحتی داد زد: «های های خدا! گندم‌ها مال خودت، خر و جوال مردم را كجا میبری؟» هرکه را باشد طمع اَلکَن شود با طمع کی چشم و دل روشن شود پیش چشم او خیال جاہ و زر، همچنان باشد که موی اندر بصر! جز مگر مستی که از حق پر بوَد گر چه بِدْهی گنجها، او حُر بود 📔 https://eitaa.com/zandahlm1357