eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
⁉️ شوهر من "دست بزن" دارد و دائم به من تهمت و افترا میزند. آیا می توانم بخاطر تهمت و افترا از او شکایت کنم؟ ✅ احترام و عدم تجاوز به تمامیت جسمی افراد و نیز حیثیت و آبروی افراد تکلیفی قانونی می باشد. لکن در صورت تجاوز بدان، مرتکب، حسب مورد با ضمانت اجراهای قانونی حقوقی و کیفری روبرو خواهد بود. بنابراین کتک زدن زن توسط شوهرش جرم می باشد. ✅ این در حالی است که چنانچه ایشان تهمت یا افترا نیز زده باشد، حسب مورد مجازات آن نیز در صورت شکایت زوجه قابل اعمال خواهد بود. Vakiil https://eitaa.com/zandahlm1357
❗️موارد توقیف وسایل نقلیه طبق قانون رسیدگی به تخلفات راهنمایی و رانندگی به شرح زیر است و غیر از موارد مذکور به هیچ وجه خودرو به پارکینگ نخواهد رفت: ⚠️تصادفات منجر به جراحت یا فوت ⚠️رسیدن جریمه یا خلافی به یک میلیون تومان ⚠️در صورت همراه نداشتن مدارک 👈البته در صورت همراه داشتن شناسنامه خودرو توقیف نمیگردد و شناسنامه اخذ و راننده موظف است سریعا مدارک را به مامور برساند. ⚠️رانندگی بدون گواهینامه ⚠️ارتکاب «همزمان» ✌️دو تخلف از موارد زیر 👇 1⃣حرکات نمایشی مثل دورزدن درجا و تک چرخ موتورسیکلت 2⃣تجاوز از سرعت مجاز تا ۳۰ کیلومتر 3⃣سبقت غیرمجاز در راه‌های دوطرفه 4⃣عبور از چراغ قرمز 5⃣حرکت به‌طور مارپیچ 6⃣تجاوز به چپ از محور راه ⚠️توقف در محل پارک ممنوع (به شرط عدم حضور راننده) ⚠️توقف داخل پیاده رو (به شرط عدم حضور راننده) 👇در خصوص موتور سیکلت‌🏍 ⚠️حرکت در پیاده رو یا در جهت مخالف مسیر مجاز، ایجاد عمدی صدای ناهنجار، حمل بار غیرمتعارف، حرکت نمایشی مارپیچ، تک‌چرخ، حمل یدک، عدم استفاده از کلاه ایمنی و تردد در خطوط ویژه اتوبوسرانی با موتورسیکلت حداکثر به مدت یک هفته و در صورت تکرار یک ماه. Vakiil https://eitaa.com/zandahlm1357
"زوجه ايرانی که شوهر خارجی دارد، جهت خروج از كشور نياز به اجازه شوهر خارجی ندارد" 🔺یک نکته قانونی در خصوص فرم رضایتنامه خروج از کشور زنانی که شوهر خارجی دارند. ♦️بند 3 ماده 18 "قانون گذرنامه": (... زنانی که‌ شوهر خارجی اختیار کرده و به تابعیت ایرانی باقی مانده‌اند از شرط این بند [رضایت کتبی شوهر] مستثنی می‌باشند). Vakiilhttps://eitaa.com/zandahlm1357
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت نوزدهم سینی چای را که دور گرداندم، لعیا با مهربانی گفت: «قربون دستت الهه جان! زحمت نکش!» و من همچنانکه ظرف رطب را مقابلش روی میز می‌گذاشتم، با لبخندی پاسخ دادم: «این چه حرفیه؟ چه زحمتی؟» که مادر پرسید: «لعیا جان! چرا تنها اومدی؟ چرا ابراهیم نیومد؟» دستی به موهای براق و مشکی ساجده کشید و گفت: «امروز انبار کار داشت. گفت دیرتر میاد.» سپس خندید و با شیطنت ادامه داد: «منم دیدم موقعیت خوبیه، بابا و ابراهیم نیستن، اومدم با شما صحبت کنم.» مادر خودش را کمی روی مبل جلو کشید و با لحنی لبریز اشتیاق و انتظار پاسخ داد: «خیر باشه مادر!» که لعیا نگاهی به من کرد و گفت: «راستش اون هفته که اومده بودین خونه ما، یکی از همسایه هامون الهه رو دیده بود، از من خواست از شما اجازه بگیرم بیان خواستگاری.» پیغامی که از دهان لعیا شنیدم، حجم سنگین غم را بر دلم آوار کرد و در عوض خنده‌ای شیرین بر صورت مادر نشاند: «کدوم همسایه‌تون؟» و لعیا پاسخ داد: «نعیمه خانم، همسایه طبقه بالایی‌مون.» به جای اینکه گوشم به سؤال و جواب‌های مادر و لعیا پیرامون خواستگار جدیدم باشد، در دریایی از غم فرو رفتم که به نظر خیلی از اطرافیانم از بخت سنگین من رنگ و بو گرفته بود. در تمام این شش سالی که فارغ التحصیل شده بودم و حتی یکی دو سال قبل از آن، از هر جنسی برایم خواستگار آمده و بذر هیچ کدام حتی جوانه هم نزده بود. یکی را من نمی‌پذیرفتم، دیگری از دید پدر و گاهی مادر، مرد زندگی نبود و در این میان بودند کسانی که با وجود رضایت طرفین، به بهانه‌ای نه چندان جدی، همه چیز به هم می‌خورد. هر کسی برای این گره ناگشودنی نظریه‌ای داشت؛ مادر می‌ترسید شاید کسی نفرین کرده باشد و پدر همیشه در میان غیظ و غضب‌هایش، بخت سنگینم را بر سرم می‌زد. مدت‌ها بود از این رفت و آمدها خسته شده بودم و حالا لعیا با یک دنیا شوق، خبر از آغاز دوباره این روزهای پُر از نگرانی آورده بود، ولی مادر خوشحال از پیدا شدن خواستگاری رضایت بخش، به محض ورود پدر، شروع کرد: «عبدالرحمن! امروز لعیا اومده بود.» پدر همچنانکه دستانش را می‌شست، کم توجه به خبر نه چندان مهم مادر، پرسید: «چه خبر بود؟» و مادر همزمان با دادن حوله به دست پدر، مژدگانی‌اش را هم داد: «اومده بود برای همسایه‌شون اجازه بگیره، بیان الهه رو ببینن.» پدر همچنانکه دستانش را با دقت خشک می‌کرد، سؤال بعدی‌اش را پرسید: «چی کاره‌اس؟» که مادر پاسخ داد: «پسر نعیمه خانمه، همسایه طبقه بالایی ابراهیم. لعیا می‌گفت مهندسه، تو شیلات کار می‌کنه. به نظرم گفت سی سالشه. لعیا خیلی ازشون تعریف می‌کرد، می‌گفت خانواده خیلی خوبی هستن.» باید می‌پذیرفتم که بایستی بار دیگر لحظات پُر از اضطرابی را سپری کنم؛ لحظاتی که از اولین تماس یا اولین پیغام آغاز شده و هر روز شدت بیشتری می‌گیرد تا زمانی که به نقطه آرامش در لحظه وصال برسد، اگرچه برای من هرگز به این نقطه آرامش ختم نمی‌شد و هر بار در اوج دغدغه و دلواپسی، به شکلی نامشخص پایان می‌یافت. مادر همچنان با شور و حرارت برای پدر از خواستگار جدید می‌گفت که صدای درِ حیاط بلند شد. حالا مادر گوش دیگری برای گفتن ماجرای امروز یافته بود که ذوقی در صدایش دوید و با گفتن «عبدالله اومد!» پشت پنجره رفت تا مطمئن شود. گوشه پرده را کنار زد، اما ناامید صورت چرخاند و گفت: «نه، عبدالله نیس. آقا مجیده.» از چند شب پیش که با خودم و خدای خودم عهد کرده بودم که هر روزنه‌ای را برای ورود خیالش ببندم، این نخستین باری بود که نامش را می‌شنیدم. نفس عمیقی کشیدم و دلم را به ذکر خدا مشغول کردم، پیش از آنکه خیال او مشغولم کند که کسی با سرانگشت به درِ اتاق نشیمن زد. پدر که انگار امروز حسابی خسته کار شده بود، سنگین از جا بلند شد و به سمت در رفت و لحظاتی نگذشته بود که با چهره‌ای بشاش بازگشت. تراول‌هایی را که در دستش بود، روی میز گذاشت و با خرسندی رو به مادر کرد: «از این پسره خیلی خوشم میاد. خیلی خوش حسابه. هر ماه قبل از وقتش، کرایه رو دو دسته میاره میده.» و مادر همانطور که سبزی پلو را دم می‌کرد، پاسخ داد :«خدا خیرش بده. جوون با خداییه!» و باز به سراغ بحث خودش رفت: «عبدالرحمن! پس من به لعیا می‌گم یه قراری با نعیمه خانم بذاره.» و پدر با جنباندن سر، رضایت داد. بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357
hadis_1394_02_03.mp3
1.18M
🌺 🌸 🎤 حضرت آیت الله خامنه ای 📚 شرح حدیث ؛ آمادگی برای سفر آخرت https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍الهی گرفتار مصیبت نشیم! گاهی با خـودمون فـکر ڪنیم مصیبتی که بار میاد برای چیه؟ 🔹کجا خطا کردیم 🔹کجا غیبت کردیم 🔹کجا زور گفتیــم 🔹کجا دل شکستیم از خـدا طلبکار نـباش به کوچک ترین گناهت نگاه بکن. 📚سوره شوری آیه ۳۰ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقطعی زیبا از ویدیو تلاوت استاد راغب مصطفی غلوش سوره الرحمن آیه ۱-۴ کشور ایران سال ۱۳۶۸ (نسخه اصلی ضبط شده)
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
فرشچیان: چهره امام رضا(ع) را در خواب دیدم و کشیدم 🔹علیرضا ذاکری، طراح و نقاش پیشکسوت: سال ۱۳۷۵ در مشهد در مراسمی نسبتا خصوصی از استاد فرشچیان پرسیدم مینیاتوریست‌ها چهره اهل‌بیت را با نور یا پوشیه نشان می‌دهند، شما چهره امام رضا(ع) را از کجا در تابلوی ضامن آهو ترسیم کردید؟ 🔹فرشچیان پاسخ داد: سال ۵۹ برای عمل قلب به آمریکا رفته بودم. دکترها اصرار داشتند که حتماً عمل قلب انجام دهم و چندین نوبت آزمایش گرفتند و من در این فواصل متوسل بودم به امام هشتم که «آقا کمکم کنید». در آخرین آزمایش دکترها شگفت‌زده گفتند که شما طی این مدت نزد کدام دکتر دیگر رفته‌ای؟! هر چه گفتم جایی نرفتم باور نمی‌کردند و به من گفتند که قلب شما کامل سالم است و نیازی به عمل ندارد. شما درمان شده‌اید! 🔹پس از این اتفاق در همانجا که برای طولانی مدت در هتل بودم، تصمیم گرفتم تابلوی «ضامن آهو» را بکشم. تابلو ۶ ماه طول کشید. وقتی به قسمت‌های چهره مبارک حضرت رسید، به دلم افتاد که تمثال ایشان را بکشم. لذا متوسل شدم و همان شب در خواب صورت مبارک حضرت را دیدم و ایشان با مهربانی فرمودند من را ببین و بکش! وقتی بیدار شدم، چیزی از چهره مبارک حضرت در ذهنم نمانده بود. مجدد متوسل شدم و باز هم در شب دوم حضرت تشریف آرودند و این اتفاق تا سه شب تکرار شد و این افتخار را داشتم که چهره حضرت را در نور بکشم.
من آشنای همین درگهم، خدا نکند که رو به غیر بیارم، دَرِ دگر بزنم من از حضور تو ای ماه هاشمی خجلم مگر به اشک شود ترجمان حرف دلم اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
📖🌙📖🌙📖🌙📖 📖طرح یک جزء، یک آیه مهدوی 👈جزء [1]سوره ی بقره، آیات 2 و 3 🔸«ذَٰلِكَ الْكِتَابُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِين» 🔸«الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» (1)👇 🔰«ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ که ﻫﻴﭻ ﺷﻜﻰ ﻧﻴﺴﺖ؛ راهنمای ﭘﺮﻫﻴﺰگاﺭﺍﻥ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺍﺳﺖ» 🔰«ﺁﻧﺎﻥ که به غیب ایمان می آورند» 👤راوی می گوید: از امام صادق (ع) در مورد آیه سؤال کردم ایشان فرمودند: منظور از پرهیزگاران و متقین در این آیه پیروان حضرت علی (ع) هستند و (مراد از) «غیب» حجت غائب است و شاهد این قول خداوند است که در سوره یونس آیه (20) می فرماید: «بگو: غيب تنها براى خدا است! شما در انتظار باشيد، من هم با شما درانتظارم!» (2) 📖در روایت دیگری امام صادق (ع) می‌فرمایند: «ایمان به غیب، یعنی اقرار به قیام قائم که حق است.» (3) 🚫نکته: در فایل صوتی زیر (به علت اشتباه تایپی) ذکر شده آیه ی 10 سوره ی یونس که درست آیه ی 20 سوره ی یونس است. 📚منابع: (1)بقره آیات 2و3 (2)کمال‌الدین وتمام‌النعمة، ج2، باب 1 (33)، ص340، ح20. (3)همان، ح19 📘برگرفته از: کتاب سیمای ماه دوازدهم در سی جزء قرآن نوشته استاد اباذری از اساتید مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم 1 📖🌙📖🌙📖🌙📖 ================