#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
.......:
شفاي محمد ترك
سيد نبيل عالم جليل آقاي حاج سيد علي خراساني معروف بعلم الهدي فرمود مشهدي محمد ترك سالهاي چند بود بمن اظهار ارادت ميكرد و به نماز جماعت حاضر ميشد.
لكن چون مردم درباره او گمان خوشي نداشتند من چندان به او اظهار محبت نمي كردم تا اينكه چه پيش آمدي براي او شد كه چشمهاي او كور شد و به فقر و پريشاني گرفتار گرديد.
من بسياري از روزها ميديدم بچه اي دست او را گرفته و بعنوان گدائي او را ميبرد و او بزبان تركي شعر ميخواند
و مردم چيزي به او ميدهند. بسياري از اوقات او را در حرم مطهر حضرت رضا (ع) ميديدم كه دست به شبكه ضريح مطهر گرفته و طواف ميكند و با صداي بلند چيزي ميخواند و كراراً از پهلوي من ميگذشت و چون كور بود مرا نمي ديد.
چون خدام او را ميشناختند مانع صدا و گريه او نمي شدند تا اينكه هفت سال تقريباً گذشت روزي شنيدم كسي گفت حضرت رضا (ع) مشهدي محمد را شفا مرحمت نموده.
من اعتنائي باين گفته ننمودم تا قريب دو ماه گذشت. روزي او را در بست پائين خيابان با چشم بينا و صورت و لباس نظيف ديدم بخلاف سابق كه جامه كثيف و مندرس داشت و او بسرعت ميرفت.
چون چشمش بمن افتاد بطرف من آمد و دست مرا بوسيد و گفت (قربان الوم) من هفت سال است شما را نديدم.
گفتم مشهدي محمد تو كه كور بودي و چشمان تو خشكيده بود مگر چه شده است كه حال ميبيني؟! شروع كرد بتركي جواب دادن (من جده قربان الوم شفا وردم) گفتم فارسي بگو و او بزحمت به فارسي سخن ميگفت.
گفت قربان جدت شوم كه مرا شفا داد با اينكه من روزي هنگام عصر به منزل رفتم زوجهام بي بي گريه ميكرد و آرام نمي گرفت من سبب پرسيدم جواب نداد و چاي براي من دم كرد و گذارد و از اطاق با حال گريه بيرون رفت.
من هرقدر اصرار كردم كه براي چه گريه ميكني جواب نداد لكن بچههاي من گفتند كه مادر ما با زن صاحبخانه نزاع كرده لذا پرسيدم بي بي امروز براي چه نزاع كردي.
گفت اگر خدا ما را ميخواست
اين گونه پريشان نمي شديم و تو كور نمي گشتي و زن صاحب خانه به ما منت نمي گذاشت و نمي گفت اگر شما مردمان خوبي بوديد كور و فقير نمي شديد اين سخنان را با گريه گفت و از اطاق با حال گريه بيرون رفت. من از اين قضيه بسيار منقلب شدم و فوراً بر خواستم و عصاي خود را برداشتم كه از خانه بيرون شوم. بچهها فرياد زدند مادر بيا كه پدر ميخواهد برود بي بي آمد و گفت چاي نخورده كجا ميروي گفتم شمشير برداشتم بروم با جدت جنگ كنم يا چشمم را بگيرم يا كشته شوم و تو ديگر مرا نخواهي ديد.
آن زن هرچه خواست مرا برگرداند قبول نكردم و بيرون شده و يكسره بحرم مشرف گرديدم و فرياد زدم با حال گريه من جدت علي را كشتهام من جدت حسين را كشتهام من چشم ميخواهم.
پاسدار حرم دست به شانه من زد كه اين اندازه داد مزن وقت مغرب است مگر تو نماز نمي خواني چون در بالاسر مبارك بودم گفتم مرا رو به قبله كن.
پس مرا در مسجد بالاسر رو به قبله نمود و مهري نيز براي من پيدا كرد و بمن داد و گفت نماز بخوان لكن ملتفت باش عقب سرت دو نفر از اشخاص محترمند ايشان را اذيت نكني.
پس نماز مغرب را خواندم و باز شروع بناله و گريه و استغاثه نمودم شنيدم كه آن دو نفر به يكديگر ميگفتند اين سگ هرچه فرياد ميزند حضرت رضا جواب او را نمي دهد. اين سخن بسيار بر من اثر كرد و دلم بي نهايت شكست چند قدم جلو رفتم تا خود را به ضريح
رسانيدم و بشدت سرم را به ضريح زدم بقصد هلاك شدن و يقين كردم كه سرم شكست پس حال ضعف بر من روي داد.
شنيدم يكي ميگويد محمد چه ميگوئي؟ تا اين فرمايش را شنيدم نشستم باز سرم را بشدت كوبيدم.
دو دفعه شنيدم: محمد چه ميگوئي اگر چشم ميخواهي بتو داديم.
از دهشت آن صدا سربلند كردم و نشستم ديدم همه جا را ميبينم و مردم را ديدم ايستاده و نشسته مشغول زيارت خواندن ميباشند و چراغها روشن است از شدت شوق باز سرم را به ضريح زدم.
در آن حال ديدم ضريح شكافته شد آقائي ايستاده و بمن نگاه ميكند و تبسم مينمايد و ميفرمايد محمد محمد چه ميگوئي چشم ميخواستي بتو داديم.
ديدم آن بزرگوار از مردم بلندتر و جسيم تر و چشمان درشت و محاسن مدور و با لباس سفيد و شالي بر كمر مانند شال شما گفتم سبز بود گفت بلي سبز بود و ديدم تسبيحي در دست داشت كه ميدرخشيد نمي دانم چه جواهري بود كه مثل آن نديده بودم. و آن حضرت همي ميفرمود چه ميگوئي چه ميخواهي؟
من به آن حضرت نگاه ميكردم و به مردم نگاه ميكردم كه چرا متوجه آن جناب نيستند مثل اينكه آن حضرت را نمي بينند و هرقدر آنروز فرمود چه ميخواهي مطلبي بنظرم نيامد كه چيزي عرض كنم.
سپس فرمود به بي بي بگو اين قدر گريه نكند كه گريه او دل ما را ميسوزاند.
عرض كردم بي بي آرزوي زيارت خواهرت را دارد فرمود ميرود. پس از نظرم رفت و ضريح بهم آمد و من بر خواستم پاسدار كه مرا بينا ديد گفت شفا يافتي گفتم بلي.
پس زوار ملتفت شدند
و بر سر من ريختند و لباسهاي مرا پاره پاره
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
كردند لذا خودم را به كوري زدم و فرياد زدم از من كور چه ميخواهيد و زود از حرم بيرون آمدم و از دار السياده خودم را به كفش داري رساندم. و چون كفشدار مشغول دادن كفشهاي زوار بود من به او گفتم كفش مرا بده كه ميخواهم زودتر بروم.
كفشدار مرا كه بينا ديد تعجب كرد و گفت مشهدي محمد مگر ميبيني مگر حضرت رضا (ع) تو را شفا مرحمت فرموده است. گفتم بلي و زود بيرون شدم. ميان صحن كه رسيدم ديدم صحن خلوت است بفكر افتادم حال كه ميخواهم بروم به خانه چگونه دست خالي بروم زيرا كه بچهها گرسنه اند و ما غذائي نداريم و قند و چاي هم لازم است.
لذا از همانجا توجه به قبر مبارك نموده عرض كردم: اي آقا چشم به من دادي گرسنگي خود و بچهها را چكنم. ناگاه دستي پيدا شد صاحب دست را نديدم چندي در دست من گذاشت چون نگاه كردم يك عدد اسكناس ده توماني بود. پس رفتم بازار و نان و لوازم ديگر گرفته رو به خانه نهادم بين راه همسايهام را ديدم گفت مشهدي محمد بعجله ميروي مگر بينا شده اي.
گفتم بلي. حضرت رضا (ع) مرا شفا داده تو كجا ميروي؟
گفت: مادرم بد حال است عقب دكتر ميروم گفتم احتياج نيست يك لقمه از اين نان را بگير كه عطاي خود حضرت رضا (ع) است به او بخوران شفا مييابد. او لقمه نان را گرفت و برگشت من نيز به خانه آمدم و خودم را اولاً به كوري زدم و لوازم
خانه را به زوجهام دادم پس چون اسباب چاي را آورد و بچهها دور من بودند و زوجهام از اطاق بيرون شده بود من گفتم قوري جوشيد.
بچه گفتند مگر ميبيني؟ گفتم بلي
فرياد كردند مادر بيا كه پدر ما بينا شده.
بي بي آمد قضيه را به او گفتم و او بسيار خوشوقت شد و شب را به خوشي گذرانديم. صبح احوال مادر همسايه را پرسيدم گفتند قدري از آن نان را در دهان او گذاشتيم و به هر زحمتي بود به او خورانيديم چون تمام لقمه از گلوي او فرو رفت حالش بهتر شد و اكنون سالم است. [۴۲].
اي نفست چاره درماندگان
جز تو كسي نيست كس بي كسان
گر تو براني به كه رو آورم
يار شو اي مونس غمخوارگان
پيش تو با ناله و آه آمدم
چاره كن اي چاره بيچارگان
معتذر از جرم و گناه آمدم
اي كه شفا دادي تو درماندگان
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇 استاد اینکه میگن وقتی مردم مضطر و ناامید بشن از همه چی و همه کس، اون موقع هس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️متن شبهه و سوال👇👇👇👇👇
از آنجایی که تقطیع وحی بعد از پیامبر صورت گرفته پس چه وحی به خانم فاطمه زهرا (س) و دیگر ائمه نازل میشده؟
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅متن پاسخ به شبهه👇👇👇👇👇
💠آیت الله جوادی آملی در کتاب ادب فنای مقربان که در رابطه با شرح زیارت جامعه کبیره هست آنجا در جلد اولش قشنگ توضیح را می دهد، ما دو نوع وحی داریم، البته آن انواع و اقسام وحی غریزی و اینها را کاری ندارم.. وحی از طرف خدا منظورم است، جبرئیل.. دو نوع وحی داریم از طرف جبرئیل؛
1⃣- یک وحی تشریعی است، شرعی، تشریع یعنی تشریع احکام و نزول قرآن. آن فقط بر پیامبر نازل می شد چون احکام فقط برای پیغمبر است امام دیگر نمیتواند احکام را عقب و جلو بکند مگر در شرایط خاص، احکام ثانویه آن هم موقتی نه دائمی. پس آورنده احکام و آورنده قرآن پیغمبر (ص) بود، بعد رحلت پیغمبر این وحی هم از بین رفت.
2⃣- اما یک وحی دیگری داریم به نام وحی تسدیدی، سدید یا وحی تبیینی، که این نوع وحی بر امامان نازل می شود برای اینکه مجری احکام الهی باشند و بتوانند با قوتی که دارند کارهای الهی را انجام بدهند و در تفسیر آیات قرآن به اشتباه نروند، این نوع وحی بر امام ها هم نازل می شد.
#پرسش_پاسخ
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
👤پاسخ دهنده: #استاد_احسان_عبادی
(👆جزو اساتید مهدویت ، پژوهشگر تاریخ و محقق)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نماهنگ ویژه دعای فرج «الهی عظم البلا» با صدای حاج صادق آهنگران
🌸 أللَّھُمَ عجِلْ لِوَلیِڪْ الْفَرَج
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی قمشه ایی:
بگذار بگویند ساده است!
فراموش کار است!
زود میبخشد...
سال هاست دیگر
کسی در این سرزمین، ساده نیست...
اما تو تغییر نکن!
تو خودت باش ونشان بده
آدمیّت هنوز نفس میکشد ...🍃❤️
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دوست عمر بن سعید گوید: شبی که من به اتفاق چهار هزار سرباز مأمور حفاظت از بارگاه مأمون بودم. مأمون ر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا