eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.7هزار عکس
34.7هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و شصت و سوم می‌دیدم نفس مجیدم به شماره افتاده و دیگر نمی‌دانست چه بگوید که حاج آقا دست چپ مجید را با هر دو دستش گرفت و با لحنی غرق عشق و محبت، برایش سنگ تمام گذاشت: «پسرم! من برای شما کاری نکردم، امشب متعلق به باب‌الحوائج، حضرت موسی‌بن‌جعفر (علیه‌السلام)! همه ما امشب مهمون ایشونیم! سند این خونه رو هم امشب خود آقا به اسمت زد. من چی کاره‌ام؟!!!» به نیمرخ سیمای مجید نگاه کردم و دیدم آسمان دلش به عشق امامش طوفانی شده که پیشانی بلندش از بارش عرق شرم نَم زده و دستانش آشکارا می‌لرزید. شاید حاج آقا خبر نداشت، ولی من می‌دانستم که یک سمت پیشانی‌اش به حمایت از حرمت حرم سامرا شکست و سمت دیگر صورت و بدنش به عشق جان جواد‌الائمه (علیه‌السلام)، غرق زخم و جراحت شده تا امشب چنین ناز شصت کریمانه‌ای از دست با برکت اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیهم‌اجمعین) بگیرد. حاج آقا متوجه شده بود من و مجید همچنان معذب هستیم که به ساک دستی‌مان نگاهی کرد و به شوخی پرسید: «چرا انقدر سبک بال اومدید؟» مجید کمی خودش را جمع و جور کرد و هنوز از پرده خجالت بیرون نیامده بود که با صدایی گرفته جواب داد: «این ساک فقط چند دست لباس و وسایل شخصیه. وسایل‌مون رو گذاشتیم تو انبار همون خونه‌ای که قبلاً زندگی می‌کردیم.» و حاج آقا با خوشرویی دنبال حرف مجید را گرفت: «خُب پس امشب مهمون خونه ما باشید! چون اون ساختمون خالیه، فقط یه موکت داره. هر وقت اسباب خودتون رو اُوردید، تشریف ببرید اون طرف!» که همسرش با صدایی آهسته تذکر داد: «آسید احمد! چرا این بنده خداها رو انقدر سرِ پا نگه می‌داری؟» و بعد با خوش‌زبانی رو به من و مجید کرد: «بفرمایید! بفرمایید داخل!» که بلاخره جرأت کردیم تا از میان گلستان این حیاط گذشته و در میان تعارف گرم و بی‌ریای صاحبخانه وارد ساختمان شویم. خانه‌ای با فضایی مطبوع و خنک که عطر برنج و خورشت قرمه سبزی آماده، در همه جایش پیچیده بود و دلم را می‌بُرد. اتاق هال و پذیرایی نسبتاً بزرگی پیش رویمان بود که با فرشی ساده پوشیده شده و دور تا دور اتاق، پشتی‌های کوچکی برای نشستن میهمانان تعبیه شده بود. در خانه‌ای به این زیبایی و دل‌انگیزی، خبری از تجمل نبود و همه اسباب اتاق، همین فرش و پشتی بود و البته چند قاب بزرگ و کوچک با طرح کعبه و کربلا و اسماء الهی که روی دیوار نصب شده بودند. حاج آقا، مجید را با خودش به ساختمان کناری بُرد تا آنجا را نشانش دهد و من در همین ساختمان پیش حاج خانم و دخترش ماندم. دختر جوان با چادر سپیدی که به سر کرده و فقط نیمی از صورتش پیدا بود، به رویم لبخند می‌زد تا دلم به نگاه خواهرانه‌اش خوش شود. حاج خانم هم با خوشرویی تعارفم کرد تا بنشینم، ولی همین که نگاهش به صورتم افتاد، عطر لبخند از چهره‌اش پرید و با نگرانی سؤال کرد: «دخترم! حالت خوبه؟ چرا رنگت انقدر پریده؟» سرم را پایین انداختم که حقیقتاً حالم خوب نبود و از شدت ضعف و گرسنگی، دوباره حالت تهوع و سرگیجه گرفته بودم. دستش را از زیر چادر ضخیمش بیرون آورد، با سرانگشتان مهربانش صورتم را بالا آورد و مستقیم به چشمانم نگاه کرد. در برابر نگاه مادرانه‌اش، پای دلم لرزید و اشک در چشمانم جمع شد که بیشتر نگرانش کردم و با دلواپسی پاپیچم شد: «چیه مادر جون؟ چرا گریه می‌کنی؟» حالا دختر جوان هم نگرانم شده بود که به سمتم آمد و نگاهم می‌کرد تا بفهمد چه چیزی ناراحتم کرده که با صدایی آهسته بهانه آوردم: «چیزی نیس، حالم خوبه.» ولی حاج خانم با تجربه‌تر از آنی بود که با دیدن صورت رنگ پریده و چشمان گود افتاده‌ام، فریب این پاسخ ساده را بخورد که باز اصرار کرد: «دخترم! با من راحت باش! منم مثل مادرت می‌مونم! به من بگو شاید بتونم کمکت کنم!» و آنچنان مهربان نگاهم می‌کرد و قلبش برایم به تپش افتاده بود که نتوانستم در برابرش مقاومت کنم که بغضم شکست و جراحت قلبم را میان گریه نشانش دادم: «یه هفته پیش بچه‌ام از بین رفت...» و حالا برای نخستین بار بعد از از دست رفتن حوریه، فرصتی به دست دلم افتاده بود تا برای بانویی دردِ دل کنم که در برابر نگاه نگران‌شان، ناله زدم: «بچه‌ام دختر بود، تو هشت ماه بودم، ولی مرده به دنیا اومد...» دختر جوان از تلخی سرنوشت کودکم، لب به دندان گزید و چشمان درشت و مهربان حاج خانم از اشک پُر شد و چه خوب فهمید به آغوشی مادرانه نیاز دارم که هر دو دستش را به سمتم گشود تا خودم را میان دستانش رها کنم و من چقدر در حسرت این دلداری‌های بی‌ریا، پَر پَر زده بودم که خودم را در آغوشش انداختم و بار دیگر هجوم گریه، گلویم را پُر کرد. https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- ناشناس.mp3
1.1M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🍂🌺🍂 🌺 خشک آمد کشتگاه من در جوار کشت همسایه گر چه می گویند: « می گریند روی ساحل نزدیک سوگواران در میان سوگواران.» قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟ بربساطی که بساطی نیست در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست و جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد ـــ چون دل یاران که در هجران یاران قاصد روزان ابری، داروگ! کی می رسد باران؟ 🌺 🍂🌺🍂 🍃🍂🌺🍃🍂🌺 ✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺 🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برايش ۲۴۰۰ تومان مي‌ماند! ------------------------------------------- - كمتر كه مي‌گوييم، مي‌خواهيم احتياط كنيم؛ والّا واقعاً من سراغ ندارم. رئيس جمهوري با اين خصوصيات، با اين فضايل و با اين سوابق، و همكاران و وزرايي با اين منش ديني و ايماني و انقلابي، حقيقتاً در گذشته تاريخ ما سابقه ندارد؛ و در جاهاي ديگر هم تا آن جايي كه من شناخته‌ام - البته ادعاي شناخت كامل نمي كنم؛ چون ما از اوضاع همه دولتها اطلاع نداريم - چنين چيزي را نيافته ام. شايد مردم ما هم هنوز به بطن كارهاي برادران مسئول در دولت، درست واقف نيستند. البته يك چيزي شنيده اند و يك چيزي مي‌دانند؛ ولي خصوصياتي را كه افراد آشنا با اعضاي دولت مي‌توانند بدانند و بفهمند، يقيناً مردم بعضي از آنها را نمي دانند؛ بعضي را هم باور نمي كنند. مثلاً اگر به مردم گفته شود كه در بين وزراي آقاي هاشمي - بنابر آنچه كه مسموع بنده است - وزيري هست كه اگر از حقوق ماهيانه اش اقساطي را كه بايد بدهد، كم كنند، برايش ۲۴۰۰ تومان مي‌ماند، آيا واقعاً اين را تصور مي‌كنند كه در كارگزاران يك دولت - كساني كه بيت المال و امكانات در اختيار اينهاست - كساني پيدا مي‌شوند كه اين طور زندگي و اين گونه صرف و خرج مي‌كنند؟! اينها چيزهاي باارزشي است و ما خدا را بر داشتن شماها شكر مي‌گزاريم و از خدا مي‌خواهيم كه شما را در راه خير و صلاح و سداد، همواره موفق بدارد. (نقل شده در ديدار اعضاي هيئت دولت ۳/۶/۱۳۷۰) https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ‌الْكَبِيرُ 💌 خدا خیلی بزرگتر از دلواپسی‌های ماست... 📖 حج آیه ۶۲ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ - شعراء 61 هنگامی که هر دو گروه یکدیگر را دیدند، یاران موسی گفتند: ما (در چنگال فرعونیان) گرفتار می‌گردیم (و هلاک می‌شویم). 📺 تلاوتی زیبا و دلنشین، آیات 61 تا 68 سوره‌ مبارکه شعراء با صدای یاسر الدوسری
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
هدف دهم مامون، به گمان خود، از امام رضا قانونى بودن اقدامات خود را در مدت ولايتعهدى، بطور ضمنى تاييد گرفت، و همان تصويرى را كه خود مى خواست از حكومت و حاكم در برابر ديدگان مردم قرار داد. وى در تمام محافل تاكيد مى كرد كه فقط حاكم اوست و اقداماتش نيز چنين و چنان است. ديگر كسى حق نداشت آرزوى حكمران ديگرى بكند حتى اگر به خاندان پيغمبر تعلق مى داشت. بنابراين، سكوت امام در برابر اعمال هيات حاكمه در ايام ولايتعهدى، بعنوان رضايت و تاييد وى تلقى مى شد. در آن صورت، مردم براحتى مى توانستند هيت حكومت خود امام يا هر علوى ديگرى كه ممكن بود روزى بر سر كار آيد، پيش خود مجسم كنند. حال اگر قرار است كه شكل و محتوا و اساس يكى باشد و فقط در نام و عنوان اختلافى رخ دهد، مردم چرا خود را به زحمت انداخته دنبال چيزى كه وجود خارجى ندارد، يعنى حكومتى برتر و حكمرانانى دادگسترتر، بگردند. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: شفاي نابينا محدث نوري رحمة الله عليه فرمود: يكي از صلحاء مرا خبر داد كه عده اي از اهل قاين به زيارت مشرف شدند و با ايشان خانمي بود كه از هر دو چشم نابينا بود. پس از توقف به مشهد و زيارت نمودن چون خواستند بروند آن مخدره از رفتن امتناع نمود و گفت من از خدمت حضرت رضا (ع) جائي نمي روم لذا آن جماعت رفتند و آن زن عاجزه ماند. وقتي كه مي‌خواست بيايد چند ذرع كرباس با خود آورد و همان را مايه كسب خود قرار داد و بهمان خريد و فروش مي‌كرد و امر معاش خود را از اين راه مي‌گذرانيد و در آن اوقات و زمان هر هفته دو روز شنبه و سه شنبه بعدازظهر حرم شريف را مخصوص زنها قرار داده بودند. اتفاقا روزي از آن دو روز كه مخصوص زنها بود شخصي كرباس‌هاي آن عاجزه را دزديد و آن بيچاره پريشان و دلگير شده خود را به روضه مقدسه رسانيد و شروع كرد به تضرع و زاري كه يا علي بن موسي سرمايه من همان چند ذرع كرباس بود كه بخريد و فروش آنها امرار معاش مي‌كردم و حال كه آنها را دزديده اند و از دستم رفته و چيزي ندارم. من از اينجا از خدمت قبرت بيرون نمي روم پس خود را بزمين انداخته و گريه و درد دل مي‌كرد ناگاه صدائي از ضريح شريف شنيد كه برخيز ما تو را شفا داديم. چون برخواست چشمهاي خود را روشن و بينا ديد. پس شكر خداي تعالي بجا آورد و عجيب تر اينكه چشم او روز و شب مساوي بود يعني در شب هم مي‌ديد و نيازي به چراغ نداشت. [۲۳]. يگانه حجت حق نجل موسي جعفر خِدير ملك خراسان سليل پيغمبر رضا كه حكم قضا صادر آيد از در او بدان مَثابه كه افعال صادر از مصدر چراغ بزم ولايت پناه دين مبين فروغ چشم هدايت امام جن و بشر ز بقعه حرمش غرفه اي بود فردوس ز ساغر كرمش چشمه اي بود كوثر نه بي اجازت او دور مي‌زند گردون نه بي اشارت او سير مي‌كند اختر بود به بحر حوادث ولاي او زورق بود بكشتي ايجاد حزم او لنگر فلك بحكم قضا و قدر كند جنبش ولي نجنبد بي حكم او قضا و قدر جهان به تابش شمس و قمر بود روشن ولي ز تابش انوار اوست شمس قمر ولاي او بتوالي است كنز لا يغني خلاف او با عادي است ذنب لا يغفر مَلَك كه باشد بر درگهش كمين دربان فلك چه باشد در حضرتش كهين چاكر https://eitaa.com/zandahlm1357
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 آیا امکان داره مردم در حکومت امام مهدی ناراضی باشند و حتی بد حکومت را بگویند؟ آیا امکان داره حتی بعد چند سال مردم با تظاهرات خواهان یکسری تغییرات و آزادی ها باشند؟ با توجه به اینکه نفس شیطانی هست و همچنان فتنه گر هست؟ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇 💠این چیزی که شما می گویید امکان ندارد، اینکه ما بگوییم مردم در حکومت امام زمان (عج) ممکن است یک روزی اعتراض کنند.. اعتراض به چی؟ دلیل اعتراضات چیست اصولا؟ بیشتر بحث مادی و اقتصادی است که اینها در بحث حکومت امام زمان کلا مرتفع شده. اگر دلیل دینی هم باشد در حکومت امام زمان (عج) که به اوج مباحث دینی حکومت می رسد. پس هم بحث اقتصادی آن حل است و هم بحث معنوی، دلیل دیگری وجود پیدا نمی کند که مردم بخواهند تظاهراتی علیه حکومت امام زمان بکنند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 👤پاسخ دهنده: (👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)