#داستان_ضرب_المثل
مگر کار دختر جعفر را کرد
هركس یك كاری كه كسی نكرده بكند كه بخواهند خیلی از او تعریف كنند میگویند: «ها! فلانی كار دختر جعفر را كرد». یا اگر كسی به خاطر كاری خیلی خودنمایی بكند و بخواهند مذمتش كنند میگویند: «چه خبره مگه كار دختر جعفر را كردی؟» میگویند در گذشته و در روستایی یك ارباب زندگی میكرد كه خیلی ظالم و بیرحم بود و اسمش هم «قلی خان» بود. یكی از ظلمهاش این بود كه از مردم بیگاری میگرفت. مثلاً وقتی میخواست خانهای بسازد یا دیواری بكشد مردم را به زور سر كار میبرد. تا اینكه یك شب عروسی یك پسری بوده. فردا كه میشود داماد را به زور میبرد سر كار تا گل بسازد و خنچه بزند. عروس كه توی خانه بوده، فكر و خیال به سرش میزند و دلش هوای شوهرش را میكند. میآید سر كار، پیش مردها كه كار میكردهاند و چادرش را از سرش برمیدارد و بنا میكند گل لگد كردن. مردها میگویند: «تو جلو این همه مرد خجالت نمیكشی چادرت را زمین گذاشتی و گل لگد میكنی؟» عروس میگوید: «طوری نیست اگر میدانستم عیب دارد این كار را نمیكردم»
همینطور كه كار میكردند قلی خان پیدایش میشود؛ وقتی كه خوب نزدیك میشود زن چادرش را به سرش میكشد و رویش را تنگ میگیرد و كناری مینشیند. مردها موقعی كه رفتار او را میبینند میگویند: «ما چند نفر مرد، اینجا كار میكردیم روبه روی ما اصلاً رو نگرفتی حالا از قلی خان اینطوری رو گرفتی و كناری نشستی!» زن جواب میدهد: «قلی خان مرد بود از او رو گرفتم شماها زن بودید و از شما رو نگرفتم!» مردها میگویند: «چطور است كه قلی خان مرد هست و ما زنیم؟» زن جواب میدهد: «او مرد هست كه شماها را به زور به بیگاری می کشد، شماها اگر مرد هستید او را بگیرید بگذارید لای دیوار.» مردها كه این سرزنش و سركوفت را میشنوند خونشان به جوش میآید و قلی خان را میگیرند و میگذارند لای دیوار اما یك تكه از لباسش را بیرون از دیوار نگه میدارند كه باقی بماند و عبرت ظالمهای دیگر بشود و این قصه به یادگار بماند. چون اسم پدر این دختر جعفر بوده میگویند: «مگر كار دختر جعفر را كردی؟»
لطفاً کانال را به دوستانتان معرفی کنید🙏
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه
من نهج البلاغه میخوانم
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌴#کلمات_قصار_نهج_البلاغه
🌹#حکمت_شماره_162
و قال عليهالسلام
مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ.
امام عليه السلام فرمود:
كسى كه راز خود را بپوشاند همواره اختيار آن به دست اوست
(و كسى كه نپوشاند از اختيارش بيرون مىرود
شرح و تفسير
روش حفظ اسرار
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه تأكيد بر حفظ اسرار مىكند و مىفرمايد:«كسى كه راز خود را بپوشاند همواره اختيار آن به دست اوست (و كسى كه نپوشاند از اختيارش بيرون مىرود.)»؛ (مَنْ كَتَمَ سِرَّهُ كَانَتِ الْخِيَرَةُ بِيَدِهِ) .
منظور از سرّ، امورى است مربوط به انسان كه اگر ديگران از آن آگاه شوند ممكن است مشكلات عظيمى براى وى فراهم سازند؛ مثلاً شخصى كه معتقد به مذهب اهل بيت است و در ميان متعصبان لجوج و نادانى از مخالفان قرار گرفته است، بديهى است اگر سرّ خويش را فاش كند جانش به خطر مىافتد و گاه افشاى اسرار سبب مىشود كه حسودان انسان را از رسيدن به نتيجۀ كارش باز دارند و به اصطلاح چوب لاى چرخهايش بگذارند يا رقيبانى باشند كه براى حفظ منافع خود پيشدستى كنند و كارى را كه او ابداع كرده از وى بگيرند و به ثمر برسانند و از فوايد آن بهره گيرند و ابداع كنندۀ اصلى را محروم سازند.
بديهى است عقل مىگويد: در چنين مواردى اسرار را بايد مكتوم داشت و حتى براى عزيزترين عزيزان بازگو نكرد، زيرا آن عزيزان هم عزيزانى دارند كه براى آنها بازگو مىكنند و چيزى نمىگذرد كه آن سرّ، همه جا منتشر مىشود و صاحب سرّ در رسيدن به اهدافش ناكام مىماند.
در نامۀ ٣١ نهج البلاغه (نامۀ امام به فرزند دلبندش امام حسن مجتبى عليهما السلام) نيز اشاره به كتمان سرّ شده است. همچنين در حكمت ٦ و ٤٨ نيز امام عليه السلام بر اين معنا تأكيد كرده است.
مسئلۀ كتمان اسرار به قدرى اهميت دارد كه در حديثى امام صادق عليه السلام آن را همچون خونى مىشمرد كه فقط بايد در درون رگهاى خود انسان جريان يابد، مىفرمايد:
«سِرُّكَ مِنْ دَمِكَ فَلَا تُجْرِيهِ فِي غَيْرِ أَوْدَاجِكَ» . ١
البته مسئلۀ كتمان سرّ در مسائل اجتماعى كه براى يك جامعه سرنوشتساز است از اهميت بسيار بيشترى برخوردار است و چه بسا افشاى يك سرّ سبب حملۀ غافلگيرانۀ دشمن و ريخته شدن خونهاى بىگناهان گردد. در تاريخ زندگى پيامبر صلى الله عليه و آله موارد زيادى مىبينيم كه از طريق كتمان، پيشگيرى از خسارات مهمى بر جامعۀ اسلامى كرد و از آن جمله مسئلۀ كتمان اسرار در فتح مكه بود كه با دقت انجام شد و هنگامى كه لشگر اسلام با عِدّه و عُدّۀ فراوان در كنار مكه فرود آمدند تازه مكيان از جريان باخبر شدند و همين امر سبب شد مقاومتى نشان ندهند و خونى ريخته نشود و فوج فوج اسلام را پذيرا شوند.
گاه مىشد رسول اكرم صلى الله عليه و آله هنگامى كه به گروهى براى يكى از جنگهاى اسلام مأموريت مىداد براى اينكه دشمن از هدف آگاه نشود دستور مىداد نامهاى بنويسند و آن را به صورت سربسته به فرماندۀ لشگر مىداد و مىفرمود:
هنگامى كه به فلان نقطه رسيديد نامه را باز كنيد و مطابق دستور عمل نماييد و به اين ترتيب دشمن از نقشههاى مسلمانان آگاه نمىشد.
اين سخن را با حديث پربار ديگرى از اميرمؤمنان عليه السلام ادامه مىدهيم كه فرمود:
«جُمِعَ خَيْرُ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ فِي كِتْمَانِ السِّرِّ وَ مُصَادَقَةِ الْأَخْيَارِ وَ جُمِعَ الشَّرُّ فِي الْإِذَاعَةِ وَ مُوَاخَاةِ الْأَشْرَارِ ؛خير دنيا و آخرت در دو چيز جمع شده است:«كتمان سرّ و دوستى با نيكان و تمام شرور در دو چيز جمع شده: فاش كردن اسرار و دوستى با اشرار». ١
البته اين قاعدۀ كلى مانند غالب قواعد كلّى استثناى محدودى نيز دارد و آن در موردى است كه انسان مىخواهد با شخص عاقل و دانايى مشورت كند و با كلىگويى نمىتواند نظر او را جلب نمايد، بلكه بايد جزئيات مطلب را با او در ميان بگذارد تا بتواند از مشورت او بهره گيرد. هرگاه چنين كسى انسان رازدارى باشد مىتوان اسرار را در اختيار او براى رسيدن به اهداف مشورت گذارد.
امام صادق عليه السلام در حديثى كه دربارۀ شرايط شخص مورد مشورت بيان كرده مىفرمايد:«چهارمين شرط (بعد از عقل و ديانت و صداقت) اين است:
«أَنْ تُطْلِعَهُ عَلَى سِرِّكَ فَيَكُونَ عِلْمُهُ بِهِ كَعِلْمِكَ بِنَفْسِكَ ثُمَّ يُسِرَّ ذَلِكَ وَ يَكْتُمَهُ فَإِنَّهُ... إِذَا أَطْلَعْتَهُ عَلَى سِرِّكَ فَكَانَ عِلْمُهُ بِهِ كَعِلْمِكَ تَمَّتِ الْمَشُورَةُ وَ كَمَلَتِ النَّصِيحَةُ ؛چهارمين شرط اين است كه او را بر سرّ خود آگاه سازى و همانگونه كه تو دربارۀ موضوع مورد مشورت آگاهى دارى او هم آگاهى داشته باشد سپس سرّ تو را پنهان و مكتوم دارد... هرگاه او را بر سرّت آگاه ساختى و علم او نسبت به آن موضوع مانند علم تو شد مشورت كامل مىشود و خيرخواهى به كمال مىرسد». ٢
نكته:
حفظ اسرار و اهداف مهم آن
گاه سؤال مىشود كه براى چه منظورى ما اسرار را كتمان كنيم و از ديگران پنهان داريم. با كمى دقت معلوم مىشود كه آثار قابل ملاحظهاى مىتواند داشته باشد از جمله: ١. عدم توانايى طرف مقابل بر تحمل آن سرّ؛ همانگونه كه در مورد ائمۀ هدى عليهم ا
لسلام و مطالب مربوط به مقامات آنها يا معارف خاص الهى در احاديث ديده مىشود و همانگونه كه در داستان خضر و موسى در قرآن مجيد آمده كه خضر - آن مرد الهى - به موسى گفت:«تو توانايى تحمل بعضى از كارهاى مرا ندارى». ١
٢. گاه مكتوم بودن سرّ به نفع مردم است؛ مثل اينكه شب قدر به صورت سرّى در آمده و سبب مىشود كه مردم در ليالى مختلف به اميد درك شب قدر به در خانۀ خدا بروند و يا پنهان بودن زمان عصر ظهور تا قيام قيامت كه سبب آمادگى مداوم مردم مىشود و همچنين مكتوم بودن پايان زندگى انسانها.
٣. گاه مىشود افشاى سرّ سبب سوء استفادۀ دشمن مىگردد و كارى كه ممكن است به سادگى انجام گيرد بسيار پيچيده و پرهزينه مىشود همانگونه كه در مورد مستور ماندن زمان حركت لشگر اسلام براى فتح مكه در تاريخ اسلام ثبت شده است
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صفحه
گلدان من🌳🌳🌳🌳
با ما همراه باشید👇👇👇
.......:
@zandahlm1357
آموزش نگهداری گل آپارتمانی و کاکتوس:
نام: فیکوس بنجامین
گیاهی آپارتمانی وسازش بامکان های سر پوشیده در هوای آزادبه 5مترهم میرسدبه کم آبی وهوای سردحساس است.
فیکوس بنجامین🌿🌿
نیازها:به نور احتیاج دارد ولی نور مستقیم حتی از پشت شیشه به آن صدمه میزند.
آبیاری:در تابستان هفته ای دوبار ودر زمستان هرده روز یک بار
🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
فصل سوم : در حقوق صداقت و اخوت
در حديث منقول است كه : حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام در وقت فوت وصيت نمود بحضرت امام حسن عليه السلام كه برادرى كن با برادران از براى خدا، دوست دار صالحان را براى صلاحشان .
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : هر كه برادر مؤ منى براى خدا بگيرد خانه در بهشت يافته باشد.
از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : كسى بعد از اسلام فايده نيافته است كه بهتر باشد از برادرى كه از براى خدا گرفته باشد.
در حديث ديگر منقول است كه : شخصى بحضرت امام محمد باقر عليه السلام عرض كرد كه بسيار است كه اندوهگين ميشوم بى سببى بحديكه اهل و ياران من اثر آنرا از روى من مشاهده ميكنند، فرمود كه حق تعالى مؤ منان را از طينت بهشت آفريده و از نسيم رحمت خود در ايشان جارى گردانيده ، پس باين سبب مؤ منان برادر پدرى و مادرى يكديگرند پس چون بروح يكى از مؤ منان اندوهى رسد مؤ منان ديگر براى اندوه او محزون ميشوند.
در حديث معتبر از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه : نظر كردن بروى امام عادل عبادتست ، نظر كردن بروى عالم عبادتست ، نظر كردن بروى پدر و مادر از روى مهربانى وشفقت عبادتست ، نظر كردن بروى برادرى كه دوست دارى او را براى خدا عبادت است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : برادران دونوعند يكى برادرانيكه محل اعتماد باشند در دوستى و يارى وديگرى برادران خنديدن و صحبت اما اول پس ايشان بمنزله دستند وبالند و اهلند ومالند پس چون بر برادرى چنين اعتماد داشته باشى از براى او صرت كن مال و بدن خود را وبا دوستانش دوستى كن و با دشمنانش دشمنى كن و رازش را بپوشان وعيبش را مخفى دار و نيكيهايش را افشا كن ، بدانكه اين قسم برادران كمترند از گوگرد سرخ كه اكسير است ، اما دويم پس تو لذت صحبت ايشان را مييابى اين را از ايشان قطع مكن و توقع زياده از اين از ايشان مدار.
در احاديث معتبره وادر شده است ، كه اخوت و برادرى و آشنائى در عالم ارواح در ميان مؤ منان بهم رسيده ، در اين نشاءه چون يكديگر را ديدند آنرا بياد ميآورند.
در احاديث معتبره ديگر وارد شده است كه : مؤ من برادر مؤ من است و ديده او است ، راهنماى او است ، با او خيانت نميكند، و بر او ظلم نميكند، او را فريب نميدهد، با او وعده كه كند خلف نميكند، با او دروغ نميگويد، غيبت او نميكند.
در حديث معتبر از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : صداقت و يارى و دوستى حدى چند دارد كه هر كه همه آنها در او نباشد، او را بكمال صداقت نسبت مده ، كسيكه هيچيك از آنها در او نباشد، بهيچ چيز از صداقت او را نسبت مده ، اول آنكه آشكار و پنهانش با تو يكى باشد، دويم آنكه زينت تو را زينت خود داند غيب تو را عيب خود داند، سيم آنكه در بهم رسيدن مالى يا حكومتى سلوك خود را باو تغيير ندهد، چهارم آنكه آنچه توانائى او بآن رسد از تو منع نكند، پنجم آنكه در وقت نكبتها و بلاها تو را وانگذارد و ترك يارى تو نكند.
در حديث ديگر فرمود كه : هر كه از برادران مؤ من تو سه مرتبه باتو بغضب آيد و در هيچ مرتبه حرف بدى در حق تو نگويد، او را بدوستى و يارى خود بگير.
در حديث ديگر فرمود كه اعتماد بسيار بر برادر و دوست خود مكن كه رازهاى خود را باو بسپارى كه در وقتيكه او از تو بر گردد چاره نتوانى كرد.
از حضرت امام رضا عليه السلام منقول است كه : محبت بيست ساله خويشاونديست و علم اهلش را با يكديگر بيشتر جمع ميكند و ربط ميدهد از پدران و از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : چون دوستى داشته باشى و حكومتى بهم رساند و ده يك از آنچه بيشتر با تو دوستى ميكرد بكند دوست بدى نيست از براى تو.
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : دوستى با دوستان خود هموار مكن و خود را پرمده بايشان بلكه روزى دشمن تو شوند، دشمنى را با دشمنان خود هموار بكن شايد كه روزى دوست تو شوند.
از حضرت امام موسى عليه السلام منقول است كه : بهترين عيش دنيا فراخى خانه وبسيارى دوستانست ، و حضرت لقمان عليه السلام پسر خود را گفت كه با صد كس مصاحبت بكن و با يك كس دشمنى مكن و راضى باش كه غلام نيكان باشى و راضى مشو كه فرزند بدان باشى .
از حضرت صادق عليه السلام منقول است كه : پنج چيز است كه درهر كه نباشد زندگى بر او گوارا نيست ، صحت بدن و امنيت و توانگرى و قناعت و مونس موافق .
در حديث ديگر فرمود هر كه را پند دهنده از دلش و زجر كننده ازنفسش و مصاحبى كه او را براه خير بدارد، نباشد شيطان بر گردنش سوار ميشود.
در حديث ديگر فرمود كه قطع آشنائى از دوستان پدر خود مكن كه روشنى احوالت بتاريكى مبدل ميشود، فرمود كه هر كه محبت خود را بغير محلش بگذارد خود متعرض قطع محبت شده است .
از حضرت اميرالمؤ منين عليه السلام منقول است كه : هر كه خود را در محل تهمت در آورد ملامت نكند كسى را كه گمان بد باو ميبرد، هر كه راز خود را پنهان دارد اختيار با خودش است ،