eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.9هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان های عاشقانه مذهبی رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و پنجاه و چهارم در سکوتی ساده، طوری نگاهم می‌کرد که انگار پیش رساله اعتقاداتش، مشق الفبا می‌کنم که منتظر شد خطابه‌ام به آخر برسد و بعد با لحنی لبریز آرامش و اطمینان آغاز کرد: «فکر می‌کنی ما برای چی گریه می‌کنیم؟ برای چی عزاداری می‌کنیم؟ فکر می‌کنی برای چه مشکی می‌پوشیم؟ برای چی هیئت راه میندازیم و غذای نذری پخش می‌کنیم؟ فکر می‌کنی ما برای این کارا هیچ فلسفه‌ای نداریم؟» به قدر یک نفس به انتظار پاسخ من ساکت شد و بعد با احساسی که در سینه‌اش جوشش گرفته بود، پاسخ تک تک پرسش‌هایش را داد: «گریه می‌کنیم چون خاطرش برامون خیلی عزیزه و همین گریه و عزاداری هر ساله، باعث میشه یادمون نره که چقدر عاشقش هستیم! لباس مشکی می‌پوشیم که حتی وقتی ساکتیم و گریه نمی‌کنیم، یادمون نره چقدر دوستش داریم! تو خیابون پرچم می‌زنیم و غذای نذری پخش می‌کنیم تا همه بفهمن امروز چه خبره و این آقا کی بوده! هیئت می‌گیریم و توی هیئت‌هامون در مورد اون امام کلی سخنرانی انجام میشه، از اخلاق و رفتارش، از الگوی زندگیش، از اینکه چطوری عبادت می‌کرده و چقدر به فکر فقرا بوده و هزار چیز دیگه!» و بعد به چشمانم دقیق شد و با صدایی آهسته پرسید: «فکر می‌کنی وقتی شب و روز این همه به یاد کسی بودی و براش گریه کردی، سعی نمی‌کنی مثل اون رفتار کنی؟!!! وقتی این همه عاشقش شدی، دلت نمی‌خواد تو هم شبیه اون بشی؟!!!» برای نخستین بار احساس کردم آهنگ کلماتش دلم را سِحر کرده است! بی‌آنکه بخواهم در پیچ و خم افکارش گرفتار شده و گرچه باور داشتم آنچه می‌گوید، توجیه قابل قبولی برای حرکات پُر هیاهوی شیعیان نیست، ولی برای لحظاتی در برابر طوفان احساسش کم آورده بودم که تنها نگاهش می‌کردم تا سرش را به دیوار تکیه داد، باز نگاهش را در سیاهی شب به سایه دریا سپرد و زیر لب که نه، در اعماق جانش زمزمه کرد: «وقتی داری به عشقش گریه می‌کنی و باهاش حرف می‌زنی، یه حس عجیبیه؛ حس اینکه داره نگات می‌کنه، به حرفات گوش میده، حتی جوابت رو میده!» و شنیدن همین چند کلمه کافی بود تا مجلس بحث و درس برایم به مجلس عزا تبدیل شود که من به امید شفای مادرم، کم با امامان شیعه نجوا نکرده و دردهای دلم را برایشان زار نزده بودم و دست آخر هیچ جوابی نگرفته و پیش چشمانم مادرم را از دست داده بودم. دوباره سینه‌ام از مصیبت مادر سنگین شد و آنچنان دلم به درد آمد که باز کینه کهنه قلبم از زیر خاکستر وجودم سر برآورد و با صدایی گرفته ناله زدم: «آره خیلی خوب جواب میده...» مجید همانطور که سرش را به دیوار بالکن تکیه داده بود، صورتش را به سمتم چرخاند که هنوز متوجه منظورم نشده بود و من در برابر نگاه منتظرش تیر خلاصم را زدم: «الان چهار پنج ماهه که جواب من و تو رو دادن، الان چهار پنج ماهه که مامانم شفا گرفته...» و پیش از آنکه قلب پلک‌هایش از نیشی که به جانش زده بودم، بشکند و اشکش جارش شود، تا مغز استخوان خودم آتش گرفت و آنچنان زبانه کشید که خنکای این شب زمستانی هم نمی‌توانست آرامم کند که از کنارش بلند شدم و با همه دردی که در سر و کمرم می‌پیچید، به سمت آشپزخانه دویدم تا به خنکای آب پناه ببرم. با دست‌هایی که از یادآوری حال زار مادرم به رعشه افتاده بود، لیوان بلوری را از سبد آبچکان برداشتم و خواستم شیشه آب را از یخچال بردارم که انگشتان لرزانم طاقت نیاورد، لیوان از دستم رها شد و پیش پای مجید که به دنبالم به آشپزخانه آمده بود، به زمین خورد و درست مثل وجود من و شاید شبیه قلب مجید شکست. پایش را از روی خُرده شیشه‌ها بلند کرد و با نگرانی به سمتم آمد تا کمکم کند، ولی نمی‌توانستم حتی نزدیکی حضورش را تحمل کنم که خودم را عقب کشیدم و برای برداشتن لیوان دیگری، درِ کابینت بالا را باز کردم که قدم دیگری به سمتم برداشت و پیش از من، دست بُرد تا برایم لیوانی بیاورد که از تلخی تنفری که بار دیگر مذاق جانم را می‌زد، به آستین بلوزش چنگ انداختم، دستش را عقب کشیدم و جیغ زدم: «برو عقب!» در ایوان چشمان کشیده‌اش، نگاهش به نظاره پرخاشگری‌ام مات و متحیر مانده و شاید فهمیده بود که زود رنجی دوران سخت بارداری هم به عقده نهفته در سینه‌ام اضافه شده که خودش را عقب کشید تا راحت باشم. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
ارتباط موفق_14.mp3
12.12M
۱۴ 🤝گروه‌های دوستی شما، تعیین‌کننده‌ی میزان جذب شما در دایره‌ی خلقتند! دوستی‌های شما در زمین 🔁 بر رفاقت‌های شما در آسمان، و دوستی‌های شما در آسمان 🔁 بر دایره‌ی رفاقت‌های شما در زمین، بطور کاملاً مستقیم مؤثرند!... حتی اگر کسی از روابط شما، باخبر نباشد. 🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹اجرای قطعه : «یا فاطمه بنت نبی» 🎤خواننده و آهنگساز : زنده یاد 📝شعر : استاد ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 یا فاطمه‌ بنت‌ نبی‌، ای‌ همدل‌ و جان‌ و علی‌، ای‌ تاج‌ نور دنیا، یا زهرا یا فاطمه‌ سرخدا، ای‌ گوهرِ تاج‌ وفا، ای‌ باشکوه‌، ای‌ والا، یا زهرا، ای‌ دخت‌ گل‌! ای‌ یاسمین‌! ای‌ اسوه‌ زن‌ در زمین‌! ای‌ آسمان‌ از تو متین ‌ ای‌ آسمان‌ از تو متین ‌یا فاطمه‌ بنت‌ نبی‌! عشق‌ محمد با علی غیرت‌ حسین‌ از شیره‌جان‌ تو نوشید شیرخدا تا پای‌ جان‌ بهر تو کوشید شمع‌ تو از شیران‌ حق‌ پروانه‌ها ساخت ‌ از زینب‌ زهرا نشان‌ افسانه‌ها ساخت مریم‌ گل‌ آرای‌ مسیح‌ چون‌ ژاله‌ تو باغ‌ نجابت‌ خرم‌ از آلاله‌ تو ام‌ ابیها! ام‌ نور! ای‌ بی‌نهایت‌! ای‌ مظهر شور و شرف‌ شرم‌ و شفاعت‌! حسن‌ برای‌ عشق‌ دین‌ مهر تو افروخت ‌ حسین‌ برای‌ حفظ‌ دین‌ قهر از تو آموخت ‌یا فاطمه‌! یا فاطمه‌! یا طاهره‌! مطهره‌! ای‌ تو صدیقه‌! زکیه‌! ام‌ ابیها! زهرا! یا فاطمه‌! یا فاطمه‌! یا مرضیه‌! یا راضیه‌! ای‌ شان‌ کوثر مهر تو! ای‌ هر چه‌ دریا! زهرا! 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13279-fa-ghadir dar quran.pdf
700.5K
📚 معرفی کتاب ویژه 3 💠 کتاب غدیر در قرآن 🌀 دانلود و نشر کتاب حلال می باشد
khotbe ghadir part6.mp3
2.4M
خوانش پیامبر اکرم 6️⃣🔶بخش ششم خطبه : اشاره به کارشکنی های منافقین
هدايت انسان‌ها او نسبت به انسان‌ها فقط دغدغه هدايت داشت. به خدا قسم در سه جنگ جمل و صفين و نهروان تا جايى كه در توان اميرالمؤمنين (ع) بود جنگ واقع نشود كوشيد اما نشد و دشمن جنگ را به او تحميل كرد. نوشته اند در جنگ جمل بعد از اين كه حضرت (ع) پيروز شد به جاى اين كه بگويد شهرها را چراغان بكنيد، نقل و شيرينى پخش بكنيد و پرچم هاى رنگارنگ بزنيد، آمد وسط ميدان جمل، كنار كشته هاى دشمن، عين مادر داغ ديده اشك ريخت و گفت: اينها دلم را سوزاندند، و سوز دل من به اين است كه همه بايد بهشت مى رفتند، اما خودشان راهشان را به سوى جهنم كج كردند. كدام فرمانده نظامى براى كشته هاى دشمن اشك ريخته است؟! سراغ داريد؟ فرماندهان پيروز، هميشه غرور نشان مى دهند و مارش پيروزى مى زنند و چراغانى مى كنند، درجه مى گيرند، اما اميرالمؤمنين (ع) آنقدر براى انسان دغدغه داشت كه مى آمد كنار كشته دشمن اشك مى ريخت كه چرا جهنم رفتيد؟ چه درسهايى اميرالمؤمنين (ع) از پاكى به ما مى دهد! https://eitaa.com/zandahlm1357
👌 نگاه کن به دنیا نگاه کن به آسمونها،بازم نگاه کن خوب نگاه کن میتونی ایرادی بگیری ؟!! هرگز نمیتونی ؟ چون در آفرینش خداوند متعال هیچ نقص و خللی وجود نداره. ❗️ شکرگذار هستیم؟؟؟ 📚سوره ملک آیه 3و4 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
40.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مقطع نادر يخطف القلوب ❤️ مقطع ساحر للقلوب والاذهان لصوت السماء الشيخ عبد الباسط عبد الصمد رحمه الله
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
از اين رو براى رسيدن به اين مقصود شب و روز به پيشگاه خدا مناجات كرد و از او استخاره كرد كه در انتخاب ولى عهد كسى را به او الهام فرمايد كه خشنودى و طاعت خدا در آن باشد و در طلب اين مقصود، در افراد خاندان خود از فرزندان عبد الله بن عباس و على بن ابى طالب دقت نظر كرد و در احوال مشهورترين آنان از لحاظ علم و مذهب و شخصيت بسيار بررسى كرد، تا آن كه به رفتار و كردار همگى آگاه شد و آنچه درباره آنان شنيده بود به مرحله آزمايش درآورد و خصوصيات و احوال آنها را مكشوف داشت و پس از طلب خير از خدا و بجاى آوردن كوشش فراوان در انجام فرمايشهاى الهى و اداى حق او درباره بندگان و شهرهايش و تحقيق در افراد آن دو خاندان، كسى را كه براى احراز اين مقام انتخاب كرد على بن موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب است. زيرا كه فضل والا و دانش سودمند و پاكدامنى ظاهر و زهد بى شائبه و بى اعتنايى او به دنيا و تسليم بودن مردم را درباره وى از همه بهتر و بالاتر ديد و براى او آشكار شد كه همگى زبانها در فضيلت او متفق و سخن مردم درباره اش متحد است و چون هميشه به فضيلت از زمان كودكى و جوانى و پيرى آشنا و آگاه بود لذا پيمان ولى عهدى و خلافت پس از خود را با اعتماد به خدا، به نام او بست و خدا نيك مى داند كه اين كار را براى از خود گذشتگى در راه خدا و دين https://eitaa.com/zandahlm1357
کتاب صوتی "اعتراف غلامان" (داستانی درباره امام رضا علیه السلام) نویسنده : حمید رضا شاه آبادی بصورت تولید ایران صدا .......: 📗📗 کتاب اعترافات غلامان داستان دوران ولایتعهدی امام رضا (ع) و اعترافات سی غلام سیاه مامون در مرو است. غلامان آنچه را که در سال های ولایتعهدی امام رضا (ع) بر آنها گذشته، بازگو می کنند و خواستار قضاوت خوانندگان مبنی بر این که آیا برای غلامان هم روز جزایی هست یا نه؟ کتاب از نظر داستانی نثری گیرا و جذاب دارد و از نظر مضمون و محتوا نیز بسیار قوی و مبتنی بر حقایق تاریخی مسلم است. هر چند مخاطب کتاب در درجه اول نوجوانان هستند اما به گواه خوانندگان جوان و بزرگسالی که این اثر بدیع را خوانده اند، کتاب چنان جذابیتی داشته است که با خواندن صفحه نخست تا صفحه پایانی آن را از دستان خود رها نکرده اند.